نام پژوهشگر: مهناز کسمتی
عفاف کریمی پور مهناز کسمتی
در این تحقیق اثر تداخلی ورزش و هورمون های جنسی استروژن وپروژسترون بر میزان اضطراب درموش های صحرایی ماده مورد نظر بود. جهت این کار حدود 89 موش صحرایی نژاد ویستار به 13 گروه (11گروه7 تایی و 2گروه6 تایی ) تقسیم بندی شدند. گروه های 1 تا 8 هیچ گونه فعالیت حرکتی نداشتند و گروه های 9 تا 13 ورزش داده شدند؛ گروه اول دست نخورده،گروه دوم جراحی شده بدون برداشتن تخمدان ها،گروه سوم جراحی شده با برداشتن تخمدان ها (ovx)،گروه چهارم ovx + نرمال سالین،گروه پنجم ovx + حلال (روغن کنجد) به عنوان گروه کنترل،گروه ششم (ovx + پروژسترون)، گروه هفتم (ovx + استروژن)، گروه هشتم ( ovx+ استروژن + پروژسترون)، گروه نهم دست نخورده+ورزش،گروه دهم (ovx +حلال + ورزش)،گروه یازدهم (ovx + پروژسترون + ورزش)، گروه دوازدهم(ovx + استروژن + ورزش)، گروه سیزدهم (ovx + استروژن + پروژسترون + ورزش) بودند. حیوانات با دستگاه تردمیل مخصوص، ورزش داده شدند وشاخص های اضطرابی با دستگاه ماز بعلاوه مرتفع سنجیده شد. نتایج حاصل از آزمایشات: 1- تزریق داخل صفاقی پروژسترون با دوز 5 میلی گرم برکیلوگرم باعث افزایش اضطراب گردید. 2- تزریق داخل صفاقی استروژن با دوز 1/0 میلی گرم برکیلوگرم باعث افزایش اضطراب گردید. 3-تزریق توأم استروژن و پروژسترون، اثر معنی داری بر اضطراب نداشت. 4- ورزش با سرعت 20 متر بر دقیقه به مدت 40 دقیقه، اثر معنی داری بر اضطراب گروه دست نخورده نداشت. 5- ورزش با سرعت 20 متر بر دقیقه به مدت 40 دقیقه، توانست اثرات اضطراب زایی پروژسترون را کاهش دهد. 6- ورزش با سرعت 20 متر بر دقیقه به مدت 40 دقیقه، توانست اثرات اضطراب زایی استروژن را کاهش دهد. 7- وجود هورمون های جنسی برای تظاهر اثرات مثبت ورزش بر اضطراب ضروری به نظر می رسد.
سپیده خاکسار مهناز کسمتی
این پژوهش با هدف مطالعه تأثیر استروژن به ¬صورت تزریقی و موضعی بر روند ترمیم زخم در موش¬های نر سالم و دیابتی انجام گرفت. برای این منظور، موش های صحرایی نر به دو گروه سالم و دیابتی تقسیم شدند. هر گروه به سه زیرگروه کنترل (دست¬نخورده)، شاهد (دریافت¬کننده¬ حلال) و تست (دریافت¬کننده ¬استرادیول به ¬همراه حلال) طبقه¬بندی شدهﺍند. در کلیه گروه¬ها یک زخم مدور با قطر cm5/1 بر سطح پشتی موش¬های سالم و دیابتی (القاء شده توسط استرپتوزوتوسین) ایجاد گردید. در نوع تزریقی، در زیرگروه تست روزانه µg/sc10 استرادیول بنزوات به مدت 28 روز تزریق گردید و در زیرگروه دریافت¬کننده استروژن نوع موضعی، هم روزانه پماد استروژن با دوز mg5/0 بر روی زخم مالیده شد. در ضمن، در زیرگروه شاهد، حلال دارو استفاده شد؛ در حالی¬که زیرگروه کنترل هیچ ماده¬ای دریافت نکرد. اندازه¬گیری سطح زخم به کمک نرم¬افزار scion image در روزهای3، 5، 7، 14، 21 و 28 صورت گرفت. هم¬چنین پارامترهای هیستوپاتولوژی از جمله تشکیل اپیتلیوم جدید، رگ¬زائی و تشکیل بافت جوانه¬ای در روزهای 3، 7، 14 و 21 مورد ارزیابی نیمه¬کمی قرار گرفت. در بررسی ماکروسکوپیک، زخم¬های گروه دیابتی در مقایسه با گروه سالم ترمیم دیر¬تری داشته و التیام زخم در زیرگروه تست در موش¬های سالم و دیابتی هر دو نوع استعمال، در نیمه دوم دوره ترمیم تغییر چشمگیری داشته است(05/0p<). هم¬چنین در بررسی میکروسکوپیک، تشکیل اپیتلیوم جدید، رگ¬زائی و تشکیل بافت جوانه¬ای زیرگروه تست نسبت به زیرگروه شاهد گروه سالم و دیابتی در هر دو نوع استعمال افزایش داشته است. بنابراین، مطالعه حاضر نشان می دهد که استروژن هم به ¬صورت تزریقی و هم به ¬صورت موضعی می تواند نارسائی ترمیم را در زخم¬های دیابتی بهبود بخشیده و سرعت و ساختار زخم را تحت تأثیر قرار دهد.
راضیه آخوند زاده حقیقی مهناز کسمتی
زیره سبز گیاهی است یکساله که در درمان بسیاری از بیماریها از جمله برونشیت، اسهال، سوء هاضمه و صرع از ان استفاده می شود. هورمون های استروژن و پروژسترون در مغز علاوه بر تخمدان، تولید و تجزیه می شود و بربسیاری ازاعمال مغز از جمله خواب، تغذیه، حافظه و نیز بر پدیده تشنج و صرع اثر می گذارند. در این پژوهش تداخل اثر اسانس دانه زیره سبز و هورمون های استروژن وپروژسترون دربرابر تشنج ناشی از پیکروتوکسین در موش صحرایی ماده مورد بررسی قرار گرفت. زیره سبز در دو مقدارmg/kg 05/0 و 25/0 در موش های سالم وفاقد تخمدان و پروژسترون mg/kg)20و50)، استرادیول والرات (µg/kg30وmg/kg5) تجویز توام زیره + پروژسترون، تلفیق زیره + استرادیول و نیز تلفیق استرادیول+ پروژسترون در ماده های فاقد تخمدان مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که : زیره در موش های سالم تاثیری در روند تشنج ایجاد نکرد واثر ضد تشنجی نداشت، در صورتی که در موش های فاقد تخمدان اثر ضد تشنجی ان کاملا مشهود بود. پروژسترون با مقادیرmg/kg 20 و mg/kg50 اثر ضد تشنجی از خود نشان دادند و زمان شروع تشنج را نسبت به روغن کنجد و نرمال سالین افزایش دادند. پروژسترون mg/kg50 دارای اثرات ضد تشنجی بسیار قویتری نسبت به پروژسترونmg/kg20 می باشد.در مقایسه بافنوباربیتال استرادیول زمان رسیدن به اولین علایم تشنج و زمان مرگ را کاهش داد ولی در مقایسه با روغن کنجد هیچ اختلاف معنی داری مشاهده نشد. بنابراین در مورد اثر تشنج زایی ان تردید وجود دارد. بین زیره و تلفیق زیره + پروژسترون اختلاف معنی داری مشاهده نشد شاید این امر به علت یکی بودن مکانیسم عمل انها باشد. در تلفیق زیره و استرادیول، استرادیول در هر دو مقدار اثر مهاری بر خاصیت ضد تشنجی زیره سبز در فاکتور شروع تشنج در موش های فاقد تخمدان اعمال نمود. استرادیول در مقدار بالا و فارماکولوژیک هنگامی که با پروژسترون تجویز شد بطور قابل ملاحظه ای مانع از اثرات ضد تشنجی پروژسترون گردید و در مقدار پایین و نزدیک مقدار فیزیولوژیک این اثر را بطور محدود تری ( فقط در زمان شروع تشنج) نشان داد. نتایج فوق پیشنهاد می کند که حضور و غیاب هورمونهای تخمدانی بر خاصیت ضد تشنجی اسانس زیره سبز اثر دارد. وجود هورمونهای استروژنی اثر مهاری بر خاصیت ضد تشنجی زیره اعمال می کند و علی رغم اثر ضد تشنجی قابل ملاحظه پروژسترون، حضور این هورمون بر خاصیت ضد تشنجی زیره نمی افزاید و شاید این امر به علت مشابه بودن مکانیسم عمل زیره و پروژسترون باشد.
سارا پورعباس مهناز کسمتی
رازیانه بدلیل داشتن فیتواستروژن کاربرد درمانی وسیعی در رفع اختلالات ناشی از کمبود استروژن دارد. در این مطالعه اثر اسانس رازیانه بر اضطراب در حضور و غیاب گیرنده های استروژنی و گابا –a مورد بررسی قرار گرفته است. موش صحرایی بالغ ماده نژاد ویستار با وزن تقریبی 10 ±184 در 13 گروه: بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین، اسانس رازیانه (mg/kg 750، 500،200)، تاموکسیفن(mg/kg15)+ رازیانه (750و 200و500) ، پیکروتوکسین (mg/kg 1)+ رازیانه ( 750و500 و 200 ) و کنترل آنها وجنس نر نربا وزن 10 ±186 در 9 گروه: بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین، اسانس رازیانه (mg/kg 750، 500،200)، تاموکسیفن+رازیانه 500 ، پیکروتوکسین + رازیانه500 و گروههای کنترل آنها تقسیم شدند و از ماز بعلاوه مرتفع جهت ارزیابی اضطراب با تعیین میزان مدت حضور در بازوی باز استفاده شد. کلیه داروها بصورت تزریق داخل صفاقی تجویز شد. نتایج نشان داد:1) در جنس ماده رازیانه فقط در دوز 500 اثر ضد اضطرابی ایجاد نمود ولی در جنس نر هیچکدام از 3 دوز اثر ضد اضطرابی نشان نداد و در هر دو جنس تاثیری بر فعالیت حرکتی نداشت.2) در جنس ماده اثر ضد اضطرابی رازیانه در دوز 500 توسط پیکروتوکسین کاهش یافت اما در دوز 200 و 750 رازیانه باعث کاهش معنی داری در فعالیت حرکتی گردید. در جنس نر اثر اضطراب زایی پیکروتوکسین در حضور رازیانه ممانعت شد و این رفتار با کاهش فعالیت حرکتی همراه بوده است. 3)در جنس ماده تاموکسیفن اثر ضد اضطرابی رازیانه را در دوز 500 بطور معنی داری کاهش داد و فعالیت حرکتی را درهر سه دوز 200و500و750 رازیانه کاهش داد. در جنس نر اثر اضطراب زایی تاموکسیفن درحضور رازیانه ممانعت شد اما این رفتار با کاهش معنی دار در فعالیت حرکتی همراه است.به نظر می رسد دوز mg/kg 500 رازیانه موثرترین دوز است و رازیانه در موش ماده از طریق گیرنده های گاباa و استروژن اثر ضد اضطرابی خود را اعمال می کند و اثر گیرنده گابا a بیشتر از استروژن است.
زهرا عارفیان مهناز کسمتی
این پژوهش با هدف بررسی اثرات مصرف اسانس رازیانه بر ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک بافت تخمدان موش های صحرایی نژاد ویستار، در مراحل مختلف رشد و تکامل پس از تولد انجام گرفت. برای این منظور، موش های صحرایی ماده پس از زایمان به گروه های کنترل، شاهد1و2 و نیز آزمون1و2 تقسیم شدند. برای هر مادر تعداد یکسان از زاده های ماده به طور تصادفی قرار داده شد. گروه های شاهد1 و آزمون1 شامل گروه هایی بودند که مادران طی 10 روز اول دوره شیردهی به ترتیب نرمال سالین و اسانس رازیانه دریافت کردند و در گروه های شاهد2 و آزمون2 ، مادران دقیقاً مشابه گروه های شاهد 1 و آزمون 1 ولی در طی 10 روز دوم شیردهی، تیمار شدند. تجویز دارو در تمام موارد به روش گاویج و در دوز 500 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز انجام گرفت. جهت انجام مطالعه میکروسکوپیک، از تخمدان زاده های موش صحرایی در سنین 22، 53 و 84 روزگی، نمونه گیری بافتی به عمل آمد. سپس نمونه های بافتی در محلول بوئن تثبیت شده و پس از انجام مراحل آماده سازی با استفاده از تکنیک معمول تهیه مقاطع بافتی، برش هایی به ضخامت 5 تا 6 میکرومتر تهیه شد و مورد رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد اسانس رازیانه در گروه های 22 روزه باعث افزایش معنی دار تعداد فولیکول های آنترال و در گروه های 84 روزه باعث افزایش تعداد جسم زرد می گردد که این افزایش در گروه آزمون2 بیشتر بود. اسانس رازیانه در گروه آزمون1، سبب بروز فولیکول های چند تخمکی در53 روزگی، همچنین افزایش تعداد فولیکول های آغازی و کاهش تعداد فولیکول های اولیه و در حال تکامل در تمام سنین شد؛ در مقابل باعث کاهش تعداد فولیکول های آغازی و افزایش تعداد فولیکول های اولیه در همه گروه های آزمون2 گردید. به علاوه، این مطالعه نشان داد اسانس رازیانه تعداد فولیکول های آترتیک را کاهش می دهد که این کاهش برای گروه آزمون2 بیشتر بود. بنابراین، مطالعه حاضر نشان می دهد که مصرف اسانس رازیانه طی دوره شیردهی، با اعمال اثرات استروژنی می تواند روند تکامل تخمدان زاده ها را تحت تأثیر قرار دهد به طوری که در دوره نوزادی(10-1 روز پس از تولد) سبب بروز یک فنوتیپ غیر طبیعی شده و نیز تبدیل فولیکول های آغازی به فولیکول های اولیه را به تاخیر انداخته سبب کاهش فولیکول های در حال تکامل شود؛ در حالی که در دوره پیش از بلوغ(21-11 روز پس از تولد) منجر به پیشبرد تکامل تخمدان در زاده های موش صحرایی می گردد.
آسیه علیزاده مکوندی مهناز کسمتی
در این مطالعه اثر دگزامتازون"آگونیست گیرنده های گلوکوکورتیکوئیدی "برتثبیت حافظه با و بدون دخالت گیرنده های gaba-a بخش قاعده ای – جا نبی آمیگدال (bla) مورد بررسی قرار گرفت . موشهای بزرگ آزمایشگاهی نر از نژاد ویستاربصورت دو طرفه در بخش قاعده ای – جانبی آمیگدال کانوله شده ، بعداز یک هفته استراحت با استفاده از دستگاه استپ ثرو برای بررسی یادگیری اجتنابی غیر فعال آموزش داده شدند (شوک با ولتاژ5/1 میلی آمپر بمدت 3 ثانیه). بعداز 24ساعت حافظه ی آنها ارزیابی گردید و زمان تاخیر ورود حیوان به داخل بخش تاریک و زمان سپری شده در بخش تاریک ملاک به یادآوری حافظه قرار گرفت . به حیوانات فورا بعد از آموزش، دگزامتازون (s.c. mg/kg 9/0 ،3/0 ،1/0 ) تزریق شد که به طور وابسته به مقدار موجب افزایش در تثبیت حافظه گردید. این اثر دگزامتازون بواسطه ریز تزریق درون bla موسیمول، آگونیست گیرنده های gaba-a، (g/ratµ 5/0، 25/0، 125/0 ) که قبل از دگزامتازون ( s.c. mg/kg 9/0) تزریق شده بود کاهش یافت. در صورتیکه ریز تزریق درون bla بیکوکولین، آنتاگونیست گیرنده های gaba – a، (g/ratµ 75/0، 5/0، 25/0 ) با یک مقدار غیر موثر ( s.c. mg/kg 1/0) دگزامتازون تثبیت حافظه را افزایش داد. و این در حالی بود که مقادیر مذکور موسیمول و بیکوکولین به تنهایی برحافظه تاثیری نداشتند. نتایج نشان داد که دگزامتازون تثبیت حافظه را افزایش می دهد. از طرف دیگر، به نظر می رسد که گیرنده های gaba-a بخش قاعده ای-جانبی آمیگدال ، این اثر دگزامتازون را میانجیگری می کنند.
ثنا ملاحسینی مهناز کسمتی
در این مطالعه دخالت گیرنده های موسکارینی کولینرژیک بخش قاعده ای-جانبی آمیگدال (bla) بر اثرات تزریق پیش از آزمون دگزامتازون"آگونیست گیرنده های گلوکوکورتیکوئیدی"بر به یادآوری حافظه مورد بررسی قرار گرفت. موشهای بزرگ آزمایشگاهی نر از نژاد ویستار بصورت دو طرفه در بخش قاعده ای-جانبی آمیگدال کانوله شده، بعد از یک هفته استراحت با استفاده از دستگاه استپ ثرو برای بررسی یادگیری اجتنابی غیر فعال آموزش داده شدند (شوک با ولتاژ 5/1 میلی آمپر به مدت 3 ثانیه). بعد از 24 ساعت حافظه ی آنها ارزیابی گردید و زمان تاخیر ورود حیوان به داخل بخش تاریک و زمان سپری شده در بخش تاریک ملاک به یاد آوری حافظه قرار گرفت. به حیوانات قبل از آزمون، دگزامتازون (mg/kg s.c.2، 1، 5/0) تزریق شد که به طور وابسته به مقدار موجب تخریب به یادآوری حافظه گردید. ریز تزریق پیلوکارپین، آگونیست گیرنده های موسکارینی کولینرژیک ( mg/rat 2، 1، 5/0) به درون bla که قبل از دگزامتازون (mg/kg,s.c.2) تزریق شده بود، از اثر دگزامتازون برتخریب حافظه ممانعت به عمل آورد. ازطرف دیگر ریز تزریق اسکوپولامین (mg/rat5/0، 3/0)، آنتاگونیست گیرنده های موسکارینی کولینرژیک، به درون bla به همراه یک مقدار بی تاثیر دگزامتازون (mg/kg,s.c.5/0) به یاد آوری حافظه را کاهش داد. جالب است که، تزریق همان مقادیراز پیلوکارپین و اسکوپولامین به درون bla به تنهایی تاثیری بر حافظه نداشتند. نتایج نشان داد که دگزامتازون با تزریق پیش از آزمون حافظه را تخریب می کند. به نظر می رسد که، گیرنده های موسکارینی کولینرژیک بخش قاعده ای- جانبی آمیگدال، این اثر دگزامتازون را میانجیگری می کنند.
میثم مردسلطانی مهناز کسمتی
مطالعات نشان می دهند که آندروژن ها ، می توانند رفتار های اضطرابی را در جنس نر تعدیل بخشند، به طوریکه تزریق تستوسترون موجب کاهش اضطراب در حیوانات می گردد. از طرف دیگر دخالت سیستم نورآدرنرژیک باواسطه گیرنده های بتا-1 در برخی نواحی مغزی، از جمله هسته قاعده ای جانبی آمیگدال (bla)، در ایجاد پاسخ های اضطرابی نقش مهمی دارد. در مطالعه حاضر تداخل اثر هورمون تستوسترون با گیرنده های بتا-1 آدرنرژیک ناحیه bla بر رفتار اضطرابی موش بزرگ آزمایشگاهی نر از نژاد ویستار ارزیابی گردید. تمامی حیوانات با استفاده از جراحی استریوتاکسیک به صورت دو طرفه در ناحیه bla کانوله شدند. بعد از یک هفته استراحت و ریکاوری بیهوشی و جراحی، رفتار اضطرابی آنها با استفاده از مدل ماز بعلاوه مرتفع ارزیابی گردید. موش های بزرگ آزمایشگاهی مقادیر مختلف بتاکسولول ( µg/rat4/0 ،1/0 ،025/0 ،0)، آنتاگونیست اختصاصی گیرنده های بتا-1 آدرنرژیک را 60 دقیقه قبل از تست رفتاری به صورت درون bla و مقادیر مختلف تستوسترون(mg/kg 40 ،30 ،20 ، 0) را به صورت درون صفاقی (با فاصله 15 دقیقه ای پس از تزریق درون کانولی) دریافت نمودند. نتایج نشان داد که تزریق درون صفاقی تستوسترون به صورت وابسته به دوز اثر ضد اضطرابی دارد و بعلاوه ریز تزریق مقادیر مختلف بتاکسولول به درون bla باعث کاهش اضطراب می گردد. تزریق توامان پیش از تست مقادیر بی اثر بتاکسولول(g/rat, intra blaµ025/0) و بی اثر تستوسترون (mg/kg, ip 20) که به تنهایی تاثیری بر اضطراب نداشتند، سبب کاهش اضطراب در این حالت گردید. بر اساس یافته های حاصل از این تحقیق، آثار ضد اضطرابی تستوسترون تایید گردید، و از طرف دیگر به نظر می رسد که گیرنده های بتا-1 آدرنرژیک هسته های قاعده جانبی آمیگدال در آثار ضد اضطرابی تستوسترون به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق دیگر سیستم های نوروترانسمیتری دخالت دارند.
فهیمه حسنوند حسین نجف زاده
نام خانوادگی: حسنوند نام: فهیمه عنوان پایان نامه: بررسی نقش سیستم اوپیوئیدی بر خاصیت ضد تشنجی پروژسترون در تشنج ناشی از استریکنین در موشهای سوری اساتید راهنما: دکتر لطف اله خواجه پور و دکتر حسین نجف زاده استاد مشاور: دکتر مهناز کسمتی درجه تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: زیست شناسی-علوم جانوری گرایش: فیزیولوژی محل تحصیل(دانشگاه): شهید چمران اهواز دانشکده: علوم تاریخ فارغ التحصیلی: 18/12/1389 تعداد صفحه: 87 کلیدواژه ها: پروژسترون، سیستم اوپیوئیدی، اثر ضدتشنجی، استریکنین، موش سوری چکیده فارسی: تشنج تخیله الکتریکی کنترل نشده در مغز است که به دنبال تحریک پذیری افزایش یافته در سیستم عصبی روی می دهد. پروژسترون هورمونی استروئیدی است که اثر ضدتشنجی دارد، این اثر از طریق مکانیسم های مختلفی ایجاد می شود. سیستم اوپیوئیدی از جمله سیستم های دخیل در تنظیم تحریک پذیری مغز است و تداخل اثر پروژسترون با سیستم اوپیوئیدی در برخی پدیده های فیزیولوژیک وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تداخل سیستم اوپیوئیدی در اثرات ضدتشنجی پروژسترون می باشد. دراین مطالعه همچنین اثر وراپامیل بعنوان مهار کننده کانال کلسیمی و پمپ p-gp( موثر در انتقال دارو از سد خونی مغزی) در تشنج ناشی از استریکنین و تداخل آن با اثرات پروژسترون، مورفین و نالوکسان بررسی شده است. برای ایجاد تشنج، استریکنین با غلظت(mg/kg1) به صورت زیر جلدی به موش های اواریکتومی شده تزریق شد و شاخص های تشنج شامل زمان شروع و زمان مرگ ناشی از تشنج بررسی گردید و بین گروه های مختلف مقایسه گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که پروژسترون(mg/kg50،25) و مورفین (mg/kg1،2،3) در مدل تشنجی ناشی از استریکنین در موش سوری ماده دارای اثر ضدتشنجی وابسته به مقدار می باشند. نالوکسان (mg/kg5،2،1) اثری بر تشنج در این مدل نداشت، درحالی که به صورت وابسته به مقدار موجب کاهش اثر ضدتشنجی پروژسترون (mg/kg50) گردید. مورفین (mg/kg3) بر اثر ضدتشنجی پروژسترون در غلظت بالا(mg/kg50) تاثیری نداشت، درحالی که موجب کاهش اثر ضدتشنجی مقادیر پایین آن (mg/kg25) گردید. وراپامیل (mg/kg20) اثری بر تشنج ناشی از استریکنین و همچنین گروه دریافت کننده نالوکسان (mg/kg1) نداشت ولی اثر ضدتشنجی مورفین (mg/kg3) و پروژسترون (mg/kg50) را کاهش می دهد. نتایج به دست آمده از این مطالعه پیشنهاد می کند که احتمالاً بین اثر ضدتشنجی پروژسترون و سیستم اوپیوئیدی تداخل وجود دارد، مسدود کردن کانال های کلسیمی توسط وراپامیل موجب کاهش اثر ضد تشنجی پروژسترون می گردد. بنظر می رسد که مهار پمپ p-gp توسط وراپامیل اثر ضدتشنجی مورفین را کاهش می دهد.
کوثر فتحی نیا احمدعلی معاضدی
در تحقیق حاضر، دخالت گیرنده های بتا-1 آدرنرژیک ناحیه ca1 هیپوکامپ پشتی در یادگیری وابسته به حالت مورفین در موش بزرگ آزمایشگاهی نر از نژاد ویستار مورد مطالعه قرار گرفته است. حیوانات به صورت دو طرفه در ناحیه ca1 هیپوکامپ پشتی کانول گذاری شده، برای بهبودی از اثر جراحی و بیهوشی هفت روز استراحت داده شدند. حیوانات در یک دستگاه استپ ثرو برای مدل یادگیری اجتنابی غیرفعال آموزش دیدند و 24 ساعت پس از جلسه آموزش، با ثبت زمان های تأخیر استپ ثرو و زمان های سپری شده در بخش تاریک دستگاه، حافظه بلند مدت آن ها ارزیابی گردید. نتایج نشان دادند که، تزریقات زیر جلدی مورفین(mg/kg, s.c 5/7-5)، بلافاصله پس از آموزش، به صورت وابسته به مقدار، فراخوانی حافظه را تخریب کرد. تزریق پیش از آزمون مورفین (mg/kg, s.c. 5/7)، فراموشی را در حیواناتی که تحت تأثیر مورفین پس از آموزش قرار گرفته بودند، مهار کرد (وابستگی به حالت مورفین). همچنین، ریزتزریق پیش از آزمون بتاکسولول (µg/rat 5/0-25/0)، آنتاگونیست گیرنده بتا-1 آدرنرژیک، به درون ناحیه ca1، در حیواناتی که پس از آموزش سالین (ml/kg 1) دریافت کردند، حافظه را کاهش داد. ریزتزریق پیش از آزمون مقدار غیرموثر بتاکسولول(µg/rat, intra-ca1 125/0)، 5 دقیقه قبل از تزریق مورفین (mg/kg 5/7) حافظه وابسته به حالت مورفین را مهار کرد. علاوه براین، ریزتزریق دوبوتامین (µg/rat, intra-ca1 5/0-25/0)، آگونیست گیرنده بتا-1 آدرنرژیک، در حیواناتی که پس از آموزش سالین (ml/kg 1) دریافت کردند، روی فراخوانی حافظه تأثیر نداشت. ریزتزریق پیش از آزمون دوبوتامین ( µg/rat, intra-ca1 5/0) ، 5 دقیقه قبل از تزریق مورفین (mg/kg 5/2)، حافظه وابسته به حالت مورفین را بهبود بخشید. بر اساس این نتایج، به نظر می رسد که مکانیسم های گیرنده های بتا-1 آدرنرژیک ناحیه ca1 هیپوکامپ پشتی، در حافظه وابسته به حالت مورفین دخالت می کنند.
حسین تیموری زمانه مسعود نیکبخت
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثرات مکمل منیزیم و نانو ذرات منیزیم متعاقب شش هفته فعالیت ورزشی استقامتی بر پارامترهای هماتولوژیکی خون در موش های صحرایی نر بالغ می باشد. در این پژوهش موش های صحرایی نر بالغ (gr20±185) در گروه های: کنترل (دریافت کننده سالین، بدون فعالیت ورزشی)، فعالیت ورزشی، دریافت کننده منیزیم و نانو اکسید منیزیم (mg/kg i.p1) روزانه (5 روز در هفته) و به مدت 6 هفته به تنهایی و به همراه فعالیت ورزشی استفاده گردیدند. گروه های دارای فعالیت ورزشی در هر جلسه،30 دقیقه پس از تزریق بر اساس پروتکل تمرینی روزانه به فعالیت می پرداختند. در پایان پارامترهای هماتولوژی با استفاده از تست cbc ارزیابی شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات مورد نظر از آزمون anova و تست تعقیبی توکی جهت مقایسه گروه ها در سطح معناداری p?0.05 استفاده خواهد شد. نتایج تحقیق نشان داد فعالیت ورزشی باعث کاهش معنادار میانگین گلبول های قرمز، هموگلوبین و هماتوکریت می شود با این وجود مکمل منیزیم و نانوذرات منیزیم همراه با فعالیت ورزشی باعث افزایش معنادار میانگین گلبول های قرمز، هموگلوبین و هماتوکریت نسبت به گروه فعالیت ورزشی شد، اما نسبت به گروه کنترل و گروهی که فقط مکمل منیزیم و نانوذرات منیزیم دریافت کرده بودند اختلاف معناداری مشاهده نشد. در سایر پارامترهای هماتولوژیکی (wbc, plt, mcv) بین گروهها تفاوت قابل ملاحظه ای مشاهده نشد (p<0/05). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که مکمل منیزیم و نانو ذرات منیزیم متعاقب شش هفته فعالیت استقامتی بر برخی پارامترهای هماتولوژیکی خون موش های صحرایی نر بالغ اثر گذار بود؛ در نتیجه، مصرف مکمل منیزیم و نانو ذرات منیزیم به همراه فعالیت ورزشی ممکن است در سطوح فیزیولوژیکی اثرات مثبتی بر عملکرد ورزشی اعمال کند. از طرف دیگر ما بین مکمل منیزیم و نانوذرات منیزیم اختلاف معناداری مشاهده نکردیم که این مساله به تحقیقات بیشتری نیازمند است
لیلا جهانگیری حسین نجف زاده ورزی
در این مطالعه اثرات اکسید منیزیم معمولی و نانو ذرات اکسید منیزیم ( مقادیر 5 و 10 میلی گرم بر کیلو گرم ) بر درک درد شیمیایی حاصل از دو تست اسید استیک و فرمالین و ارتباط آن ها با گیرنده ان متیل دی آسپارتات با استفاده از کتامین (آنتاگونیست گیرنده) در موش سفید کوچک آزمایشگاهی نر (موش سوری نژاد nmri ) بررسی و مقایسه شد. حیوانات هر سری (در هر گروه 7 سر موش) بطور تصادفی به 20 گروه تقسیم شدند. گروه ها شامل گروه کنترل، دریافت کننده اکسید منیزیم معمولی و نانو اکسید منیزیم (mg/kg 10و5) ، کتامین (mg/kg 1/0)، دریافت توام اکسید منیزیم معمولی و نانو اکسید منیزیم (mg/kg 10و5) به همراه کتامین بودند. در مدل اسید استیک ابتدا دارو به صورت داخل صفاقی تزریق شد و سپس 20 دقیقه بعد 3/0 میلی لیتر اسید استیک یک درصد به همان روش تزریق و تعداد پیچش های شکمی در فاصله 30-10 دقیقه بعد شمارش شد. در مدل فرمالین ابتدا دارو به درون صفاق تزریق و پس از 20 دقیقه برای القا درد، 40 میکرولیتر فرمالین (5/2 درصد) به کف پا تزریق گردید. بلافاصله زمان واکنش دردناک یعنی مجموع زمان های لیسیدن پا در 5 دقیقه اول برای درد حاد و فاصله زمانی 35-15دقیقه پس از تزریق فرمالین (به مدت 20 دقیقه ) برای درد مزمن ثبت گردید.. نتایج نشان داد 1) اکسید منیزیم معمولی و نانو اکسید منیزیم به صورت وابسته به دوز باعث تسکین درد در تست اسید استیک شدند. 2) در فاز حاد تست فرمالین اکسید و نانو اکسید منیزیم اثر ضد دردی قابل ملاحظه ای را نشان دادند. 3) در فاز مزمن تست فرمالین اکسید و نانو اکسید منیزیم بصورت وابسته به دوز اثر ضد دردی معنی داری داشتند. 4) اثر ضد دردی نانو اکسید منیزیم نسبت به معمولی آن بویژه در فاز مزمن تست فرمالین بارزتر بود. 5) کتامین (mg/kg 1/0) در هر دو تست اسید استیک و تست فرمالین (فاز حاد و مزمن) ، اثر ضد دردی معنی داری نشان داد. 6) اکسید و نانو اکسید منیزیم به صورت وابسته به دوز باعث افزایش بی دردی حاصل از کتامین در تست اسید استیک شدند. 7) اکسید و نانو اکسید منیزیم در هر دو فاز حاد و مزمن تست فرمالین، باعث افزایش اثر ضد دردی کتامین شدند. نتایج نشان می دهد که منیزیم چه به صورت نانو و چه به شکل اکسید معمولی مکانیسم های دخیل در درد را تحت تاثیر قرار داده و احتمالا از طریق انسداد گیرنده های گلوتاماتی nmda، اثر ضد دردی خود را اعمال می کند. احتمال دارد که اثر ضد دردی بهتر نانو اکسید منیزیم به دلیل عبور راحت تر از غشای سلولی و تداوم اثر آن باشد. همچنین به نظر می رسد که هم افزایی اثر ضد دردی اکسید و نانو اکسید منیزیم به همراه کتامین، به دلیل انسداد توام گیرنده های nmda و یا سایر گیرنده های موجود در مسیر نزولی مهار درد باشد.
مژگان ترابی مهناز کسمتی
مطالعات نشان می دهند که یون روی می تواند در فتار های مرتبط با اضطراب دخیل باشند. از طرفی بین میزان یون روی و عملکرد سیستم اوپیوئیدی نیز ارتباط متقابل وجود دارد. با توجه به معرفی نانو داروها به عنوان داروهای جدید و موثر در پزشکی، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر اکسید روی معمولی و نانو اکسید روی به عنوان مکمل جدید حاوی یون روی در حضور و غیاب فعالیت گیرنده های اوپیوئیدی بر رفتار های اضطرابی در موش های نربالغ نژاد ویستار می باشد. در این پژوهش حیوانات به دوشکل محیطی (درون صفاقی) و مرکزی(درون هیپوکامپی ، ناحیه ca1) دارو دریافت کردند. جهت ارزیابی رفتار اضطرابی نیز از مدل ماز به علاوه مرتفع استفاده گردید. گروه های مجزا مقادیر مختلف اکسیدروی معمولی( mg/kg20و 5،10)، نانو اکسیدروی ( mg/kg20و5،10)، مورفینmg/kg 6 و نالوکسان mg/kg 1 (درون صفاقی) و نالوکسان µg/rat 1را (درون ca1) دریافت کردند. در ادامه مورفین و نالوکسان(محیطی و یا مرکزی) در کنار مقادیر موثر اکسید روی معمولی (mg/kg 10) و نانو اکسیدروی (mg/kg 5) بر اضطراب تزریق شدند. 30 دقیقه پس از تزریق دوم آزمون رفتاری از حیوانات به عمل آمد. جهت بررسی خواص فیزیکوشیمیایی اکسیدروی در بدن تصویر برداری میکروسکوپ الکترونی، جذب اتمی و ph سرم و حامل دارو ها نیز ارزیابی شد. نتایج نشان دادند که اکسید روی معمولی mg/kg 10 و 20 و نانو اکسید روی mg/kg 5 به یک میزان سبب کاهش اضطراب گردیدند که بین اثر ضد اضطرابی مشاهده شده از این ترکیبات و میزان یون روی آزاد شده از آن ها وابستگی قابل توجهی وجود داشت. افزایش مقدار نانو ذرات اکسیدروی نتوانست سبب تجمع پذیری آن ها در بدن بر خلاف نتایج مشاهده شده از سوسپانسیون نانو ذره گردد. اکسید و نانو اکسید روی هر دو به یک میزان سبب افزایش ph بدن و حفظ آن با گذشت زمان گردیدند که این افزایش، تداخلی با اثر ضد اضطرابی این ترکیبات نداشت. مهار گیرنده های اوپیوئیدی با تزریق محیطی نالوکسان نتوانست اثر ضد اضطرابی اکسید روی معمولی و نانو اکسید روی را کاهش دهد، در حالی که کاربرد مورفین در کنار اکسید و نانواکسیدروی به شکل قابل توجهی سبب تقویت اثر ضد اضطرابی این ترکیبات گردید. نالوکسان به شکل مرکزی نیز سبب کاهش اثر ضد اضطرابی اکسید و نانو اکسید روی گردید. بر اساس یافته های حاصل از این تحقیق، نانو اکسید روی به شکل قابل توجهی موثرتر از اکسید روی معمولی اثر ضد اضطرابی نشان داد و مدت دوام این ذرات در بدن نیز بیشتر از ترکیب معمولی آن بودو به نظر می رسد که گیرنده های اوپیوئیدی به طور مستقیم یا غیر مستقیم واسطه اثر ضد اضطرابی اکسید و نانو اکسید روی باشند.
مرضیه خورشیدی لطف الله خواجه پور
امروزه مصرف نانومواد در زمینه های مختلف صنعتی و کاربردهای زیست پزشکی آن رو به گسترش و پیشرفت است. همزمان با این پیشرفت، در ارتباط با عوارض مصرف این مواد بر سلامتی، ارزیابی دقیقی صورت نگرفته است. بنابراین در این مطالعه اثر نانوذرات اکسیدآهن بر فرایند حافظه احترازی غیرفعال و مقایسه آن با اکسیدآهن معمولی در موش صحرایی نر بالغ با استفاده از دستگاه استپ ترو ارزیابی شد. بدین منظور اکسید و نانواکسیدآهن با مقادیر ( mg/kg10 و 5 ،1 ،2/0 ،0) به صورت پیش از آموزش تجویز شد و حافظه ی کوتاه مدت آنها 90 دقیقه و حافظه بلند مدت 24 ساعت، 48 ساعت و یک هفته پس از آموزش مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه مقدار mg/kg5 اکسید و نانواکسیدآهن پیش از آزمون جهت بررسی اثر آن در به خاطرآوری حافظه اعمال شد و نهایتا هیپوکامپ دو طرفه این گروه ها جهت سنجش میزان نوروترانسمیترها (سروتونین، دوپامین و متابولیت های نوراپی نفرین و اپی نفرین) خارج گردید. تزریق پیش از آموزش مقدار mg/kg1 نانواکسید آهن در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت و مقادیر mg/kg5 و 2/0 نانواکسید آهن در حافظه بلند مدت، اختلال ایجاد نمود. اکسیدآهن معمولی نیز در مقدار mg/kg5 باعث اختلال در حافظه بلند مدت شد. مقدار mg/kg10 هر دو سایز اکسیدآهن تغییراتی را در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت ایجاد نکرد. نتایج حاصل از سنجش نوروترانسمیترها نشان داد که سطوح سروتونین در گروه دریافت کننده اکسیدآهن به صورت معنی داری (05/0p<) افزایش و سطوح دوپامین و متانفرین به طور معنی داری (به ترتیب 01/0 p< و 001/0 p<) در هر دو گروه دریافت کننده دارو کاهش یافتند. سطوح نورمتانفرین نیز در هر دو گروه نسبت به گروه کنترل افزایش یافت اما این تغییر معنی دار نبوده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد تجویز اکسیدآهن در هر دو شکل معمولی و نانو توانسته است حافظه احترازی غیر فعال را به صورت وابسته به مقدار (البته در محدوده ی خاص) کاهش دهد ولی در بازیابی حافظه اختلالی ایجاد نکرده است. ضمن این که تاثیر نانوذرات اکسیدآهن در تخریب حافظه چندین برابر (تقریبا 5 برابر) بیشتر از اکسیدآهن معمولی بوده است که این تفاوت از نظر آماری معنی دار می باشد. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد که تخریب حافظه ناشی از اعمال اکسید و نانواکسیدآهن ممکن است به دلیل اختلال در سیستم های نوروترانسمیتری موثر در فرایند حافظه از جمله دوپامینرژیک، سروتونرژیک و نورآدرنرژیک باشد.
نجمه مخبر دزفولی سهیلا ابراهیمی کلاهی وسطی
امروزه محققین مواد مختلفی را برای کاهش علایم آزار دهنده سندرم ترک مواد مخدر و تسهیل روند ترک به کار می برند که در این میان ، گیاهان دارویی از اهمیت خاصی برخوردارند. در این پژوهش ، اثر عصاره هیدروالکلی مریم گلی بر علائم قطع مصرف مرفین با و بدون فعالیت گیرنده های gaba–a مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور54 سر موش سوری ماده بالغ نژاد ان ماری به 9 گروه تقسیم شدند. همه گروهها مرفین را به روش مزمن دریافت نمودند ( روز اول ، دوم ، سوم به ترتیب دوزهای 10 ، 20 و mg/kg30 مرفین در دو نوبت و روز چهارم یک نوبت دوز mg/kg 50 ) . جهت القای سندرم ترک ، 3 ساعت پس از آخرین تزریق مرفین ، یک دوز نالوکسان mg/kg4 داخل صفاقی تزریق شد. در 3 گروه ، عصاره مریم گلی به صورت حاد ، نیم ساعت قبل از نالوکسان استفاده شد ( دوزهای 500 ، 750 و mg/kg1000 درون صفاقی). در 2گروه دیگر ، پیکروتوکسین به صورت حاد نیم ساعت قبل از نالوکسان استفاده شد (دوزهای 25/0 و mg/kg 1 درون صفاقی) . در 2 گروه باقیمانده، عصاره هیدروالکلی مریم گلی و پیکروتوکسین توام استفاده شد. در یک گروه پیکروتوکسین mg/kg25/0 با مریم گلی mg/kg 500 و در گروه دیگر ، پیکروتوکسین 25/0 با مریم گلی mg/kg 1000 تزریق شد. در کلیه گروهها پس از تزریق نالوکسان، علایم قطع مصرف مرفین برای هر موش به مدت نیم ساعت بررسی شد که این علائم شامل پرش ، ایستادن روی دوپا ، صعود و کاهش وزن بود . گروه کنترل فقط مرفین و نالوکسان و سالین دریافت کرد. نتایج نشان داد: عصاره مریم گلی بصورت وابسته به دوز mg/kg) 1000( باعث کاهش معنی دار در علامت پرش (p<0.001)و کاهش وزن(p<0.01) پس ازقطع مرفین شده است . پیکروتوکسین با دوز (25/0 و mg/kg 1) باعث کاهش معنی دار هر چهار علامت قطع مصرف مزمن گردید و دوز 25/0 اثر وسیع تری نشان داد. و مهار گیرنده گابا – a توسط پیکروتوکسین (mg/kg 25/0) باعث جلوگیری از اثر مهاری مریم گلی در دوز ( mg/kg1000) بر علایم قطع مرفین شد. بر پرش اثر معنی دار با (p<0.01) ، و بر ایستادن روی دو پا و صعود و کاهش وزن اثر نسبی اعمال نمود. به نظر می رسد مریم گلی با افزایش فعالیت گیرنده های گابا-a وابستگی به مرفین را کاهش داده زیرا پیکروتوکسین با کاهش فعالیت گیرنده های فوق از اثر آرام بخشی و یا مهاری این داروی گیاهی ممانعت به عمل می آورد.
مریم خیری مهناز کسمتی
این مطالعه به منظور روشن نمودن اثر اکسید روی در مقیاس نانو و معمولی بر وابستگی به مرفین در روش ترجیح مکانی شرطی شده درحضور و غیاب ویتامین c طراحی شده است. در این پژوهش از موش سوری نر بالغ نژاد ان ماری با وزن 3±25 گرم در گروه های کنترل، دریافت کننده مقادیر متفاوت مرفین(mg/kg, sc10، 5 ، 5/2)، نانو اکسید و اکسید روی معمولی( mg/kg, ip10، 5، 5/2) و مقادیر متفاوت ویتامین c( mg/kg, ip 25، 5، 1) و گروه های توأم هر دو نوع اکسید روی با ویتامین cاستفاده شد. تمامی گروه ها مرفین 5 میلی گرم/کیلوگرم را برای ایجاد و تشخیص وابستگی در روش ترجیح مکانی شرطی شده(cpp) دریافت نمودند. نتایج نشان داد که مرفین در مقادیر 5 و 10 میلی گرم/کیلوگرم موجب ترجیح مکانی شرطی در موش ها شد، در حالی که نانو و اکسید روی معمولی و ویتامین c قادر به القا ترجیح مکانی شرطی نبودند. نانو اکسید روی در مقادیر(mg/kg, ip10، 5، 5/2) و اکسید روی توده ای در مقادیر (mg/kg, ip10، 5 ) و ویتامین c در مقادیر 5 و 25 میلی گرم باعث کاهش معنی دار بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مرفین شدند. کلیه مقادیر نانو اکسید روی و اکسید روی معمولی در حضور مقدار بی تأثیر ویتامین c اثر مهاری قوی تری را در بیان ترجیح مکانی شرطی حاصل از مرفین نشان دادند. بر اساس یافته های حاصل از این تحقیق، نانو اکسید روی کارایی بیشتری نسبت به اکسید روی معمولی در کاهش وابستگی به مرفین داشته و استفاده همزمان نانو ذرات روی و ویتامین c می تواند رویکرد جدیدی را جهت مقابله با وابستگی روانی مرفین ارائه نماید.
مهدی محبی خلیل پور خلیلی
مقدمه: استروئیدهای آنابولیک که عمدتا توسط ورزشکاران و با دوزهای بالا جهت تقویت عضلات مورد استفاده قرار می گیرند، می توانند بر پاسخ دهی به درد و بی دردی ناشی از داروهای اوپیوئیدی تاثیر گذار باشند. تمرینات ورزشی از طریق افزایش تولید اوپیوئیدهای درون زا سبب تقویت سیستم ضد درد داخلی و بی دردی می گردد. هدف از این مطالعه بررسی اثر استفاده از ناندرولون دکانوات بر اثرات ضد دردی ورزش و نقش اوپیوئیدهای درون زا می باشد. روش ها: این تحقیق با استفاده از 60 سر موش صحرایی در 3 گروه اصلی کنترل ساکن، استرس ورزشی و ورزش به انجام رسید. حیوانات هر گروه به دو زیر گروه کنترل(دریافت کننده حلال) و دارو(ناندرولون دکانوات با دوزmg/kg15 پنج بار در هفته) تقسیم شدند. پس از دو هفته تست tail flick انجام و سطوح بتااندورفین و مت انکفالین سرم نیز مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: دو هفته تمرین ورزشی شنا به طور معنی داری آستانه درد و سطوح سرمی اوپیوئیدهای درون زا را افزایش می دهد. تجویز ناندرولون موجب کاهش قابل ملاحظه آستانه درد و سطح اوپیوئیدهای درون زا در گروه ورزش می شود. نتیجه گیری: با توجه به داده های بدست آمده از تحقیق می توان استنباط نمود که تمرین ورزشی شنا از طریق افزایش سطح اوپیوئیدهای بتااندورفین و مت انکفالین سبب افزایش آستانه درک درد می گردد. ناندرولون اثرات آنالژزیک ورزش و تحمل به درد را کاهش می دهد که ممکن است از طریق کاهش فعالیت سیستم اوپیوئیدهای درون زا باشد.
مریم عبداله زاده دشتی مهناز کسمتی
نشان داده شده برخی مکمل¬¬های منیزیم اشکال مختلف حافظه از قبیل حافظه کوتاه مدت، بلند مدت، کارکردی را بهبود می بخشند اما محدودیت ورود منیزیم از سد خونی مغزی استفاده از این یون را با محدودیت روبرو ساخته است. نانوذرات معدنی مانند نانوذرات اکسید منیزیم بدلیل خاصیت فیزیکوشیمیایی منحصر بفرد براحتی از سدهای بیولوژیک عبور می¬کنند اما نقش آنها در حافظه و فراموشی مشخص نیست. همچنین مصرف قبل و بعد از آموزش آگونیست های اوپیوییدی مانند مرفین باعث تخریب حافظه می شود. درمطالعه حاضر اثر نانو ذرات اکسید منیزیم بر حافظه اجتنابی غیرفعال و فراموشی ناشی از مرفین مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه از موش های سوری نر از نژاد ان ماری در محدوده وزنی 30-٢۵ گرم، در گروه-های کنترل، دریافت کننده نانو اکسید منیزیم در دوزهای1، 2/5،5 و۱۰ میلی¬گرم بر کیلوگرم قبل و پس از آموزش و قبل از آزمون، دریافت کننده مرفین در دوز های 5 و 10میلی گرم بر کیلوگرم پس از آموزش و گروه¬های تداخلی مرفین و نانو اکسید منیزیم مورد مطالعه قرار گرفتند. برای ارزیابی حافظه اجتنابی غیرفعال از دستگاه استپ داون استفاده شد و حافظه در تمام گروه¬ها 24 ساعت پس از آموزش مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد نانواکسید منیزیم در مقادیر2/5، 5 و۱0 میلی گرم بر کیلوگرم در تزریق قبل و پس از آموزش و مقادیر 1، 2/5 و 5 در تزریق قبل از آزمون سبب بهبودی حافظه اجتنابی غیر فعال شد ولی بر فعالیت حرکتی حیوان بی¬تاثیر بود. مرفین در تجویز پس از آموزش در مقدار۵ میلی¬گرم بر کیلوگرم باعث فراموشی قابل ملاحظه¬ای شد. نانو اکسید منیزیم در مقادیر 2/5، 5 و 10 از فراموشی ناشی از مرفین 5 میلی¬گرم بر کیلوگرم ممانعت نمود. نانو اکسید منیزیم احتمالا با عبور از سد خونی مغزی و دخالت در مسیرهای حافظه باعث تقویت حافظه شده و با تداخل اثر با سیستم های نوروشیمیایی مرتبط با مرفین از تخریب حافظه ناشی از آن جلوگیری می¬نماید.
نرگس عیسی پره طیبه محمدی
این مطالعه به منظور روشن نمودن اثر تجویز حاد و مزمن اکسید روی در مقیاس نانو و معمولی بر حافظه اجتنابی غیرفعال و تاثیر آن بر بافت هیپوکامپ مغز در موش کوچک آزمایشگاهی طراحی شده است. در این پژوهش از موش سوری نر بالغ نژاد ان ماری با وزن 5±25 گرم در گروه های کنترل، دریافت کننده مقادیر متفاوت اکسید و نانو اکسید روی (mg/kg, ip 5 ،2/5 ، 1)، به صورت تزریق حاد قبل و بعد از آموزش و گروه های دریافت کننده داروهای مذکور ( mg/kg, ip5 ، 1) بصورت تجویز مزمن قبل از آموزش در تست حافظه اجتنابی غیرفعال استفاده شد. برای ارزیابی حافظه از دستگاه استپ داون استفاده شد و حافظه در گروه های تزریق حاد، 1 ، 3 و 7 روز پس از آموزش مورد ارزیابی قرار گرفت و در گروه های تزریق مزمن 1 روز پس از آموزش حافظه اجتنابی آنها ارزیابی و سپس مغز آنها جهت بررسی بافتی خارج شد. نتایج نشان داد که تجویز حاد قبل از آموزش اکسید و نانو اکسیدروی در مقادیر 2/5 و 5 میلی گرم/کیلوگرم موجب نقصان قابل ملاحظه حافظه در موش ها شد، در حالی که تزریق بعد آموزش مقدار 5 میلی گرم/کیلوگرم نانواکسید روی باعث بهبود حافظه گردید. تزریق مزمن هر دو مقدار اکسید و نانو اکسید روی بر حافظه اجتنابی غیرفعال بی تاثیر بود در حالی که از نظر بافتی نانو اکسید روی در مقدار 1 میلی گرم/کیلوگرم باعث نکروزه شدن سلول ها در نواحی مختلف هیپوکامپ شد اکسید روی معمولی در همین مقدار و نیز اکسید و نانو اکسید روی در مقدار 5 میلی گرم/کیلوگرم اثر تخریبی کمتری بر بافت هیپوکامپ ایجاد نمود. با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد تجویز حاد اکسید روی در مقیاس نانو و معمولی دارای تفاوت اثر بر فاز اکتساب و فراخوانی حافظه بوده و نقش تقویتی و تضعیفی این ترکیبات وابسته به زمان تزریق می باشد و در تجویز مزمن نکروز شدن بخشی از نورون های هیپوکامپ برای اختلال در عملکرد حافظه و یادگیری کافی نبوده است.
زینب سرقلی نوترکی مهناز کسمتی
مطالعات پیشین نشان داده است که نانو ذرات اکسید منیزیم حافظه ی احترازی غیرفعال در موش سوری نر بالغ را بهبود می بخشد. باتوجه به اینکه سیستم کولینرژیک از سیستم های مهم در شکل گیری حافظه است و تاکنون مطالعه ای در خصوص ارتباط این سیستم و منیزیم انجام نشده است لذا مطالعه ی حاضر جهت بررسی اثر نانو اکسید منیزیم در حضور اختلال حافظه ناشی از بلوک گیرنده های موسکارینی توسط آتروپین در فرآیند حافظه احترازی غیر فعال طراحی شده است. در این تحقیق از 133 سر موش سوری نر بالغ نژاد ان ماری استفاده شد. موشها به صورت تصادفی به گروه های 7 تایی شامل کنترل، دریافت کننده مقادیر متفاوت نانواکسیدمنیزیم(1، 5/2، 5 میلی گرم بر کیلوگرم) و آتروپین (1/0 ، 1 میلی گرم بر کیلوگرم) به تنهایی تقسیم شدند. تجویز داروهای فوق بصورت درون صفاقی و قبل و بعد از آموزش و یا قبل از آزمون حافظه اجتنابی غیر فعال صورت گرفت. سپس شاخص حافظه ی موش سوری نر بالغ بصورت زمان تاخیر پایین آمدن از سکوی امن دستگاه استپ داون، طی 3،1و7 روز مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی ارتباط میان نانواکسید منیزیم با سیستم کولینرژیک از آتروپین، برای بلوک گیرنده های کولینرژیکی استفاده و عملکرد نانو اکسید منیزیم درحضور آتروپین سنجیده شد. فعالیت حرکتی همه گروهها پس از ارزیابی حافظه توسط دستگاه میدان باز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد نانواکسید منیزیم در مقادیر5/2و 5 میلی گرم بر کیلوگرم در تزریق پس از آموزش بدون تغییر در فعالیت حرکتی سبب بهبودی حافظه اجتنابی غیر فعال شد و آتروپین نیز در تجویز پس از آموزش در مقدار1 /0 میلی¬گرم بی تاثیر و در مقدار 1 میلی گرم باعث فراموشی قابل ملاحظه¬ای گردید. اثر نانو اکسید منیزیم در حضور آتروپین 1/0 میلی گرم بر کیلوگرم تا یک هفته مهار شد، در حالیکه نانواکسید منیزیم 5 میلی گرم توانست تخریب حافظه ناشی از آتروپین 1 میلی گرم را بدون تغییر در فعالیت حرکتی برگرداند. به نظر می رسد بین سیستم کولینرژیک و نانواکسیدمنیزیم ارتباط وجود داشته و احتمالا بخشی از مکانیسم تقویت حافظه نانو اکسید منیزیم ناشی از تداخل باسیستم کولینرژیکی باشد.
امین صفی خانی لطف اله خواجه پور
نیکوتین اثرات متفاوتی بر اضطراب دارد: مقادیر زیاد و کم نیکوتین به ترتیب اثر اضطرابزایی و اثر ضد اضطرابی دارد. از سوی دیگر، هورمون تستوسترون اضطراب را کاهش می دهد و سیستم گاباارژیک نقش مهمی در رفتار اضطرابی دارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین دخالت گیرنده های گابا- aدر اثر تستوسترون بر رفتار اضطرابی ناشی از نیکوتین بود.
مسعود نقش جواهری مهناز کسمتی
چکیده ندارد.
نادر شهلایی گیلان مهناز کسمتی
دردهای حاصل از آسیب عصبی (درد نوروپاتیک) می توانند بوسیله آسیبهای حاصل از تروما، سرطان، اختلالات متابولیکی و غیره در سیستم عصبی مرکزی و یا محیطی بوجود آیند. شناخت این دردها از چند نظر اهمیت دارد: آنها شدید و طولانی مدت بوده و معمولا با داروهای کاهش دهنده درد رایج درمان نمی شوند. از سوی دیگر نقش هورمونهای جنسی در اینگونه دردها ناشناخته است . مطالعه حاضر بدین منظور طراحی شد که بدانیم آی مرفین و تستوسترین (حذف غدد جنسی نر) دردخای منونروپاتی را در روش جدید لیگاسیون عصب سیاتیک در موش سفید آزمایشگاهی ئر (rat) تحت تاثیر قرار خواهد داد یا خیر. چهار گروه عمه از موشهای سفید آزمایشگاهی نر (rat) از نژاد n-mari با وزن تقریبی 200-260 گرم بطور تصادفی انتخاب شدند: 1) گروه کنترل (سالم) 2) گروه هایی که در اطراف عصب سیاتیک راست آنها لیگاسیون جزئی ایجاد شد. 3) گروه هایی که غدد جنسی آنها برداشته شد (تستکتومی) 4) گروه هایی که هم در عصب سیاتیک راست آنها لیگاسیون جزئی ایجاد شد و هم غدد جنسی آنها برداشته شد. آستانه واکنش درد با زمان بی دردی به کمک تست صفحه داغ (0/5 +- 52 درجه سانتی گراد) قبل و پس از 14 روز از جراحی حیوان اندازه گیری شد. در فوق مرفین (3، 6، 9 میلی گرم بر کیلوگرم) در حضور و عدم حضور نالوکسون (2/5, 1/5) میلی گرم بصورت داخل صفاقی تزریق و آستانه درد 15 دقیقه تا یک ساعت پس از تزریق دارو اندازه گیری در گروه کنترل سالین تزریق گردید. نتایج نشان داد: الف) برداشت غدد جنسی کاهش معنی داری در آستانه واکنش درد ایجاد کرد و مرفین توانست آستانه واکنش درد را در این گروه برگرداند. ب) لیگاسیون جزئی عصب سیاتیک باعث کاهش آستانه واکنش درد شد و مرفین توانست آستانه درد را در این گروه نسبت به کنترل بالا ببرد. ج) برداشت همزمان غدد جنسی و لیگاسیون عصب سیاتیک موجب کاهش آستانه واکنش درد می شود اما این کاهش بیشتر از جمع هر یک به تنهای نیست . د) مرفین بطور وابسته به دوز آستانه واکنش درد را در گروه فوق افزایش داه و نالوکسون 2/5 میلی گرم بر کیلوگرم نتوانست از اثر بی دردی ناشی از مرفین 9 میلی گرم بر کیلوگرم را در تمامی گروه های فوق ممانعت کند. از نتایج فوق می توان نتیجه گرفت که هورمونهای غدد جنسی نر احتمالا در انتقال و درک درد نقش داشته و این نقش را در بخشی می توان با فعالیت سیستم اوپیوئیدی در سیستم عصبی مرکزی نسبت داد، زیرا مرفین توانست آستانه واکنش درد را افزایش دهد. بطور مشابه، اثر جبران کننده مرفین در درد ناشی از لیگاسیون عصب در حضور و عدم حضور گنادها درگیری احتمالی گیرنده های اوپیوئیدی را نیز پیشنهاد می کند. نقش احتمالی سایر سیستم های نوروشیمیایی باید مورد مطالعه قرار گیرد.