نام پژوهشگر: محمد اعرابی
فرشته منصوری موید حسن قاسمی
بازاریابی مداوم با هدف پوشش دهی نیازمندی انسان در جهان جریان دارد. در واقع بازاریابی به دنبال ارضای نیازها و خواسته هاست و به طور مداوم تلاش می کند که این کار را بهتر انجام دهد. در حقیقت این شیوه های بهتر ارضای نیاز است که شرکت های موفق را از ناموفق جدا می سازد. امروزه، ضرورت پرداختن به مقوله بازاریابی در کشورمان ایران، بیش از پیش و فراتر از کشورهای توسعه یافته احساس می شود. به عبارتی بازاریابی یکی از مزایای رقابتی شرکت های امروزی است و مدیریت آن، اثربخشی و کارآیی برنامه های بازاریابی را بیشتر می کند. یکی از راه های مدیریت اثربخش بازاریابی ، تدوین الگوی هماهنگ استراتژی های آن است. اگرچه تدوین استراتژی برای پیش برد اهداف یک سازمان، ضروری است؛ اما آنچه مهمتر به نظر می رسد وجود هماهنگی بین عناصر سازمان و نیز استراتژی های مختلف آن می باشد. نوشتار حاضر در راستای دستیابی به این مهم، در نظر دارد هماهنگی بین استراتژی های بازاریابی و عناصر آن را تبیین نماید. برای بیان این هماهنگی، در این مقاله از تئوری نقاط مرجع استراتژیک بهره گرفته شده است که رویکردی نوین در کنار الگوهای عقلایی و طبیعی تدوین استراتژی می باشد. با استفاده از این رویکرد نوین، می توان از استراتژی های بازاریابی و زیر مجموعه آن به عنوان معیاری جهت هماهنگی سایر عناصر و استراتژی های سازمانی نیز استفاده نمود.
رضا سپهوند علیاکبر افجه
مطرح شدن موضوع مدیریت استراتژیک منابع انسانی موجب بهبود فهم پژوهشگران رشته مدیریت منابع انسانی از روابط میان استراتژی سازمان، سرمایه انسانی، استراتژی منابع انسانی و عملکرد شرکت گردیده است. در این زمینه یکی از مباحث کلیدی که همچنان مبهم باقی مانده، عبارت است از درک فرآیندها و مکانیزم هائی که از طریق آنها، اقدامات مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمان تاثیر می گذارد. به نظر می رسد با توجه به اهمیت استراتژی های سازمان (در کارکردهای مختلف) و اثر مستقیم آنها بر عملکرد آن، یکی از مسائلی که می تواند اثر قابل توجهی بر نحوه اثرگذاری اقدامات مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمان داشته باشد، هماهنگی میان استراتژی های منابع انسانی، سرمایه انسانی و رفتار سازمانی می باشد.هدف اصلی این پژوهش بررسی اثر هماهنگی استراتژیک بین استراتژی منابع انسانی، سرمایه انسانی و رفتار سازمانی بر عملکرد سازمان می باشد و در این راه دو فرضیه اصلی و 8 فرضیه فرعی در نظر گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه شرکت های تابعه شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران می باشند که در زمان انجام پژوهش (سال 1388) فعال بوده اند. نمونه آماری این پژوهش نیز 34 شرکت می باشند که با استفاده از روش طبقه بندی تصادفی متناسب انتخاب گردیده اند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها بیانگر آن است که وجود هماهنگی بین استراتژی منابع انسانی پیمانکارانه با استراتژی های سرمایه انسانی ویژه و استراتژی رفتار سازمانی رقابت مدار و همچنین بین استراتژی منابع انسانی متعهدانه با استراتژی های سرمایه انسانی محوری و استراتژی رفتار سازمانی مشتری مدار باعث افزایش عملکرد سازمان می گردد. در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده آن است که هماهنگی استراتژیک میان استراتژی های منابع انسانی، سرمایه انسانی و رفتار سازمانی اثر قابل توجهی بر عملکرد سازمان خواهد داشت.
علی ضیایی بوکانی محمد اعرابی
استراتژی عبارت است از مسیر یا راهی که نشان می دهد شرکت چگونه به ماموریت،چشم انداز، ارزش ها واهداف استراتژیک خود دست می یابد .می توان سه سطح برای استراتژی قائل شد؛ استراتژی بنگاه یا شرکت ،استراتژی تجاری یا کسب و کار و استراتژی های وظیفه ای یا کارکردی.یکی از استراتژی های وظیفه ای در سازمان و خصوصا وزارت خانه هایی که دارای مشترکین می باشند، استراتژی های امور مشترکین است . اگرچه تدوین استراتژی برای پیشبرد اهداف یک سازمان ضروری است ، آنچه مهمتر به نظر می رسد وجود هماهنگی بین عناصر سازمان و نیز استراتژی های مختلف آن است. هماهنگی فرآیندی است که طی آن همه بخش های تشکیل دهنده یک کل برای کسب هدف مشترک ، ترکیب می شوند.تدوین استراتژی های مناسبی که بتواند هماهنگی لازم را با سایر استراتژی های سازمان دارا باشند نیازمند یک الگوی هماهنگی است.الگوی نقاط مرجع استراتژیک به عنوان یک الگوی هماهنگی، دارای ابعاد مشخصی است که هر یک از این ابعاد متاثر از عواملی می باشد.پژوهش حاضر در راستای شناسایی عوامل موثر بر استراتژی های امور مشترکین وزارت نیرو و مکان یابی وضعیت فعلی و مطلوب بخش امور مشترکین وزارت نیرو می باشد . در این پژوهش از تئوری نقاط مرجع استراتژیک برای جانمایی و نمایش گونه شناسی استراتژی های امور مشترکین و تبیین هماهنگی بهره گرفته شده است.
محمد رضوانی فر محمد اعرابی
هماهنگی استراتژیک، ابزاری اساسی برای سازماندهی و استانداردکردن فعالیت ها و عملیات بخش های مختلف سازمان به منظور ایجاد یک کلیت واحد و منسجم است. در این پژوهش، مفهوم هماهنگی استراتژیک در حوزه تغییر و متغیرهای رفتاری مرتبط با آن (ارتباطات، رهبری، تعارض و تصمیم گیری) با توجه به اندازه و سابقه فعالیت شرکت مورد توجه قرار گرفته است. تحقیق حاضر بر اساس نتیجه، توسعه ای؛ بر اساس هدف، تبیینی- توصیفی و بر اساس نوع داده، کمی- کیفی است. جامعه آماری تحقیق، کلیه شرکت های تولیدی فعال در صنعت دارویی کشور را در بر می گیرد که اطلاعات مالی آن ها در بورس ارائه شده است (72 شرکت) و مدیران عامل، معاونین، مدیران و کارشناسان ارشد این شرکت ها به عنوان پرسش شوندگان پژوهش در نظر گرفته شده اند. روش شناسی تحقیق، روش ترکیبی است که در بخش کیفی برای تحلیل پاسخ های 57 نفر از اعضای نمونه آماری به سئوالات تحقیق، از روش تحلیل محتوا استفاده کرده و در بخش کمی، اطلاعات 114 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد گونه 4 استراتژی تغییر (جهت گیری مجدد)، گونه 1 و 3 ارتباطات (اطلاع رسانی و توافق)، گونه 2 رهبری (متقاعدکنندگی)، گونه 1 تعارض (تحلیل گر) و گونه 1 تصمیم گیری (دستوری)، بیش ترین فراوانی را در بین شرکت های دارویی مورد بررسی داشته اند. یافته های حاصل از تحلیل واریانس تک عامله و چند عامله نشان می دهند که در خصوص رابطه هماهنگی با عملکرد، تفاوت معناداری بین عملکرد شرکت های هماهنگ تر با عملکرد شرکت هایی که هماهنگی کمتری در آن-ها به چشم می خورد، وجود دارد. در این رابطه، اندازه و سابقه فعالیت شرکت تأثیری در افزایش عملکرد نشان نداده است. علاوه بر این، متغیر هماهنگی، 62 درصد از واریانس عملکرد شرکت های دارویی را تبیین کرد. مابقی مربوط به متغیرهایی است که اثر آن ها در این پژوهش مورد بررسی قرار نگرفته است.
اسماعیل حسن پور قروقچی رضا واعظی
با توجه به نرخ نگران کننده شکست پروژه های توسعه محصولات در ایران، انتقادات وارده بر مدل های توسعه محصول موجود در مبانی نظری، و اهمیت بسیار زیاد توسعه محصولات جدید موفق در رشد شرکت ها؛ پژوهش حاضر به دنبال ارائه الگوی متناسب با شرایط شرکت های غذایی ایرانی برای توسعه محصول است. در پژوهش حاضر با استفاده از روش مطالعه چند موردی و رویکرد کثرت گرایانه، سه شرکت از شرکت های فعال ایران در صنعت غذا انتخاب و بررسی شده اند. در هر یک از شرکت ها، فرایند موجود توسعه محصول و فرایند پیشنهادی (الگوی پیشنهادی) آن با روشهای مختلفی از قبیل مصاحبه نیمه ساختار یافته، مشاهده مشارکتی، و مطالعه اسناد، شناسایی شده اند. سپس الگوهای پیشنهادی برآمده از سه شرکت، تحلیل میان موردی شده و در نهایت هر یک از الگوهای پیشنهادی مذکور با مبانی نظری مقایسه شده اند. نتیجه نهایی این پژوهش، نظر به توجه و تعمق محقق نسبت به جزئیات فرایند هر یک از سه شرکت بررسی شده، ارائه یک الگوی مجزا برای هر یک از سه شرکت است. بدین معنی که به دلیل تفاوتهای میان سه شرکت بررسی شده، یک الگوی پیشنهادی مشترک برای هر سه شرکت قابل ارائه نبوده است. شایان ذکر است که الگوهای برآمده در هر یک از شرکتها، با الگوهای متداول موجود در مبانی نظری تفاوتهایی دارند که به دلیل تفاوت محیط برون سازمانی و درون سازمانی شرکتهای مورد بررسی با بستر برون سازمانی و درون سازمانی مدل های غربی است. الگوهای پیشنهادی این تحقیق، خلا ناشی از فقدان الگوهای فرایندی توسعه محصول مناسب شرکت های غذایی ایرانی را تا حدودی پر کرده و نیز قابلیت حل یکی از مشکلات اصلی سازمانهای بررسی شده را دارد.
هانی اربابی محمد حسین صبحیه
معمولا مشکلات اجرای استراتژی، ناشی از ضعف نظام¬های کنترلی است. برای این منظور نظام کنترلی با عنوان کنترل استراتژیک پیشنهاد شده¬است. طبق مکتب تئوری اقتضایی و تناسب استراتژیک، کنترل استراتژیک در صورتی که همسو با عناصر سازمان و در اینجا مدیریت پروژه شود، عملکرد بالاتری رقم خواهد-زد.¬ این مقاله سعی دارد با بهره¬گیری از الگوی نقاط مرجع استراتژیک، الگوی همسویی مطلوب بین عناصر مدیریت پروژه نظیر استراتژی، ساختار و فرهنگ با کنترل استراتژیک را ارائه کرده و تاثیر آن بر عملکرد را بررسی کند. جامعه آماری پژوهش شامل 32 پروژه احداث واحدهای فرآیندی پتروشیمی است. صبغه پژوهش کمّی و استراتژی پژوهش پیمایش و همبستگی می¬باشد. در پژوهش حاضر در ابتدا گونه های عنصر با توجه به ادبیات شناسایی شدند و سپس با توجه به آراء خبرگان بازتعریف شدند. برای گردآوری داده از پرسشنامه¬ استفاده¬شده¬است. یافته¬های پژوهش حکایت از آن دارد که همسویی کنترل استراتژیک، استراتژی، ساختار، فرهنگ پروژه در حد زیادی بر افزایش عملکرد پروژه تاثیرگذار است.
علیرضا مقدم حسین رحمان سرشت
چکیده ندارد.
احمد محمدی محمد اعرابی
چکیده ندارد.
محمدهادی مورعی محمد اعرابی
چکیده ندارد.
عباس خدادادی قاسم انصاری رنانی
چکیده ندارد.
محمد کاظم زارع بیدکی زهره دهدشتی شاهرخ
چکیده ندارد.
محمد اعرابی مصطفی فضلی
چکیده ندارد.
مهدی سلطان محمدی محمد اعرابی
در مورد رابطه بین بازارگرایی و عملکرد، نتایج تحقیقات متعددی در دست است. بیشتر این تحقیقات در اقتصادهای پیشرفته کشورهای غربی به خصوص در کشور آمریکا انجام شده اند و عموماً رابطه ای مثبت بین بازارگرایی و جنبه هایی از عملکرد را تأیید می کنند ولی این رابطه می تواند به عوامل محیطی نیز بستگی داشته باشند لذا در مورد تأثیر بازارگرایی بر عملکرد به خصوص در کشورهای در حال توسعه همچنان جای تردید وجود دارد. بررسی عوامل مؤثر بر بازارگرایی شرکت ها و تأثیر بازارگرایی بر عملکرد و نقش تعدیل کننده عوامل محیطی در ایران، موضوع این پژوهش است.داده های میدانی در خصوص بازارگرایی و عملکرد و متغیر های محیطی از طریق پرسشنامه هایی که بین 373 شرکت عضو سازمان بورس و اوراق بهادار تهران توزیع شده جمع آوری گردید. تعداد 141 پرسشنامه تکمیل شده و قابل استفاده جمع آوری شد که نرخ پاسخگویی 8/37 درصد را نشان می دهد. داده های عملکرد عینی از صورت های مالی سالیانه این شرکت ها استخراج گردید. در این تحقیق ابتدا مقیاس اندازه گیری سازه بازارگرایی براساس مفهوم پردازی نارور و اسلیتر (narver and slater, 1990) در شرایط خاص محیطی ایران مورد توجه قرار گرفته و اعتبار مقیاس از طریق تجزیه و تحلیل عاملی اکتشافی و سپس تجزیه و تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم ، از نظر تک بعدی بودن، پایایی و روایی بررسی شد. نتایج این بررسی نشان داد که بازار گرایی سازه ای تک بعدی است که از سه مؤلفه مشتری گرایی، توجه به رقبا و هماهنگی بین بخشهای مختلف سازمان تشکیل شده است.سپس تأثیر عوامل نوع مالکیت شرکت، میزان صادرات شرکت و ترکیب بازارهای صادراتی و اندازه شرکت و شدت تغییرات بازار و شدت رقابت بر میزان بازارگرایی شرکت بر اساس روش رگرسیون چندگانه مورد آزمون قرار گرفت که از این عوامل فقط عوامل شدت تغییرات بازار و شدت رقابت تأثیر مثبت بر بازارگرایی نشان می دهند.در مرحله بعد تأثیر بازارگرایی بر عملکرد شرکت های ایرانی بررسی شد و نقش تعدیل کننده عوامل محیطی شامل شدت تغییرات بازار، شدت رقابت و قدرت خریداران در این رابطه از طریق تجزیه و تحلیل رگرسیون تعدیل شده و همچنین تحلیل زیر گروه آزمون شد. داده های مربوط به عملکرد به دو طریق ذهنی و عینی سنجیده شد. در روش ذهنی از مدیران خواسته شد تا عملکرد شرکت را از نظر سودآوری، رشد فروش و همچنین عملکرد کلی با بزرگترین رقیب خود مقایسه کنند. در سنجش عینی عملکرد، سودآوری شرکت ها با شاخص های بازدهی دارایی های شرکت (roa)، بازدهی حقوق صاحبان سهام (roe) و رشد فروش شرکت در سه سال گذشته از ترازها و صورت های سود و زیان آن ها استخراج شد. بر اساس این داده ها و بر اساس تجزیه تحلیل عاملی مرتبه دوم، سازه ای تک بعدی تحت عنوان عملکرد کلی مرکب از هر دو بعد عملکرد عینی و ذهنی معرفی شد و از نظر روایی و پایایی مورد ارزیابی قرار گرفت، سپس تأثیر بازارگرایی بر عملکرد کلی ، عینی و ذهنی آزمون شد. نتایج این تحقیق مؤید آن است که بازارگرایی بر عملکرد ذهنی، عینی و همچنین عملکرد کلی تأثیر معنادار و مثبت دارد و همچنین قدرت خریداران نقش تعدیل کننده در رابطه بین بازارگرایی و عملکرد ذهنی و کلی دارد. در بخش دیگر این تحقیق، نقش عوامل محیطی در انتقال کانون توجه شرکت به مشتری گرایی و یا توجه به رقبا مورد بررسی قرار گرفت که نتایج تحقیق تأیید کننده چنین تأثیری نیست. در پایان نتایج برای مدیران و محققین بازاریابی مورد بحث و برررسی قرار گرفته و محدودیت های تحقیق بر شمرده شده است.