نام پژوهشگر: محمد صادق زاهدی
اعظم عطایی رضا رسولی شربیانی
چکیده پر واضح است که شیخ شهاب الدین سهروردی، در زمینه منطق، در بخش تعریف، قضایا، قیاس، برهان و مغالطات به نوعی آرای مشائیان را مورد نقد قرار داده و نوآوری هایی داشته است، او قاعده مشائیان را در باب تعریف نقض کرده و نقد هایی به آن وارد کرده است؛ زیرا مشائیان معتقدند تعریف حقیقی یعنی حد، متشکل از جنس و فصل، که ذات اشیاء را تشکیل می دهد ولی سهروردی می گوید: نمی توان به ذات اشیاء دست یافت. همچنین او همه قضایای موجهه را به قضیه ضروریه و نیز همه قضایای محصوره سالبه را به موجبه بر می گرداند. سهروردی نشان می دهد که میان سالبه محصله با موجبه معدوله تفاوتی نیست و تمامی ضروب منتج قیاسی را به ضرب اول از شکل اول ارجاع می دهد. وی همچنین در برهان و مغالطات نیز نظری داشته است: برهان، قیاسی است که تمام مقدمات آن از یقینیات و بدیهیات تشکیل شده است. اقسام بدیهیات که در نزد مشاء به شش دسته تقسیم می شود، سهروردی این اقسام را به سه دسته تقلیل داده که عبارتند از: اولیات (فطریات را داخل در اولیات)، مشاهدات و حدسیات (تجربیات و متواترات را داخل در حدسیات می داند). و در مغالطات نیز نظر خود را در مورد انواع مغالطات به صورت پراکنده مطرح کرده است. سوال یا دغدغه اصلی در این پایان نامه این است که آیا فقط نام اصطلاحات در منطق سهروردی با منطق مشاء فرق دارد یا او دیدگاههای متفاوت با مشاء نیز داشته است؟ به عبارت دیگر نوآوری های شیخ اشراق در منطق چیست؟ نظام فکری سهروردی از جمله اندیشه های منطقی او تاکنون به طریقی نظام یافته بررسی نشده است و نوشته حاضر تلاشی برای رفع این نیاز است. واژگان کلیدی: منطق تعریف، منطق قیاس، منطق قضایا، برهان، مغالطه، منطق سهروردی، منطق مشاء
حسام سالارپور محمد صادق زاهدی
در تحقیق حاضر، رابطه وجودی بین خدا و انسان در دیدگاه ملاصدرا در دو بعد مورد بررسی قرار گرفته است. در بعد وجودی نگارنده در مرتبه پیدایش انسان در دیدگاه صدرا، از نظریه های تشکیک، اصالت وجود، علیت و علم نفس صدرا برای رسیدن به نتیجه بهره برده است؛ که انسان رابطه وجودی به صورت با واسطه ای از لحاظ وجود با خداوند دارد و در عین حال این رابط? با واسطه به معنای جدایی و استقلال وجود انسان از خدا نیست. در فرجام و غایت انسان در دیدگاه صدرا با توجه به مسأله حرکت جوهری و استکمال عقل عملی و عقل نظری، رابطه به حد اعلایی می رسد که انسان کامل، ذات خالق خود را بدون هیچ واسطه ای درک می کند و بین آن دو هیچ گونه افتراق جدایی وجود نخواهد داشت. در بعد اخلاقی در تحلیل صدرا و با بررسی نتایج اوامر و نواهی الهی برای انسان، همه نتایج خیر می باشند و چون خیر مطلوب ذاتی بشر است . اوامر و نواهی مطلوب آدمی است وی عذاب را به عنوان نتیجه اعمال آدمی میداند که این دیدگاه را براساس نظریه تجسم اعمال بیان می کند و مسأله خلود در تحلیل صدرا اگر چه به معنای معنای دوام و بقای ابدی در آتش است اما به معنای جاودانگی در درد و رنج و عذاب نیست. به این صورت هیچ یک از مسائل مطرح شده نافی رابطه اخلاقی بین خدا و انسان نیست.
سید محمد مهدی زاهدی محمد صادق زاهدی
محوری ترین مساله در فلسفه ذهن که یکی از حوزه های زنده و پویا در فلسفه تحلیلی معاصر است، تبیین رابطه ذهن و بدن است، به طوری که غالب نظریه های مربوط به ماهیت ذهن تحت تأثیر این مسأله شکل گرفته اند. این پایان نامه، به معرفی و تبیین نظریه های اینهمانی ذهن و بدن در فلسف? ذهن معاصر و نقد آنها با تکیه بر آراء ملا صدرا پرداخته است. نظریه های اینهمانی ذهن و بدن به دو دست? نظریه های اینهمانی نوعی و نظریه های اینهمانی مصداقی تقسیم می شوند. اینهمانی نوعی انواع حالات ذهنی و حالات فیزیکی را یکی می داند. در این دسته از نظریه های اینهمانی، با حذف متافیزیکی حالات ذهنی، بیش از آن که به تبیین رابطه ذهن و بدن پرداخته شود صورت مسأله تغییر می کند. اما در نظریه های اینهمانی مصداقی تبیین رابطه ذهن و بدن با تمایز دو مرتبه وجودی فرازین و فرودین برای حالات ذهنی و حالات فیزیکی صورت می پذیرد. این نظریه ها اگرچه در بنیاد ماتریالیستی است، چراکه مرتبه فرازین را کاملا بر مرتبه فرودین و مادی استوار می کند با این حال مانند نظریه های دست? نخست به حذف هستی شناختی حالت های ذهنی منتهی نمی شود. از دیدگاه صدرا، رابطه ذهن و بدن نمی تواند رابطه عرض و موضوع قلمداد شود در حالی که در تمام روایت های نظریه اینهمانی، ذهن به عنوان یک عرض برای بدن تلقی می شود. عرض بودن حالات ذهنی مطلبی نیست که مقبول دیدگاه صدرایی واقع شود.
پریسا مهرخانی رضا رسولی شربیانی
یکی از مباحث مهم پیرامون منطق ارسطویی، طرح این مسأله است که آیا ارسطو نظریّات منطقی خویش را با تکیه بر مبانی نظری خاصّی بنا نهاده است، و به عبارت دیگر منطق ارسطویی علمی تأسیسی بوده و تنها در قالب متافیزیک ارسطویی می تواند کاربرد داشته باشد و اگر فلسفه ای با متافیزیک ارسطو هم راستا نباشد، این منطق نمی تواند پاسخگوی نیازهایش باشد، و یا اینکه تعلیمی بوده و صرفاً به عنوان علمی ابزاری، هر گونه قواعدی را که برای مصون ماندن اندیشه از خطا مورد نیاز است، در اختیار متفکّران قرار می دهد؟ هرگونه پاسخی به این سوال می تواند جهت گیری و نگاهی خاص به مباحث منطقی را در پی داشته باشد. اکثریّت محقّقین منطق بر این امر اذعان دارند که منطق ارسطو متأثّر از مبانی متافیزیکی وی می باشد و مقولات دهگانه حدّ واسط منطق و متافیزیک وی هستند. همین امر علّت فقدان بسیاری از مباحث، همانند قضایا و قیاسهای شرطی، قضایایی که ساختار موضوع محمولی ندارند و موجهات زمانی در این منطق گشته است. هر چند داشتن مبانی متافیزیکی، منطق ارسطویی را برای مدت طولانی یکّه تاز عرصه مطالعات منطقی نمود ولیکن افرادی همچون ابن سینا که ابتدا با پذیرش این منطق به شرح و تفسیر آراء مرتبط با آن اقدام نمودند، با ناتمام یافتن آن در بررسی بسیاری از اشکال تفکر، چاره امر را در ایجاد حد فاصل میان این منطق و مبانی متافیزیکی آن دیدند، هر چند بعد از ابن سینا، پیروانش در جهان اسلام نتوانستند به نحو شایسته ای سنت وی را ادامه دهند. ما در این تحقیق با طرح برخی مسائل متافیزیکی همچون نظریّه ی مقولات، نظریّه ی کلّی طبیعی و نظریّه ی تعریف که می تواند جهت گیری مباحث منطقی را معیّن کند، آثار این نظریّات را در آراء منطقی ارسطو و پیروانش، به ویژه در جهان اسلام بررسی کرده و با ارائه شواهدی از متون منطق اسلامی، علّت طرح برخی از مباحث ناسازگار با نظام متافیزیک ارسطویی در این متون را بیان می کنیم.
لیلا روستایی محمد صادق زاهدی
آیا رابطه ی بین خدا و انسان بسان رابطه ی ارباب با رعیت خویش است؟ آیا خدا در ارتباطش با آدمی نقش یک عروسک گردان را ایفا می کند و یا اینکه انسان هم در کارهای خود از اراده ای آزاد برخوردار است؟ آیا علم مطلق خدا به همه چیز، افعال انسان را به منظور جلوگیری از تبدیل علم به جهل گریز ناپذیر می سازد ؟ آیا با پذیرش قدرت مطلقه ی خدا بر همه چیز، پذیرش جبر در افعال انسان نیز حتمی است یا خیر؟ تقدیر ، پاداش و کیفر و مسئله ی شر چگونه توجیه می شود؟ پاسخی که این نوشتار به این سوالها خواهد داد علاوه بر تلاش برای نشان دادن یک چشم انداز کلی در این موضوع ،به طور خاص برگرفته ازمبناهای فکری دو چهره ی شاخص تفکر، فخر رازی و ملاصدرای شیرازی است.جستجو در مبانی فکری رازی مانند بحث حدوث و قدم عالم ، قضا و قدر ، علم خدا علی الخصوص به امور جزئی و جزئیات ، نحوه ی فاعلیت خدا که برخلاف فاعلیت انسان از تداوم برخوردار است ، مسئله ی شر و معجزه ،تقسیم بندی موجودات به واجب و ممکن و رابطه ی بین آنها، ملاک نیازمندی معلول به علت خود... ونیز مبناهای فکری صدرا چون مسائل و ملحقات وجود ، قضا و قدر ، تبیین معجزه، علم خدا ، تشخص ، مسائل مربوط به حوزه ی معاد و... از مهمترین مباحث این فصول هستند.آنچه سیمای رازی را به عنوان فیلسوفی که سلف او جبری مسلک بوده اند، نشان می دهد تنها یک روی سکه است. او با ادله فراوان علم و قدرت خدا را غیر منافی با اختیار انسان تبیین می کند.ملاصدرا نیزبا تکیه بر اصولش، اختیار را از انسان سلب نمی کند اما در واقع به نحو اصولی به نوعی جبر که همنام با تمامی اصول فلسفی اش می توان آن را «جبر وجودی» نامید ، تکیه کرده است هرچند این نتیجه را به طور ضمنی از آراء رازی نیز می توان گرفت. همسوئی و همرائی دو شخصیت در بسیاری از آراء فلسفی و بالتبع برداشت نتایج مشابه از آنها درعین اختلافات خاص به هر یک، از نکات درخور این مکتوب است.
مجید ابراهیمی سه گنبد محمد صادق زاهدی
درباره ی ماهیت وحی دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: 1- دیدگاه گزاره ای که براساس آن وحی مجموعه ای از حقایق است که در احکام یا قضایا بیان گردیده است. 2- دیدگاه تجربه ی دینی که براساس آن، وحی آموزه ای الهی نیست، بلکه تفسیر تجلّی باطنی و ترجمان تجربه ی دینی پیامبر است. این دیدگاه بر مواجهه ی پیامبر با خدا تأکید می کند و سرشت وحی را همین مواجهه می داند. شهید مطهری معتقد است پیامبر(ص) در فرایند وحی دارای صعود و نزول می باشد. پیامبر در حالت صعود روح، حقایق و پیام هایی را از جانب خدا دریافت می کند، آنگاه این حقایق در مراتب وجود پیامبر تنزّل کرده و به شکل امری حسی درمی آیند و معنای نزول وحی همین است. وی الفاظ و معانی قرآن را الهی و وحیانی می داند. در مقابل ابوزید وحی را فاقد سرشت زبانی می داند، پیامبر معنا را از جبرئیل دریافت کرده، به آن صورت زبانی می بخشد. وی می گوید کلام الله به پیامبر وحی شده است؛ اما آنکه از کلام الله تعبیر می کند و به آن ساخت عربی می دهد پیامبر است. در این نوشتار سعی گردیده دیدگاه های شهید مطهری و نصرحامد ابوزید در مسائلی مانند ماهیت وحی، نقش پیامبر در فرایند وحی، رابطه ی وحی با واقعیت و فرهنگ زمانه، و شباهت ها و تفاوت های دیدگاه های ایشان، مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد.
عبدالله بنی مسنی محمد صادق زاهدی
در تحقیق حاضر نظرات ریچارد داوکینز در باره ی نفی وجود خدا مورد بررسی قرار گرفته است. و دراین میان رویکرد های مختلف به مساله ی وجود خدا برای تقسیم بندی و ارزیابی نظرات داوکینز مطرح شده است.و دیدگاه های خداباورانه، شک گرایانه و خداناباورانه مطرح و مواضع داوکینز درقالب دیدگاه خداناباورانه دسته بندی شده است. داوکینز براهین اثبات وجود خدا همچون برهان وجودی ، برهان نظم، برهان علیت و ... را مورد نقد قرار داده است. او همچنین استدلال هایی برای رد وجود خدا ارائه کرده است.برهان نامحتملی وجود خدا، برهان باور خدا به مثابه ی ویروس ذهنی، برهان رد خدا با علم از استدلال های عمده ی داوکینز در رد وجود خدا می باشد. در این تحقیق نقدهای داوکینز به براهین اثبات وجود خدا بررسی و به آنها پاسخ داده شده است.وهمچنین براساس آثار منتقدین داوکینز به رد استدلال های وی در نفی وجود خدا پرداخته شده است. و قرائت خداناباورانه ی تبیین تکاملی با جهان بینی دینی مقایسه و نقد شده است. کلمات کلیدی: مساله ی وجود خدا- داوکینز- مطهری - اثبات وجود خدا- نقد تبیین تکاملی- برهان ویروس ذهنی- برهان نامحتملی وجود خدا.
میثم برزگر شقاقی رضا رسولی
مساله پیدایش عالم مسأله ای است قدیمی که ذهن بشر را به خود مشغول داشته است و یکی از مهمترین مسائل در این زمینه توجیه خلقت عالم و نحوه صدور آن از خداست .در فلسفه اسلامی برخی از فیلسوفان اسلامی کوشیدند تبیینی عقلی از ارتباط میان خدا چونان خالق عالم و جهان مخلوق ارائه کنند و تلاش کردند که این کار را با جمع میان آموزه های اسلام و آنچه از فلسفه یونان برگرفته بودند انجام دهند. در میان این فیلسوفان ملاصدرا به عنوان یکی از سه پدید آورنده سه نظام فلسفه اسلامی، این موضوع را با تکیه بر اصل وحدت، اصالت و تشکیک وجود که مبنای مابعدالطبیعه اوست، مورد بحث قرار دهد و نظر خود را با شواهدی از قرآن و حدیث تأیید کند .وی می گوید که نظریه فیض بهترین تحلیل از فاعلیت بالتجلی خداست .از نظر او بیشتر فیلسوفان گذشته دست کم به بخشی از حقیقت دست یافته اند .از این رو وقتی در سخنان ایشان حقیقتی می یابد از آن بهره می گیرد. یکی از این فیلسوفان که مورد توجه ملاصدراست، افلوطین است که در نه گانه ها که خلاصه ای از آن در جهان اسلام تحت عنوان اثولوجیا شناخته شده بود، رابطه میان خدا و اشیاء مخلوق را با استفاده از نظریه فیض توضیح می دهد.از نظر ملاصدرا هیچ تعارضی میان نظریه فیض و اختیار خداوند وجود ندارد و این نظریه مقتضی نفی علم تفصیلی خداوند نیست.برخی از مسائلی که با استفاده از نظریه فیض توضیح داده می شوند عبارتند از :علم مطلق خداوند ،اختیار انسان ،عدل الهی ،قدرت مطلق خداوند ،توکل ،توسل . کلید واژه ها :نظریه فیض ،خلقت ،علت و معلول ،فاعل بالتجلی ،ملاصدرا ،افلوطین
راضیه کزازی مجید ملایوسفی
چکیده مسئله تکامل از جمله مسائل غامض دنیای علم است که بارقه های آن را می توان در آثار آناکسیمندر و متفکران بعد از او یافت . اما این مسئله به صورت علمی و مدون توسط ژان باتیست لامارک ، هربرت اسپنسر و چارلز داروین ارائه شد .فرضیه تکامل با نام داروین ، پیوند خورده و با عنوان داروینیسم شناخته شده است.داروین در کتاب تبار انسان مدعی است انسان تکامل یافته پست ترین ماهی ها است . وی پا را از این فراتر گذاشته و اخلاق و ملکات انسانی را نیز محصول تکامل می داند . بر اساس اصول تکاملی چارلز داروین ، اخلاق محصول تکامل غرایز اجتماعی است . همگام با تکامل زیستی ، عقل ، عواطف و اخلاق نیز شکل گرفته و بالیده است . انتخاب طبیعی در گزینش خود ، غرایز اجتماعی مفید را حفظ کرده و این غرایز همگام با رشد عقل و فرایندهای اجتماعی ، به شکل خلقیات و هنجارها درآمده و آدمی به دلیل فایده مندی ، خود را ملزم به حفظ آنها می کند . بدین سان آنچه امروزه اخلاق می نامیم ، برآیند تکامل زیستی ارگانیسم ها بوده و اموری چون نوع دوستی ، عدالت و غیره محصول انتخاب طبیعی در صحنه تنازع بقاست .دراین صحنه خوبی و بدی صرفا مفاهیمی زیستی خواهند بود. فرضیه تکامل چه در حوزه تکامل زیستی و چه در حوزه اخلاق ، هم از جانب متفکران دینی و هم از جانب فلاسفه اخلاق ، مورد نقدهای فراوان قرار گرفته است . بسیاری اخلاق تکاملی را ، ناتوان از توجیه غایات اخلاقی می دانند. ادوارد مور این نوع اخلاق را دچار مغالطه طبیعت گرایانه دانسته است . برخی نیز اخلاق تکاملی را از پاسخ به پرسش اساسی اخلاق ، یعنی چرایی ارجحیت خیر بر شر ، ناتوان می دانند.اما پاشنه آشیل اخلاق تکاملی نقدهای هنری سیجویک بر آن است. .هنری سیجویک متفکر سودگرای قرن نوزدهم نیز اخلاق تکاملی را بر مبنای اصول اخلاقی مورد باور خود به بوته نقد می کشاند . به نظر وی مغالطه موجود در این نوع اخلاق ، خالی بودن آن از هنجار ، تهی بودن از هر گونه شهود و اصل بدیهی و تهی بودن اخلاق تکاملی از غایت ، دلایلی است که آن را از اعتبار و اعتماد عقلی و فلسفی خالی می کند . کلید واژه : داروین ،اخلاق تکاملی ، تکامل زیستی ، انتخاب طبیعی ، هنری سیجویک
احسان حبیب الهی نجف آبادی امیر عباس عایزمانی
از ابتدای قرن بیستم با روی آوری معنادار فلسفه به مباحث زبان شناسی و معناشناسی و بروز شکاکیت های نوظهور درباره بسیاری از قالبهای سنتی زبان، مسائل و پرسشهای جدیدی نیز در زبان دین مطرح گشت تا آنجا که شورواشتیاق گسترده فیلسوفان دین به تحلیل زبان دینی در قرن اخیر موجب شده عمده ی تفلسف دینی، فنون به کار گرفته شده در فلسفه زبان را مورد توجه قرار دهد ، این امر رفته رفته موجب گشت عنوان زبان دین به یکی از سرفصلهای اصلی و مستقل مسائل فلسفه دین درآید و علاوه بر مسأله کیفیت معناشناسی زبان دینن مسائلی همچون اصل معناداری و غیرمعرفت بخش بودن یا نبودن گزاره های دینی نیز در کانون توجه قرار گرفته و پیرامون آن واکاویهای جدی انجام پذیرد. در این بین سخن گفتن از خدا ،به عنوان پایه ای ترین گزاره های دینی، بخش مهمی از محتوای زبان دین را به خود اختصاص میدهد و همواره این سوال در این زمینه مطرح بوده است که آیا برای بشر اصولا این امکان وجود دارد که در قالب مفاهیم و الفاظ متداول و طبیعی خود، در مورد خدای به کلی دیگر و صفات و افعال او به طور معنادار، حقیقی، ایجابی و صادق سخن بگوید؟ ویلیام آلستون فیلسوف برجسته و تحلیلی مشرب معاصر ،به عنوان یک صاحب نظر هم در فلسفه دین و هم در فلسفه زبان، با رد نظریات غیرشناختاری راه میانه ای را در زبان دین پیش گرفته و مدعی است که می توان زبانی ساخت که به مدد مفاهیم آن، به شکل حقیقی، درباره خداوند سخن گفت. این زبان میان انسان، خدا و سایر مخلوقات مشترک است و زبان مختص به خداوند نیست، وی با کمک گرفتن از نظریه کارکردگرایی مطرح در فلسفه ذهن سعی می کند اوصاف مشترک میان خدا و انسان را به گونه ای معنی کند که این اوصاف بر خدا و انسان به نحو حقیقی ، غیرمجازی، واحد و مشترک صدق کند. رساله حاضر، با تبیین مبانی فکری و معرفتی آلستون در فلسفه زبان و فلسفه تحلیلی دین، ابتدا دیدگاه وی درباره زبان دین را به طور کامل تحلیل کرده و سپس تلاش وی در نظریه کنش گفتاری، تحویل پذیری استعارات دینی و تطبیق نظریه کارکردگرایی بر زبان دین را مورد ارزیابی قرار میدهد ودر پایان نیز از منظر مبانی فلسفی حکمت متعالیه به بررسی مبانی و محتوای نظریه ی آلستون در زبان دین می پردازد.
خدیجه اصلی بیگی محمد صادق زاهدی
این پایان نامه به نسبت شک و یقین و محدوده ی معرفت در آراء ویتگنشتاین متقدم و متأخر می پردازد و در پایان آراء وی را در این زمینه با تکیه بر معرفت شناسی حکمت متعالیه مورد نقد و بررسی قرار می دهد. مساله شک و یقین تمامی آثار ویتگنشتاین، از تراکتاتوس تا در باب یقین را در بر می گیرد. ویتگنشتاین متقدم با ساخت یک نظام فلسفی بر پایه منطق، به حدود معرفت و تعیین مرز معناداری و بی معنایی زبان می اندیشد. او با پذیرش رابطه تصویرگری میان زبان و جهان، عرصه معرفت را به حدود زبان مقید می کند و بدین سان معنادار بودن یک گزاره به تصویر پردازی و واقع نمایی آن وابسته می شود. از آن جا که محتوای گزاره های اخلاقی، دینی، منطقی، ریاضیات، متافیزیک و حتی کل رساله قابل تصویری نیستند ، از عرصه معنا داری خارج و بی معنا یا مهمل انگاشته شده و تنها علوم طبیعی معرفت بخش قلمداد می شوند. ویتگنشتاین در دوره دوم حیات فکری خود از نظریه پیشین عدول می کند و به جای آن نظریه ی کاربردی معنا را مطرح می کند که در آن معنا داری در پیوند با بازی زبانی مطرح می شود. در این نظریه، یک تعبیر هنگامی معنا دار تلقی می شود، که در بازی زبانی خود به درستی به کار رود. بر همین اساس شک و یقین هر کدام بازی زبانی خود را اقتضا می کند. ویتگنشتاین متاخر معرفت و یقین را دو مقوله مجزا از هم دانسته و یقین را مقدم بر معرفت می داند که ریشه در عمل و نه معرفت دارد. به باور وی صورت ابتدایی بازی زبانی یقین است، که بی نیاز از هرگونه توجیه و دلیل است. معرفت شناسی حکمت متعالیه اگر چه از جهت مبانی با رویکرد ویتگنشتاین متقدم مشترک است با این حال از حیث نتایجی که ویتگنشتاین از نظریه تصویری زبان خود می گیرد، با دیدگاههای وی درباره ی گزاره های اخلاقی و الهیات تفاوت دارد. علاوه بر این در ویتگنشتاین متأخر، اگر چه استدلالهایی علیه شکاکیت مطرح می شود، اما به دلیل رویگردانی ویتگنشتاین از رویکرد واقع گرایانه در دوره ی دوم فلسفی خود، مبانی او در مخالفت با شکاکیت با حکمت متعالیه متفاوت است.
سید احمد ثمره هاشمی محمد صادق زاهدی
پیشرفت علوم تجربی بعد از پیدایش نهضت علمی در غرب موجب به وجود آمدن چالشهای جدی میان علم و دین شده و از آن زمان دیدگاههای متفاوتی دربار? نسبت میان علم و دین ارایه گردیده است. علاوه بر دیدگاه تعارض که علم و دین را دو امر ناسازگار و متعارض می انگارد، دیدگاههای دیگری نیز برای تبیین این رابطه ارایه شده است که از جمله می توان به دیدگاه تمایز ، دیدگاه مکملیت و دیدگاه مشابهت اشاره کرد. تلاش مرتضی مطهری و مهدی بازرگان به عنوان دو اندیشمند مسلمان نشان دادن عدم تعارض میان علم و دین بوده است. مطهری به عنوان عالم علوم اسلامی نگاهی فلسفی به مسئله دارد و در پی حل تعارضات ادعا شده با تحلیل پیش فرضهای فلسفی مسائل است. او معتقد است علم و دین با یکدیگر تعارضی ندارند و پنداشت ناسازگاری به سبب برداشتهای نادرست از مسائل علمی پدید آمده است. او علم و دین را مکمل یکدیگر و انسان را نیازمند هر دو می داند. بازرگان اما دانش آموخته علوم تجربی است و سعی دارد با روش علوم تجربی اعتقادات و آموزه های دینی را توجیه علمی کرده و آنها را مطابق دستاوردهای علمی نشان دهد. بازرگان نیز علم و دین را متعارض نمی داند و در تلاش است علم و دین را مشابه یکدیگر نشان دهد. دیدگاه بازرگان دربار? رابطه علم و دین در اواخر عمرش تغییر کرده و به دیدگاه تمایز گرایش پیدا کرده است.
علی صداقت محمد صادق زاهدی
تاکنون سه دسته نظری? عمده به نام های انحصارگرایی، شمول گرایی و کثرت گرایی در باب مقوله نجات اخروی انسان در مباحث کلامی قدیم و جدید، شناخته شده است. این تحقیق در پی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان نظری? صدرالدین شیرازی دربار? نجات را نیز در یکی از این دسته ها جای داد؟ در این تحقیق نشان داده خواهد شد که صدرا، بر اساس مبانی حکمت متعالیه خود، پس از تقسیم انسان ها به چهار دسته کلی در عالم آخرت، به قرار گرفتن هر دسته در مرتبه ای مشخص از نجات قائل میشودکه این مراتب، از اسفل السافلین تا اعلی علیین را در بر میگیرد و این به معنای نجات تمام نوع بشر است؛ به این ترتیب، مشخص می شود که نظر او در این باب را باید به عنوان بدیلی برای این نظریات به حساب آورد که می توان آن راشمول گرایی فراگیر نام نهاد.
خدیجه عباسعلی زاده داوود معماری
تفکر و اندیشه به منزله ی پایه و اساس علم و معرفت انسان ، تاثیر به سزایی در سرنوشت و سعادت او دارد . قرآن مجید کتاب بی بدیل هدایت انسان ها ، در بسیاری از آیات خود ، بشر را دعوت به تفکر نموده و اساسی ترین موضوعاتی را که اندیشیدن و کاوش در آن ها روشن کننده راه زندگی اوست ، به بهترین شکل معرفی کرده است . آن چه از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد ، بهره گیری از الگویی مناسب در مسیر تفکر در آیات خلقت است . این پژوهش با معرفی و بررسی اجمالی الگوهای گوناگون تفکر در حوزه ها ی مختلف علوم ، که غالباً مورد قبول قرآن کریم نیز می باشد ، با استناد به آیات و روایات معصومین (ع) به تحلیل و بررسی عاقبت اندیشی به عنوان الگویی ممتاز در این زمینه می پردازد .