نام پژوهشگر: سعید کاویانی
نادر وظیفه شیران مسعود سلیمانی
چکیده مقدمه: پیوند آلوژنیک با خون بند ناف در بالغین عمدتاً به علت دوز پایین سلولهای cd34+ دارای محدودیت هایی است. برای غلبه براین محدودیت، می-بایست این سلولها مورد تزاید قرار بگیرند که جفت انسان به عنوان منبع جدیدی از سلولهای پروژنیتور مزانشیمی یعنی سلولهای بنیادی سوماتیک غیرمحدود شده(ussc) ، مورد بررسی و کاربری جهت استفاده به عنوان لایه مغذی برای سیستم کشت دکستر جهت تزاید سلولهای cd34+ خون بندناف قرار گرفت. تماس و ارتباط بین سلولهای استرومال و خونساز در سیستم کشت دکستر به صورت دوبعدی است، حال آنکه این برهمکنش در بدن و در bm به صورت سه بعدی می باشد که روند مذکور می تواند دلیل احتمالی برای خونسازی غیرطبیعی در سیستم کشت دکستر باشد. برای فراهم ساختن محیطی مشابه در شرایط ex vivo و افزایش نسبت سطح به حجم محیط کشت، داربست های dbm با سلولهای ussc به عنوان ماتریکسی برای ساپورت رشد و تزاید سلولهای ucb-cd34+ پوشش داده شدند. مواد و روشها: ابتدا سلولهای ussc جفت انسانی جداسازی و ازنظر مورفولوژی و ایمونولوژیکی مورد شناسایی و تایید قرار گرفتند. سپس سلولهای ucb-cd34+ ازطریق همکشتی با سلولهای فییدر ussc جفت، در شرایط 2و3 بعدی حاوی سیتوکاینهای تزایدی، مورد تکثیر قرار گرفتند. بعد از 3 هفته تکثیر، تعداد مشخص و مناسبی از سلولها برای بررسی و کنترل فعالیت کلنی زایی و حفظ سلولهای خونساز اولیه مورد آنالیز کلنی اسی، ltc-ic اسی و فلوسایتومتری قرار گرفتند. نتایج: تکثیر ex vivoی سلولهای خونساز خون بندناف، زمانی که با سلولهای ussc در حضور سیتوکاینهای تزایدی در شرایط 2بعدی و 3بعدی مورد هم کشتی قرار می گیرند، بطور مشخصی افزایش می یابد، بطوری که تعداد کلی سلولها بعد از 3هفته کشت در شرایط مختلف دوبعدی ( فقط فییدر، فقط سیتوکاین، و فییدر+ سیتوکاین) و سه بعدی (فییدر+ سیتوکاین+ داربست)، دارای افزایش مداوم و نمایی بود ولی فعالیت کلنی زایی و حفظ سلولهای خونساز اولیه تا دو هفته پایدار بوده و بعد از آن شروع به کاهش داشت. درصد سلولهای cd34+ نیز در طی 3 هفته همکشتی، کاهش مداوم و نمایی داشت. از طرفی دیگر، الگوی کلنی زایی نیز از غالبیت cfu/bfu-e در روز صفر به غالبیت cfu-gm در هفته دوم و سوم شیفت نشان می داد. سلولهای حاصل از تزاید سه هفته ای سلولها در شرایط کشت 3بعدی، از نظر غربالگری و آنالیز سیتوژنتیک نیز ناهنجاری یا فیوژن کروموزومی مشخصی نشان ندادند. بحث: این نتایج حاکی از آن هستند که سلولهای ussc با تولید سیتوکاینهای خونساز، ماتریکس خارج سلولی و مولکولهای اتصالی و ایجاد برهمکنش بین سلولی می توانند بعنوان لایه فییدر مناسب برای همکشتی و تزاید سلولهای پروژنیتور خونساز خون بندناف مورد استفاده قرار بگیرند و استفاده از داربست dbm با افزایش سطح فییدر سلولهای ussc نسبت به حجم محیط کشت، اثر حمایتی سلولهای ussc را در خونسازی افزایش داده و یک تقلید ex vivo از ساختار bm را در شرایط کشت برای ما فراهم می سازد.
علی رحیمیان مشهدی مسعود سلیمانی
میکروrna ها کلاسی از rna های کوچک غیر کد کننده هستند و اخیرا نشان داده شده است که نقشی اساسی در فرایند های مهم سلولی از جمله تکامل و تمایز، از طریق تنظیم پس از ترجمه، ایفا می کنند. نقش این عناصر اپی ژنتیک در رده سلولهای خونساز نیز بررسی شده است و شواهد زیادی دال بر دخالت میکرو rna شماره 424 [mir-424] در تمایز مونوسیتی وجود دارد.هدف ما در این مطالعه بررسی تاثیر افزایش بیان mir-424 در سلول های بنیادی خونساز و توانایی این میکروrna برای تمایز سلولهای یاد شده به سمت سلولهای میلوییدی بود. سلول های بنیادی خونساز که به این منظور انتخاب شدند، سلول های cd133+ بودند و برای ایجاد افزایش بیان دائم mir-424 از یک وکتور با ساختار رتروویروسی حاوی توالی پیش ساز mir-424 استفاده شد. پیشرفت فرایند تمایز با استفاده از تکنیک های ردیابی rt-pcr ، rt-rcr quantitative و فلوسایتومتری دنبال شد. در تکنیک فلوسایتومتری مارکر های مونوسیتی مورد بررسی ملکول های cd11b و cd14 بودند. سلول ها حدود یک هفته پس از آلودگی با ویروس خصوصیات مونوسیتی را از خود نشان دادند، یعنی تبدیل به سلولهای چسبنده شدند و افزایش بیان مارکرهای cd11b و cd14 در آنها دیده شد.. نتیجه این که افزایش بیان mir-424 فاکتور موثری در تمایز مونوسیتی می باشد و توانایی هدایت تمایز سلولهای بنیادی خونساز را به سمت رده مونوسیتی دارد.
سعید سلالی سعید کاویانی
لوسمی میلوئیدی مزمن(cml) یک بدخیمی هماتولوژیک است که مشخصه ی آن حضور کروموزوم فیلادلفیا می باشد. این کروموزوم در نتیجه جابجایی متقابل بین کروموزوم 9 و 22 بوجود می آید. در سطح مولکولی این جابجایی منجر به تشکیل ژن الصاقی bcr-abl می شود که به یک پروتئین kda 210 ترجمه می شود. این پروتئین یک دومن تیروزین کیناز با فعالیت مداوم دارد که فعالیت آن برای بیماری زایی cml ضروری است. ایماتینیب (imatinib) یک مهارکننده ی تیروزین کیناز است که پتانسیل مهار فعالیت تیروزین کینازی bcr-abl را دارد. اکثریت بیمارانی که بیماری آنها به تازه گی تشخیص داده شده پاسخ خیلی خوبی نسبت به ایماتینیب نشان می دهند. با وجود این گروهی از بیماران وجود دارد که پاسخ ناچیزی نسبت به درمان با ایماتینیب نشان می دهند. احتمال پیشرفت بیماری در این بیماران زیاد هست. مقاومت به درمان دارویی یک مشکل شایع در خیلی از بیماری ها، بویژه در موارد بدخیمی ها می باشد. تاکنون بعضی از مکانیسم های مقاومت نسبت به ایماتینیب روشن شده است. این مکانیسم ها شامل؛ تزاید ژنی bcr-abl، افزایش بیان پروتئین مربوط به آن، وجود جهش ها در bcr-abl و افزایش بیان پروتئین های efflux نظیر p-gp می شوند. مطالعات قبلی اثبات کرده اند که ایماتینیب سوبسترای پمپ های efflux و influx سلولی بترتیب mdr1 و hoct1 هستند. به منظور بررسی توانایی mdr1 و hoct1 در القای مقاومت به ایماتینیب، ما بیان این ژن ها را در یک گروه 32 نفری از بیماران cmlی و 27 فرد سالم به عنوان گروه کنترل مورد مطالعه قرار دادیم. گروه بیماران و گروه کنترل سازگاری نزدیکی از لحاظ سن و جنس با هم دیگر داشتند. بیان کمی ژنها در سلول های تک هسته ای خون محیطی(mncs) بوسیله ی real-time pcr ارزیابی و با بیان b-actin نرمالیزه شد. بیان hoct1 در بیماران متغیر بود و اختلاف بین مقادیر میانگین بیان hoct1 در گروه بیماران و گروه کنترل از لحاظ آماری معنی دار نبود(63/0= p). بعلاوه تفاوت بیان hoct1 بین بیماران فاز مزمن با بیماران فاز تسریع شده و بلاستیک بررسی شد که از لحاظ آماری اختلاف معنی داری وجود نداشت(47/0= p) . نتایج بررسی بیان mdr1 در بین گروه بیماران و گروه کنترل، افزایش بیان چند برابری این ژن را در گروه بیماران نشان داد. و این اختلاف بیان در بین دو گروه از لحاظ آماری معنی دار بود(001/0= p). همچنین بیان mdr1 در گروه بیماران فاز تسریع شده و بلاستیک نسبت به بیماران فاز مزمن افزایش داشت و از لحاظ آماری معنی دار بود(04/0= p). بطور خلاصه ما نشان دادیم که در بیماران cml ی بویژه در بیماران فاز تسریع شده و بلاستیک mdr1 در سطوح بالایی بیان شده و می تواند علت پیشرفت بیماری باشد. بیان و عملکرد متمایز این ناقلین منجر به کاهش غلظت های داخل سلولی ایماتینیب شده که در نتیجه مرگ سلولی در سلول های سرطانی رخ نخواهد داد.
هذی جهانی سعید کاویانی
ترمیم سیستم عصبی پدیده زیستی پیچیده ای است، بطوریکه استراتژی های بازسازی و ترمیم بافت عصبی توجه زیادی را به خود جلب کرده است چرا که به طور مستقیم کیفیت زندگی بیمار را تحت تاثیر قرار می-دهد. با وجود اینکه روش های درمانی توسعه یافته اخیر و پیوندهای آتوگرافت متداول برای بازسازی عصب-های آسیب دیده به کار می رود، چالش های علمی بسیاری برای آن وجود دارد. پیشرفت های اخیر در ترمیم بافت عصبی شامل کاربرد اصول مهندسی بافت می شود که دور نمای جدیدی را برای درمان عصب می گشاید. موفقیت مهندسی بافت عصبی اصولا بر اساس تنظیم رفتار سلولی و پیشرفت بافت از طریق یک داربست سنتتیک است که آنالوگ ماتریکس خارج سلولی می باشد و می تواند کشت های سه بعدی سلول را حمایت کند. در این بین، سلول های بنیادی مزانشیمی امید های بسیاری را در ترمیم، جایگزینی و یا بازسازی بافت ها و ارگان های آسیب دیده و بیمار فراهم آورده است. این پتانسیل مربوط به توانایی آنها برای خود تجدیدی و تمایز به رده های سلولی دیگر است. در این مطالعه، پتانسیل سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان برای تمایز نورونی بر داربست های نانو-فیبری پلی کاپرولاکتون poly (?-caprolacton)(pcl) مورد بررسی قرار گرفت. داربست های نانوفیبری با آرایش منظم و نامنظم با استفاده از روش الکترواسپینییگ ساخته شد، سپس به منظور افزایش تکثیر و چسبندگی و ایتنراکشن سلول با داربست سطح آنها با روشplasma o2 تغییر یافت و خصوصیات شیمیایی و مکانیکی آنها با استفاده از sem، زاویه تماس، و آزمون کشش مشخص شد. داربست های نانوفیبری plasma treated pcl (p-pcl) خصوصیت مناسب تری را نشان دادند و برای کشت سلول های مزانشیمی استفاده شدند. تمایز سلول های بنیادی با استفاده از فاکتورهای رشد شامل bdnf, ngf, nt3, bfgf در محیط dmem/f12 صورت گرفت. بیان مارکر های نورونی nestin, nse, map2 در سلول های تمایز داده شده روی داربست ها با استفاده از تکنیک real-time pcr ارزیابی گردید. تکثیر mscs با استفاده از mtt assay نشان داد که رشد سلول بر روی داربست های نانوفیبری در مقایسه با پلیت کشت سلولی (tcp) به طور معنی داری بیشتر بوده است. آنالیزهای real-time pcr افزایش در بیان ژن map2 و کاهش در بیان ژن های nestin, nse را آشکار کرد. بررسی بیان پروتئین map2 و?-tubulin با میکروسکپ ایمنوفلورسنت، تمایز سلول های مزانشیمی را به سلول شبه عصبی تایید کرد. همچنین، نشان داده شد که کشیدگی سلول ها و زواید نورونی در نانوفیبرهای با آرایش منظم موازی با جهت فیبرها می باشند. این نتایج پیشنهاد می کند که داربست های نانوفیبریpcl پتانسیل استفاده به عنوان یک بیومتریال زیست سازگار را در کاربردهای مهندسی بافت و ترمیم عصب را دارا می باشد.
مجید فرش دوستی حق یوسف مرتضوی
فرآیندهای کنترلی در تمایز استئوبلاستی سلولهای بنیادی مزانشیمی هنوز به طور کامل شناخته نشده است. مکانیسم های اپی ژنتیک مخصوصاً متیلاسیون جزایر cpg در پروموتر ژنها به عنوان یکی از مهمترین مکانیسم های کنترلی در تمایز سلولهای بنیادی مطرح است. در این تحقیق وضعیت متیلاسیون و بیان ژنهای runx2، osx، dlx5 و bsp و وضعیت متیلاسیون تام ژنوم و همچنین تاثیر داروی زولدرونیک اسید مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از جداسازی و تکثیر سلولهای بنیادی مزانشیمی، القا تمایز استئوبلاستی با استفاده از محیط تمایزی و زولدرونیک اسید صورت گرفت. استخراج dna و rna در هفته اول، دوم و سوم تمایز و همچنین از سلولهای بنیادی مزانشیمی تمایز نیافته صورت گرفت. وضعیت متیلاسیون اختصاصی ژن با روش msp، بیان کمٌی ژنها با روش quantitative real time-pcr و وضعیت متیلاسیون تام ژنوم با استفاده از آنتی بادی بر علیه 5-متیل سیتوزین ارزیابی شد. در طول تمایز، runx2 و dlx5 در متیلاسیون نسبی، bsp در دمتیلاسیون تام و osx در وضعیت هیپومتیلاسیون تدریجی قرار داشت. بیان ژنهای runx2، osx، dlx5 و bsp در طول تمایز افزایش پیدا کرد و وضعیت متیلاسیون تام ژنوم تغییر پیدا نکرد. زولدرونیک اسید بر روی متیلاسیون اختصاصی ژن و متیلاسیون تام ژنوم تاثیر نداشت و در عین حال بیان dlx5 و bsp را به طور بارز افزایش داد. سه الگوی متیلاسیون مختلف در طول تمایز استئوبلاستی در این چهار ژن دیده شد که اهمیت متیلاسیون dna در تمایز سلولهای بنیادی را بیان می کند. در عین حال تمایز استئوبلاستی با تغییر متیلاسیون تام ژنوم همراه نیست. افزایش بیان ژنهای runx2، osx، dlx5 و bsp در طول تمایز استئوبلاستی نقش متیلاسیون dna و سایر مکانیسم های اپی ژنتیکی و یا ژنتیکی را نشان می دهد. زولدرونیک اسید تسریع تمایز استئوبلاستی را بواسطه افزایش بیان dlx5 و bsp در مسیری مستقل از متیلاسیون ژن، القا می کند.
علی دهقانی فرد سعید کاویانی
استفاده از داروهایی با توان القای تولید هموگلوبین جنینی به عنوان راه کار درمانی نوین در درمان ? – هموگلوبینوپاتی ها بویژه ? – تالاسمی و بیماری داسی شکل (scd) مورد توجه قرار می گیرد. داروهای القا کننده بیان ژن ? گلوبین شامل هیدروکسی اوره، داروهای مهارکننده آنزیم هیستون داستیلاز (hdac inhibitors) مانند سدیم بوتیرات و آزاسیتیدین و دسی تابین، و همینطور داروهای تعدیل کننده سیستم ایمنی مانند پمالیدوماید و لنالیدوماید و تالیدوماید می توانند سبب کاهش تجمع زنجیره های ? گلوبین اضافی در پیش سازهای اریتروئیدی و بهبود وضعیت عدم تعادل نسبت زنجیره های آلفایی به زنجیره های غیر آلفایی گردند. در این مطالعه بررسی اثر دو داروی تالیدوماید وسدیم بوتیرات به صورت مجزا و ترکیبی روی القای بیان هموگلوبین جنینی در سلول های پیش ساز اریتروئیدی مشتق از سلول های cd133+ در in vitro انجام گرفت. آنالیز نتایج فلوسیتومتری نشان داد حدود 95% از سلول های تخلیص شده، cd133+ بودند. نتایج حاصل از real-time pcr نیز حاکی از افزایش سطح mrna ژن ? گلوبین در گروه های سلولی تیمار شده با غلظت های مختلف از تالیدوماید، سدیم بوتیرات و ترکیب دارویی تالیدوماید/سدیم بوتیرات در مقایسه با گروه کنترل می باشد. همچنین نتایج حاصل از real-time pcr نشاندهنده افزایش سطح mrna ژن ? گلوبین در گروه های سلولی تیمار شده با غلظت های مختلف از تالیدوماید، سدیم بوتیرات و ترکیب دارویی تالیدوماید/سدیم بوتیرات به میزان در مقایسه با گروه کنترل می باشد (p< 0.05).
مهدی آزاد سعید کاویانی
مطالعات انجام شده روی مکانیسمهای تکوینی و تکاملی گلبولهای قرمز منجر به دستیابی بشر به مفاهیم پایه و مهمی در ارتباط با مکانیسمهای عمومی تنظیم بیان ژن وشکل گیری بافتها شده است. تمایز اختصاصی به رده ارتیروئید و هر رده دیگری، شدیداً وابسته به تنظیم در سطح بیان ژن و فاکتورهای کنترلی خاص نظیر سیتوکین ها، فاکتورهای نسخه برداری ویژه، عناصر کنترل کننده چرخه سلولی، تکثیر،آپوپتوز و عناصر سیگنالینگ داخل سلول میباشد که گروهی از این فاکتورهای حیاتی در خونسازی عبارتند از: a) von hippel lindau ( vhl gene ) (1) b) runt-related transcription factor 3 ( runx-3 gene ) (2) c) calcium dependent adhesion e ( e cadherin gene ) (3) d) cyclin dependent kinase inhibitor 2a ( p16 gene ) (4) e) cyclin dependent kinase inhibitor 2b ( p15 gene ) (5) حال آنکه یکی از مکانیسم های مهم مرتبط با چگونگی تنظیم تمایز بافتی توسط فاکتورهای نسخه برداری خاص رده و دیگر عناصر دخیل در این پروسه ها، یک کلاس بزرگ از rna های کوچک غیر کد کننده به نام micro rnas می باشد که بیان mrna های کد کننده پروتئینهای عملکردی را تنظیم می کنند.(9-6) امروزه نیز بحث اپی ژنتیک به عنوان یک اصل غیرقابل انکار در تنظیم تمایز بافتی مطرح شده است که یکی از مکانیسم های مهم در رابطه با آن، متیلاسیون پروموتور ژنها و فاکتورهای نسخه برداری می باشد که در نهایت منجر به خاموش شدن ژنهای مورد نظر می گردد.(14-10) در این مطالعه ابتدا سلولهای بنیادی از خون بند ناف جدا شده و در آنها پس از کشت، وضعیت متیلاسیون در پروموتور ژنهای مذکور بررسی میشود.سپس با استفاده از میر 451، سلولهای بنیادی cd34+ جدا شده، به سمت رده اریترویید تمایز داده می شوند و در نهایت در آنها، وضعیت متیلاسیون روی پروموتور همان ژنها مجددا بررسی شده و در شرایط قبل و بعد از تمایز مورد مقایسه قرار میگیرد. ضمنآ جهت تایید اینکه همه تغییرات الگوی متیلاسیون بعد از تمایز، صرفآ مربوط به میر 451 بوده است، نیاز به یک کنترل، احساس میشود. بنابراین این تغییرات را در شرایطی که تمایز در حضور epo و بدون میر 451 صورت گرفته نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد.
رجاء الحذیفی سعید کاویانی
چکیده: مقدمه : msc سلولهای بنیادی غیر هماتوپوتیک استرومای مغز استخوان چند قوه ای است که می تواند به رده های مختلف سلولهای استرومایی ، سلولهای استخوانی وغضروف تبدیل شود . فرایندهای زیادی روی تمایز msc به استئوبلاستی تاثیر گذار است .از این فرایندها ، مسیر های پیام رسان مانند پیام رسان wnt است که ژن apc به عنوان کنترل کننده مولکول ?-catenin بوده وبیان آن در طول تمایز استئوبلاستی تغییر پیدا می کند. متیلاسیون dna یکی از مکانیسم های موثر جهت تنظیم بیان ژن می باشد. الگوی متیلاسیون ژن apc که تا حالا بررسی نشده است در این تحقیق مشخص شد. مواد و روشها : پس از جدا سازی وتکثیر سلولهای بنیادی مزانشیمی ، القاء تمایز استئوبلاستی با استفاده از محیط تمایزی صورت گرفت. استخراج rna و dna در هفته اول ، دوم وسوم تمایز و همچنین از سلول بنیادی تمایز نیافته انجام شد . وضعیت متیلاسیون ژن apc با روش msp ارزیابی شد. نتایج : نتایج به دست آمده حاکی این است که ژن apc در طول تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست هیپو متیله می باشد ، وهیچ تغییری در متیلاسیون ژن مشاهده نشده است. بحث : تحقیقات قبلی نشان داده اند که ژن apc در تمایز استئوبلاستی نقشی مهمی ایفا می کند . تحقیقات جدید نشان داده اند که متیلاسیون dna تاثیر زیادی روی بیان ژنها ندارد وبیشتر تغییرات هیستونی روی بیان ژن تاثیر گذار است . در این تحقیق ژن در طول تمایز هیپو متیله بوده واین امر نشان دهنده عدم تاثیر متیلاسیون روی بیان این ژن می باشد.
زینب قزوینیان سعید کاویانی
مقدمه : بیماری مالتیپل میلوماناهنجاری بدخیم پلاسما سل ها میباشد و تقریبا ده درصد سرطان های خونی را شامل میشود.این بیماری ازیک اختلال کلونال تکثیری به نام mgus حاصل میشود.در هشتاد درصد از بیماران عوارض استخوانی از قبیل درد استخوان ، ضایعات لایتیک و شکستگی های پاتولوژیک رخ میدهد.استئوبلاستها و استئوکلاستها سلولهایی هستند که نقش مهمی در ساخت و تخریب استخوان در ریز محیط مغز استخوان ایفا می کنند.مطالعات قبلی نشان داده اند که سلولهای میلومایی تشکیل استئوکلاستها را با افزایش تنظیمی rankl توسط استئوبلاستها ، سلولهای t و یابیان rankl توسط خود سلولهای میلومایی افزایش می دهند.از جمله فاکتورهایی که احتمالا در تمایز سلولهای رده ی استئوکلاستی نقش دارد می توان tgfb را نام برد.این فاکتور در کنترل تکثیر و تمایز اکثر سلولهای بدن نقش دارد.tgfb در ماتریکس استخوان به فراوانی حضور دارد و میزان آن در ریز محیط استخوانی بیماران مبتلا به میلوما بیش از حد نرمال گزارش شده است.علاوه بر سلولهای استرومای مغز استخوان سلولهای میلومایی نیز قادر به ترشح tgfb هستند.در مطالعات صورت گرفته از rankl و tgfb به عنوان القا کننده های استئوکلاستوژنز نام برده شده است. مواد و روش ها : به منظور بررسی عملکرد این فاکتورها از سلول های بنیادی خون بند ناف و سلولهای لاین میلومایی u266 استفاده کردیم.بیان ژن rank در روزهای هفت ، چهارده و بیست ویک بعد از تمایز در گروههای تیمار شده با وrankl,ranklوtgfbو tgfb توسط تکنیک rt-pcr تایید شد. نتایج: بررسی فلوسایتومتری مارکر cd68 موید افزایش سلولهای مثبت از نظر این مارکر در روز 21 بعد از تمایز در مقایسه با روز 7 بعد از تمایز بودند.همچنین بررسی سلولها در روز 21 بعد ار تمایز از نظر رنگ آمیز یtrap در مقایسه با روز صفر سلولهای تیمار نشده نشان از افزایش حضور سلولهای چند هسته ای ، واکوئله و trap مثبت بود. نتیجه گیری : نتایج این بررسی نشان میدهد حضور rankl و tgfb در ماتریکس مغز استخوان می تواند عامل تمایز سلولهای بنیادی خونساز به سمت رده ی استئوکلاستی trap مثبت باشد.
سعید شهرابی مسعود سلیمانی
پتانسیل زیاد سلول های بنیادی خون ساز در احیای مجدد سیستم خون ساز سبب گردیده است که پیوند سلول های بنیادی (hsct)یک روش درمانی برای بدخیمی های خونی و ناسازگاری های مغز استخوان باشد. یکی از منابع جایگزین برای بدست آوردن سلول های بنیادی خون ساز با توجه به مشکلات موجود در استفاده از سلول های جدا شده مغز استخوان خون بند ناف می باشد. مشکل اصلی کاربرد خون بند ناف در پیوند هم مقدار کم سلول های بنیادی خون ساز آن به دلیل حجم کم خون بند ناف می باشد. سیستم های تکثیر سلول های بنیادی خون ساز در شرایط ex vivo در صدد غلبه بر این مشکل می باشد. هدف از کاربرد این سیستم ها تولید کافی سلول های بنیادی خون سازی است که توانایی پیوند و خون سازی طولانی مدت را داشته باشند. دخالتmicrorna ها در فرایندهای مختلف سلولی از جمله تکثیر, تمایز و مرگ سلولی و ارتباط آنها با تکامل سلول های بنیادی خون ساز سبب گردیده است که پروفایل بیانی microrna ها در طی تکثیر سلول های بنیادی خون ساز کارایی بسیار زیادی در مطالعات کلینیکی با واسطه درمان سلولی داشته باشد. در این تحقیق به بررسی پروفایل بیانی microrna های مختلف سلول های بنیادی خون ساز cd133+ بند ناف در قبل و بعد از تکثیر ex vivo پرداخته شد.سلول های cd133+ از خون بند ناف نوزادانی که بصورت زایمان طبیعی متولد شده بودند به روش ایمونومگنتیک جدا گردید و پروفایل بیانی آنها در طی مراحل زمانی کشت با روش mirna quantitve rt-pcr بررسی گردید.محیط کشت مورد استفاده در این مطالعه stem span به همراه فاکتورهای رشد scf,tpo و flt3 بود. یافته ها نشان دادند که از مجموع 1034 نوع microrna بررسی شده بیان 3/2 آنها در طی فرایند تکثیر با کاهش در بیان مواجه گردید. یافته ها همچنین نشان دادند که microrna هایی که در همانند سازی سلول های بنیادی خون ساز دخالت دارند با کاهش در بیان و در مقابل microrna هایی که در تمایز این سلول ها شرکت دارند با افزایش در بیان مواجه گردیدند.
آزاده امیدخدا مسعود سلیمانی
فراوانی کم سلول های بنیادی خونساز در خون بندناف، مهمترین فاکتور محدود کننده استفاده از این منبع در پیوند می باشد. پیوند توام سلول های بنیادی خونساز حاصل از بافت جفت با سلول های خون بندناف همان نمونه می تواند راهکار مناسبی برای افزایش این سلول ها باشد. لذا در این مطالعه ابتدا با استفاده از روش آنزیمی حداکثر سلول بنیادی خونساز و استرومایی موجود در بافت جفت استحصال و خصوصیات این سلول ها بررسی شد. سپس آشیانه های جفتی سلول های بنیادی خونساز با استفاده از داربست نانو ساختار پوشیده شده با کلاژن در محیط کشت شبیه سازی و میزان تکثیر سلول های استحصال شده، در این آشیانه ها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج فاز اول این مطالعه این مطالعه نشان داد که 6/0±02/6 درصد سلول های استحصال شده از بافت جفت سلول های cd34+ بوده که توانایی تشکیل انواع کلونی های خونساز را دارا بودند. همچنین از کشت سلول های حاصل از جفت، سلول های چسبنده استرومایی با ویژگی سلول های بنیادی مزانشیمی به دست آمد. نتایج فاز دوم که به بررسی تکثیر سلول های بنیادی خونساز در آشیانه های شبیه سازی شده پرداخت، نشان داد که اگرچه تکثیر سلول های استحصال شده از بافت جفت در آشیانه تولید شده، با افزایش 6/3 برابری آنها همراه بود اما پتانسیل کلون زایی سلول های تکثیر شده نسبت به قبل از تکثیر کاهش معناداری پیدا کرد (0001/0>=value p). هم چنین درصد سلول های بنیادی خونساز پس از تکثیر افزایش یافت اما این افزایش معنادار نبود (05/0<value p). با توجه به کاهش کیفیت سلول های بنیادی خونساز حاصل از بافت جفت حین کشت، به نظر می رسد استفاده مستقیم از این سلول ها، روش موثرتری نسبت به تکثیر آنها باشد که البته این امر مستلزم ارائه روشی کم هزینه برای جداسازی سلول های بنیادی خونساز و استرومایی از تمامی بافت جفت می باشد.
سعید سلالی سعید کاویانی
سلولهای بنیادی مزانشیمی (mscs) گروهی از سلولهای بنیادی بالغین هستند که بصورت طبیعی در بدن وجود داشته و حضور این سلولها در بافت های مختلف گزارش شده است. امروزه بدلیل قابلیت ذاتی این سلولها در تمایز به رده های مختلف، توجه زیادی را در زمینه های سلول درمانی و ژن درمانی به خود معطوف کرده¬اند. مغز استخوان و بافت چربی بعنوان دو منبع عمده این سلولها هستند. با وجود اینکه مغز استخوان (bm) بعنوان اولین منبع برای mscها شناخته می شود، بافت چربی نیز بعنوان یک منبع معتبر برای پیش سازهای مزانشیمی معرفی شد است. بافت چربی را می توان در مقادیر مناسب جمع آوری کرده و اقدام به جداسازی تعداد زیادی از سلولهای ad-msc کرد. این سلولها می توانند ابزاری موثر برای ژن درمانی بر پایه سلول ارائه نمایند. ما در این مطالعه از ad-mscها جهت عرضه مولکول پیش آپوپتوتیک جهت درمان سلولهای لوکمیایی استفاده کردیم. ad-mscهای انسانی جداسازی و بوسیله یک وکتور لنتی ویروسی کد کننده فرم ترشحی لیگاند القا کننده آپوپتوز مرتبط با فاکتوز نکروز توموری (trail)، ترانسداکت شدند. trail یک لیگاند پیش آپوپتوتیک است که در انواعی از سرطانهای انسانی القای آپوپتوز می کند اما سلولهای نرمال را نادیده می گیرد. اگر چه چندین مطالعه فعالیت ضد سرطانی پروتئین trail انسانی نوترکیب را اثبات کرده اند اما استفاده از آن محدود می باشد زیرا بدلیل پاکسازی سریع از پلاسما بوسیله کلیه، دارای نیمه عمر کوتاهی می باشد. ما به منظور غلبه بر این محدودیت ها از ad-mscهایی که بصورت ماندگار ترانسداکت شده بودند استفاده کردیم این سلولها می توانند بعنوان یک منبع ثابت از تولید trail عمل کنند. ما در هم کشتی mscهای ترشح کننده پروتیئن trail با سلولهای لوکمیایی، پتانسیل چشمگیر ad-msc های تغییر ژنتیکی یافته با trail را در القای آپوپتوز در رده سلولی لوکمیایی hl-60 و سلولهای تک هسته ای بیماران مبتلا به aml را در مقایسه با گروه کنترل مشاهده کردیم (p < 0.05). حداکثر میزان القای آپوپتوز در رده سلولی hl-60، 25% بود و نشانگر وجود مقاومت بخشی از سلولها به مرگ القا شده بوسیله پروتئین trail است. اما در مورد نمونه-های بیماران حداکثر میزان القای آپوپتوز در سه نمونه بیمار بطور میانگین 50-45% بود. ما همچنین در آزمایشات همکشتی در in vitro در پلیت های ترانس-ول سنجش مهاجرت، نشان دادیم که کشت سلولهای hl-60، اما نه محیط dmem فاقد fbs، مهاجرت mscs را حمایت کرده و موجب افزایش مهاجرت آنها می شوند (p < 0.05). این نشانگر این امر می باشد که سلولهای لوکمیایی سایتوکاین هایی را در محیط اطراف ترشح و آزاد می کنند که موجب مهاجرت ad-mscها به سمت این سلولها می شود و ad-mscها دارای گیرنده های این سایتوکاین ها بر سطح خود هستند که قادر نشان دادن پاسخ به این عوامل هستند این نتایج نشان می دهد که trail-msc ها دارای پتانسیل استفاده به عنوان ناقلین عرضه کننده موثر برای ژنهای درمانی جهت درمان سرطانهای خونی باشند.
جواد احمدی سعید کاویانی
مقدمه: اخیراً چندین rna غیرکدشونده بلند مرتبط با سرطان از قبیل رونوشت مرتبط با متاستاز آدنوکارسینومای ریه یا malat1، hotair و anril شناسایی شده اند. مطالعات نشان داده اند که malat1، در بسیاری از تومورهای توپر افزایش بیان داشته و نقش تنظیمی مهمی در بیولوژی، متاستاز و عود سرطان دارا می باشد. لوسمی میلوئیدی حاد و لوسمی لنفوئیدی حاد گروهی از سرطان ها هستند که رده های میلوئیدی و لنفوئیدی سلول های خونی را درگیر می کنند و با رشد سریع سلول های سفید خون ، انباشت سلول های سفید غیرطبیعی در مغز استخوان و اختلال در تولید سلول های طبیعی خون شناسایی می شوند. مواد و روش ها: دودمان های سلولیkg1 و jurkat به ترتیب در محیط های کشت imdm و rpmi-1640 کشت داده شدند. rnaتوتال از دودمان های سلولی و سلول های طبیعی مغز استخوان استخراج و سطوح بیان ژن malat1 با استفاده از تکنیک qrt-pcr سنجیده شد. یافته ها: بیان ژن malat1 در دودمان سلولی kg1 در مقایسه با سلول های طبیعی مغز استخوان افزایش معنی داری داشت (p < 0.05)، درحالی که بیان ژن malat1 در دودمان سلولی jurkat نسبت به نمونه نرمال کاهش یافته بود (p < 0.05). نتیجه گیری: یافته های ما نشان داد الگوی بیان متفاوت ژن malat1 در این دو نوع رده سلولی سرطانی می تواند نشان دهنده وجود نقش بالقوه این rna تنظیمی در بیولوژی این نوع سرطان ها باشد و لذا یافته های این مطالعه که به عنوان اولین قدم در بررسی این rna تنظیمی در سرطان های خون انجام شد، می تواند از نقش احتمالی malat1 خبر داده و نیاز به بررسی بیشتر این rna در این نوع سرطان ها را قوت بخشد.
شادی اسمعیلی سعید کاویانی
زمینه و هدف:سلولهای بنیادی مزانشیمی، سلولهایی هستند که توانایی خود بازسازی و در نهایت تمایز به انواع متعدد سلول را دارند. این سلولهای بنیادی اساسا از مغز استخوان منشا میگیرند اما قابل برداشت از بافت چربی، تاندون، خون محیطی، ماهیچه اسکلتی و اخیرا استخوان ترابکولار نیز می باشند. سلولهای بنیادی مزانشیمی می توانند به رده های استخوان ساز، چربی ساز، غضروف ساز وماهیچه ساز تمایز یابند ]1[. سلولهای بنیادی مزانشیمی در تعداد وسیعی در انسان بالغ، در مغز استخوان و بافت چربی یافت می شوند و به طور وسیعی به علت داشتن توانایی درمان بیماری های انسانی مورد بررسی قرار گرفته است. به علت نقش درمانی سلولهای بنیادی مزانشیمی در شرایط متنوعی از جمله نقص های استخوانی و غضروف، بیماری قلبی ایسکمیک و ایسکمی مغزی روشن ساختن مکانیسم های دقیقی که سرنوشت سلول بنیادی مزانشیمی را هدایت می کند، مهم است ]2[. فرایند تمایز سلولهای بنیادی از حالت پرتوان به سلولهای متعهد مستلزم بروز تغییرات کلی در الگوی بیان ژن در آنهاست که از شناخته شده ترین آنها تغییرات اپی ژنتیکی است. مکانیسم های اپی ژنتیک شامل متیلاسیون تغییراتی در سطح هیستون ها و تنظیمات وابسته به rna های غیر کد کننده می شود که به عنوان عوامل اصلی کنترل بیان ژن در طی رشد و نمو سلول مطرح هستند ]3[. تنظیم اپی ژنتیک بر پایه تغییرات قابل توارث در الگوی بیان ژن است که بدون تغییر در توالی نوکلئوتید اولیه رخ می دهد. این تغییرات هنگام تقسیم میتوز و میوز سلول باقی می ماند و اغلب تا نسلهای متعددی طول می کشد. یک مثال پایه ای از تنظیم اپی ژنتیک زمانی رخ می دهد که سلول در نهایت تمایز می یابد ]2[. متیلاسیون dna بیشتر در ناحیه ی نوکلئوتیدهای جزایر cpg رخ می دهد. این نواحی بیشتر در ناحیه پروموتور 60% ژن های انسانی واقع شده است. نواحی cpg island در بافت های طبیعی معمولا به صورت غیرمتیله وجود دارند که این امر سبب بیان ژن های لازم در حضور فاکتورهای رونویسی مناسب می شود. میتلاسیون cpg island موجود در پروموتور در ارتباط با ساختار بسته کروماتین و خاموشی ژن های مربوط به رونویسی می باشد ]4[. بافت چربی سفید مکانی مهم در بدن برای ذخیره انرژی است. نقص آدیپوسیت می تواند به علت فرآیندهایی باشد که از بیرون بافت چربی منشا می گیرند مثل تخریب اتوایمیون و یا از مکانیسم های داخلی مانند تولید پروتئین های مضر در آدیپوسیت ها. آدیپوسیت های بالغ از سلولهای پری کرسور مزانشیمی مشتق می شوند که به مسیر آدیپوژنیک متعهد شده اند. مراحل اولیه در این فرایند بیان زودگذر فاکتورهای رونویسی cebpb و cebp-? است که منجر به تشکیل پری آدیپوسیت ها می شود و به وسیله بیان ppar? و srebp1/add1 و cebp? دنبال می شود و منجربه تمایز به آدیپوسیت بالغ می گردد ]5[. در سالهای اخیر چاقی، به عنوان یک نگرانی که تهدید کننده سلامتی میباشد در آمده است. توده چربی سفید ارگانی اندوکرین است که نه تنها نقش فعال و مرکزی در تنظیم تعادل انرژی بازی می کند بلکه نقش اساسی در تعدادی از فرایندهای فیزیولوژیکی و پاتولوژیکی نیز دارد. بنابراین درک چگونگی فرایندهای تمایز آدیپوست می تواند ما را در تنظیم تعداد و عملکرد این سلولها در ارگانیسم بالغ کمک کرده و در نتیجه در درمان و تسکین بیماری های متابولیک همچون چاقی و دیابت به ما یاری رساند.مواد و روش ها: در این مطالعه بعد از تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان سه فرد نرمال به آدیپوسیت در محیط آزمایشگاه بیان کمی و کیفی ژن ppargamma به عنوان مهمترین فاکتور نسخه برداری و الگوی متیلاسیون dna قبل و بعد از تمایز به چربی بررسی شد. نتایج و یافته ها: بیان این ژن بعد از تمایز افزایش قابل ملاحظه ای را نشان داد اما الگوی متیلاسیون قبل و بعد از تمایز تغییری نیافت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های حاصل ppar? به عنوان یکی از فاکتورهای با اهمیت در تمایز سلول های فیبروبلاست و mscs به آدیپوسیت عمل می کند و می توان با مهار و یا تحریک بیان آن در درمان بیماری های مختلف از جمله چاقی مفرط، آنمی آپلاستیک و استئوپروزیس از آن استفاده کرد. اما متیلاسیون dna در این روند نقشی نداشته و باید به دنبال مکانیسمهای اپی ژنتیک دیگری بود.
سعید دهستانی اطهر عباس رضایی
چکیده ندارد.
مهدی آزاد سعید کاویانی
چکیده ندارد.
محمود حریریان سعید کاویانی
چکیده ندارد.
علی رجبی مرتضی کریمی پور
چکیده ندارد.
محمد قربانی مسعود سلیمانی
چکیده ندارد.
محمدرضا رضاخانی شهریار غمامی
در پژوهش حاضر، تعدادی از کمپلکس های معدنی پلاتین با لیگاندهای شیف باز متقارن و نامتقارن چهاردندانه ای سنتز شده است. ساختار کمپلکس ها و لیگاندهای سنتز شده در این پروژه با استفاده از طیف بینی ir، uv/visible، 1h-nmr، 13c-nmrو برخی خواص فیزیکی دیگر شناسایی شدند. پلاتین از طریق پیوند داتیو با اتم های n وo لیگاندها کئوردینه می شود. فعالیت ضد سرطانی کمپلکس ها از طریق سلول سرطانی mcf-7 با استفاده از تست mtt انجام شد. نتایج مطالعه، برخی از این ترکیبات را به عنوان مدل های مناسب برای طراحی ترکیبات ضد توموری جدید پیشنهاد می کند. همچنین نتایج نشان داد که برخی از این ترکیبات دارای خواص ضد سرطانی نبودند که این مسئله نشان دهنده این است که باید ترکیباتی با غلظت بالاتر تهیه گردد. همچنین مشخص گردید کیلیت شدن باعث ایجاد تغییرات چشمگیری در خواص بیولوژیکی لیگاندها و نیز جزء فلزی کمپلکس می شود. بنابراین می توان با استفاده از عوامل کیلیت ساز و تشکیل کمپلکس با لیگاندهای چنددندانه از اثرات سمیت پلاتین کاست.
سعید کاویانی رجبعلی برزویی
هدف از این پایان نامه معرفی mv- جبرهای تعمیم یافته و کاتگوری mv-جبرهای جابجایی است. ابتدا در فصل اول برخی مفاهیم مقدماتی از جمله جبر بول ، مشبکه و dri-نیم گروه ها را تعریف و قضایایی که درادامه این پایان نامه مورد استناد قرار می گیرند را می آوریم. سپس تعریف و برخی قضایای مقدماتی mv-جبرهای جابجایی را بیان می کنیم. در بخش اول از فصل دوم به بیان تعریف mv- جبرهای تعمیم یافته ، خواص و قضایای مقدماتی حاصل از این تعریف می پردازیم، سپس در بخش دوم همریختی ها را در بحث مربوطه تعریف کرده و بعد از بیان مفهوم ایده آل در این جبرها، این مفهوم را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار می دهیم. در بخش سوم نوع خاصی از ایده آل های این جبرها را تحت عنوان ایده آل های نرمال، قطبی و اول را بررسی کرده و سپس با استفاده از مفهوم ایده آل نرمال ، تعریف همنهشتی دراین جبرها، را بیان می کنیم. در بخش بعد به بیان تعریف مرکز بولی در این جبرها می پردازیم و روش بدست آوردن جبر بول ازاین جبرها را بیان می کنیم. در بخش آخر از این فصل به بررسی یکسانی ساختاری این جبرها با ساختار dri- مونوییدها می پردازیم. اما در فصل سوم به mv- جبرهای جابجایی بازگشته و از دیدگاه کاتگوری آنها را مورد بررسی قرار می دهیم و طی دو بخش ابتدا ، ارتباط بین نگاشتها و همچنین مفاهیمی مانند برابر کننده و هم برابر کننده و ضرب دراین کاتگوری را بیان می کنیم، سپس نشان می دهیم که شی آغازین در این کاتگوری موجود است. اما mv-جبرهای 2، 3، 4 و 5 عضوی در این کاتگوری شی پایانی نیستند.