نام پژوهشگر: عذرا جاراللهی
سیما ضمیری عذرا جاراللهی
موضوع تحقیق «بررسی رابطه ی شیوه های فرزندپروری با فرار دختران از خانه» است که به دنبال پاسخ به این سوال اصلی است که «آیا بین سبک های تربیتی والدین و فرار دختران از خانه رابطه وجود دارد؟» و هدف کلی آن بررسی سبک های تربیتی والدین و تأثیر آن بر روی فرار دختران از طریق مقایسه دو گروه دختران فراری و عادی است. برای تنظیم چارچوب نظری از نظریه ی شیوه ی فرزندپروری مک کوبی و مارتین استفاده شده است. فرضیه اصلی تحقیق عبارتست از «دخترانی که با سبک تربیتی مقتدرانه تربیت شده اند کمتر از دخترانی که با سبک تربیتی مستبدانه یا آزادمنشانه تربیت شده اند از خانه فرار می کنند». در این تحقیق شیوه ی فرزندپروری والدین شامل سه شیوه ی «مستبدانه، مقتدرانه و آزادمنشانه» متغیر مستقل و فرار دختران از خانه متغیر وابسته و تحصیلات فرد، وضعیت سرپرستی دختر، اعتیاد، خشونت بین والدین، پایگاه اجتماعی - اقتصادی، میزان دینداری فرد و میزان استفاده از ماهواره به عنوان متغیرهای کنترل انتخاب شده اند. لازم به ذکر است خشونت بین والدین و اعتیاد یکی از اعضای خانواده به عنوان متغیر مستقل جداگانه در نظر گرفته شده است.جامعه ی آماری شامل 128 نفر دختر 14 تا 18 سال حاضر در مرکز مداخله در بحران اجتماعی بهزیستی بوده که به دلیل کم بودن جامعه ی آماری تمام شماری شده اند و فقط 99نفر از دختران حاضر به پاسخگویی شدند. روش تحقیق پیمایشی (مقایسه ای - علی) و ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامه است. جمعیت مورد مقایسه نیز 99 نفر دختران دبیرستانی بین 14 تا 18 سال هستند که با گروه مورد مطالعه همتاسازی شده اند.نتایج تحقیق نیز نشان می دهد رابطه ی فوق معنی دار است و در خانواده هایی که سبک تربیتی والدین، شیوه ی مقتدرانه است احتمال فرار فرزندان کمتر از سبک های آزادمنشانه و مستبدانه است.
فرهاد پهلوان زاده عذرا جاراللهی
یکی از مشکلات عمده سالمندان در عصر حاضر مسائل مربوط به سلامت روان این گروه است. هدف پژوهش حاضر به بررسی عوامل خانوادگی موثر بر سلامت روان زنان سالمند ساکن منطقه 10 شهر تهران می پردازد. منابع مرتبط، اعم از پژوهش ها و نظریه ها در سه گروه روانشناختی، جامعه شناختی و سالمندی مورد مطالعه قرار گرفت. چارچوب نظری تلفیقی از نظریه های تولید اجتماعی بیماری روانی، پیری شناسی اجتماعی، نظریه های مرتبط با حمایت اجتماعی، نظریه کوکرین و کوئن و نظریه فعالیت می باشد و فرضیه ها بر این پایه تدوین شده اند. جامعه آماری تحقیق، کلیه زنان سالمند 60 سال و به بالا در منطقه 10 شهر تهران می باشد که تعداد 375 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. روش تحقیق پیمایشی بوده و اطلاعات لازم برای آزمون فرضیه ها از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است. از لحاظ سلامت روان از کل 375 نفر، 62/4 درصد در گروه سالم و 37/6 درصد در گروه ناسالم قرار گرفته اند. با توجه به نتایج بدست آمده، تمام فرضیات تحقیق مورد تایید قرار گرفت و ارتباط سلامت روان زنان سالمند مورد مطالعه با متغیرهای حمایت خانوادگی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، وضعیت تأهل، حضور فرزندان در خانه و میزان مشارکت در فعالیت خانگی تأیید شد. بر اساس تحلیل رگرسیونی انجام شده، متغیر وضعیت تأهل قوی ترین پیش بینی کننده سلامت روان زنان سالمند است و متغیرهای میزان مشارکت در فعالیت خانگی و حضور فرزندان در خانه رتبه های بعدی تبیین واریانس متغیر سلامت روان زنان سالمند را به خود اختصاص داده اند. در پایان با توجه به ارتباط تنگاتنگی که بین عوامل خانوادگی با سلامت روان زنان سالمند وجود دارد، پیشنهاداتی جهت بهبود وضعیت سلامت روان جامعه مورد مطالعه ارائه شده است.
سمیه السادات بنی فاطمه محمد حسین پناهی
در این تحقیق سعی داریم به نقش و تأثیر فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی زنان پی ببریم و جایگاه آن را در مقایسه با سایر عوامل موثر بر مشارکت سیاسی مورد بررسی قرار دهیم. لذا پژوهش حاضر تحت عنوان «بررسی رابطه فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی زنان» برای حصول اهدافی مانند بررسی تأثیر فرهنگ سیاسی و نیز سنجش میزان تأثیر آن بر روی مشارکت سیاسی زنان می باشد. از این رو سوال اصلی پژوهش به این صورت مطرح شده است که: آیا فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی آنان تأثیرگذار است و در صورت تأثیرگذاری آن آیا در مقایسه با سایر عوامل موثر بر مشارکت سیاسی مهمترین عامل می باشد یا نه؟ برای دست یابی به این اهداف و پرسشها، فرضیه های گوناگونی مطرح شد. جامعه مورد مطالعه را زنان بیست سال به بالای شهر یزد تشکیل می دهند که با توجه به جمعیت آماری 158040 نفری آن و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 385 نفر انتخاب شده اند. شیوه جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه بود که برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از آنها از نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از این است که فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی آنان تأثیر مهمی دارد. اما مهمترین عامل در بین عوامل مورد بررسی موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی می باشد. ضمن اینکه بقیه فرضیه ها نیز مورد تأیید قرار گرفت و مشخص شد که تمامی عوامل مورد بررسی (البته با شدت کمتر و بیشتر) بر روی مشارکت سیاسی زنان تأثیرگذارند. در مجموع می توان گفت که فرهنگ سیاسی(همچون متغیر مهم موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی)، یکی از عوامل مهم در کمتر و بیشتر شدن میزان مشارکت سیاسی زنان می باشد. بدین منظور در جامعه مورد بررسی و نیز در جامعه ایرانی برای بهبود مشارکت سیاسی زنان فرهنگ سیاسی آنان باید بیش از پیش مورد توجه و عنایت مسئولین مربوطه قرار گیرد.
آمنه نگار تاج الدینی سید احمد حسینی
چکیده 14 ساله به دنبال این سوال که - این تحقیق با موضوع تأثیر شیوه های تربیتی والدین بر بحران بلوغ دختران 18 شیوه های مختلف تربیتی والدین چه تأثیری بر بحران بلوغ دختران دارد؟ و با هدف تعیین میزان اثرگذاری روش های تربیتی توسط والدین بر بحران بلوغ دختران انجام شده است. برای چارچوب نظری این تحقیق از الگوی شیوه های فرزند پروری والدین و نظریه کول استفاده شده است. فرضیه اصلی این تحقیق: بین شیوه های تربیتی والدین و نحوه گذار نوجوانان دختر از بحران بلوغ رابطه وجود دارد به طوریکه دختران خانواده های مقتدر دوران بلوغ آرام تر و بلوغ عاطفی باثبات تری را نسبت به دختران خانواده های مستبد یا آزاد منشانه تجربه می کنند. در این تحقیق شیوه های تربیتی متغیر مستقل، بحران بلوغ متغیر وابسته و روابط بین والدین، وضعیت سرپرستی دختر و پایگاه اجتماعی - اقتصادی والدین به عنوان متغیرهای کنترل انتخاب شده اند. جامعه آماری این تحقیق 18591 نفر می باشد و تعداد افراد نمونه 377 نفر می باشند. روش تحقیق پیمایشی است و ابزار سنجش پرسشنامه است. نتایج این تحقیق نشان داد که هر چه والدین از شیوه های اقتداری استفاده می نمایند دختران بحران بلوغ کمتری را تجربه می کنند و هر چه والدین از شیوه های استبدادی بیشتری استفاده می کنند دختران نوجوان بحران بلوغ بیشتری را دارند.
فاطمه عزیزی مهدخت بروجردی علوی
پژوهش حاضر می کوشد با تمرکز بر نشریات زنان در فاصله سال های 1289 تا 1320 هجری شمسی، از منظر نویسندگان این نشریات که فعالیت های زنان را در عرصه عمومی در این سال ها مدیریت می کردند، نحوه بازنمایی زن را مورد مطالعه قرار دهد. به این منظور سال های مورد بررسی به چهار دوره تقسیم شدند و از هر دوره یک نشریه مورد بررسی قرار گرفت. با مبنا قرار دادن نظریه های پسااستعماری و فمینیستی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، چهار نشریه «شکوفه»، «جمعیت نسوان وطنخواه»، «عالم نسوان»، «راهنمای زندگی» مورد مطالعه قرار گرفتند. نشریات «جمعیت نسوان وطنخواه» و «راهنمای زندگی» تمام شماری و از نشریات شکوفه و عالم نسوان 10 شماره به صورت تصادفی نمونه گیری شد. بررسی این نشریات نشان می دهد گرچه اینها سعی داشتند از سیاست دوری کنند و به مسایل اجتماعی بپردازند، اما تغییرات سیاسی تاثیر به سزایی در محتوای آنها داشته است. رویکرد توسعه ای رضاشاه در این نشریات ستایش می شد و بر نقشی که او از زنان می خواست تاکید می شد. همچنین با توجه به همزمان بودن این سال ها با جنبش زنان در غرب، ردپای مفاهیم فمینیستی را هم در این نشریات می توان دید. از سوی دیگر در بازخوانی این نشریات، نوعی دو گانه «خود» و «دیگری» مشهود است. دوگانه ای که بر مبنای خود زنِ مدرن تحصیل کرده و دیگری، زن سنتی و بیسواد و ... بنا شده است؛ از این جهت این نشریات همت خود را بر تعلیم زنان بنا نموده و سعی در تربیت زن جدیدی داشتند که شیبه به «خود» و مطابق با سیاست های کلان درباره زنان است
مهدی نیاکانی فر عذرا جاراللهی
این تحقیق جهت بررسی مقایسه ای وضعیت مشارکت اجتماعی زنان دو نسل و عوامل اجتماعی موثر بر آن انجام یافته است. متغیرهای مورد بررسی در دو سطح فردی و اجتماعی انتخاب شده اند که عبارتند از: «میزان تحصیلات»، «وضعیت تأهل»، «پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی»، «سن»، «میزان استفاده از رسانه ها»، «میزان اعتماد»، «نگرش نسبت به مشارکت اجتماعی زنان»، و در نهایت «میزان مشارکت» که متغیر وابسته این تحقیق می باشد. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه زنان 25 تا 35 سال (نسل دوم) و 45 تا 55 سال (نسل اول) شهر تهران می باشد که از این تعداد، طبق فرمول کوکران، تعداد 400 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش پیمایش و تکنیک جمع آوری داده ها، پرسشنامه است. برای آزمون فرضیه ها برحسب سطح سنجش متغیرها از آزمون t و آزمون متقارن آن uمان ویتنی، آزمون کندال c ، آزمون کای اسکویر و نیز مقایسه فراوانی ها و درصدها استفاده شده است. نتیجه کلی تحقیق نشان از آن دارد که میزان مشارکت اجتماعی زنان نسل دوم (که دارای سنی پایین تر بودند)، بالاتر از میزان مشارکت اجتماعی زنان نسل اول (که دارای سنی بالاتر بودند) می باشد. به طوری که بیش از 80 درصد از زنان نسل دوم دارای مشارکتی در حد متوسط و بالا بوده اند؛ حال آنکه تنها حدود 60 درصد از زنان نسل اول دارای مشارکتی از این دست بوده اند. مطابق نتایج این تحقیق، عواملی از جمله سطح تحصیلات، پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی، میزان استفاده از رسانه ها، و نیز نگرش مثبت نسبت به مشارکت، در افزایش مشارکت اجتماعی زنان نقش داشته است.
آمنه صدیقیان بیدگلی عذرا جاراللهی
پدیده اعتراض سیاسی، جهان شمول و مبتلا به تمامی دولت ها است. گسترش ارتباطات و به تبع آن رابطه محیط های اجتماعی محصور در مرزهای جغرافیایی، اهمیت برخورد با پدیده اجتماعی اعتراض های سیاسی که بر اساس تعریف در مقابل دولت ها است، را افزایش می دهد. "بررسی عوامل اجتماعی موثر بر گرایش دانشجویان به اعتراض های سیاسی"، پژوهشی در حوزه جامعه شناسی سیاسی است. پرسش های آغازین پژوهش عبارتند از: -گرایش دانشجویان به شرکت در اعتراض های سیاسی به چه میزان است؟ -چه عوامل اجتماعی بر میزان گرایش دانشجویان برای پیوستن به اعتراض های سیاسی موثر است؟ پژوهش اهداف خود را پاسخگویی به پرسش های آغازین خود می داند و در این راه از نظریه های کلاسیک تا نظریه های جدید جنبش های اجتماعی را مطالعه کرده و در قالب هشت رویکرد دسته بندی نموده و در نهایت چارچوب نظری خود را ارائه می-دهد. قالب دسته بندی شده رویکردهای نظری مورد استفاده عبارت است از: رویکرد جامعه شناسان کلاسیک، رویکرد ساختی و کارکردی، رویکرد جامعه توده ای، رویکرد رفتار جمعی، رویکرد بسیج منابع و سازمان دهی، رویکرد هویت محور، رویکرد ارزش محور، رویکرد روانشناختی محرومیت. چارچوب نظری از نظریه های بسیج منابع تیلی( متغیرهای بسیج منابع، میزان سازمان یافتگی، منافع، پنداشت از فرصت، پنداشت از قدرت، پنداشت از سرکوب)، محرومیت نسبی تدگار (متغیرهای محرومیت نسبی، رضایت از زندگی)، نظریه کلاس اوفه(پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده، میزان تحصیلات، وضعیت اشتغال و جنسیت)، اینگلهارت (سن) و نظریه هانتیگتون(میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی) انتخاب شده است و تاکید ویژه ای بر نظریه تیلی دارد به گونه ای که کلیه متغیرهای این نظریه در این پژوهش سنجیده می شوند. روش پژوهش، پیمایشی و مصاحبه (سازمان یافته) به همراه مطالعه اسنادی است. جامعه آماری بخش پیمایش پژوهش دانشجویان دانشگاه های دولتی تهران است. حجم نمونه 400 نفرمحاسبه شد. جامعه آماری بخش مصاحبه دانشجویان معترض سیاسی دارای حکم هستند که حجم نمونه 20 نفر به شیوه گلوله برفی انتخاب شده است. متغیر وابسته پژوهش گرایش به اعتراض سیاسی است که در حد بالایی اعتراض سیاسی دانشجویان را به تصویر می کشد، به گونه ای که در حدفاصل 17-85 میانگین 67 را نشان میدهد. 8/69 درصد جمعیت گرایش به اعتراض سیاسی در حد بالا، 8/23 درصد در حد متوسط و 5/6 درصد در حد پایین دارند. متغیرهای بسیج منابع، میزان سازمان یافتگی، منافع، پنداشت از قدرت، پنداشت از فرصت، پنداشت از سرکوب همگی تایید شده اند و رابطه معناداری با گرایش به اعترا ض سیاسی نشان داده اند. هیچ یک از این متغیر ها شدت رابطه بالایی نشان نداده اند بلکه در حد متوسط یا ضعیف بوده است. میزان رضایت از زندگی با گرایش به اعتراض سیاسی رابطه معکوس دارد و احساس محرومیت نسبی رابطه مستقیم با گرایش به اعتراض سیاسی دارد. رابطه وضعیت تاهل و اعتراض سیاسی تایید می گردد. رابطه میزان تحصیلات و پایگاه اجتماعی اقتصادی نیز با گرایش به اعتراض سیاسی مثبت است. جنسیت، گروه تحصیلی، وضعیت اقامت، وضعیت قومیت، استفاده از وسایل ارتباط جمعی و وضع اشتغال رابطه معناداری با اعتراض سیاسی ندارد.
حامده دریایی سید احمد حسینی
در پژوهش حاضر تأثیر دوران آشیان? خالی خانواده بر روی کیفیت زندگی زنان میانسال مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام این تحقیق از دو روش کیفی و کمی استفاده گردید. در بخش کیفی تحقیق 12 مصاحبه عمیق با زنان متأهل میانسال صورت گرفت. در مصاحبه ها از پرسشهای باز استفاده شد. بعد از کدگذاری و تحلیل داده ها نتایج کیفی پژوهش استخراج گردید. نتایج نشان داد که زنان میانسال در دوران آشیان? خالی وقت آزاد بیشتری نسبت به دوران جوانی خود که مصادف با دوران آشیان? پر خانواده (کودکی فرزندان و حضور مداوم آنها در خانه) است، دارند. زنان این دوران تبدیل به کنشگران فعالی می شوند که برای اوقات فراغت خود برنامه ریزی می کنند، با ورزش کردن و رعایت تغذی? سالم به سلامت جسمانی خود می پردازند، با رفتن به مراسم مذهبی و حضور یافتن در عرص? عمومی و ایفای نقش در اجتماعی سلامت روانی شان افزایش می یابد، حضور اجتماعی شان بیشتر می شود و با راه انداختن کاروان های زیارتی و صندوق های قرض الحسنه به فعالیت اقتصادی می پردازند که در مجموع کیفیت زندگی خود را افزایش می دهند. در بخش کمی، جهت سنجش رابط? بین دوران آشیان? خالی(متغیر مستقل)و کیفیت زندگی(متغیر وابسته) پرسشنامه هایی تهیه شد و در میان 250 نفر از زنان متأهل میانسال که در دوران آشیان? خالی زندگی می کردند با روش نمونه گیری هدفمند، توزیع گردید. تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی (فراوانی و درصد) و روش های آمار استنباطی (آزمون کی دو و ضریب توافق کرامر) صورت پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد که دوران آشیان? خالی خانواده بر روی کیفیت زندگی زنان میانسال تأثیر مثبت دارد.
معصومه مایلی محمد زاهدی اصل
موضوع این پژوهش بررسی عوامل اجتماعی موثر بر رضایت زناشویی در میان زنان شاغل در بیمارستان های دانشگاه شهیدبهشتی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان متاهل شاغل در بیمارستان های شهید بهشتی شهر تهران و فرد مورد مشاهده زن شوهردار شاغل که در زمان پژوهش با همسر خود زندگی می کند،می باشد. هدف اصلی این پژوهش توصیف و تحلیل وضعیت رضایت زناشویی در زنان شاغل و ارائه راهکارهای مناسب درجهت پیشگیری و کاهش نارضایتی و طلاقمی باشد.جهت رسیدن به هدف خود،با توجه به تاریخچه رضایت زناشویی و بررسی مطالعات و تحقیقات وتئوری های مناسب جهت تبیین و بررسی عوامل اجتماعی موثر بر رضایت زناشویی، مبانی نظری مناسب انتخاب گردید.با توجه به مبانی نظری پژوهش، مدل نظری ارائه شدکه در آن رابطه متغیرهای مستقل یعنی سرمایه اجتماعی،حمایت اجتماعی، مهارت های ارتباطی، مشارکت مردان در انجام وظایف خانگی و میزان قدرت همسر، با متغیر وابسته یعنی رضایت زناشویی،مورد بررسی قرار گرفت.براساس مدل نظری سوالات و فرضیه های تحقیق مطرح شدند.در5 فرضیه این پژوهش احتمال وجود رابطه مستقیم بین میزان سرمایه اجتماعی و میزان رضایت زناشویی،رابطه مستقیم بین میزان مهارت های ارتباطی و میزان رضایت زناشویی،رابطه مستقیم بین میزان حمایت اجتماعی و میزان رضایت زناشویی،رابطه مستقیم بین میزان مشارکت مردان در انجام وظایف خانگی و میزان رضایت زناشویی ورابطه معکوس بین میزان قدرت تصمیم گیری مردان و میزان رضایت زناشویی،مطرح شده است.در ادامه با جمع آوری اطلاعات در قالب پرسشنامه از 313نفر پاسخگو که با استفاده از فرمول کوکران وبه شیوه نمونه گیری طبقه بندی برای رسیدن به فرد نمونه، انتخاب شده بودند واستفادهاز آزمون هایآماری مناسب،ضمن شناخت از جامعه مورد مطالعه به آزمون فرضیات پرداختیم.با توجه به اطلاعات جمع آوری شده تمام فرضیات پژوهش تایید شدند، همچنین معادله رگرسیون بر مبنای روابط متغیرهای مستقل با وابسته به دست آمد و درپایان بر پایه نتایج به دست آمده پیشنهادات پژوهشگر برای بالا بردن میزان رضایت زناشویی عنوان شدند.
جهان خورشیدیان محمد تقی کرمی
موضوع پژوهش مقایسه تأثیر انواع مادری بر اجتماعی شدن فرزندان در شهر تهران است. جامعه آماری این پژوهش کلیه نوجوانان 12 -18 ساله مناطق 2،6 و16 شهر تهران و افراد مورد مشاهده دختران و پسران این سنین هستند. هدف اصلی این پژوهش شناخت تأثیر انواع مادری دراجتماعی شدن فرزندان و بررسی اینکه مادران در تیپ های مختلف، چگونه فرزندان خود را اجتماعی می کنند و در آخر ارائه راهکارهای مناسب در جهت اجتماعی شدن بهتر فرزندان است. جهت رسیدن به اهداف خود، با توجه به مطالعات و تحقیقات وتئوری های مناسب جهت تبیین و بررسی انواع مادری و اجتماعی شدن، مبانی نظری مناسب انتخاب گردید. با توجه به مبانی نظری پژوهش، مدل نظری ارائه شد که در آن رابطه متغیر های مستقل یعنی انواع مادری(مادر خانه دار با تحصیلات بالا، مادر خانه دار با تحصیلات پایین، مادر شاغل با تحصیلات بالا و مادر شاغل با تحصیلات پایین) با متغیر وابسته یعنی اجتماعی شدن (الگو پذیری ، نظم پذیری ، همبستگی با جامعه و احساس استقلال و خودمختاری)، مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس مدل نظری سئوالات و فرضیه های تحقیق مطرح شدند. در 5 فرضیه این پژوهش احتمال وجود رابطه مستقیم بین انواع مادری و اجتماعی شدن فرزندان، بین انواع مادری و نظم پذیری فرزندان ، بین انواع مادری و همبستگی فرزندان به جامعه ، بین انواع مادری و احساس استقلال فرزندان و بین انواع مادری و الگو پذیری فرزندان مطرح شده است، با جمع آوری اطلاعات در قالب پرسشنامه از 384 نفر پاسخگو که با استفاده از فرمول کوکران و به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای برای رسیدن به فرد نمونه، انتخاب شده بودند واستفاده از آزمون های آماری مناسب ، ضمن شناخت از جامعه مورد مطالعه به آزمون فرضیات پرداختیم. با توجه به اطلاعات جمع آوری شده تمام فرضیات پژوهش تأئید شدند و در پایان بر پایه نتایج به دست آمده پیشنهادات پژوهشگر برای اجتماعی شدن بیشتر فرزندان عنوان شده است. کلمات کلیدی: مادری، اجتماعی شدن، تحصیلات، اشتغال، الگو پذیری .
اشرف امینی عذرا جاراللهی
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه پایگاه اجتماعی - اقتصادی با احساس امنیت اجتماعی در بین زنان متأهل25تا50 ساله شهر شیراز صورت پذیرفته است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش می باشد. که از بین کلیه زنان متأهل25تا50 ساله شهر شیراز 400 نفر را با استفاده از فرمول کوکران از بین مناطق بلوار رحمت، دروازه کازرون، معالی آباد و گلدشت و چهارراه خلدبرن به عنوان نمونه انتخاب نمودیم. روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای بوده است. چارچوب نظری تحقیق نیز ملهم از نظریات فمنیستی، روان شناسی و جامعه شناسی می باشد. با استفاده از مدل نظری تحقیق فرضیاتی مطرح و مورد آزمون قرار گرفت که نتایج تحقیق نشان داد: بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی و احساس امنیت مالی و امنیت جانی زنان متأهل شهر شیراز رابطه معکوس وجود دارد. همچنین بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی و احساس امنیت فکری و روانی و امنیت جمعی زنان متأهل شهر شیراز رابطه وجود دارد. و اینکه بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی زنان متأهل شهر شیراز رابطه وجود دارد، که این رابطه با کنترل میزان احساس امنیت در محل سکونت و مدت زمان سکونت در شهر شیراز نیز پابرجاست. اما این رابطه در بین گروه سنی زیر 30 سال حالت معکوسی دارد و در بین گروههای سنی31 تا 40 سال و 41 تا 50 سال رابطه ای دیده نمی شود. واژگان کلیدی: پایگاه اجتماعی – اقتصادی، احساس امنیت اجتماعی، امنیت مالی، امنیت جانی، امنیت فکری و روانی و امنیت جمعی.
نجمه اسماعیلی عذرا جاراللهی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سرمایه فرهنگی و سبک زندگی زنان شهر شیراز صورت گرفته است. روش تحقیق،پیمایش و تکنیک جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. حجم نمونه ، 388 نفر از زنان متاهل25-50ساله شهر شیراز است که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده است.چارچوب نظری تحقیق بر اساس نظریه بوردیو،تنظیم و بر اساس آن فرضیه هایی مطرح و مورد آزمون قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان دادهر یک از ابعاد سرمایه فرهنگی (ذهنی،عینی،نهادی) با سبک زندگی زنان متأهل شهر شیراز رابطه دارد. همچنین سرمایه فرهنگی با سبک زندگی زنان رابطه معنی داری داشته است.بدین معنی که هر چه سرمایه فرهنگی افزایش یابد، سبک زندگی زنان مدرن تر می شود. این رابطه با متغیرهای سن، وضعیت اشتغال و درآمد مورد کنترل قرار گرفت و نشان داد این رابطه (سرمایه فرهنگی و سبک زندگی)میان زنان شاغل،گروه سنی 41-50 و درآمد متوسط و پایین دیده نمی شود.بنابراین سرمایه فرهنگی نمی تواند در همه موقعیت ها و عرصه های زندگی زنان ، بر سبک زندگی شان تاثیرگذار باشد. واژگان کلیدی :سبک زندگی،سرمایه فرهنگی ، زنان ، مدیریت بدن ، اوقات فراغت ، رفتار مصرفی .
محمد نبی احمدی عذرا جاراللهی
این تحقیق در صدد شناسایی عوامل اجتماعی موثر بر اعتیاد جوانان به مواد مخدر در شهر کابل می باشد. بعد از جنگ های داخلی افغانستان وروی کار آمدن طالبان، این کشور بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان محسوب گردید. چارچوب نظری در این پژوهش بر گرفته از نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، آنومی مرتون، فرصت های نام شروع کلووارد و اهلاین و پیوند افتراقی ساترلند است. بر این اساس عوامل اجتماعی که به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است عبارتند از : مهاجرت، انسجام خانوادگی، گروه دوستان، دینداری، منزلت اجتماعی و دسترسی به مواد مخدر. روش این تحقیق پیمایشی است. جامعه آماری مورد مطالعه نمامی افراد معتاد ساکن در ناحیه 13 و6 شهر کابل و جامعه مورد مقایسه عبارتست از افراد غیر معتاد از نواحی فوق که با جامعه مورد مطالعه همگن سازی شده است. حجم نمونه در این پژوهش 400 نفر ( 200 نفر معتاد و 200 نفر غیر معتاد). اطلاعات به وسیله پرسشنامه جمع آوری شده که از طریق مصاحبه تکمیل شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد، عوامل مهاجرت، انسجام خانوادگی، منزلت اجتمماعی، دینداری، میزان دسترسی به مواد مخدر، بر اعتیاد افراد تأثیر داشته است.اما متغیر وضعیت دوستان تأثیری در معتاد شدن افراد مورد مطالعه نداشته است.
شهربانو رحیمی سوسن کباری
چکیده تمام نما: این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که تأثیر نارضایتی جنسی بر اختلافات زناشویی با سایر عوامل تا چه اندازه است؟ چارچوب نظری تحقیق بر اساس تلفیقی از دیدگاههای مبادله، نظریه های همسان همسری و نظریه های روان شناختی(نظریه نیازها) تدوین گردیده است. تحقیق به روش پیمایش و با استفاده از ابزار پرسش نامه صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل دو گروه از زنان است: زنان مراجعه کننده به بهزیستی در شهرستان بابلسر و زنانی که در خصوص اختلافات زناشویی به بهزیستی مراجعه نداشته اند همان شهرستان. یافته های تحقیق نشان می دهند که: میزان اختلافات زناشویی در بین 44.8 درصد کل پاسخگویان در حد پائین، 32.8 درصد آنها در حد متوسط و 22.4 درصد در حد بالا بوده است. دامنه اختلاف سنی پاسخگویان و همسرانشان بین 6- تا 20 سال در نوسان بوده و میانگین آن 4.75 سال می باشد.84.5 درصد پاسخگویان با لحاظ قومیتی با همسران خود همسان بوده اند یعنی خود و همسرشان هر دو به یک قومیت تعلق داشته اند و 15.5 درصد نیز به لحاظ قومیتی با همسران خود متفاوت بوده اند. میزان نارضایتی جنسی 10.3 درصد پاسخگویان در حد پائین، 53.4 درصد آنها در حد متوسط و 36.2 درصد در حد بالا بوده است. همچنین، یافته های تحلیلی تحقیق نشان می دهند که هرچقدر میزان نارضایتی جنسی بیشتر بوده است، میزان اختلافات زناشویی نیز افزایش یافته است. هر چقدر اختلاف در سطح دینداری زوجین بیشتر بوده، میزان اختلافات زناشویی نیز بالا رفته است. وضعیت مالی افراد تأثیری بر میزان اختلافات زناشویی آنها نداشته است. همچنین همسانی یا ناهمسانی قومی نیز تأثیری بر میزان اختلافات زناشویی نداشته است. بین میزان تفاوت تحصیلی زوجین و میزان اختلافات زناشویی آنها نیز رابطه ای معکوس وجود داشته است، بدین صورت که هرچقدر تفاوت تحصیلی زوجین بیشتر بوده، میزان اختلافات زناشویی آنها کاهش یافته است. اجباری نمودن دوره آموزش ویژه روابط جنسی همسران برای جوانان در شرف ازدواج، ایجاد و گسترش مراکز مشاوره در زمینه مسائل جنسی و اشاعه فرهنگ مراجعه به مشاور در زمینه مسائل جنسی از طریق رسانه های جمعی از جمله پیشنهاداتی هستند که می توان آنها را به منظور کاهش میزان اختلافات زناشویی در میان جامعه مورد بررسی ارائه داد.
صفورا مومنی هروی عذرا جاراللهی
پژوهش حاضر از جمله تحقیقات پیمایشی و از مطالعات تبیینی- مقایسه ای است که سعی دارد تاثیر جنسیت بر سرمایه اجتماعی را بررسی کند. از این رو سعی کرده است به این سوال پاسخ دهد که آیا جنسیت بر سرمایه اجتماعی تاثیر دارد یا خیر؟ چارچوب نظری این تحقیق براساس نظریاتی انتخاب گردیده که به عوامل نابرابری در دستیابی سرمایه اجتماعی پرداخته اند، براین اساس از تئوری بوردیوو همچنین از نظریات فمینیستی برای تدوین چارچوب نظری استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق زنان و مردان 50-25 ساله شهر مشهد بودند و طریقه نمونه گیری نیز به صورت خوشه ای چند مرحله ای انجام گرفت و حجم آن نیز 400 می باشد. برای جمع آوری اطلاعات نیز از پرسشنامه استفاد شده است و تحلیل داده ها توسط نرم افزار spss انجام گردید. در نهایت باید چنین عنوان کرد که نسبت زنان و مردان نمونه تحقیق تقریبا با هم برابر بوده است. بیشترین تعداد پاسخگویان(84.1 درصد) متاهل بوده و میانگین سنی آنها 35.5 سال می باشد. 69 درصد از پاسخگویان شاغل و 31 درصد غیر شاغل بوده اند. میزان سرمایه اجتماعی 168 نفر از پاسخگویان معادل با 41 درصد آنها در حد پائین و 124 نفر یعنی 30.2 درصد پاسخگویان در حد متوسط از سرمایه اجتماعی برخوردار بوده اند و میزان سرمایه اجتماعی 118 نفر نیز در حد بالا بوده است که 28.8 درصد کل پاسخگویان را در بر می گیرند. با توجه به نتایج به دست امده می توان گفت که جنسیت و سرمایه اجتماعی رابطه وجود دارد به این صورت که سرمایه اجتماعی مردان از زنان بالاتر می باشد و همچنین رابطه میان جنسیت و سرمایه اجتماعی با چهار متغیر پایگاه اجتماعی – اقتصادی، سرمایه فرهنگی، میزان پذیرش کلیشه های جنسیتی و وضعیت تاهل کنترل گردید و نتایج بدین صورت است که میزان سرمایه اجتماعی مردان از زنان بیشتر است.
طیبه طارزاری محمد زاهدی اصل
نیاز به امنیت از اولین نیازهایی است که انسان از ابتدای حیات خودآن را تجربه می کندوبرخی از صاحبنظران آن را از عوامل زیر بنایی گرد آمدن انسان ها کنارهم و تشکیل اجتماعات انسانی می دانند. این نیازدارای ابعاد عینی وذهنی است که بعد عینی آن شرایط واقعی موجود در جامعه بوده وبعد ذهنی آن احساس وبرداشتی است که افراد از شرایط عینی در ذهنشان دارند.پژوهش حاضر به بررسیمیزان احساس امنیت اجتماعی مهاجران افغان ساکن شهرتهران ورابطه آن با بامیزان سرمایه اجتماعی آنها می پردازد. این بررسی مطالعه ای تبیینی است که جامعه ی آماری آن را کلیه ی مهاجران افغان ساکن شهرتهران(حدودا 67000 نفر)تشکیل می دهند،که از آن میان تعداد399نفر از طریق فرمول کوکران نمونه گیری وبا روش نمونه گیری خوشه ای وگلوله برفی موردمطالعه قرار گرفتند.جهت سنجش احساس امنیت اجتماعی وسرمایه اجتماعی ازپرسشنامه ای محقق ساخته که اعتباروروایی آن موردتاییدقرارگرفت،استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان دادکه پاسخگویان از میزان احساس امنیت اجتماعی وسرمایه اجتماعی متوسطی برخوردارند ومیان میزان احساس امنیت اجتماعی مهاجران افغانی ومیزان سرمایه اجتماعی آنها رابطه ی معنادار و مستقیم وجود دارد ووجود رابطه میان اعتماداجتماعی وهنجارهای همیاری به عنوان دوبعدازسرمایه اجتماعی،با احساس امنیت اجتماعی نیز اثبات گردید که موید نظریه ی پوتنام وکاکس در این زمینه است.
ساناز علی ولد سوسن کباری
طی دهه های اخیر با افزایش جمعیت سالمندان ، سالمندی به یک مسئله ی عمده ی جامعه شناسی و جمعیت شناسی تبدیل شده است. با وجود آن که میزان مرگ ومیر مردان در این سنین بیش از زنان است اما زنان در سنین سالمندی آسیب پذیری بیشتری در برابر بیماری ها دارند و از سلامت کم تری نسبت مردان بهره مندند. هدف از انجام این پژوهش شناخت عوامل موثر بر سلامت جسمانی و روانی زنان سالمند بوده است.روش مورد استفاده در این پژوهش، پیمایش و نوع تحقیق تبیینی بود. جامعه ی آماری مورد مطالعه شامل تمام زنان 65 ساله و بیشتر شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 270 نفر بوده که به روش های نمونه گیری خوشه ای 2 مرحله ای، تصادفی ساده و اتفاقی انتخاب گردیدند. 135 نفر از حجم نمونه افراد ساکن در آسایشگاه بودند و مابقی حجم نمونه(افراد همراه با خانواده و افراد مستقل) براساس سن، وضعیت تأهل و وضعیت سکونت همتاسازی و انتخاب شدند.ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ی پیش ساخته بوده است.برای تجزیه و تحلیل رابطه ی متغیرهای مستقل محل سکونت و خاستگاه اجتماعی با متغیرهای وابسته از آزمون کای اسکوئر و آماره ی فی و برای بررسی رابطه ی متغیرهای مستقل تعامل اجتماعی، حمایت اجتماعی و پایگاه اقتصادی-اجتماعی با متغیرهای وابسته از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده گردید. هم چنین برای بررسی سهم هریک از متغیرهای مستقل در تبیین و پیش بینی متغیرهای وابسته از تحلیل رگرسیون استفاده گردید.یافته های تحقیق نشان دهنده ی رابطه ی معنادار میان متغیرهای مستقل (محل سکونت، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و حمایت اجتماعی) و متغیر وابسته ی سلامت جسمانی بودند. هم چنین میان متغیرهای مستقل (محل سکونت، تعامل اجتماعی،پایگاه اقتصادی-اجتماعی وحمایت اجتماعی) و متغیر وابسته ی سلامت روانی رابطه ی معنادار حاصل گردید. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد؛ سهم متغیرهای مستقل محل سکونت و حمایت اجتماعی به ترتیب در تبیین متغیر وابسته ی سلامت جسمانی بیش تر بوده است. هم چنین متغیرهای مستقل حمایت اجتماعی، تعامل اجتماعی و پایگاه اقتصادی-اجتماعی به ترتیب در تبیین متغیر وابسته ی سلامت روانی بیشترین سهم را داشته اند و این متغیرها توان تبیین واریانس را داشته اند.
مریم داستانی عذرا جاراللهی
چکیده: اعتماد اجتماعی به عنوان شاخصی از سرمایه اجتماعی، عنصری کلیدی در برقراری تعاملات اجتماعی و یکی از بنیان های اساسی نظم و همبستگی اجتماعی است. پیامدهای مثبت اعتماد اجتماعی از جمله سلامت جسمی و روانی شهروندان، مشارکت در طرح های توسعه، کارایی نظام اقتصادی و سیاسی جامعه، تسهیل فرآیندهای مشارکتی و ... از طرفی پیامدهای منفی فقدان اعتماد مانند بی ثباتی سیاسی، نارضایتی عمومی، رواج دروغ و نادرستی، و در کل عدم رعایت اخلاق در جامعه، قانون گریزی و ... موجب شده اند تا اعتماد به عنوان یک متغیر نرم در کانون توجه نظریه پردازان نظم اجتماعی و نیز برنامه ریزان و سیاست گزاران اجتماعی قرار گیرد. زوال اعتماد در یک دهه گذشته از مباحث مهم در جامعه ایران بوده است و شواهد موجود نشان می دهند که اعتماد در جامعه ما وضعیت چندان مطلوبی ندارد. افزایش یا کاهش اعتماد اجتماعی از عوامل و متغیرهای بسیاری تاثیر می پذیرد که یکی از مهم ترین آنها دینداری است. دین یکی از ابزارهای سازمان دهنده اعتماد است که به طرق مختلف عمل می کند. عقاید دینی نوعا قابلیت اطمینان و اتکا را وارد تجربه رویدادها و وضعیت ها می کنند و چارچوبی تشکیل می دهند که بر اساس آن می توان رخدادها و وضعیت های مذکور را تبیین نمود و در مقابل آنها واکنش نشان داد. تمامی پژوهش های صورت گرفته وجود رابطه مستقیم میان دینداری و اعتماد اجتماعی را نشان داده اند. بر همین مبنا، در تحقیق حاضر بررسی تاثیر میزان و نوع دینداری بر اعتماد اجتماعی را در بین دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی هدف خود قرار داده و به بررسی آن پرداخته ایم. در بخش مبانی نظری، دیدگاه های نظری را به سه دسته خرد، کلان و تافیقی تقسیم نموده و چارچوب نظری ره به صورت تلفیقی تدوین نموده ایم. نظریه های خرد در تحلیل و بررسی اعتماد به عوامل فردی و خرد توجه دارند. یعنی عواملی که متاثر از برخوردها، مبادلات و یا ویژگی های زیستی، روانی و شخصیتی فرد یا افراد است. کلمن از این دست نظریه پردازان است. در مقابل نظریه های خرد، نظریه پردازان کلان نگر مانند پارسونز، تونیس، دورکیم و ... معتقد به عوامل ساختاری و کلان اعتماد هستند. همه این نظریه پردازان، سطح تحلیل کلان را برای بررسی خود درباره اعتماد برگزیده و در بررسی و تحلیل مفهوم اعتماد، سطح مطالعه خود را بر روی ساخت اجتماعی متمرکز ساخته اند. نظریه های تلفیقی، به صورت همزمان به سطوح خرد و کلان و مباحث جامعه شناختی و روان شناختی و روان شناسی اجتماعی توجه داشته و با اخذ عناصری از هر کدام از این سطوح، می کوشند نظریه ای جامع تر و فراگیر تر در خصوص اعتماد اجتماعی ارائه دهند، به نحوی که این نظریه بتواند وجوه بیشتری از واقعیت را پوشش داده و اعتماد اجتماعی را در سطح گسترده تری تبیین نماید. گیدنز و زتومکا برجسته ترین نظریه پزدازان تلفیقی اعتماد اجتماعی هستند. تحقیق حاضر یک پژوهش پیمایشی است که داده های آن از طریق پرسش نامه در بین 400 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی جمع آوری شده اند. این افراد با استفاده از نمونه گیری سهمیه ای متناسب انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و تکنینک های آماری در دو سطح توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهند که: میزان اعتماد اجتماعی در بین جمعیت نمونه در مجموع، در حد متوسط قرار دارد. اعتماد اجتماعی در بعد نهادی از دو بعد تعمیم یافته و بین شخصی بالاتر بوده است. در بعد بین شخصی، بیشترین میزان اعتماد به خانواده و خویشاوندان نزدیک وجود داشته و هر چه از سطح خانواده به سمت دیگران عام حرکت می کنیم، از شعاع اعتماد کاسته می شود. متغیر مستقل تحقیق، دینداری است که یافته های تحقیق نشان می دهند میزان دینداری پاسخگویان در بعد اعتقادی بالا و در بعد مناسکی پائین تر از سایر ابعاد است. همچنین رابطه ای مستقیم میان میزان دینداری و اعتماد اجتماعی( و نیز دو بعد بین شخصی و نهادی) وجود داشته و با افزایش میزان دیندای بر میزان اعتماد اجتماعی نیز افزوده شده است. دینداری به لحاظ نوع آن نیز به چهار گونه سکولار، سنتی، رادیکال و نامتمایز تقسیم شده است. نتایج نشان می دهند که در تمامی ابعاد اعتماد اجتماعی، نمره افرادی که دینداری شان از نوع سکولار بوده است، کمتر از دیگران می باشد. یعنی دینداران سکولار کمتر از سایرین اعتماد اجتماعی دارند. در بعد تعمیم یافته و بین شخصی، میزان اعتماد دینداران سنتی و در بعد نهادی، میزان اعتماد دینداران رادیکال بیشتر از سایر افراد بوده است. کلیدواژه ها: اعتماد اجتماعی، نظم اجتماعی، انسجام اجتماعی، سرمایه اجتماعی، دینداری، شعاع اعتماد.
علیرضا فدایی پور سوسن کباری
چکیده ندارد.