نام پژوهشگر: محمود بابایی

بررسی تاثیر اجرای طرح ترخیص بر میزان اضطراب بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  محمود بابایی   سیما محمدخان کرمانشاهی

مقدمه: امروزه دومین علت مرگ و میر پس از حوادث و سرطان ها بیماری های قلبی و عروقی است. ابتلا به بیماری های عروق کرونر می تواند بیمار را از فعالیت های روزمره خود بازداشته و او را نگران پیش آگهی بیماری، سلامت خود و ضرر و زیان مادی و معنوی ناشی از آن کند. نتیجه این امر ایجاد اضطراب و نگرانی و ترس غیر قابل اجتناب از آینده و مرگ می باشد. برنامه ترخیص از مفاهیم کلیدی مراقبت های پرستاری است که اجرای صحیح آن در بیمارستان می تواند پیش آگهی خوبی برای بیماران قلبی عروقی ایجاد نماید. لذا این تحقیق با هدف تعیین اثر بخشی اجرای طرح ترخیص بر میزان اضطراب بیماران مبتلا به انفارکتوس قلبی طراحی شده است. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که در آن تعداد 60 بیمار مبتلا به سکته قلبی بستری در بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) با توجه به معیار های طرح، انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمون (30 نفر) و شاهد (30 نفر) قرار داده شدند. در گروه آزمون برنامه ترخیص بر اساس الگوی فرآیند پرستاری بمدت 5 جلسه در بیمارستان اجرا و به مدت 4 هفته در منزل پیگیری شد. میزان اضطراب نمونه های هر دو گروه قبل از اجرای مداخله و همچنین یک ماه پس از ترخیص با استفاده از پرسشنامه اسپیل برگر اندازه گیری شد. یافته ها: پس از استخراج اطلاعات، به کمک نرم افزار 10 spss تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که نمونه های هر دو گروه آزمون و شاهد از نظر مشخصات دموگرافیک همسان بودند (05/0p›). لیکن نتایج آزمون تی مستقل نشان دهنده آن بود که بین دو گروه آزمون و شاهد بعد از اجرای طرح ترخیص، تفاوت معنی داری در کاهش میزان اضطراب موقعیتی و اضطراب کل نمونه های گروه آزمون وجود داشت (05/0p‹). بحث و نتیجه گیری: اجرای طرح ترخیص در بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میو کارد سبب کاهش اضطراب آنان شده است. لذا پیشنهاد می شود برنامه ترخیص در قالب یک طرح جامع و به عنوان یک روش موثر غیر داروئی و کم هزینه در کاهش اضطراب این بیماران در سراسر کشور به کار گرفته شود. کلید واژه ها: اضطراب، طرح ترخیص، انفارکتوس قلبی.

فضای سایبر و الگوهای گفتمانی: نقش سازوکارهای اینترنت در شکل گیری الگوهای تعامل گفتمانی فضای سایبر ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  محمود بابایی   هادی خانیکی

سازوکارها و ابزارهای ارتباطی اینترنت، به دلیل نقشی که در تعامل، اشتراک گذاری و ایجاد شبکه ارتباطی در بین کنشگران فضای سایبر دارند، می توانند در فراهم سازی فضاهای تعامل گفتمانی نقش آفرین باشند. این پژوهش با استفاده از روش ترکیبی کمی(پیمایش)و کیفی (تحلیل محتوا)، با هدف تحلیل نقش سازوکارهای ارتباطی و تعاملی اینترنت در شکل گیری الگوهای دسترسی،کنشگری، بیانی، تولید محتوا، شفافیت، و انتشار (بسط) گفتمان های موجود در فضای سایبری ایران، و نیز گونه شناسی گفتمان های موجود در فضای سایبری ایران (وبلاگستان فارسی و شبکه های اجتماعی)، از جنبه پایداری- ناپایداری، وابستگی- استقلال، و گونه های موضوعی آنها انجام پذیرفته است. مدل نظری این پژوهش مبتنی بر نظریه جامعه شبکه ای کاستلز شکل گرفته است. شکل گیری فرضیه های این پژوهش، برآمده از این پرسش بود که نقش این سازوکارهای ارتباطی و تعاملی در شکل گیری الگوهای دسترسی، بیانی، کنشگری گفتمان های درون جامعه شبکه ای چیست؟ آیا الگوهای انتشار، «تولید محتوا، «شفافیت و گونه های گفتمان در وبلاگستان فارسی، رابطه ای با کاربرد سازوکارهای ارتباطی اینترنت دارند؟ با توجه به ماهیت فرضیه ها، از دو روش پیمایش و تحلیل محتوا برای مطالعه استفاده شد. سه فرضیه ایی که به روش پیمایش مورد مطالعه قرار گرفتند با هدف آزمون «وجود رابطه بین سازوکارهای ارتباطی و تعاملی اینترنت» ، و «الگوی کنشگری»، «الگوی دسترسی»، و «الگوی بیانی» صورت بندی شد. آزمون بین متغیرهای این فرضیه ها نشان داد که بین این متغیرها رابطه وجود دارد و جهت این رابطه مستقیم است. در تحلیل محتوا، چهار فرضیه صورت بندی شده بر پایه معنی دار بودن رابطه بین کاربرد سازوکارهای ارتباطی و تعاملی اینترنت در وبلاگستان فارسی، و «الگوهای انتشار»، «تولید محتوا»، «شفافیت» و «گونه های گفتمان» مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمون فرضیه «وجود رابطه معنی دار بین استفاده از سازوکارهای ارتباطی و تعاملی و الگوی انتشار (بسط)» نشان داد که الگوی انتشار، با توجه به شاخصها (پیوند به سایت ها و وبلاگ های دیگر، پیوندهای ورودی، پیوندهای وبلاگ در کاوشگر گوگل، پیوند به وبلاگ های موضوعی مشابه، «سن وبلاگ، تعدادبازدیدکنندگان، و تعداد کامنتها برای هر پست)، رابطه معنی داری با سازوکارهای ارتباطی دارد. نتایج آزمون فرضیه چهارم، به «وجود رابطه معنی دار بین استفاده از سازوکارهای ارتباطی و تعاملی و الگوی تولید محتوا » پرداخته بود که این رابطه در مورد هشت شاخص (استناد به منابع، قالبهای تولید محتوا، طبقه بندی موضوعی، معیارهای انتشار محتوا، و سطح فنی تولید و انتشار محتوا، دوزبانگی، برچسب زنی، و از نظر کمّی، تعداد پست های وبلاگ)، معنی دار نشان داد. بین «استفاده از سازوکارهای ارتباطی و تعاملی فضای سایبر»، و « شفافیت گفتمان ها» در محیط سایبر نیز رابطه معنی دار وجود دارد. آزمون آماری نشان داد که رابطه معنی داری بین شاخصهای شفافیت (الگوی نشر محتوا، شیوه بیان محتوا، سبک نگارش، بیان شرایط ویژه ای برای مشارکت ، هویت کنشگر، تعامل با کنشگران دیگر از طریق دریافت بازخورد نظرسنجی، و پاسخ گویی آنان به دیدگاه های کنشگران)، و کاربرد سازوکارهای ارتباطی وجود دارد. فرضیه معنی دار بودن رابطه بین «استفاده از سازوکارهای ارتباطی و تعاملی فضای سایبردر وبلاگها» و «گونه های گفتمان ها» نیز بطور کامل تأیید شد. نتایج این پژوهش نشان داد که الگوهای دسترسی، بیانی و کنشگری در وبلاگستان فارسی و شبکه های اجتماعی ایرانی، به عنوان دو کانون شکل گیری و رواج گفتمان سایبری، تا اندازه قابل توجهی تحت تأثیر چگونگی بهره مندی کنشگران از سازکارهای ارتباطی است. کیفیت انتشار گفتمان ها، نیز با ابزارهای ارتباط در جامعه شبکه ای مرتبط است. همان گونه که الگوهای بیانی، به لحاظ شیوه و قالب بیان، نوع شناسی گفتمان ها را با توجه به پایداری، مستقل بودن و گونه های موضوعی آنها با استفاده از سازوکارهای ارتباطی در بستر شبکه ارتباط دارد.