پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر خودکارآمدی مدیران مدارس ابتدایی ،راهنمایی و متوسطه آموزش و پرورش شهرستان کرج انجام پذیرفت که روش تحقیق آن توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری، شامل مدیران دوره های مختلف تحصیلی که در نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شهرستان کرج در سال تحصیلی 90-89 مشغول به کار بودند.حجم این جامعه 727نفر از مدیران زن و مرد بوده که نمونه آماری با استفاده از فرمول آماری و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به تعداد 296 نفر از 4 ناحیه آموزش و پرورش شهرستان کرج انتخاب شد. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته و بر اساس 4 عامل از نظریه روانشناختی بندورا تنظیم شد.و اعتباریابی آن از طریق آلفای کرونباخ (86/0= p)به دست آمد. با استفاده از آمار توصیفی شامل: فراوانی ،درصد،میانگین،انحراف استاندارد و واریانس، و آمار استنباطی، از آزمون t مستقل، محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یکراهه (anova) که با بکارگیری از نرم افزارspss محاسبه شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین1- حالات عاطفی و فیزیکی 2-ترغیبات کلامی یا اجتماعی 3- تجربه جانشین 4- تجربه موفق با خودکارآمدی مدیران رابطه معنادار و مثبت پیدا کردند. اما متغیرهایی همچون :جنسیت،سنوات خدمت مدیران با خودکارآمدی ایشان رابطه معناداری ندارند و میزان05/0p> بدست آمد و در نتیجه h0 تایید شدو دوره تحصیلی که مدیران در آن مشغول به کاربودند، با خودکارآمدی مدیران رابطه معنادار و مثبت پیدا کرد.

هدف تحقیق حاضر تعیین مطالعه تفاوت سبک مدیریت مدیران وتاثیرآن بربهداشت روانی کارکنان بانک مسکن استان البرز می باشد.جامعه مورد مطالعه شامل کلیه کارکنان بانک مسکن استان البرز در تابستان سال1391 است به تعداد271نفرکه بابهره گیری ازروش نمونه گیری تصادفی ساده و براساس جدول مورگان تعداد 158 نفر از کارکنان انتخاب شدند. پژوهش حاضراز نوع توصیفی- پیمایشی است. در این پژوهش از دو ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه سلامت عمومی (ghq )با متوسط ضریب پایایی 78/0وپرسشنامه سبک رهبری بارتزبامتوسط ضریب پایایی 89/0 استفاده شده است.اطلاعات ونتایج به دست آمده بااستفاده از آمارتوصیفی(فراوانی،درصدومیانگین)وآماراستنباطی(آزمون تحلیل رگرسیون و آزمون t مستقل )موردتجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادکه بین سبک مدیریت انسان مدارانه مدیران با سلامت روانی کارکنان همبستگی معنا داری وجوددارد. بدین معنا که سبک مدیریت انسان مدارانه مدیران تاثیر مثبتی بر سلامت روانی کارکنان دارد و هرچه مدیران از این سبک بیشتر استفاده نمایند، سطح سلامت روانی کارکنان نیز افزایش می یابد. بین سبک مدیریت وظیفه مدارانه مدیران با سلامت روانی کارکنان همبستگی معنا داری وجوددارد. بدین معنا که سبک مدیریت وظیفه مدارانه مدیران بر سلامت روانی کارکنان اثر منفی می گذارد به نحوی که هرچه مدیران از این سبک بیشتر استفاده نمایند، سطح سلامت روانی کارکنان نیز کاهش می یابد. تفاوت معنی داری بین سطح سلامت روان زنان با سطح سلامت مردان مشاهده نمی شود . تفاوت معنی داری بین نظرات زنان با نظرات مردان در زمینه سبک مدیریت وظیفه مدارانه مدیرانشان مشاهده نمی شود (05/0 p> )همچنین تفاوت معنی داری بین نظرات زنان با مردان در زمینه سبک مدیریت انسان مدارانه مدیرانشان مشاهده می شود.با مراجعه به شاخصهای آماری و مقایسه میانگین هریک از گروهها مشخص می شود که مردان در مقایسه با زنان معتقدند مدیرانشان بیشتر از سبک مدیریت انسان مدارانه استفاده می کنند. کلمات کلیدی: سبک مدیریت،بهداشت روانی کارکنان، بانک مسکن، استان البرز

هدف از این پژوهش «تعیین عوامل موثر بر شایستگی ها و صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس راهنمایی و متوسطه شهرستان ملارد» بوده است . روش این پژوهش توصیفی – زمینه یابی است. شرکت کنندگان در پژوهش 514 نفر از مدیران و دبیران که به صورت تصادفی طبقه ای – نسبتی انتخاب گردیدند.ابزار پژوهش پرسش نامه محقق ساخته با 6 مولفه و 99 گویه در طیف و مقیاس پنچ درجه ای لیکرت می باشد. در تدوین پرسشنامه اعتبار صوری و محتوایی از طریق متخصصان و استادان راهنما و مشاور مورد تایید قرار گرفت و پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ 95? محاسبه گردید. از آزمون t مستقل تک گروهی ، آزمون kmo ، آزمون خی دو کرویت بارتلت ، تحلیل عاملی افتراقی اشتراکی ، تبیین واریانس و برای محاسبه همبستگی بین مولفه ها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است . نتایج پژوهش نشان داد که همه مولفه های (شخصیت، آگاهی و دانش، نگرش و ارزش، مهارت ، فرهنگ سازمانی و سایر عوامل) حاصل از مبانی نظری و پیشینه پژوهش از عوامل موثر بر صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس به شمار می روند. تفاوت میانگین نمرات عوامل(ویژگی شخصیتی، نگرشها و ارزشها، عوامل فرهنگ سازمانی و سایر عوامل) در بین زنان و مردان به هم شبیه می باشد و تفاوتی بین آنها مشاهده نگردید ولی در عواملی مانند دانش مدیریت و مهارتها نظرات زنان و مردان با یکدیگر متفاوت است.

برنامه ریزی موثر در گرو نیازسنجی و تعیین اولویت نیازهاست. پژوهش حاضر با هدف تعیین نیازهای آموزشی کارکنان دادگستری استان قزوین و اولویت بندی آنها در سال 1393 در قالب سه مهارت فنی، انسانی و ادراکی صورت گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان صف دادگستری استان قزوین است. نمونهگیری به صورت تصادفی طبقهای انجام شده است اندازه نمونه بر اساس جدول مورگان 234 نفر، شامل 80 زن و 154 مرد بود. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه محقق ساخته با 36 سوال بسته پاسخ بود که بر اساس طیف 5 درجه ای لیکرت انجام شد. اعتبار پرسشنامه بر اساس ضریب کرونباخ 0.94 برآورد گردید. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری همچونآزمون t تک متغیره، آزمونفریدمن، آزمون تحلیل واریانس،آزمون t دو گروه مستقل تجزیه و تحلیل شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان داد بیشترین نیاز آموزشی ادراک شده از سوی کارکنان در حیطه مهارتهای انسانی(میانگین 3.61)، و پس از آن مهارت فنی(میانگین 3.53) و سپس مهارت های ادراکی(میانگین 3.32) می باشد. و همچنین نتایج نشان داد در حیطه های مختلف از لحاظ سابقه کار، تحصیلات و سن تفاوت معناداری وجود دارد، ولی از لحاظ جنسیت تفاوت معناداری وجود ندارد. پیشنهاد می شود با توجه به یافته های پژوهش حاضر برنامه ریزی و برگزاری دوره های آموزشی متناسب با نیازهای اولویت دار به منظور بهسازی کارکنان انجام گیرد.