نام پژوهشگر: رحیم فرخ نیا
فهیمه شهرکی رحیم فرخ نیا
انسان شناسی پزشکی یکی از شاخه های انسان شناسی زیستی است که به مطالعه بیماری ، درمان و پیشگیری از آن در فرهنگ های مختلف می پردازد و در پی آن است که با به کار گرفتن روش های پژوهش انسان شناسی به بهبود زندگی انسان ها در زمینه بهداشت روانی و جسمانی ، تغذیه و هم چنین در پیشگیری و درمان بیماری ها یاری رساند . هدف از انجام این پایان نامه مطالعه نظام طب سنتی ایران باستان و نظام طب سنتی ایران پس از اسلام و همچنین بررسی تطبیقی این دو نظام و شناخت و تبیین تفاوت ها و شباهت های میان آنها می باشد . آنچه در این پژوهش مد نظر است تعریف هر یک از این نظام های طبی از بیماری و سلامت با توجه به فرهنگ حاکم بر هر کدام از این نظام های طبی ، مطالعه شیوه های درمانی رایج در هر کدام و نیز بررسی جنبه های علمی ، خرافی و مذهبی و جایگاه پزشک در هر کدام از این نظام های طبی می باشد . چارچوب نظری که این پایان نامه بر اساس آن انجام شده است محیط شناسی فرهنگی یا بوم شناسی فرهنگی است که به مطالعه فرهنگ و محیط مادی به صورت همزمان می پردازد که به روش اسنادی ( تاریخی ) و تطبیقی بر اساس اسناد و داده های موجود انجام شده است . بر اساس یافته های این پایان نامه می توان گفت که فرهنگ حاکم بر هر کدام از این نظام های طبی از جمله موثرترین مولفه ها در تشخیص ، علت شناسی و درمان بیماری ها بوده است . با توجه به مطالعات انجام شده باید گفت که هر دو نظام طبی با نظام های طبی باستانی در ارتباط و تبادل بوده اند و از آنها تاثیر پذیرفته اند و در مقابل نیز بر آنان تاثیر گذار بوده اند . در هر دو نظام طبی نظریه اخلاط نقش مهمی را در تبیین ، علت شناسی و گزینش شیوه های درمانی داشته است . علی رغم وجود پاره ای از شباهت ها ، میان این دو نظام طبی تفاوت هایی نیز در زمینه های مختلف اعم از شیوه تشخیص بیماری ها ، علت شناسی آنان ، انتخاب شیوه های درمانی و ... وجود دارد که شناخت و تبیین این شباهت ها و تفاوت ها از جمله موضوعاتی است که در این پایان نامه مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است .
مریم استادآقا علیرضا قبادی
: فالگیری پدیده ای است که در طول زمان همواره در زندگی انسان وجود داشته و به شیوه های گوناگون در جوامع مختلف رایج بوده و هست . اما امروزه در جامعه ما ارتکاب به فالگیری جرم و گناه محسوب می شود. در یک کلام موضع گیری ها به نحوی است که گویی فالگیری یک پدیده غیر انسانی است که به جامعه و روابط مردم تحمیل شده است . در حالی که با دیدگاهی انسان شناختی ، این پدیده مخرب به عنصری فرهنگی تبدیل می شود زیرا توسط همین انسان صاحب فرهنگ ساخته شده و در طول زمان متناسب با سبک زندگی مردم باز تولید شده است . حتی امروز با پیشرفت علم و تکنولوژی فالگیری به صورت امری روزمره در زندگی مردم حیات دارد . بنابراین لازم است بدون هر گونه پیش داوری و نگاه انتقادی و با در نظر گرفتن همه عوامل موجود در بستر فرهنگی- اجتماعی جامعه ، فالگیری را عمیقأ مطالعه کنیم تا از این طریق بتوان به منطق فرهنگی آن در حیطه زندگی روزمره پی ببریم . از این رو با نظریه ساختی – کارکردی وارد میدان شدیم و از توصیف ساخت های قابل مشاهده آغاز کردیم اما خلأ توجه به ساخت های درونی و پیامدهاشان که همان کارکرد فالگیری بود وجود داشت لذا از پژوهش کیفی و روش های مشاهده مشارکتی ، مصاحبه آزاد و عمیق و مصاحبه گروهی استفاده کردیم و موضوع را توسط افراد تحت مطالعه به چالش کشیدیم تا ضمن آشنایی با باورها و ارزش های افراد ، دیدگاه های آنها را نسبت به این پدیده بشناسیم . در نهایت اینکه فالگیری در جامعه ساخت – کارکردی مشخص دارد و ماهیتش به شکلی متناقض شکل می گیرد . مردم تحت تأثیر دیدگاه حاکم از آن دوری می کنند اما در واقعیت و عمق زندگی خود با انگیزه های مختلف به آن گرایش دارند . ساخت – کارکرد فالگیری نه تنها بر یکدیگر تأثیر می گذارند بلکه خود متأثر از ساخت کلی جامعه نیز هستند که تبعاتش در حیطه زندگی روزمره نمایان است . فالگیری چون همواره کارکردی در زندگی افراد داشته و نیازی را برطرف می کرده خود را با ساخت کلی تطبیق داده و تغییر کرده یا به عبارتی مدام در طول زمان متناسب با شرایط حاکم بر جامعه بازتولید شده است . لذا تغییر در یک عنصر منجر به تغییر سایر عناصر شده است و متعاقبأ ساخت- کارکرد فالگیری نیز متفاوت شده است .
لیلا صبوری نهند رحیم فرخ نیا
فرهنگ مجموعه ای از معانی است که از خلال نمادها درک و تفسیر می شود. پژوهش حاضر با رویکرد انسان شناسی نمادین? مری داگلاس به دو مفهوم پاکی و ناپاکی در آیین زرتشتی پرداخته است. هدف اصلی پژوهش شناخت این مفاهیم در میان زرتشتیان، با استفاده از روش تحقیق کیفی است. تمرکز پژوهش، بر وضوح بخشیدن به مفاهیم پاکی و ناپاکی به عنوان اصطلاحاتی انسان شناسانه در آیین زرتشتی، قرار دارد. در این تحقیق ابتدا به انسان شناسی نمادین و نظریه ی مری داگلاس به عنوان حوزه ای نو در ایران، پرداخته شده است. سپس با استفاده از رویکرد نمادین داگلاس، و روش تحقیق کیفی، یافته-هایی در مورد آیین زرتشتی و مقولات پاکی و ناپاکی در این آیین آورده شده است. روش مورد استفاده برای جمع آوری یافته ها در دو سطح اسنادی و میدانی مورد نظر بوده است. در بخش اسنادی کتابهای، وندیداد، شایست ناشایست که قواعد مربوط به پاکی و ناپاکی آیین زرتشتی در این کتابها آمده ، و همچنین کتاب بندهش که تصویری از کیهان شناسی زرتشتی را ارائه می دهد، استفاده شده است. در بخش میدانی که می توان آنرا، بخش پویای پژوهش دانست، پژوهشگر به گردآوری داده-های مربوط به پاکی و ناپاکی میان زرتشتیان ساکن تهران، پرداخته است. زرتشتیان به عنوان گروهی دینی، فرهنگی به مثابه نمایی مدرن از زندگی ایران باستان که وارث بخشی از هویت ایرانی هستند، مورد توجه بوده اند. پژوهشگر در میدان تحقیق(اسنادی و میدانی) خود به دنبال پاسخگویی به سوالات زیر بوده است: - مفهوم پاکی در فرهنگ زرتشتیان ایران کدام دسته از امور، رفتارها و اشیاء را شامل می شود؟ -مفهوم ناپاکی در فرهنگ زرتشتیان ایران کدام دسته از امور، رفتارها و اشیاء را شامل می شود؟ -معیارهای تمایز پاکی از ناپاکی در فرهنگ زرتشتیان، چیست؟ چهار عنصر آتش، باد، آب و خاک به عنوان مقولات پاکی در آیین زرتشتی شناخته می شوند که نباید این چهار عنصر را آلود. بیشترین تاکید در مقولات ناپاکی بر بدن است. چه زمانی که بدن دارای جان و زنده است و چه زمانی که بدن بیجان و اصطلاحا مرده است. در بخش تبیین بر کالبد جسمانی(بدن) به عنوان نمادی از جهان آفرینش و اجتماع تاکید شده است. نمادی که مرزها و ناپاکی های آن دغدغه ی هویتی برای حفظ مرزها و اهمیت "خود" در برابر "دیگری" را بیان می کند.
امراله تمسکی هرسینی احمد محمدپور
این تحقیق به مطالعه خانواده و نظام خویشاوندی در روستای پریوه سفلی و تغییرات آن بعد از انقلاب ایران می پردازد. روش این تحقیق? کیفی و میدانی بوده و از داده های آماری نیز در جمع آوری داده ها استفاده شده است. این تحقیق میدانی? یک سال به طول انجامیده است. تحرک جغرافیایی و اجتماعی همراه با صنعتی شدن بر نظام های خویشاوندی تاثیر گذاشته و رابطه نزدیک بین نسل های بزرگسال و فرزندان را مختل کرده است. این تحقیق در روستای پریوه سفلی که 217 خانواده بوده اند انجام شده است. نتایج نشان می دهند علی رغم تغییر شرایط زندگی، تکنولوژی، رسانه های جمعی و... نوع ازدواج های اهالی روستا به سوی درون همسری پیش می رود. یافته ها نشان می دهند که عدم مطابقت شغل پدر و پسر یکی از عوامل دگرگونی نظام خویشاوندی این روستا می باشد. این ویژگی با تغییر زبان کودکان از زبان لکی به زبان فارسی رواج یافته است. همچنین نتایج نشان می دهند که در بعد از انقلاب ازدواج طبقات بالا و پایین با هم هماهنگی ندارند. بیشتر ازدواج های بعد از انقلاب بصورت تعمیم یافته هستند. باید گفت شبکه خویشاوندی روستا از نظر ازدواج با اقوام نزدیک در حال گسترش می باشد. از دیگر عوامل تغییر نظام خویشاوندی این روستا می توان به مساله امنیت و درگیری های محلی اشاره کرد.
فاطمه رضاییان رحیم فرخ نیا
از آنجایی که انسان قسمت عمده ای از زندگی اش را در فضای خانه و در ارتباط با این فضا سپری می کند، این فضا بایستی با توجه به نیازهای انسان و در پاسخ به این نیازها چه در حیطه ی فرهنگی، روان شناسانه و اجتماعی و چه در حیطه ی آسایش جسم طراحی شود؛ به همین جهت نیاز است که در طراحی و ساخت فضای خانه عوامل فرهنگی و جغرافیایی منطقه مورد توجه سازندگان بنا قرار گیرد. با توجه به اهمیت فضای خانگی بدلیل تأثیر عمیقی که بر جسم و روان فرد می گذارد؛ محقق تلاش دارد تا به بررسی تأثیر محیط فرهنگی و جغرافیایی بر خانه های آپارتمانی در خیابان گلخانه ی اصفهان به عنوان میدان تحقیق بپردازد. محقق برای رسیدن به این هدف به مطالعه ی نقش فرهنگ در تعیین کاربری فضاها، انعطاف پذیری خانه ها بر اساس حرکت های جمعیتی و فرهنگ زندگی جمعی و خصوصی در خانواده، میزان هماهنگی معماری برون گرا با فرهنگ حاکم بر جامعه و همین طور رابطه ی محیط و معماری خانه ها در میدان مورد مطالعه می پردازد. محقق برای تحلیل اطلاعات بدست آمده از میدان تحقیق با استفاده از فنون مربوط به روش تحقیق کیفی، با توجه به نظریه ی محیط شناسی فرهنگی جولیان استیوارد چنین نتیجه گیری می کند که با ورود معماری برون-گرای غربی از یک طرف و ورود تکنولوژی از طرف دیگر به جامعه ی مورد بررسی، نقش محیط فرهنگی و جغرافیایی در خانه های میدان مورد بررسی بسیار کمرنگ و در برخی موارد کاملاً حذف شده است
راحله علیرضایی رحیم فرخ نیا
از جمله مسائلی که مردم شناسان طی چند دهه ی اخیر در بیشتر جوامع، به طور قابل ملاحظه ای به آن پرداخته اند توجه به پدیده ی گردشگری است، اما این موضوع بیشتر به صورت ظاهری و کلی مورد بررسی قرار می گیرد وگردشگران که در واقع اصلی ترین عناصری هستند که باید به آنها توجه شود، مورد غفلت واقع می شوند. از آن جاکه گردشگری موضوعی انسانی است، هرکس می تواند مشاهدات شخصی خود را از پدیده ای که تجربه کرده، بیان کند. بر این اساس در مطالعه ی حاضر، بر اساس رویکرد کنش متقابل نمادین و روش کیفی، نقش متقابل نمادین و معنایی میان گردشگر و گردشگری، تفاسیر گردشگران از گردشگری و مکان های گردشگری در قالب الگوها و ارزش های هنجاری، بررسی و مورد تحلیل قرار گرفته است. پژوهش حاضر در تمامی مراحل بررسـی خود متـأثر از رویکـرد و روش شناسی گافمن و بلومر به عنوان راهنمای نظری بوده است. میدان مطالعه، تعدادی از مکان های گردشگری معروف شهر همدان است: تپه ی باستانی هگمتانه، آرامگاه پورسینا، آرامگاه باباطاهر، گنجنامه، عباس آباد، غار علیصدر و زیارتگاه استر و مردخای که البته هدف محقق، بررسی و تأکید بر این مکان ها نیست و انتخاب و معرفی آنها صرفاً جهت تعیین و مشخص کردن میدان تحقیقی است که در آن جا مطالعه بر روی گردشگر انجام شده است. نمونه گیری مطالعه «هدفمند» بوده که از میان انواع آن محقق بر معیارهای حداکثر تنوع (جنسیت و سن)، معروف بودن مکان های دیدنی از نگاه گردشگران و پرتجمع ترین این مکان ها، متمرکز بوده است. جهت گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش مشاهدات میدانی و مصاحبه ی عمیق استفاده شده است. روش تحلیل یافته ها، تحلیل موضوعی است؛ بدین گونه که تعداد 16 مقوله که همه ی آن ها از یافته ها نشأت گرفته اند استخراج شده است: در جستجوی اصالت، سوژه ای ادبی، گریز از یکنواختی، فـردگرایی، جمـع گرایی، خداشـناسی، طبـیعت گرایی، زیبایی شنـاسی، ارزشـمندی آثار باسـتانی، نـشانـه شناسی، تعامل فرهنگی، سوژه ای مشهور، جاذبه های معماری، درک نوستالژیک، آب و هوای مطلوب، از تمایلات تا توقعات. بر اساس الگوی موضوعی استخراج شده از این مقوله ها باید گفت که نقش متقابل نمادین و معنایی میان گردشگر و گردشگری به صورت فرایندی پویاست و بسته به دیدگاه، هدف، الگوها، ارزش ها و هنجارهای فرهنگی گردشگران، تفاسیر آن ها از گردشگری، متفاوت و دارای ابعاد متنوعی است و تفسیر و معناسازی گردشگران از گردشگری به هیچ وجه قابل تقلیل به یکی از مقوله ها نیست.
زهرا زنگنه رحیم فرخ نیا
چکیده: مردم شناسان در مطالعه فرهنگ، اجزا گوناگونی را مد نظر قرار می دهند، یکی از این اجزا هنر می باشد که حاوی اطلاعات غنی جامعه شناختی و مردم شناختی است. هنر هر جامعه ای بازتاب همان جامعه ای است که در آن تولید شده است. در این مطالعه پژوهشگر سعی داشته با مطالعه ی آثار هنری به جا مانده از دوره ی هخامنشی، اشکانی و ساسانی چگونگی بازنمایی زنان در هنر را نشان داده و امکان تحولات ساختاری را در هنر در طی تکوین تاریخ بررسی نماید. برای این کار با استفاده از روش کیفی و رهیافت تطبیقی و به کمک نظریه ی ساختارگرایی تکوینی ابتدا جایگاه زنان مورد مطالعه قرار گرفت تا چارچوب کلی برای شناخت ویژگی های زنان به دست آید. پس از تطبیق جایگاه زنان در سه دوره ی فوق الذکر، نقوش زنان مورد مطالعه قرار گرفتند، بر این اساس در هر دوره ای ویژگی خاصی مد نظر هنرمندان بوده است به طوری که در دوره ی هخامنشیان زنان درباری بیشترین نقوش را به خود اختصاص داده اند، اما در دوره ی اشکانیان تنوع نقوش بیشتر شده و تصاویر خدایان زن در هنر بیشتر خودنمایی می کنند. در دوره ی ساسانیان، طبقات گوناگونی از زنان در هنر راه یافته اند و به جنبه-های زیبایی شناختی و جسمانی زنان توجه خاصی شده است
نرگس احتشامی رحیم فرخ نیا
پیدایی هر روایتی در جامعه در مسائل اجتماعی آن ریشه دارد، محیط اجتماعی و رویدادهای مختلف آن در آثار ادبی تاثیر می گذارند، چنانکه در همه آثار مکتوب باقی مانده از گذشتگان، به نوعی مسائل اجتماعی منعکس شده است، تردیدی نیست تمام داستان هایی که در شاهنامه با قلم فرزانه توس به رشته تحریر درآمده در پیوند با مسائل اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و اخلاقی شاعر بوده و در پیدایش این اثر بزرگ نقش اساسی داشته است. فردریک جیمسون روایت را پلی میان ادبیات و جامعه می داند که به واسطه ی آن واقعیت های اجتماعی و فرهنگی هر جامعه در ادبیات منعکس می شود، به همین منظور تحلیل روایت به عنوان رویکردی در جهت گره گشایی از متون ادبی وارد حوزه ی علوم اجتماعی شده است. در این پژوهش، محقق با مطالعه ی نقش مناسک در شاهنامه فردوسی، دست به خوانشی دگر از شاهنامه زده تا به این ترتیب اقدامی در جهت ایجاد معنا و تفسیری متفاوت از قرائت های قبلی باشد، چرا که مناسک به عنوان سازو کارهایی در جهت حفظ وحدت و انسجام در بین اعضای جامعه در فراز و فرود های زندگی اجتماعی در شاهنامه فردوسی از نقش گسترده ای برخوردار می باشند، آنها به عنوان مخازن معنی داری هستند که معمولاً اطلاعاتی را که با ارزش های حیاتی جامعه سروکار دارند، آشکار می سازند. در این پژوهش، محقق با استفاده از رویکرد نمایش اجتماعی ویکتور ترنر، فرآیند ایجاد بحران و گسست در نظم اجتماعی و نقشی که مناسک در حل و جبران تنش ایجاد شده ایفا می کنند را به صورت ویژگی های داستان گونه ی زندگی اجتماعی بر اساس روایت مورد تحلیل قرار داده است. این پژوهش شامل پنج فصل می باشد. که در فصل نخست مسئله مورد نظر پژوهشگر و سئوالات و اهداف تحقیق آورده شده است. در فصل دوم بعضی از کتاب ها و مقالاتی که به عنوان پیشینه مطالعاتی مورد استفاده قرار گرفته اند معرفی شده و سپس به شرح روایت شناسی ساختاری به عنوان چارچوب نظری تحقیق پرداخته شده و در میان اندیشمندانی که در زمینه ی تحلیل روایت صاحب نظر هستند، نظریه درام اجتماعی ویکتور ترنر در تجزیه و تحلیل نهایی داده ها به کار گرفته شده است. فصل سوم شرح مختصری از روش تحقیق می باشد و فصل چهارم شامل داده هایی است که در راستای پاسخگویی به سئوالات تحقیق گردآوری شده ودر آخر فصل پنجم تحلیل یافته های تحقیق و نتایج کلی محقق از این پژوهش را در قالب پاسخگویی به سئوالات تحقیق در خود جای داده است.
علی اسکندری رحیم فرخ نیا
افزایش رو به رشد
سمیه کاشی رحیم فرخ نیا
از آنجایی که شناخت فرهنگ گروههای انسانی هدف اصلی مردم شناسی است بررسی جایگاه طب سنتی در فرهنگ مردم با توجه به قدمت پیچیدگی و نفوذ آن در جلوه های مختلف حیات انسان از زمینه های پژوهش مردم شناسی به شمار می رود. آنچه که در مردم شناسی اهمیت دارد و در چارچوب علمی این رشته قرار می گیرد، نحوه تفکر مردم نسبت به طب سنتی است و اینکه در طول زمان چه شیوه هایی به چه طریق مورد استفاده قرار می گرفته و مردم در ارتباط با این شیوه درمانی چه تفکراتی داشته اند و باور عامیانه از برای استفاده این داروها و شیوه های درمانی چه بوده است این تحقیق که محور اصلی موضوع آن طب سنتی است، سعی دارد مواردی از جمله مطالعه سیر بیماریها و نحوه درمان آنها و راههای نفوذ و اشاع? فرهنگهای مختلف و آشنایی با نوع تأییدات، شباهت ها و تفاوت های موجود و به عبارتی تنوع های فرهنگی در زمین? پزشکی و شناخت جنبه های کاربردی مطالعه طب سنتی است و شناخت جامعه ای که در زمین? پیدایش و علل بیماریها و نحوه معالجه آنها دارای باورها و اعتقادات و تکنیک های خاص هستند. برای انجام این پژوهش شهرستان شهمیرزاد با توجه به تنوع و تعدد تکنیک ها در درمان سنتی و غنی بودن پوشش گیاهی منطقه از نظر مطالعات مردم شناختی به عنوان یک حوزه مشخص فرهنگی انتخاب گردید. هدف این پژوهش تشریح تجربیات طبیبان سنتی و بیماران است. پس باید روش ها، روش کیفی باشد بدین وسیله این روش تحقیق که ژرفانگر و میدانی است و به جنبه های کیفی طب سنتی در این روستا می پردازد. پژوهشگر به منطقه مورد پژوهش سفر کرده و مدتی در آنجا اقامت گزیده و به وسیله مشاهده مستقیم و مشارکتی و زندگی با مردم بدون غرض ورزی های متعصبانه به سخن های آنها گوش فرا داده و با آنها مصاحبه کرده است. در این منطقه شرایط بوم شناختی باعث شده که مردم از امکانات بومی و طبیعی (مانند گیاهان) جهت درمان بیماریها و تأمین نیازهای خود استفاده نمایند و این شرایط حتی زمینه ساز اعتقاد به نیروهای ماورا الطبیعه برای حمایت از عناصر طبیعی محیط اطراف می باشد که این اعتقادات در مردم رشد کرده به طوریکه برای مداوای بیماران از ان استفاده می کنند و حتی گروهی این نیروها را مقدس می شمارند مانند اسپند که در باور مردم شهمیرزاد دارای نیروی است که باعث دفع چشم زخم می شود. در نتیجه طب سنتی هنوز کارکرد خود را حفظ کرده و در جامعه باقی مانده است و مردم هنوز به سنت ها و اعتقادات خود پایبند هستند و طب سنتی را به عنوان سنت حفظ کرده اند و بین وجوه خاص شرایط بوم شناختی در منطقه مورد مطالعه و نقش و کارکرد طب سنتی و گیاهان دارویی در رابطه با ادامه حیات و درمان بیماریها و باورهای فرهنگی رابطه تنگاتنگ وجود دارد. و به عبارتی این نیازهای انسانی است که زمینه بروز بسیاری از باورهای فرهنگی را آماده می سازد.
علی اصغر علی قادراشی اسدالله نقدی
چکیده ندارد.
سعیده حق دوست رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
رضا صادقی رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
سعیده حق دوست رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
عبدالهادی قادرپور رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
علی بذرافشان علیرضا قبادی
چکیده ندارد.
نسیم کیادلیری رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
ابراهیم محمدی رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
آرش رضاپور رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
صدف مینا علیرضا قبادی
چکیده ندارد.
مهدی ندیم علیرضا قبادی
این پژوهش انسان شناسی با هدف بررسی تغییرات فرهنگی در روستای زرندین سفلی طی سالهای ماقبل 1340 تا 1386 هجری شمسی می باشد و از تکنیک های انسان شناسی همانند مشاهده، مصاحبه، بررسی اسناد و مدارک، اطلاع رسان، عکس برداری و روش تطبیقی بهره گرفته شده است. با القاء نظام ارباب و رعیتی و تغییر نظام سیاسی جامعه و انتقال زمین به زارعین باعث ایجاد دگرگونی در نظام اقتصادی روستا گشت،همچنین با ورود تکنولوژی و انقلاب اسلامی به روستای مورد مطالعه در پی آن تغییراتی در جنبه های آموزشی، آداب و رسوم، خانواده و خویشاوندی، مسکن، خوراک، پوشاک، هنر،... صورت گرفت و در این پژوهش بنابر محدودیت زمانی و بررسی ژرفانگر عوامل مختلف تغییر در جامعه مورد مطالعه فقط به بررسی بخش هایی همچون کشاورزی، مسکن، خوراک، پوشاک و خانواده و خویشاوندی پرداخته ایم و تاثیر عوامل تغییر را بر روی این جنبه ها در دوره ی زمانی ماقبل اصلاحات و مابعد اصلاحات مورد بررسی قرار داده ایم. بر اساس بررسی های انجام شده در جامعه مورد نظر مشخص شده است که تغییرات عمده در بخش های مختلف جامعه مورد نظر ایجاد شده است که سه عامل ورود تکنولوژی، اصلاحات ارضی و انقلاب اسلامی به عنوان عوامل مهم بیشترین تاثیر را بر روی دگرگونی ایجاد شده داشته اند و این عوامل به عنوان عوامل تاثیر گذار بر روی زیرساخت جامعه مورد مطالعه گذاشته اند که در این میان تکنولوژی به عنوان عامل تغییر دهنده تولید و باز تولید بیشترین تغییر را بر روی روساخت جامعه داشته است.همچنین خانواده به عنوان پایه و اساس زندگی اجتماعی بیشترین تغببر را به خود دیده است.