نام پژوهشگر: قربانعلی اسدی
قربانعلی اسدی رضا قربانی
خارلته ((l) scop cirsium arvense) سومین علف هرز مهم در دنیا و یکی از مهمترین علف های هرز در باغات و مزارع ایران می باشد. به منظور دست یابی به یک روش غیر شیمیایی مبتنی بر اصول اکولوژیک برای کنترل گیاه هرز خارلته و امکان سنجی استفاده از حشرات بومی برای کنترل آن مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی انجام گرفت، مطالعات مقدماتی شامل جمع آوری، شناسایی و ارزیابی تاثیر حشرات گیاهخوار بر کاهش زیست توده، مرگ و میر و کاهش بذور تولیدی گیاه هرز خارلته انجام گرفت. برای این منظور سه منطقه از زیستگاه های خارلته به فواصل حدود 60 کیلومتر و شرایط اقلیمی نسبتا متفاوت در سطح استان خراسان شمالی انتخاب و حشرات موجود در سطح خارجی و نیز داخل گیاه خارلته جمع آوری شدند. از مجموعه حشرات جمع آوری شده در نهایت چهار گونه نسبتا موثر بر روی خارلته شناسایی شدند که cleonis pigra، larinus planus و lixus scolopaxاز سرخرطومیها، و سوسک لاک پشتی یا cassida rubiginosa از سخت بالپوشان به عنوان موثرترین عوامل کنترل بیولوژیک گیاه هرز خارلته معرفی شدند. در بین عوامل بیولوژیک فوق کارآیی سوسک لاک پشتی بیش از سایر عوامل جمع آوری شد. بنابر این به منظور بررسی بیشتر و تعیین تراکم موثر آن، سطوح مختلف آلودگی گیاه هرز خارلته به سوسک سبز لاک پشتی با شاهد در قالب طرح آزمایشی بلوکهای کامل تصادفی با 5 تیمار (0، 5 ، 10 ، 15 ، 20 حشره برای هر بوته) در 5 تکرار مورد ارزیابی قرارگرفتند. نتایج نشان داد که اختلاف تمام تیمارها با تیمار شاهد در سطح 5% معنی دار بودند. با تراکم 20 عدد لارو روی هر بوته خارلته وزن زیست توده کل 78 درصد، ارتفاع بوته ها 48 درصد و تولید بذر 94 درصد کاهش یافت. به منظور اطمینان از بی خطر بودن سوسک سبز لاک پشتی روی سایر گیاهان زراعی، دامنه میزبانی عامل مورد نظر، تغذیه و رجچان تخمگذاری سوسک لاک پشتی روی 20 گیاه زراعی به دو روش آزمون غیر انتخابی و آزمون چند گزینه ای و 22 گیاه هرز مورد بررسی قرار گرفتند. مشاهدات نشان داد که از بین تمام گونه های زراعی مورد مطالعه، گیاه گلرنگ برای تخم ریزی و تغذیه توسط سوسک لاک پشتی مورد استفاده قرار گرفت. با هدف ارزیابی پدیده گیاه خواری و تاثیر آن روی رقابت بین گیاه هرز خارلته و گیاه زراعی گندم در حضور سوسک سبز لاک پشتی، تراکم دستجات تخم در قالب طرح کاملا تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه این بررسی نشان داد که اثر تعداد تخم حشره بر ارتفاع، وزن تر و خشک اندام های هوایی و تعداد گل آذین های خارلته، و نیز بر تعداد خوشه و وزن خوشه گندم در سطح 05/0 معنی دار بود. در پایان به منظور اطمینان از نام حشره و مقایسه آن با سوسک لاک پشتی معرفی شده از آمریکا، آنالیز مولکولی co1 با استفاده ازdna میتوکندریایی انجام شد و آنالیز nblast نشان داد که گونه جمع آوری شده از ایران همان cassida rubiginosa می باشد و با گونه گزارش شده از آمریکا بیش از 97% تشابه دارد.
بهروز خلیل طهماسبی غلامرضا زمانی
تلخه repens l.) (acroptilon علف هرزی چندساله از خانواده کاسنی است که از طریق بذر و ریزوم تکثیر یافته و به عنوان یکی از علف های هرز خطرناک و سمج محسوب می شود. در سال 1389، مگس بذر خواری از درون قوزه گیاه تلخه، در شهرستان بیرجند جمع آوری و توسط موسسه گیاهپزشکی کشور، به-نامeurophora xanthippe (munro) شناسایی شد. زیست شناسی این مگس در طبیعت مورد بررسی قرار گرفت و فعالیت حشره در طی فصول بهار، تابستان، پاییز و زمستان مشخص شد. بررسی فراوانی فصلی مگس بذر خوار در خرداد ماه نشان داد که پیک پرواز مصادف با ظهور نسل دوم می باشد. لاروهای این مگس، توسط دو گونه زنبور به نام های microdontomerus annulatus (spinola) و eurytoma sp. پارازیته شدند. به منظور بررسی کارایی مگس بذر خوار u. xanthippe در کنترل بیولوژیک علف هرز تلخه آزمایشات جداگانه ای، در شرایط آزمایشگاهی، گلخانه ای و صحرایی در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند طی سال های 90 - 91 انجام گرفت. نتایج نشان داد که مگس بذر خوار باعث تخریب 64 درصدی بذور در قوزه های خسارت دیده نسبت به شاهد شده است. بین بذور شاهد و بذور خسارت دیده توسط حشره از لحاظ درصد جوانه زنی در شرایط آزمایشگاهی اختلاف معنی داری وجود داشت. نتایج نشان داد که فعالیت مگس بذر خوار موجب کاهش معنی دار (10/00 >p) بذور تلخه، میزان جوانه زنی، وزن تر و وزن خشک بذور در مقایسه شاهد شده است. نتایج آزمون دامنه میزبانی با 5 گیاه از خانواده کاسنی شامل: تلخه، گلرنگ، گل مریم، گل همیشه بهار و گلرنگ وحشی نشان داد که مگس بذر خوار به صورت تخصصی عمل کرده و به نظر می رسد دارای رژیم غذایی تک خوار بوده و در گیاهان مورد مطالعه تنها از بذور تلخه تغذیه کرده است. بنابراین با توجه به تک میزبانه بودن و توان بالا در تخریب بذور به نظر می رسد بتوان از این عامل در کنترل بیولوژیک علف هرز تلخه استفاده کرد. کلمات کلیدی: علف هرز، کنترل بیولوژیک، تلخه
علی مومن مهدی نصیری محلاتی
به منظور مطالعه ی تأثیر سیستم های مختلف کشت و کاربرد مالچ در کشت مخلوط تأخیری کدوی پوست کاغذی (cucurbita pepo l.) با نخود (cicer arietinum l.)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 90-1389 به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. سیستم کشت در پنج سطح شامل کشت خالص نخود آبی (a1)، کشت خالص نخود دیم (a2)، کشت خالص کدوی پوست کاغذی (a3)، کشت مخلوط تأخیری نخود آبی/کدوی پوست کاغذی (a4)، کشت مخلوط تأخیری نخود دیم/کدوی پوست کاغذی (a5) و مالچ نخود در دو سطح با مالچ (m1) و بدون مالچ (m2) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و وزن هزار دانه نخود بطور معنی داری (05/0?p) تحت تأثیر سیستم های مختلف کشت قرار گرفتند. تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه نخود در تیمار a5 نسبت به a2 به ترتیب 37، 36 و 23 درصد افزایش یافت. اثر متقابل سیستم کشت و کاربرد مالچ بر تعداد میوه، عملکرد میوه، تعداد دانه در میوه، وزن هزار دانه و عملکرد دانه کدوی پوست کاغذی معنی دار بود (05/0?p). ترکیب تیماری a4m1 با 398 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد دانه را به خود اختصاص داد. درصد روغن دانه کدوی پوست کاغذی تحت تأثیر تیمار ها قرار نگرفت. ارزیابی نسبت برابری زمین نشان داد که سیستم های مخلوط تأخیری بر کشت خالص برتری داشتند و ترکیب تیماری a5m2 بیشترین نسبت برابری زمین (37/2) را به خود اختصاص داد. اثر ساده و متقابل کلیه فاکتور-های آزمایش بر زیست توده علف های هرز معنی دار بود (05/0?p). بطوریکه سیستم های کشت و کاربرد مالچ باعث کاهش زیست توده علف های هرز شدند. بیشترین و کمترین زیست توده علف های هرز به ترتیب با 196 و 128 گرم در مترمربع از ترکیب تیماری a3m2 و ترکیب تیماری a5m1 بدست آمد. به طور کلی، با توجه به تأثیر مثبت کشت مخلوط تأخیری به خصوص در شرایط دیم بر عملکرد و اجزای عملکرد نخود و همچنین بهبود خصوصیات کمی گیاه دارویی کدوی پوست کاغذی، می توان کشت مخلوط تأخیری را به عنوان راهکاری اکولوژیک جهت استفاده بهتر از منابع و همچنین دستیابی به عملکرد مطلوب مد نظر قرار داد.
میلاد باقری شیروان فائزه زعفریان
به منظور بررسی نسبت های جایگزینی کشت مخلوط سویا (glycine max l.) با دو گیاه ریحان (ocimum basilicum l.) و گاوزبان (borago officinalis l.) آزمایشی به صورت طرح بلوک کامل تصادفی با 9 تیمار و 3 تکرار در مزرعه ای واقع در 10 کیلومتری غرب شهرستان شیروان در سال 1390 اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل نسبت های 75%سویا: 25%ریحان، 50%سویا: 50%ریحان، 25%سویا: 75%ریحان، 75%سویا: 25%گاوزبان، 50%سویا: 50%گاوزبان و 25%سویا: 75%گاوزبان و کشت خالص هر یک از گیاهان بود. نتایج آزمایش نشان داد که تجمع ماده خشک و سطح برگ تک بوته سویا در تیمارهای مخلوط در مقایسه با کشت خالص این گیاه افزایش داشت. همچنین تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ و سرعت رشد سویا در واحد سطح در نسبت 75%سویا: 25%ریحان از مقدار بیشتری در مقایسه با سایر تیمارهای مخلوط و کشت خالص سویا برخوردار بود. این درحالی بود که افزایش سهم سویا در مخلوط باعث کاهش شاخص های رشدی ریحان و گاوزبان گردید. ارتفاع هر یک از گیاهان با افزایش رقابت بین گونه ای با کاهش همراه بود. شاخص کلروفیل سویا در نسبت های 75%سویا: 25%ریحان و گاوزبان در مراحل مختلف با شاخص کلروفیل این گیاه در کشت خالص اختلاف معنی داری نداشت و در سایر نسبت ها با افزایش سهم ریحان و گاوزبان از میزان آن کاسته شد. شاخص کلروفیل ریحان در مراحل پایانی و شاخص کلروفیل گاوزبان در مراحل ابتدایی در کشت مخلوط در مقایسه با کشت خالص بیشتر بود. افزایش رقابت در کشت مخلوط سهم ماده خشک و سطح برگ لایه های بالایی کانوپی هریک از گیاهان را در مقایسه با کشت خالص افزایش داد. تغییرات عمودی شاخص کلروفیل هر یک از گیاهان از یک حالت زنگوله ای تبعیت کرد. بیشترین عملکرد دانه سویا (2656 کیلوگرم بر هکتار) از نسبت 75%سویا: 25%ریحان بدست آمد که اختلاف معنی داری با کشت خالص این گیاه نداشت. عملکرد دانه سویا با ارتفاع اولین غلاف از سطح زمین، تعداد گره در ساقه، تعداد بذر در متر مربع، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت، همبستگی معنی دار مثبت و با وزن خشک بوته همبستگی معنی دار و منفی داشت. در بین این صفات بیشترین همبستگی مربوط به تعداد بذر در متر مربع (97/0) و عملکرد بیولوژیک (97/0) بود. عملکرد اندام رویشی و اسانس برگ ریحان در هر دو چین و عملکرد گل و بذر گاوزبان و عملکرد اسانس گل آن با افزایش سهم سویا در مخلوط کاهش یافت. بیشترین عملکرد روغن دانه سویا از نسبت 75%سویا: 25%گاوزبان بدست آمد که با تیمارهای کشت خالص و نسبت 75%سویا: 25%ریحان اختلاف معنی داری نداشت. مطالعه شاخص های رقابتی نشان داد که ریحان در مقایسه با گاوزبان از قابلیت رقابتی کمتری در مقابل سویا برخوردار است. در نهایت مطالعه سودمندی رقابتی و اقتصادی کشت مخلوط بر این اذعان داشت که کشت مخلوط سویا با ریحان به لحاظ تولید دانه و عملکرد رویشی و کشت مخلوط با گاوزبان از نظر تولید روغن دانه و اسانس نسبت به کشت خالص رجحان دارند.
طیبه خیرخواه احمد نظامی
به منظور ارزیابی تحمل به سرمای گیاه نعناع فلفلی (mentha piperita l.) رشد یافته در مزرعه تحت شرایط کنترل شده، آزمایشی در سال 91-1390 در دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل با چهار تکرار اجرا شد. عوامل آزمایش شامل شش دما (صفر، 4-، 8-، 12- ، 16- و 20- درجه سانتی گراد)، هفت زمان برداشت (ماه های آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، فروردین و اردیبهشت) و چهار اندام گیاه نعناع فلفلی(شامل برگ، ساقه، استولون و ریزوم) بودند. به این منظور در هر ماه نمونه های گیاه نعناع فلفلی پس از رشد و خوسرمایی در شرایط طبیعی از مزرعه برداشت شدو پس از تفکیک اندام های موردنظر در معرض دماهای یخ زدگی قرار گرفتند. جهت تعیین پایداری غشای سلولی در اندام های گیاه، درصد نشت الکترولیت ها اندازه گیری و دمای کشنده 50 درصد نمونه ها بر اساس نشت الکترولیت ها (lt50el) محاسبه شد. برای بررسی درصد بقاء و بازیابی گیاهان، نمونه هایی از اندام های استولون و ریزوم بعد از برداشت از فریزر در گلخانه کشت شدند. پس از چهل روز قرار داشتن گیاهان در شرایط گلخانه تعداد و طول ساقه و شاخه، تعداد برگ، سطح برگ و وزن خشک تعیین شد و بر اساس داده های درصد بقا و وزن خشک گیاه، دمای کشنده 50 درصد گیاهان بر اساس درصد بقاء (lt50su) و دمای کاهنده 50 درصد وزن خشک (rdmt50) محاسبه شد. نتایج نشان داد که اثر دماهای یخ زدگی بر نشت الکترولیت ها معنی دار بود و با کاهش دما، نشت الکترولیت ها افزایش داشت. اندام های استولون و برگ به ترتیب کمترین و بیشترین میزان نشت الکترولیت را دارا بودند. همچنین بیشترین تحمل به سرما در نمونه برداری های مختلف در هر اندام متفاوت بود، با این وجود در نمونه برداری اردیبهشت ماه همه اندام ها کمترین میزان تحمل به سرما را داشتند. درصد بقاء استولون بیشتر از ریزوم بود و lt50su در استولون تقریباً دو درجه سانتی گراد از ریزوم کمتر بود.از نظر رشد مجدد گیاهان، استولون رشد مجدد بیشتری نسبت به ریزوم در دوره بازیافت داشت. همچنین گیاهان در اردیبهشت ماه کمترین وزن خشک و بیشترین rdmt50 را دارا بودند. بر اساس نتایج حاصله، اندام استولون تحمل به یخ زدگی نسبتاً بیشتری از سایر اندام ها داشت و در اردیبهشت ماه گیاه نعناع فلفلی حساسیت شدیدی به سرما داشت. با وجود این جهت درک بهتر پاسخ گیاه نعناع فلفلی به تنش سرما، انجام آزمایش های تکمیلی در شرایط مزرعه و کنترل شده مفید خواهد بود.
فاطمه چوپان کهنه قوچان محمد بنایان اول
به منظور بررسی تاثیر تاریخ کاشت و تراکم بر شاخص های رشدی و برخی صفات کمی گیاه کدو-تخم پوست کاغذی، آزمایشی درسال زراعی91-1390 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، بصورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای مورد مطالعه شامل سه سطح تاریخ کاشت (12 اردیبهشت، 22 اردیبهشت و 1 خرداد) به عنوان فاکتور اصلی وتراکم (5/2 و4 بوته در متر مربع) به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل برتری تاریخ کاشت دوم (22 اردیبهشت) را دربین تیمارهای تاریخ کاشت، در شاخص های رشدی و تمام صفات کمی مورد بررسی نشان داد و تراکم 4 بوته در متر مربع، بالاترین میانگین شاخص های رشدی و تراکم 5/2 بوته در متر مربع، بالاترین میانگین را درعملکرد میوه، عملکرد دانه و سایرصفات کمی نشان داد. همچنین اثرات متقابل تاریخ کاشت و تراکم، افزایش معنی داری را در بین شاخص های رشدی در شاخص سطح برگ، وزن خشک و سرعت رشد محصول و برای صفات کمی درتعداد دانه در میوه و وزن دانه در میوه داشتند. بیشترین میزان کارایی مصرف نور در تاریخ کاشت دوم و برای تراکم 4 بوته در متر مربع مشاهده شد. به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که تعیین تاریخ کاشت و تراکم مناسب می تواند نقش مهمی را در افزایش عملکرد میوه و دانه در گیاه کدوتخم پوست کاغذی داشته باشد.
فائزه فتاح قربانعلی اسدی
پیچک صحرایی با نام علمی convulvulus arvensis یکی از ده گیاه هرز مهم و مساله ساز دنیا می باشد و از گیاهان هرز خسارت زای باغات و مزارع به شمار می آید. پیچک صحرایی گیاهی چند ساله و رونده یا پیچنده است که توسط بذر و ریزوم تکثیر می یابد. این گونه یکی از علف های هرز مهم مزارع و باغات در ایران می باشد که روشهای رایج موفقیت چندانی در کنترل آن نداشته است و در سالهای اخیر به شدت در حال توسعه می-باشد. به منظور دست یابی به یک روش غیر شیمیایی مبتنی بر اصول اکولوژیک و برای کنترل گیاه هرز پیچک صحرایی و شناسایی فون حشرات مرتبط با این علف هرز و معرفی عوامل احتمالی کنترل بیولوژیک آن درمنطقه، مطالعاتی در سال 1391 در منطقه مشهد و حومه در سه مکان مورد بررسی به فاصله حدود 60 کیلومتر از هم انجام شد. جمع آوری حشرات در تمام مراحل رشد رویشی، زایشی گیاه و در شرایط آب و هوایی مختلف صورت گرفت. از مجموعه حشرات جمع آوری شده در نهایت 5 گونه بر روی پیچک صحرایی نسبتا موثر بودند که توسط متخصصین بخش رده بندی موسسه تحقیقات گیاهپزشکی تهران شناسایی شدند. نمونه های یافت شده سه گونه از سخت بالپوشان، یک گونه پروانه و یک گونه کنه بودند. سرخرطومی alcides haemopterus، کک longitarsus pellucidus، سوسک sericeus spermophagus ، پروانه به نام bedellia somnulentella و کنه به نام malherba aceria، رسما شناسایی و تایید شدند. گونه کک longitarsus pellucidus و پروانه bedellia somnulentella برای اولین بار از ایران توسط اینجانب گزارش شد، از بین عوامل بیوکنترل فوق، برای تعیین کارایی سوسک بذر خوار (spermophagus sericeus) آزمایشات جداگانه ای دردو بخش آزمایشگاهی و مزرعه ای در آزمایشگاه های تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد و بیرجند و مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. نتایج آزمون دامنه میزبانی نشان داد که حشره spermophagus sericeus احتمالا گونه ای تک میزبانه است و فقط از بذور پیچک صحرایی تغذیه میکند و در آزمون انتخابی و غیر انتخابی از بذور گیاهان زراعی گندم، جو، ذرت، عدس، ماش، نخود و لوبیا تغذیه نکرد. همچنین میانگین درصد جوانه زنی بذور تغذیه شده توسط حشره 93 درصد کمتر از بذور شاهد بود. میانگین وزن هزاردانه بذور شاهد 32/11و میانگین وزن هزار دانه بذور تغذیه شده با حشره در طبیعت 6 گرم بود. میانگین درصد بذور سالم در کپسولهای مورد حمله توسط حشره در مزرعه33/66 درصد کمتر از میانگین بذور سالم در کپسولهای شاهد بود. لاروهای این سوسک توسط 3 گونه از زنبور های پارازیتوئید به نامهای های: torymus sp eurytomus sp و eupelmus sp پارازیته می شوند، که این زنبور ها می توانند باعث کاهش جمعیت این عامل کنترل بیولوژیک بوده و عدم کنترل موثر بیولوژیک این گیاه هرز در اکوسیستم کشاورزی به دلیل وجود این پارازیتوئید ها می باشد. کلمات کلیدی: پیچک صحرایی، کنترل بیولوژیک، گیاهخواری، دشمن طبیعی
روح اله آفریکان ابراهیم ایزدی
مدیریت تلفیقی علف های هرز به منظور کاهش مصرف علف کش ها و افزایش تولید محصولات زراعی توجه محققان این علم را به خود جلب کرده است. بدین منظور آزمایش مزرعه ای تاثیر روش-های گوناگون تهیه بستر بذر و مقادیر مختلف علف کش تریفلورالین با هدف امکان سنجی کاهش مصرف علف کش تریفلورالین، بررسی واکنش شاخص های اکولوژیکی علف های هرز بر عملکرد و اجزای عملکرد لوبیا،آزمایشی در سال زراعی 1391- 1390در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی، در قالب طرح کرت خردشده با دو فاکتور روش های مختلف تهیه بستربذردر4سطح به عنوان کرت اصلی :a0] بستر رایج(0)، :a1 بسترکاذب(7)، :a2بستر کاذب(14)،:a3بستر کاذب(21) روزهای بعد ازتیمار[ ومقادیر مختلف علفکش تریفلورالین(ec %48) در4سطح به عنوان کرت فرعی :b0]عدم مصرف،:b1دز4/1، :b2دز05/1و:b3دز7/0لیتر در هکتار[، بر پایه طرح بلوک-های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. نتایج نشان داد که پاسخ شاخص های اکولوژیک به فاکتورهای آزمایشی متفاوت بود، ضمن این که این واکنش ها به غلظت های علف کش بجز صفت تراکم محسوس تر بود. برعکس، زمان های مختلف تهیه بستر بذر تراکم برخی از علف های هرز را افزایش دادند. همچنین نتایج نشان دادکه اجزای عملکرد همچون وزن صد دانه، تعداد دانه درغلاف، تعداد غلاف دربوته دردو فاکتور مورد بررسی اثرات متفاوتی درسطح احتمال 5 درصد داشتند. اثرات متقابل این دو فاکتور برصفات وزن خشک وعملکرد لوبیا بطور بسیار معنی داری تحت تاثیر قرار گرفت. پیش بینی معکوس بر مبنای مدل، کاهش 44/0 کیلوگرم در هکتار لوبیا را بواسطه افزایش 1 کیلوگرم وزن خشک علف های هرز را با بیش از 084/0 واریانس تغییرات، و 02/73 درصدی کاهش عملکرد توجیه می کند. با این وجود، تیمارهای بستر بذر به تنهایی ومقادیر7/0 لیتر در هکتار علف کش تریفلورالین برکنترل علف های هرز، وزن خشک و عملکرد لوبیا اثرات چشمگیری نداشتند. با افزایش مقدار علف کش بر وزن خشک و عملکرد لوبیا افزوده شد. در کل تیمارهای بسترکاذب14 و21 روز بعد از تیمار در تلفیق با دزهای 05/1 و4/1 لیتر در هکتار تریفلورالین، از تیمارهای برتر در کاهش زیست توده و افزایش عملکردبودند.
ملیحه رضائی قربانعلی اسدی
علفهای هرز حاشیه مزارع می توانند به عنوان یک عامل تأثیرگذار در پراکندگی و توزیع مکانی آفات مورد استفاده قرار گیرند و همچنین می توانند به عنوان گیاهان تله و یا زیستگاه مناسبی برای حشرات مفید باشند و محصول اصلی را در برابر آفات حفاظت کنند. به منظور ارزیابی اثرات حاشیه ای گیاه هرز تاتوره بر تراکم آفات کلیدی گوجه فرنگی این آزمایش در یکی از مزارع گوجه فرنگی روستای کلاته میان از توابع شهرستان چناران در سال زراعی ??ـ ????انجام گرفت. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با ? تیمار (حضور حاشیه علف هرزی و عدم حضور حاشیه علف هرزی) و در? سطح (فاصله از حاشیه مزرعه) و سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که آفات شته و تریپس با استقرار گیاه گوجه فرنگی ، ظهور پیداکرده و با شمارش جمعیت آنها مشخص شد که اختلاف معنی داری در کاهش جمعیت این آفات در کرت های با حضور اثر حاشیه ای گیاه تاتوره وجود دارد و در مورد میزان خسارت هلیوتیس نیز رابطه معنی داری با حضور حاشیه ای گیاه تاتوره وجود داشت. بنابراین به دلیل اینکه گیاه تاتوره دارای ترکیبات ماده سمی داتورین است باعث دفع شته ها و تریپس ها، که حشراتی مکنده و از شیره گیاه تغذیه می کنند، شده است. گیاه هرز تاتوره نقش تأثیرگذاری بر تراکم آفت هلیوتیس داشت. فاصله از حاشیه علف هرزی نیز بر تراکم این آفات رابطه معنی داری داشت. بطوریکه با افزایش فاصله از حاشیه علف هرزی تراکم آفات شته و تریپس افزایش و تراکم آفت هلیوتیس کاهش یافت. بنابراین می توان از گیاه تاتوره در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات گوجه فرنگی استفاده کرد.
زکیه آذری حسین آرویی
به منظور بررسی مقایسه تأثیر تیمار کود های آلی و اوره بر روی برخی از صفات کمی وکیفی اسفناج خوراکی (spinacia oleracea l.) آزمایشی درقالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در سال زراعی 1391 در باغ تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. تیمارهای مورد بررسی شامل کود شیمیایی اوره در دو سطح (100 و200کیلوگرم در هکتار)، کود گاوی در دو سطح (15 و30 تن در هکتار)، کود گوسفندی در دو سطح (10 و20 تن در هکتار) ،کمپوست شهری در دو سطح (10 و20 تن در هکتار) بودند. صفاتی که در این طرح مورد بررسی قرارگرفت شامل صفات مورفولوژیکی(ارتفاع بوته، تعداد برگ، سطح برگ، پهنا و طول برگ، طول و قطر دمبرگ و قطر ریشه)، صفات فیزیولوژیکی(کلروفیل a، کلروفیل b، کلروفیل کل و شاخص سبزینگی)، صفات رشدی(زیست توده، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی، وزن تر و وزن خشک ریشه و عملکرد کل) و صفات بیوشیمیایی(نیتروژن کل، تجمع نیترات در برگ و تجمع نیترات در دمبرگ) بودند. نتایج بدست آمده نشان داد که کاربرد تیمارهای کودی صرف نظر از نوع کود ونیز سطح به کار رفته اختلاف معنی داری را در تمامی صفات مورد اندازه گیری نسبت به شاهد داشت. کاربرد کود شیمیایی اوره در تمامی صفات (مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی، رشدی و بیوشیمیایی) دارای بیشترین میزان بود و با افزایش سطح کود اوره از 100 کیلوگرم در هکتار به 200 کیلوگرم در هکتارتجمع نیترات معنی دارشد اگرچه افزایش عملکرد معنی دار نشد. همچنین بررسی ها نشان داد کودهای آلی نسبت به شاهد در تمامی صفات اختلاف معنی داری را نشان دادند و باعث افزایش عملکرد شدند اما مصرف این کود ها تجمع نیترات را در پی نداشت. بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده در این تحقیق مصرف 20 تن در هکتارکودکمپوست شهری که توانست عملکرد و صفات رشدی را در حد مطلوب افزایش دهد و برخلاف کود اوره مانع از تجمع نیترات در گیاه اسفناج شود می تواند سبب کاهش مصرف کودهای شیمیایی و کاهش آلودگی محیط زیست شده و همچنین نقش بسزایی را در جهت نیل به اهداف کشاورزی پایدار ایفا نماید.
احسان اله زیدعلی مهدی پارسا
جهت شناخت ویژگی های اکولوژیک جوانه زنی بذور گیاه هرز علف پشمکی و همچنین وضعیت پراکنش این گیاه هرز مجموعه ای از آزمایشات جوانه زنی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با چهار تکرار در آزمایشگاه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی به همراه پایش40 مزرعه از مزارع گندم آبی خرم آباد، 27 مزرعه در مشهد و 28 مزرعه در نیشابور به روش نمونه برداری تصادفی در سال 1391 مورد بررسی قرار گرفتند. اثر دما بر جوانه زنی بذورتحت نوسانات دمایی 5/15، 10/20، 15/25، 15/30و 20/35 درجه سانتیگرادشب/روز، اثر شوری با استفاده از محلولهای 0، 10، 20، 40، 80، 160 و 320 میلی مولار کلرور سدیم و اثر اسیدیته با استفاده از محلول های بافر با اسیدیته تنظیم شده 5 تا 9مورد بررسی قرار گرفت. برای مطالعه ی اثر عمق دفن بذر روی سبز شدن گیاهچه بذور هر گیاه در اعماق 0، 1، 2، 3 و 4 سانتی متر قرار گرفتند. فاکتورهای مربوط به فراوانی نسبی، غنای گونه ای، تراکم و یکنواختی نسبی و نیز شاخص های تنوع و غالبیت اندازه گیری شدند. همچنین با استفاده از تکنیک gis، نقشه پراکنش علف پشمکی و نیز با استفاده از برنامه maxent مدلهای مرتبط با تاثیر متغیرهای محیطی بر پراکنش علف پشمکی در مناطق مورد مطالعه و نیز مناطق با اقلیم مشابه ترسیم شدند. علاوه بر آن امکان وجود عوامل کنترل بیولوژیک در مزارع مورد مطالعه این گیاه هرز نیز مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که درصد جوانه زنی در هر دو رژیم تاریکی مطلق و تاریکی/روشنایی در دماهای 15/25، 10/20 و 5/15 درجه سانتی گراد بالای 94% بود و در دمای 20/30 درجه جوانه زنی مشاهده نشد. شوری بر تمامی تیمارها اثر معنی داری داشت و بیشترین میزان جوانه زنی در تیمار شاهد به میزان 5/99% مشاهده شد. عدم جوانه زنی در غلظت 320 میلی مولار شوری مشاهده گردد. بیشترین جوانه زنی در فشار اسمزی 2/0- پاسکال به میزان 96% حاصل شد. در اسیدیته 7 بیشترین جوانه زنی به میزان 95% و کمترین آن در اسیدیته 9 به میزان 26% مشاهده شد، بطوریکه بیشترین میزان سبز شدن بذرهای علف پشمکی متعلق به عمق صفر و در سطح خاک بود. نتایج پایش مزارع نشان داد علاوه بر علف پشمکی 16 گونه دیگر علف هرز از خانواده گندمیان مشاهده شد. فراوانی نسبی علف پشمکی اکوتیپ hirsotum در خرم آباد با76/8 درصد بیشتر از اکوتیپ tectorum با فراوانی 76/4 درصد بود. در مزارع مشهد فراوانی نسبی علف پشمکی اکوتیپ tectorum با44/12 درصد بیشتر از اکوتیپ hirsotum با فراوانی نسبی 25/7 درصد بود. در مزارع گندم نیشابورفراوانی نسبی دو اکوتیپ علف پشمکی مشابه (75/10) بودند. شاخص تنوع شانون-وِینر در خرم آباد به میزان 24/2، در مشهد 16/2 و در نیشابور 29/2، شاخص تنوع سیمپسون خرم آباد 04/1، در مشهد 31/1 و در نیشابور16/1 وشاخص غالبیت سیمپسون مزارع گندم خرم آباد 960/0، مشهد 764/0 و در نیشابور 862/0محاسبه شد. بر اساس مطالعات و بررسی های میدانی متعددی که صورت گرفت، تنها عامل بیماریزای زنگ سیاه باعث بوجود آمدن خسارت قابل توجهی به علف پشمکی شده بود، که پس از شناسایی تحت عنوان pucciniabromina مشخص گردید.
فریبا آرمون محمد بنایان اول
به¬منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کود نیتروژن بر شاخص¬های رشدی، کارایی مصرف آب و عملکرد کمی و کیفی و اجزای آن در گیاه کدو¬تخم¬کاغذی (cucurbita pepo l.) آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تیمار و سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 92-1391 اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل: کود نیتروژن (به شکل اوره) در سه سطح 50، 150 و 250 کیلوگرم در هکتار بودند. نتایج آزمایش نشان داد که بیشترین میانگین شاخص سطح برگ، وزن خشک و سرعت رشد محصول در بین سطوح نیتروژن، در سطح 250 کیلوگرم در هکتار و بیشترین میانگین سرعت رشد نسبی و سرعت جذب خالص در سطح 150 و 250 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. در بین سطوح نیتروژن، بالاترین میزان کارایی مصرف آب در سطح 250 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. اثر سطوح کود نیتروژن بر عملکرد میوه و دانه، عملکرد روغن، تعداد میوه درهکتار، وزن دانه در میوه و وزن هزار دانه معنی¬دار بوده درحالی که بر درصد روغن و تعداد دانه در میوه تاثیر معنی¬داری نداشت. مقایسه میانگین سطوح نیتروژن حاکی از این بود که میزان 150 کیلوگرم در هکتار منجر به دستیابی بیشترین عملکرد میوه، عملکرد دانه و عملکرد روغن گردید.
محمدرضا خدادوست فیروز صمدی
به منظور ارزیابی تأثیر عصاره الکلی گیاه نعناع فلفلی بر فعالیت کبد و فراسنجه¬های خونی جوجه¬های گوشتی مسموم شده با تتراکلریدکربن تحت شرایط تنش گرمایی، 160 قطعه جوجه¬ گوشتی یک روزه (راس، 308) به 4 تیمار با 4 تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×2 شامل دو سطح عصاره الکلی نعناع فلفلی ( 0 و 2 میلی¬لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و دو سطح تتراکلریدکربن (0 و 1 میلی¬لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) اختصاص داده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیره پایه بر پایه ذرت و سویا (شاهد)، جیره پایه بعلاوه عصاره نعناع فلفلی (2 میلی¬لیتر به ازای هرکیلوگرم وزن بدن)، جیره پایه بعلاوه تتراکلریدکربن (1 میلی¬لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و جیره پایه بعلاوه عصاره نعناع فلفلی و تتراکلریدکربن همانند گروه¬های قبلی، بودند. به منظور اعمال تنش گرمایی، دمای سالن از روز 35 آزمایش، روزانه به مدت 8 ساعت در دمای 34 درجه سانتی¬گراد تنظیم گردید. نتایج نشان داد که عصاره نعناع ¬فلفلی سبب افزایش مقادیر آلبومین، پروتئین¬تام و hdl-کلسترول و کاهش تری¬گلیسرید، کلسترول کل، ldl-کلسترول، بیلی¬روبین و آنزیم¬های کبدیalt ، ast و alp سرم خون شد (05/0< p)، در حالی که تتراکلریدکربن به طور معنی¬داری به ترتیب سبب کاهش و افزایش مقادیر فوق شد (05/0< p). تیمار حاوی سطح 2 میلی¬لیتر عصاره نعناع فلفلی و صفر میلی¬لیتر تتراکلریدکربن سبب کاهش معنی¬دار غلظت تری¬گلیسرید، کلسترول کل، ldl-کلسترول، بیلی¬روبین و آنزیم¬های کبدی alt، ast و alp و افزایش معنی¬دار مقادیر آلبومین، پروتئین¬تام و hdl-کلسترول سرم خون شد (05/0< p). نتایج هیستوپاتولوژی کبد نشان دهنده تاثیر منفی تتراکلریدکربن همچون افزایش وزن نسبی کبد، تخریب سلولی، ایجاد ساختارهای حباب مانند، چروکیده شدن فضای سینوزوئیدی، التهاب در بخش¬هایی از پارانشیم کبد، وضعیت غیر¬طبیعی در مجرای صفراوی و سرخرگ کبدی بود. بعلاوه، تتراکلریدکربن منجر به متلاشی شدن آندوتلیوم عروقی و ایجاد نکروز در اطراف سیاهرگ¬ها شد، در حالی که پرنده¬های دریافت¬¬کننده توأم عصاره نعناع فلفلی و تتراکلریدکربن در مقایسه با گروه تتراکلریدکربن، وضعیت بهتری در پارانشیم کبدی، سیاهرگ مرکزی لوبول، سینوزوئیدها و نیز مجرای صفراوی و سرخرگ کبدی داشتند. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره الکلی نعناع فلفلی سبب تعدیل اثرات استرس اکسیداتیو ناشی از القای تتراکلریدکربن در جوجه¬های گوشتی تحت تنش گرمایی می¬شود.
مهدی رفعت منش قربانعلی اسدی
به منظور ارزیابی اثر همجواری گونه های علف هرز بر عملکرد و اجزای عملکرد ارقام نخود (cicer arietinum l.)، آزمایشی در سال زرا عی 91-9? به صورت پیمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. در این آزمایش تیمارها شامل، مدیریت علف های هرز در دو سطح (کنترل و عدم کنترل،) و پنج رقم نخود به نامهای mcc439، mcc510، mcc361، mcc358 و mcc252 بود. برای هر رقم نخود از 30 کوادرات تخریبی و 15 کوادرات غیرتخریبی در هر یک از تیمارهای کنترل و عدم کنترل (جمعاً 450 کوادرات) در هفته سوم بعد از سبزشدن نخود و آخر فصل نمونه برداری شد. در هر نمونه تراکم علف های هرز به تفکیک گونهها شمارش، و شاخص سطح برگ و وزن خشک هر گونه جداگانه اندازه گیری شد. جهت بررسی اثرات همجواری و برآورد ضرایب همجواری هر گونه (ارقام نخود و علف های هرز) بین تراکم، وزن خشک، سطح برگ و سطح برگ نسبی به عنوان متغیر مستقل و وزن تک بوته، عکس وزن تک بوته و لگاریتم طبیعی وزن تک بوته هر یک از علف های هرز یا نخود به عنوان متغیر وابسته تابع چندگانه خطی برازش داده شد. سپس به علت بالا بودن خطاهای استاندارد در نتایج، بجای رگرسیون چندگانه خطی از رگرسیون گام به گام (stepwise-backward) استفاده شد. نتایج نشان داد که عکس وزن تک بوته (به عنوان متغیر وابسته) و وزن خشک (به عنوان متغیر مستقل) دارای بیشترین همبستگی برای برآورد کاهش عملکرد و ضرایب همجواری هستند (میانگین ضریب تبیین پنج رقم 94/0 =(r2. همچنین با توجه به ضرایب معادله رگرسیون گام به گام، سلمه تره بیشترین اثر افزاینده (ضریب منفی) و به ترتیب سوروف، تاتوره و پیچک صحرایی، بیشترین اثر بازدارنده (ضرایب مثبت) را بر عملکرد ارقام نخود داشتند. اثر مثبت علف های هرز بر عملکرد نخود ناشی از بازدارندگی شدید آنها روی علف های هرزی بود که اثر بازدارنده قوی بر محصول داشتند. اختلاف بین ژنوتیپ ها و اثرات متقابل ژنوتیپ و کنترل علف های هرز نیز معنی دار شد. رقم mcc439 بیشترین (159/27 گرم در مترمربع) و رقم mcc358 کمترین (452/37 گرم در مترمربع) عملکرد اقتصادی را در قطعه عدم کنترل علف های هرز داشتند. این ارقام به ترتیب بیشترین (243/7گرم در مترمربع) و کمترین 152/372 گرم در مترمربع) عملکرد اقتصادی را در قطعه کنترل نیز به خود اختصاص دادند. به نظر می رسد عملکرد بالاتر رقم دسی mcc439 نسبت به چهار رقم دیگر، بیش از آنکه به قدرت رقابت آن با علف های هرز مرتبط باشد، به پتانسیل بالای عملکرد آن برمی گردد.
حبیبه سلطانی نراب علی قنبری
به منظور بررسی رقابت چند گونه ای علف های هرز و سویا، تعیین شاخص های رشد، پویایی علف های هرز و همچنین تعیین بهترین تاریخ و تراکم کاشت سویا، آزمایشی در سال 1393 -1392 در شرایط مزرعه-ای به صورت اسپلیت – اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. فاکتور اصلی شامل تاریخ کاشت در سه سطح 28 فروردین (تاریخ کاشت اول)، 22 اردیبهشت (تاریخ کاشت دوم)، 16 خرداد (تاریخ کاشت سوم) و فاکتور فرعی شامل تراکم کاشت در چهار سطح (30، 40، 50، 60 بوته در متر مربع) و فاکتور فرعی - فرعی شامل مدیریت علف های هرز در دو سطح ( کنترل و عدم کنترل علف های هرز ) بود. . بیشترین عملکرد دانه در تاریخ کاشت دوم (بهینه) و تراکم 40 بوته در متر مربع (تراکم مطلوب) در شرایط آب و هوایی مشهد بدست آمد.
سید حمید اخلمدی رضا قربانی
چکیده به منظور بررسی و مقایسه تأثیر روش های مختلف مدیریت علف های هرز بر زیست توده علف های هرز در باغات، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار و 10 تیمار در بهار و تابستان سال 1392 در باغ سیب سه ساله ای واقع در شهرستان مشهد انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل: مالچ بقایای آفتابگردان به ضخامت 5 سانتی متر، مالچ بقایای جو به ضخامت 10 سانتی متر، علف کش عمومی گلایفوسیت (رانداپ) به میزان دو لیتر ماده موثره در هکتار در دو مرحله، تیمار وجین دستی در دو مرحله به فاصله یک ماه از یکدیگر، استفاده از شعله افکن در دو مرحله (مرحله اول یک ماه پس از شروع آزمایش و مرحله دوم به فاصله یک ماه پس از مرحله اول)، سولاریزاسیون با پوشش نایلونی تیره، سولاریزاسیون با پوشش پلاستیکی شفاف، دز کاهش یافته علف کش گلایفوسیت + مالچ آفتابگردان، دز کاهش یافته علف کش گلایفوسیت + مالچ بقایای جو و علاوه بر این ها یک تیمار شاهد عدم کنترل علف های هرز برای هر بلوک در نظر گرفته شد. به منظور ایجاد شرایط یکسان برای اعمال تیمارها، در شروع آزمایش علف های هرز موجود در زمین کف بر و جمع آوری گردید. نتایج تجزیه واریانس داده ها در پایان آزمایش نشان داد که تیمار سولاریزاسیون به وسیله نایلون تیره با میانگین زیست توده 5/6 گرم در مترمربع کمترین و تیمار سولاریزاسیون به وسیله نایلون روشن با میانگین زیست توده 5/738 گرم در مترمربع بیشترین زیست توده علف های هرز را در بین تیمارهای آزمایشی داشتند. کلیدواژه ها: سولاریزاسیون، شعله افکن، علف کش، علف های هرز، مالچ
ثارالله یارمحمدی بربرستانی فیروز صمدی
این تحقیق به منظور بررسی تأثیر ریز ذرات کپسوله شده عصاره الکلی نعناع فلفلی بر سیستم ایمنی جوجه های گوشتی در شرایط تنش گرمایی انجام شد. بدین منظور، 320 قطعه جوجه یک روزه (راس، 308) به 4 تیمار با چهار تکرار و 20 پرنده در هر تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی اختصاص داده شدند. تیمارها شامل جیره پایه (شاهد)، جیره پایه بعلاوه عصاره نعناع فلفلی (ppm 200 به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ)، جیره پایه بعلاوه نانوذرات کپسوله شده عصاره نعناع فلفلی (ppm 200 به ازای هرکیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ)، جیره پایه بعلاوه میکروذرات کپسوله شده عصاره نعناع فلفلی (ppm 200 به ازای هرکیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ) بودند. جهت اعمال تنش گرمایی، دمای سالن از روز 35 تا 42 پرورش، روزانه به مدت 6 ساعت در دمای 34 درجه سانتی گراد تنظیم گردید.
علی رجب زاده علی قنبری
تیمار 50 بوته در متر مربع لوبیا با فاصله ردیف کاشت 50 سانتی متر، با میانگین عملکرد دانه 1035 کیلوگرم در هکتار و افت عملکرد کم (79 درصد نسبت به تیمار عدم رقابت با علف های هرز) و همچنین موفقیت نسبی در سرکوب علف های هرز ( 43 درصد نسبت به آغاز دوره بحرانی کنترل علف های هرز) بیشترین کارایی را در بین تیمارهای آزمایش جهت استفاده در مدیریت زراعی علف های هرز لوبیا قرمز نشان داد.
صدیقه کاظم زاده شیروان علی رضوانی
چکیده ندارد.