نام پژوهشگر: دادخدا خدایار
عباس نیکبخت محبعلی آبسالان
مباحث عرفان اسلامی عمدتا بر ارکان اساسی و بنیادین استوار است؛ خدا ، انسان و طبیعت. بدین معنا که همه ی موجودات و از جمله انسان ، محل تجلی و ظهور آن حقیقت واحد، یعنی ذات باری تعالی هستند و در نتیجه به لحاظ واقیعت ، در هستی چیزی جز ذات واحد ایزد منان نیست. باید توجه داشت که این ذات واحد خود دارای مظاهر بی شماری است، به نحوی که همه ی عالم ، محل ظهور صفات و تجلی گاه او محسوب می شود. آفرینش عالم و ظهور آن حقیقت متعالی نیز در عرصه ی موجودات ، به علت شناخته شدن آن ذات واحد است ، چرا که رابطه معرفتی عالم با آن ذات گسسته است و هیچ راهی به آن وجود ندارد. انسان کامل در عرفان ، به مانند آیینه ای است که دارای دو چهره است؛ در یک چهره آن اسماء و صفات الهی تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آن آیینه مشاهده می کند ، و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد. چنین انسانی در عالم عرفان، خود عالمی است(عالم صغیر) و مجموع جهان، انسان کبیر است و میان این دو ، هماهنگی و تقارن مثال زدنی وجود دارد. از دیدگاه ابن عربی و عزیز الدین نسفی، خلقت انسان کامل، علت غایی آفرینش است و همو سبب ایجاد و بقای عالم ، اسم جامع الهی ، واسطه میان حق و خلق، راهنمای خلایق در شریعت و طریقت و نیز دارای هویتی الهی است. محی الدین عربی که بنیانگذار عرفان نظری است و نیز مبدع و مبتکر بسیاری از مسایل عرفانی محسوب می شود ، در قرن هفتم هجری اصطلاح " انسان کامل " را در میان حلقه درس عرفا مطرح ساخت و این اصطلاح از آن روزگار تاکنون به عنوان یک اصل پذیرفته شده در محفل عرفا مورد پذیرش قرار گرفته و ایشان به تشریح و تحلیل و اظهار نظر در رابطه با انسان کامل پرداخته اند. عزیزالدین نسفی نیز یکی از عرفایی است که حدودا همزمان با ابن عربی، به دفاع از این نظریه پرداخت و برای نخستین بار مساله انسان کامل را تحت عنوان یک کتاب مستقل به رشته تحریر در آورد و در میان عرفا به نشر و گسترش آن پرداخت . هر چند اندیشه و نظرات نسفی در مورد انسان کامل در مقایسه با ابن عربی از استحکام و دقت نظر کمتری برخوردار است ، اما در عین حال می توان آراء و اندیشه های او را به عنوان مرجع و کمک کننده سالکان و صوفیان متاخر بکار برد.
زهرا هنرمند دادخدا خدایار
چکیده موضوعی که در این رساله مورد بحث و بررسی قرار گرفته، پژوهشی پیرامون شناخت اشتراکات و افتراقات ولایت ائمه معصومین ? و ولایت فقیه است. با توجه به اینکه قرائت مذاهب اسلام از ولایت فقیه متفاوت است، نویسنده در این پژوهش به بررسی آن از منظر مذهب شیعه اثنی عشری می پردازد و اهدافی چون تعریف و تبیین مراتب ، ویژگی ها و اثبات ولایت ائمه معصومین ? و ولایت فقیه را مورد بررسی قرار می دهد . در پایان نیز آراء و نظرات علماء و اندیشمندان را درباره ی ماهیت و محدوده ی ولایت فقیه و تطبیق اشتراک و افتراق ان با ولایت ائمه معصومین ? مورد بررسی قرار خواهد داد. به علت اهمیت و جایگاه عظیم ولایت و وجود شبهات و شاخه های مختلف فکری ، مبحث ماهیت ولایت از منظر قائلین به انتخاب ، مشروعیت دوگانه و انتصاب تحلیل خواهد شد و مبحث مهم محدود ه ی ولایت فقیه از منظر معتقدین به ولایت مطلقه فقیه و ولایت مقیده آن بررسی خواهد شد. در این تحقیق سعی شده با مراجعه به منابع متقدم و متاخر در زمینه ولایت فقیه ، به جنبه های مختلف این موضوع پرداخته شود که این امر از طریق روش کتابخانه ای محقق گردیده است. در پایان می توان نتیجه گرفت که فرقی بین ولایت ائمه ? و ولایت فقیه نیست، چه در ماهیت و چه در محدوده ی ولایت، یعنی انتصابشان از جانب خداوند است و ولایت مطلقه دارند.مگر تفاوتهایی در عصمت،مقامات و ولایت تکوینی، با اینگونه نگاه و تبعیت مطلقه از ولایت فقیه منصوب از جانب خدا، می توان در جامعه از برکات بی پایان این نعمت بهره جست و زمینه را برای ظهور مصلح حقیقی امام زمان?فراهم نمود.
یاسین خسروی دادخدا خدایار
اختلاف نظر در بعضی از اعتقادات در میان مسلمانان بوجود آمد و باعث ایجاد فرق کلامی گردید و همرا با فراز و نشیب و پیامدهای مثبت و منفی استمرار یافت. مشهورترین این فرق ، معتزله ، اشاعره و امامیه می باشند و امروزه در میان اهل سنت ، فرقه اشاعره غلبه فکری خود را بر سایر فرق کلامی آنان حفظ کرده و در تشیع نحله امامیه (اثنی عشریه) توانسته است از مبانی فکری و اعتقادی خود به رغم محدودیت های خاص دفاع نماید و پایدار بماند. در کنار فرق مهم و مشهور کلامی جریانات و گروه های افراطی نیز کم و بیش ظهور و افول کرده اند، از جمله آنها در دوران معاصر«وهابیدن هستند» که با ادعای سنی گری به مخالفت و عداوت با بعضی از فرق مسلمان، بالاخص مذهب امامیه و آنها را به دلیل بعضی از باورهایشان چون شفاعت، توسل ، زیارت و .... متهم به شرک و کفر نموده و در این راستا بدون توجه و گفتمان علمی و منصفانه ؛ اقدام به خصومت، خشونت و تکفیر و تفسیق مخالفین خود کرده و مع الاسف، اتحاد و اصالت مسلمین را شکننده ساخته اند. در مقابل امامیه سعی دارد تا با بحث استدلالی مبتنی بر منابع اصیل اسلامی آموزه ها و باور های خود را ارائه و با مخالفین خود تعامل منطقی داشته باشد. در همین جهت در این نوشتار بناست تا با روشی منطقی و مستند اندیشه های امامیه، اشاعره و وهابیه در خصوص مسائل مربوط به شفاعت، توسل و زیارت بررسی و تطبیق گردد و اشتراکات و افتراقات آنها تبین شود. سپس به این سوال پاسخ داده شود که تفاوت دیدگاه وهابیت با اشاعره و امامیه در مسائل مذکور چیست؟ آیا وهابیت عقاید خود را در این زمینه از اشاعره گرفته است؟در این نوشتار پس از مطالعه، بررسی و تطبیق این نتیجه حاصل شد که؛ کلیات و اصل شفاعت، توسل و زیارت مورد قبول می باشد اما در مصادیق، جزئیات و اقسام و موارد آن اختلاف نظر جدی وجود دارد این تفاوت بین اشاعره و امامیه کمتر و بین امامیه و وهابیه به مراتب بیشتر است، اشاعره اگر چه بخشی از باورها را در خصوص شفاعت، توسل و زیارت را قبول ندارند و مشروع نمی دانند اما اقدام به تکفیر نمی کنند اما وهابیت با تکیه بر افکار ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب با استنباطی سلیقه ای و یک جانبه ؛ بسیاری از مصادیق و موارد موضوعات مذکور را نه تنها شرک و کفر می دانند بلکه اعلان تکفیر و جنگ و ریختن خون آنان را مباح می دانند؛ بطور کلی می توان گفت که در بعضی از کلیات و اصول و مبانی اشاعره و وهابیت اشتراک نظر دارند، اما وهابیت برداشتهای فرعی و افراطی از آن کلیات و اصول را به خود اختصاص داده است.
مریم مخاورپور دادخدا خدایار
چکیده: هدف از پژوهش حاضر، بررسی توحید در محبت در دیدگاه متکلمان و عرفای اسلامی است. روش پژوهش، توصیفی و تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، منابع کتابخانه ای می باشد. سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا توحید در محبت از اقسام توحید است؟ و اگر از اقسام توحید است زیر مجموعه کدام قسم است. همچنین محبت و علاقه به ماسوی الله – اعم از اولیاءالله و ائمه اطهار علیهم السلام و سایر موجودات- چگونه با محبت خداوند قابل جمع است؟ دیدگاه متکلمان و عرفای اسلامی درباره محبت خداوند چیست؟ نتایج حاصل از این تحقیق بدین قرار است: توحید، رکن رکین و اصل اعتقادات اسلامی است و توحید در محبت به معنای یگانه دانستن خداوند در امر عشق و محبت است. توحید در محبت از اقسام توحید عملی و در زیر شاخه توحید عبادی قرار دارد. محبت ماسوی الله در طول محبت خداوند است و محبت ائمه اطهار علیه السلام با توحید در محبت منافاتی ندارد و آنچه شرک است محبت عرضی ماسوی الله در عرض محبت خداست. متکلمان و عرفای اسلامی در زمینه توحید در محبت، دارای وحدت عقیده هستند؛ عرفا و متکلمان به توحید در محبت معتقدند و مخصوصاً عرفا در عمل و رفتار نیز این اعتقاد توحیدی را به زیبایی به نمایش گذاشته اند. کلم
محسن هدایتی فر امیر حمزه سالارزایی
موضوع مقایسه، نقد و بررسی مبانی حقوقی اعلامی? جهانی حقوق بشر با مبانی حقوقی مطرح شده در نهج البلاغه امام علی (علیه السلام) است. نویسنده به روش توصیفی ـ تحلیلی به مقایسه مبانی حقوقی موجود در این دو سند مهم حقوقی جهان می پردازد و ضمن استخراج شباهتها و تفاوتهای آنها، ریشه های تفاوت در این دو سند را تحلیل می کند. برای این منظور وی ابتدا به تعریف دقیق واژه های چون حق و حقوق بشر در مکتبهای گوناگون می پردازد و سپس تاریخچه نسبتا جامعی از حقوق بشر از زمانهای کهن تا به امروز و چگونگی تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر ارائه می دهد، آنگاه در دو فصل مجزا به استخراج مبانی حقوقی موجود در اعلامیه جهانی حقوق بشر و کتاب نهج البلاغه در بخش های مبانی خدا شناختی، مبانی انسان شناختی و مبانی جهان شناختی با ارائه مثالها و شواهدی از کتاب نهج البلاغه می پردازد و در نهایت با مقایسه و تجزیه و تحلیل آنها، ریشه های تضاد و تفاوتی را که امروز در زمینه اجرای حقوق بشر در جهان حکمفرماست را ارائه می دهد. نویسنده در این بررسی به این نتیجه می رسد که با وجود اشتراکات فراوان مبانی حقوقی در این دو سند، تفاوت و نوع نگاهی که به منشاء حقوق و انسان در آنها وجود دارد عملا موجب تفاوت قابل توجه این دو سند در جهت گیریهای اجتماعی و سیاسی شده است. در حالی که بانیان اعلامیه، منشاء حقوق بشر را ذاتی و طبیعی می دانند، امام (علیهالسلام) ، منشا حقوق را الهی می داند و تمامی حقوق دیگر را در طول این حق و در جهت ادای حق الهی می داند. به تبع چنین تفکری، بانیان اعلامیه عمدتا در عرصه مدنیت و اجتماع رویکرد تک ساحتی دارند و به جنبه الهی، معنوی و اخروی انسان توجه چندانی ندارند. به عبارت دیگر، اعلامیه جهانی حقوق بشر، عمدتا روحی بشرمحورانه دارد در حالیکه حقوق بشر در نهج البلاغه از اساسی خدامحورانه برخوردار است.
آفریده مسلمی مهنی دادخدا خدایار
یکی از مباحث اعتقادی، اخلاقی مسلمانان که به دلیل اهمیت فراوان، محل بحث و گفتگویزیادی بوده و هست موضوع سعادت و شقاوت می باشد. در اصلوجود سعادت و شقاوت میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد، زیرا هر انسانی فطرتاَََ طالب سعادت و گریزان از شقاوت است، اما شناخت حقیقت سعادت وشقاوت و عوامل ومصادیق آن، مورد اختلاف است و لذا در این باره اختلاف نظرهایی در بین دانشمندان فرق مسلمین وجود دارد. از نظر اسلام حقیقت سعادت قرب الی الله است که محل بروز و ظهور آن در جهان آخرت است و هدف از آفرینش انسان هم رسیدن به آن مقام بلند است و انبیای الهی و ادیان آسمانی نیز به همین منظور آمده اند.لذا در سیر تاریخ تا کنون آدمی همیشه به دنبال سعادتبوده و خیلی ازمکاتب هم وصول به سعادت و کامیابی بوده است. پیرامون موضوع سعادت وشقاوت سوالات بسیاری قابل طرح بوده وهست اما، مهم ترین این سوال هاآن است که درجه نهایی سعادت وشقاوت چیست؟مکاتب و مذاهب مختلف بنا بر جهان بینی و انسان شناسی خاص خود، به این سوال پاسخهای متناسب با تفکر خود را دارندجواب این است که، در اسلام خداوند مالک و صاحب این هستی و انسان می باشد و همچنین اکثر مذاهب و فرق اسلامی، درجه نهایی سعادت وشقاوت رسیدن به مقام خلیفه الهی وقرب به پروردگار است که از آن به انسان کامل تعبیر می شود. دو دانشمند بزرگ، علامه طباطبایی و فخررازی در این که گرایش فطری به سعادت و شقاوت در وجود انسان نهفته است، و همچنین سعادت و شقاوت هم دنیوی و هم اخروی است اتفاق، و در اینکه سعادت وشقاوت امری اکتسابی است یا جبری اختلاف نظر دارند. هدف از انجام این تحقیق بررسی نظرات و نقاط افتراق و اشتراکموضوع سعادت و شقاوت در دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان اندیشمند امامی مذهب و فخررازی به عنوان دانشمند اشعری می باشد تا بدین وسیله تحکیم اخوت میان مسلمین تقویت شود و همچنین امکانی برای همه طالبان سعادتمندی و رسیدن به قرب را فراهم می سازد و همه انسان ها، بالاخص محققین در این زمینه می توانند در ابعاد نظری و عملی از آن استفاده کنند.
صغری سلیمی دادخدا خدایار
چکیده از جمله نیازهای غیر مادی بشر نیاز او به معنویات می باشدکه به تصریح آیات قرآن فطرت و سرشت انسان نهفته است، همواره او را به سوی بهره مندی از امور معنوی سوق می دهد. اما نیاز بشر به معنویات در هر زمان با توجه به شرایط آن زمان به شکلی خاص ظهور و بروز می یابد. امروزه این نیاز در میان تمام انسان ها به ویژه در میان مردمان غرب -که به واسطه مدرنیته میان آنان و دین جدایی افتاده- موجب شده که آنان حریص و عنان گسیخته به دنبال آیینی باشند که عطش فطری آنان را سیراب نماید، چرا که آنان ادیانی چون یهود و مسیح تحریف شده را قادر به فرونشاندن عطش فطری خود نمی بینند. در این میان سردمداران غرب برای جلوگیری از گرایش مردم به دین اسلام به اختراع شبه آیین های معنوی همت گمارده اند و تمام مبانی یک دین اعم از خداشناسی، انسان شناسی، راهنما شناسی و فرجام شناسی را مطابق با اهداف و سلیقه ی خود برای این شبه آیین ها طراحی نموده اند. از میان این شبه آیین ها برخی فعالیت گسترده تری دارند و در جای جای جهان شعبه هایی را جهت تبلیغ خود دایر نموده اند، که از جمله آنها می توان به اکنکار، یوگا، اشو، رام الله و پائولو اشاره کرد. جالب آنجاست که برخی از این شبه آیین ها داعیه دین بودن دارند؛ رهبران این آیین ها خود را با عنوان پیامبران مدرن معرفی می کنند و پیروی از خود را عامل سعادت و رستگاری می دانند و به تبلیغ نظام جدیدی از محاسبه اعمال و پاداش و جزا به نام کارما (تناسخ) اقدام نموده اند. اما با بررسی این شبه آیین ها مشخص می شود که آنان حتی توانایی خلق خدایی شبیه به خدای واقعی را ندارند چه برسد به نظام پیامبران و محاسبه اعمال و پیروی از آنها تنها گول زدن فطرت معنویت خواه و کنار گذاشتن عقل و وجدان است.
ساره حسین بر دادخدا خدایار
چکیده: مسئله ی عبادت وتوحیدعبادی یکی از مسائل مهم وزیربنایی اسلام است که به علت برداشت های مختلف ازآن اختلافاتی بین بعضی ازفرق ومذاهب اسلامی پدیدآمده است.برخی ازگروه های افراطی وتندروازجمله وهابیان معتقدندهرنوع خضوع وفروتنی واطاعت دربرابرهرکس وهرچیزی خواه خداباشد یا غیرخداوباهرنیتی که انجام شودعبادت آن کس یاآن چیزاست.بنابراین توحیددرعبادت راباتوسل به اسباب معنوی ناسازگارمی دانند وهرگونه عملی راکه نشانگر روی آوردن به اسباب معنوی باشد مانندزیارت،توسل،شفاعت جستن و... شرک می شمارند.منشأاین تصوربرداشتی است که وهابیان ازمفهوم عبادت دارند. امامفسران وعلمای بزرگ شیعه وسنی بااتکا به آیات وروایات معتقدندکه درتعریف عبادت علاوه برعنصرخضوع عنصرمقوم دیگری نیزوجودداردوآن عبارت است ازاعتقادبه الوهیت وربوبیت نسبت به معبود که تاچنین اعتقادی برقلب ودل حاکم نباشد بالاترین خضوع ها رنگ عبادت نمی گیردلذااعمالی مانند توسل وشفاعت جستن ازانبیاءواولیاء به دلیل اینکه انسان تنهاخدارا می پرستدوفقط آن هاراشفیع وواسطه قرارمی دهد تابه درگاه خدا تقرب بجوید نه تنها منافی توحیدعبادی نیست بلکه مویدآن نیزهست.میبدی که یکی ازعلمای معروف ومقبول اهل سنت است درتفسیرکشف الاسرارخودعبادت را عبارت دانسته ازخضوع دربرابرمعبودی که انسان اعتقاد به مالکیت،خالقیت،رازقیت ومنعم بودن اودارد.علامه طباطبایی نیزکه ازعلمای معروف ومقبول شیعه است درتفسیرالمیزان خودعبادت هرچیزی را مساوی باخضوع وتذلل به همراه اعتقادبه ربوبیت والوهیت اودانسته است منتهاعلامه علاوه براین قائل است روح ومغزعبادت همان بندگی وحالت درونی است که درقلب نسبت به معبودوجود دارد.درواقع دیدگاه علامه طباطبایی ومیبدی نزدیک به هم وبادیدگاه وهابیان متفاوت است.
محمد ایوب ریگی دادخدا خدایار
تصوف یکی از گرایش های اسلامی است که از بدو پیدایش تاکنون تحولات و تطورات زیادی را تجربه نموده است. تصوف در قرن اول هجری به این نام شناخته نمی شد و اولین کسی که صوفی نامیده شد، ابوهاشم صوفی (150 هجری) بود. تصوف در قرن دوم و سوم هجری، به اسم زهد و عبادت شناخته می شد و در اواخر قرن سوم دارای حدود و تعاریف شد. سپس در اثر تنوع مباحث و تفاوت آراء مرزبندی هایی میان صوفیان به وجود آمد که در ادوار بعدی آن ها را به سلسله های عرفانی تعبیر کردند. بعدازآن تندروی و افراط در آن پدید آمد و وارد مباحث فلسفی شد. در قرون بعدی تصوف در همه ی بلاد اسلامی و ازجمله ایران گسترش یافت. در بلوچستان ایران نیز شاهد گرایش های عرفانی هستیم و طرق نقشبندی و قادری و چشتی در زمان حال رواج بیشتری دارند. یکی از موضوعات جدی در تصوف ارتباط بین طریقت و شریعت و نوع تعامل علماء و فقها با متصوفین بوده است که انتقادات و مخالفت هایی را نسبت به اصل تصوف و یا بعضی از اعمال و رسوم صوفیه دربر داشته است، به طوری که به مرورزمان نگاه های منفی متوجه عنوان تصوف شد و لفظ عرفان کاربرد بیشتری یافت. در بلوچستان علماء و تحصیل کردگان علوم دینی که اهل عرفان و تصوف هستند از مکتب دیوبند تأثیر پذیرفته اند که منشأ آن شبه قارّه هند است، عرفای دیوبندی طریقت را بعد باطنی شریعت می دانند و پیروی از قرآن و سنت را شرط لازم و ضروری برای تزکیه و تهذیب نفس می دانند اما درعین حال گروه های دیگری نیز مروج تصوف و طریقت های عرفانی هستند و عقاید و اعمالشان در تثبیت یا تضعیف جایگاه تصوف سهم بسزایی داشته و دارد. در این تحقیق سعی بر آن است که مشرب های عرفانی در بلوچستان را موردمطالعه و کنکاش قرار دهیم.