نام پژوهشگر: عبدالله موسوی
طاهره سیما شیرازی عبدالله موسوی
چکیده هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی مشکلات پردازش واجی، پردازش شنیداری مرکزی و حافظه فعال در دانش آموزان نارساخوان فارسی زبان بود. روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی، توصیفی-تحلیلی، ابتدا دانش آموزان پایه دوم ابتدایی بر اساس نمرات درستی خواندن (که با استفاده از آزمون تشخیصی خواندن و آزمون خواندن و نارساخوانی محاسبه شد)، به دو گروه رساخوان و نارساخوان تقسیم شدند و سپس از بین آن ها، 21 دانش آموز نارساخوان و 32 دانش آموز رساخوان انتخاب شدند و خرده آزمون های پردازش واجی (آگاهی واجی و سرعت نامیدن)، پردازش شنیداری مرکزی (تفکیک زمانی و پردازش شنوایی دوگوشی) و حافظه فعال (مدار واجی، اجرا کننده مرکزی و صفحه دیداری -فضایی) برای ایشان اجرا شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تی مستقل، من ویتنی، تی زوجی، ویلکاکسون، ضریب های همبستگی پیرسون و اسپیرمن، تحلیل های چند متغیره، کای اسکوئر و فیشر استفاده شد. یافته ها: نارساخوانها در تمام متغیرها به جز پردازش شنوایی دوگوشی به طور معناداری امتیازات کمتری نسبت به رساخوان ها کسب کردند (05/0 p<). پردازش واجی در نارساخوان ها با درستی و سرعت خواندن و در رساخوان ها با سرعت خواندن همبستگی معنادار داشت (05/0 p<). اما در هیچیک از دو گروه، همبستگی خطی معناداری بین پردازش شنیداری مرکزی یا حافظه فعال با خواندن مشاهده نشد. 6% از رساخوان ها و 90% از نارساخوان ها مشکلات پردازش واجی، 20% از رساخوان ها و 80% از نارساخوان ها مشکلات حافظه فعال و 38% از رساخوان ها و 62% از نارساخوان ها مشکلات پردازش شنیداری مرکزی داشتند. 85% نارساخوان ها ترکیبی از دو یا سه مشکل را نشان دادند در حالیکه هیچیک از رساخوان ها ترکیبی از مشکلات را نشان ندادند. کمتر از 6% از رساخوان ها و بیشتر از 56% از نارساخوان ها در دو یا بیش از دو خرده آزمون از آزمون های آگاهی واجی، سرعت نامیدن و مدار واجی مشکل داشتند. نتیجه گیری: اغلب نارساخوان ها ترکیب های متفاوتی از مشکلات پردازش واجی، پردازش شنیداری مرکزی و حافظه فعال را نشان می دادند که می تواند حاکی از همگن نبودن نارساخوانی باشد، اما در تمامی این ترکیبات مشکل پردازش واجی وجود داشت که موید نقص واجی مرکزی در نارساخوانی است. کلید واژه ها: نارساخوانی، خواندن، پردازش واجی، پردازش شنیداری مرکزی، حافظه فعال
بهاره خاورغزلانی یونس لطفی
هدف : هدف این مطالعه تعیین ظرفیت حافظه فعال شنیداری درکودکان دچار اختلال پردازش شنوایی در مقایسه با کودکان هنجار 7 تا 10 ساله بوده است. روش بررسی: در این پژوهش مقطعی- مقایسه ای 25 کودک دچار اختلال پردازش شنوایی(مرکزی) در محدوده سنی 7 تا 10 سال به روش نمونه گیری در دسترس اتنخاب شدند . به منظور هنجاریابی آزمونهای بررسی حافظه فعال شنوایی 25 کودک در هر رده سنی مورد نظر ( 100 کودک ) به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند . جهت بررسی ظرفیت حافظه شنیداری از آزمون یادآوری مستقیم اعداد، آزمون یادآوری وارونه اعداد و آزمون تکرارناکلمه استفاده شد. یافته ها : درمقایسه میانگین نتایج آزمون تکرار ناکلمه و آزمون یادآوری مستقیم وآزمون یادآوری وارونه اعداد درکودکان دچار اختلال پردازش شنوایی (مرکزی) با میانگین امتیازات به دست آمده از کودکان هنجار درگروه های سنی مورد نظر اختلاف معنادار آماری (001/0 (p? مشاهده شد. همچنین تفاوت آماری معناداری در مقایسه میانگین ظرفیت حافظه فعال شنوایی در آزمون یادآوری مستقیم و یادآوری وارونه اعداد بین دو گروه مشاهده شد.(001/0 (p?. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش عملکرد ضعیف کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی در غیاب هرگونه کم شنوایی، ارتباط آشکاری با عوامل شناختی تکلیف موردنظر ( به ویژه ظرفیت حافظه فعال شنیداری) دارد و نشان میدهد که ارزیابی عوامل شناختی (حافظه فعال شنیداری) در تشخیص کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی (مرکزی ) حائز اهمیت است.
سمیه امینی یونس لطفی
زمینه و هدف: یکی از شکایات رایج کودکان مبتلا به اختلال پردازش شنیداری، مشکل در فهم گفتار در حضور نویز زمینه است. دسته زیتونی حلزونی داخلی که بخشی از سیستم وابران شنوایی است، در شنیدن در حضور نویز نقش دارد و عملکرد آن می تواند به وسیله اثر مهار دگرسویی گسیل های صوتی گذرا در پاسخ به محرک شنوایی دگرسو ارزیابی شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه میزان مهار دگرسویی گسیل های صوتی برانگیخته گذرای گوش در گروهی از کودکان مبتلا به اختلال پردازش شنیداری 8 تا 11 ساله شهر تهران با کودکان هنجار است. روش بررسی: این مطالعه مقطعی مقایسه ای، بر روی 16 کودک هنجار و 16 کودک مبتلا به اختلال پردازش شنیداری در محدوده سنی 8 تا 11 سال انجام شد. هر دو گروه با استفاده از آزمون گسیل های صوتی برانگیخته گذرا و مهار دگرسویی گسیل های صوتی برانگیخته گذرا ارزیابی شدند. برای بررسی هنجار بودن داده ها از آزمون کولموگروف اسمیرنف و جهت مقایسه دو گروه از آزمون اندازه گیری های تکراری و paired t- test استفاده شد. یافته ها: در آزمون اندازه گیری های تکراری میانگین مهار دگرسویی بین کودکان هنجار و مبتلا به اختلال پردازش شنیداری اختلاف معناداری نشان داد (019/0 =p ). بین میانگین مهار دگرسویی در فرکانس های 2000 هرتز گوش راست(023/0 =p)، 4000 هرتز گوش راست (015/0 =p) و 2000 هرتز گوش چپ (014/0 =p) بین دو گروه اختلاف معنادارآماری مشاهده شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، میزان مهار دگرسویی در کودکان مبتلا به اختلال پردازش شنیداری متفاوت از کودکان هنجار است و این تفاوت از نظر آماری معنادار می باشد.
زهرا حسینی دستگردی عبدالله موسوی
زمینه و هدف جهت یابی شنیداری بر اساس پردازش نشانه های زمانی و شدتی بین دو گوش در دستگاه مرکزی حاصل می شود. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت جهت یابی شنیداری در کودکان مبتلا به اختلال پردازش شنوایی (مرکزی) (c)apd انجام شد. روش بررسی گروه های مورد مطالعه شامل 15 کودک دختر و پسر مبتلا به (c)apd 8 تا 10 ساله و 80 کودک هنجار دختر و پسر در محدوده سنی 8 تا 11 سال و با آستانه شنوایی کم تر ازdb hl 20 ، تفاوت آستانه های بین گوشی کم تر از 5 دسی بل بودند. علایم رفتاری و عدم موفقیت در حداقل دو آزمون پردازش شنوایی از معیارهای انتخاب گروه ناهنجار بود. عملکرد جهت یابی بوسیله اعمال تاخیر زمان بین دو گوش از 880- تا880 +میکروثانیه و تفاوت شدت بین دو گوش از 10- تا 10+ دسی بل با دو محرک نویز بالاگذر و پایین گذر ( با فرکانس قطع 2کیلوهرتز) بررسی شد. جهت توصیف عملکرد جهت یابی از نمودار پراکندگی و برای مقایسه داده های دو گروه از آزمون تی مستقل استفاده شد. یافته ها در مطالعه حاضر با استفاده از علایم زمانی و شدتی بین دو گوش 9 موقعیت های فرضی در سطح افق جهت بررسی وضعیت جهت یابی شنیداری در کودکان مبتلا به (c)apd شبیه سازی شد. در اکثر مبتلایان به (c)apd دو نوع ناهنجاری در عملکرد جهت یابی مشاهده شد. 1- پراکندگی بارز در پاسخ های جهت یابی 2- جهت گیری تمام پاسخ ها به نواحی جانبی. میانگین خطای آزمون ها در 6/86 درصد آن ها افزایش قابل توجهی نسبت به کودکان هنجار داشت (001/0p<). نتیجه گیری نتایج حاصل موید نقص جهت یابی و پردازش علایم دو گوشی در غالب کودکان مبتلا به اختلال پردازش شنوایی(مرکزی) است .
اکرم فراهانی عبدالله موسوی
دستگاه های حلزونی و دهلیزی علاوه بر مجاورت تشریحی در منشأ و رشد دوران جنینی، در ریز ساختار و عملکرد در سطح سلولی و نورونی شباهت های بسیاری دارند. بنابراین در مبتلایان به اختلال عملکرد حلزونی و کاهش شنوایی حسی عصبی، احتمال اختلال عملکرد دهلیزی هم وجود دارد. در افراد دچار کاهش شنوایی حسی عصبی شدید تا عمیق کاشت حلزون فرصتی برای کسب عملکرد شنیداری ایجاد کرده است. امکان بهبود دسترسی به اطلاعات شنیداری برای تکامل صحیح گفتار و زبان در کودکان و فهم مناسب گفتار شفاهی در بزرگسالان مانع از آن گردیده است که تأثیرات جانبی و گاه زیانبار کاشت حلزون بر سایر اندام های گوش داخلی به طور کامل بررسی شود. جراحی کاشت حلزون ضمن فوائد خود می تواند باعث ایجاد آسیب ثانویه به اندام های انتهایی دهلیزی به خصوص ساکول و اختلال عملکرد دهلیزی پس از کاشت شود که ممکن است با درجاتی از اختلالات نهفته و یا آشکار عملکرد دهلیزی همراه گردد. با وجود آگاهی از این احتمال، به دلیل اثرات مثبت فردی و اجتماعی احتمالی کاشت حلزون، وضعیت و عملکرد دستگاه دهلیزی افراد کاندید کاشت حلزون قبل و بعد از عمل جراحی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. هدف از این مطالعه ارزیابی عملکرد ساکولی دستگاه دهلیزی با استفاده از آزمون پتانسیل های عضلانی برانگیخته دهلیزی (vemps) در افراد دچار کاهش شنوایی شدید تا عمیق و تعیین درصد تغییرات عملکرد ساکول پس از کاشت حلزون می باشد. در این مطالعه 35 فرد (18 مذکر و 17 مونث) با میانگین سنی 10/94 سال (11/70=sd) دچار کاهش شنوایی حسی عصبی شدید تا عمیق و کاندید کاشت حلزون ارزیابی شدند. قبل از کاشت حلزون در 28/57 درصد از افراد پاسخvemp وجود نداشت و پس از کاشت حلزون در 80/23 درصد از افراد پاسخvemp حذف گردید. نتایج این مطالعه دلالت بر احتمال آسیب به اندام های دهلیزی در جراحی کاشت حلزون و نیاز به بررسی و ارزیابی برای ارزیابی عملکرد دهلیزی در جمعیت کاندید کاشت حلزون قبل و پس از جراحی کاشت دارد. با توجه به محدودیت کاربرد آزمون های مختلف بررسی دهلیزی در سنین کم و نیز غیرتهاجمی بودن و تأثیر پذیری مطلوب پاسخ vemp از صدمات ساکول، آزمونی مفید در بین مجموعه آزمون های دهلیزی برای بررسی اختلالات ساکول قبل و بعد از کاشت حلزون تلقی می شود.
یونس امیری شوکی مهدی رهگذر
هدف: کم بودن وضوح گفتار ناشنوایان، یکی از بارزترین و مهم ترین ویژگی های گفتار آن ها است. افزایش وضوح گفتار یکی از مهم ترین نتایج آموزش مطلوب است. هدف از انجام این پژوهش بررسی امکان افزایش وضوح واحدهای زنجیری گفتار ناشنوایان بزرگسال بدون تکیه بر حس شنوایی و با تکیه بر سایر حواس همچون حس لمس، بینایی و حس حرکت بود. این واحدهای زنجیری عبارتند از واج ها، هجاها، کلمات یک، دو و سه هجایی و جملات. روش: وضوح واج ها، هجاها، کلمات یک، دو و سه هجایی و جملات چهار فرد ناشنوای پیش زبانی بزرگسال قبل و بعد از درمان مورد بررسی قرار گرفت. قبل از درمان، گفته های ناشنوایان ضبط شد، سپس درمان ارائه شد و همان موارد مجددا ضبط شد. آنگاه، سه فرد شنوا که با گفتار ناشنوایان آشنایی چندانی نداشتند موارد ضبط شده را گوش کردند و بر اساس قضاوت های نوع اول، دوم و سوم مورد مقایسه قرار دادند. سپس داده ها استخراج شد و مورد بررسی قرار گرفت. در مورد واج ها، نمودارهای اسپکتروگرام قبل و بعد از درمان نیز رسم شد و مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: براساس قضاوت های سه فرد فارسی زبان، پس از درمان میزان وضوح گفته های تمام ناشنوایان به میزان های مختلفی افزایش یافته است. اثر بخشی درمان به گونه ای بوده است که بر اساس قضاوت نوع اول، در سطوح مختلف تقریبا بین 19 تا 90% افزایش وضوح داشته اند؛ و طبق قضاوت نوع دوم، تقریبا از 59 تا 100% انواع گفته های بعد از درمان واضح تر از قبل تشخیص داده شده اند. بر اساس قضاوت نوع سوم نیز درصد واضح تر بودن هر مورد در مقایسه با قبل یا بعد مشخص شده است. یافته های این پژوهش نشان داد که ممکن است اسپکتروگرم بتواند تغییرات ایجاد شده در اثر درمان را نشان دهد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش مبنی بر امکان پذیر بودن افزایش وضوح گفتار بدون بازخورد شنیداری، با یافته های تنها پژوهش مشابه خارجی همخوانی دارد با این تفاوت که آن ها حرکت خاصی از زبان در مورد تولید یک واج از قبل آموخته شده را در ناشنوایان بعد از زبان آموزی بررسی کردند ولی این پژوهش امکان پذیر بودن یادگیری بیان کلامی بدون کمک شنوایی، در سطوح مختلف واج تا جمله در ناشنوایان پیش زبانی را اثبات کرد.
پوریا شهسواری احمد گلچین
نوع پوشش گیاهی می تواند با تغییر مقدار کربن ورودی به خاک بر ذخیره کربن آلی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر بسزایی داشته باشد. به منظور بررسی تاثیر نوع پوشش گیاهی بر ذخیره کربن آلی و ویژگی های خاک، منطقه ای با چهار نوع پوشش گیاهی مختلف در ایستگاه تحقیقاتی صنوبر صفرابسته استان گیلان انتخاب گردید. در این منطقه علاوه بر دو نوع پوشش گیاهی بومی که populus caspica و taxodiumdistichum بودند، دو پوشش وارداتی صنوبر به اسامی populus deltoides m. 77/5 و populus x euramericana (dode) guinier cv. i – 214 که به مدت 20 سال جایگزین پوشش گیاهی بومی شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. از خاک های زیر پوشش گیاهی مختلف تا عمق یک متری و در سه تکرار نمونه تهیه گردید و ذخیره کربن آلی، نیتروژن کل و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در اعماق مختلف مورد بررسی قرارگرفتند. نتایج به دست آمده به صورت یک آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد جرم مخصوص ظاهری، هدایت الکتریکی، واکنش و میزان کربن آلی خاک زیر پوشش های مختلف جنگلی دارای تفاوت معنی داری در سطح احتمال یک درصد بودند. ولی میزان آهک در پوشش های مختلف تفاوت معنی داری نداشت. بیشترین مقدار کربن آلی خاک در عمق صفر تا یک متری زیر پوشش صنوبر deltoides m. 77/5 مشاهده شد، ولی حداکثر مقدار کربن آلی در عمق صفر تا 20 سانتی متری به میزان 59/3 درصد در خاک تحت پوشش صنوبر taxodiumdistichumاندازه گیری شد. مقدار ترسیب کربن در خاک زیر پوشش صنوبر deltoides m. 77/5 85/71 تن در هکتار در 20 سانتی متری خاک بود که بیشتر از سایر پوشش ها بود. همچنین کمترین مقدار ترسیب کربن معادل 73/29 تن در هکتار در عمق 80 تا 100 سانتی متری از پوشش سرو taxodiumdistichum محاسبه گردید. مطالعه اجزاء مختلف مواد آلی نشان داد که بیشترین مقدار کربن آلی در فراکشن شن و در خاک زیر پوشش صنوبر deltoides m. 77/5 اندازه گیری گردید که معادل 54/38 تن در هکتار بود. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار نیتروژن کل و فسفر قابل جذب در خاک زیر پوشش صنوبر deltoides m. 77/5 وجود داشت، اما میزان پتاسیم قابل جذب در نمونه خاک زیر پوشش صنوبر caspica بیشتر از سایر پوشش ها بود. به ترتیب کمترین و بیشترین مقدار عناصر ضروری کم مصرف به ویژه آهن و مس در خاک های زیر پوشش های صنوبر deltoides m. 77/5 و caspica وجود داشت. پوشش سوزنی برگ سرو taxodiumdistichum نیز در مقایسه با پوشش های پهن برگ صنوبر باعث ذخیره عناصر غذایی و کربن آلی قابل توجهی در خاک شده بود. به جز کلسیم و منیزیم مقدار بقیه عناصر از سطح به عمق کاهش معنی داری داشتند که این اختلافات در برخی عناصر مانند کربن آلی زیاد و در برخی دیگر مانند پتاسیم کم بود.
سعیده مهرکیان عبدالله موسوی
اختلال پردازش شنوایی، نوعی اختلال عملکرد ناهمگن و پیچیده در دستگاه شنوایی است که ویژگی بارز آن ضعف در درک گفتار بخصوص در محیط های پرصدا، علی رغم شنوایی محیطی هنجار می باشد. عدم تشخیص و درمان به موقع این اختلال، احتمالا می تواند منجر به اختلالات یادگیری بخصوص اختلال در خواندن و نوشتن گردد. در پژوهش حاضر اثر تقویت ظرفیت حافظه فعال بر جنب? خاصی از پردازش شنوایی (لکالیزیشن) و جریان سازی شنوایی در کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین ارتباط بین ظرفیت حافظه فعال با لکالیزیشن و جریان سازی شنوایی در کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی و کودکان همتای هنجار بررسی شد. شرکت کنندگان در این مطالعه شامل 15 کودک دچار اختلال پردازش شنوایی و 20 کودک هنجار (9 تا 11 سال) بودند. آزمون لکالیزیشن اصوات با استفاده از اختلاف زمان (itd) و اختلاف شدت (iid) رسیدن صوت به دو گوش با بکارگیری از دو محرک نویز بالاگذر و پایین گذر، در نُه موقعیت شبیه سازی شد? فضایی انجام شد. توانایی تفکیک جریان شنوایی با استفاده از روش حداقل زاویه قابل شنیدن بین دو منبع صوت همزمان (cmaa)، در سه نقطه مرجع 0، 30 و 60 درجه انجام شد. ظرفیت حافظه فعال با استفاده از آزمون های تکرار ناکلمات، آزمون فراخنای اعداد مستقیم و آزمون فراخنای اعداد معکوس ارزیابی شد. در مرحله دوم پژوهش، پس از انجام برنامه تربیت شنوایی رسمی با رویکرد پایین- نورد (بهبود ظرفیت حافظه فعال)، ارزیابی های فوق تکرار و با نتایج پیش از مداخله درمانی مقایسه شد. کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی عملکرد ضعیف تری در آزمون های حافظه فعال، آزمون های لکالیزیشن و آزمون های جریان سازی نسبت به کودکان همتای هنجار داشتند. نتایج نشان داد که ظرفیت حافظه فعال همبستگی منفی معناداری با میانگین خطاها در آزمون itd، بخصوص با محرک نویز بالاگذر دارد. ولی این همبستگی در آزمون iid مشاهده نشد. همچنین همبستگی منفی معنادار بین ظرفیت حافظه فعال وcmaa در نقاط مرجع 0 و 30 درجه مشاهده شد. یافته دیگر، تفاوت در الگوی همسبتگی بین آزمون های ظرفیت حافظه فعال با لکالیزیشن و جریان سازی شنوایی در کودکان هنجار نسبت به کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی بود. نتایج نشان داد که عملکرد کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی در آزمون های ظرفیت حافظه فعال، لکالیزیشن و جریان سازی بعد از اجرای مداخله درمانی بهبود معناداری را نشان می دهد. یافته های این مطالعه حاکی از آن است که میزان ارتباط بین ظرفیت حافظه فعال با پردازش شنوایی، به نوع محرک و چگونگی پردازش آن در دستگاه شنوایی وابسته است. همچنین تفاوت در الگوی همبستگی بین دو گروه می تواند ناشی از پایین تر بودن ظرفیت حافظه فعال در کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی باشد و دستگاه شنوایی برای درک صحیح اطلاعات اکوستیک باید تکی? بیشتری بر پردازش های بالانورد داشته باشد. از یافته های مطالع? حاضر می توان نتیجه گرفت که پایین بودن ظرفیت حافظه فعال در کودکان دچار اختلال پردازش شنوایی بالقوه می تواند منجر به نقص در تفکیک جریان شنوایی و گروه بندی اطلاعات گردد. همچنین یافته های این پژوهش بر اهمیت توانبخشی پایین ـ نورد (تقویت ظرفیت حافظه فعال) برای بهبود مهارت لکالیزیشن و توانایی تفکیک جریان شنوایی در جمعیت اختلال پردازش شنوایی تاکید دارد.
اسماء خدیو احمدرضا ناظری
گوش فرا دادن دایکوتیک شرایط شبیه سازی شده ی شنیداری است که در آن دو محرک شنیداری مختلف، به طور هم زمان به هر دو گوش ارائه می شوند. معمولاً از فرد خواسته می شود تا یک یا هر دو محرک شنیده شده را تکرار کند.بازشناسی گفتار دایکوتیک جهت بررسی برتری نیمکره های مغزی از نظر عملکرد زبانی و توانمندی های پردازش شنیداری در کودکان و بزرگسالان مورد استفاده قرار می گیرد.آزمون دایکوتیک هجای بی معنی یکی از آزمون های ارزیابی شنوایی دایکوتیک است که در تشخیص افراد دچار اختلالات پردازش شنیداری نیز مورد استفاده قرار می گیرد.