نام پژوهشگر: علی اصغر مریدی
صفیه پلنگ سوار محمد بومری
کانسار کرومیت فاریاب بخشی از مجموعه اولترامافیک سرخ بند است که در انتهای جنوب شرقی زون سنندج – سیرجان و در حد فاصل شمال غرب زون مکران و در فاصله 30 کیلومتری غرب شهر منوجان واقع شده است. کانسار کرومیت فاریاب شامل معادن فطر 6، نعمت، امیر، رضا، شهریار، شجاعی، عزت، آبشار، سهراب و کرامت می باشد. ذخیره قطعی آن 12411000 تن و ذخیره احتمالی 302500000 تن با عیار متوسط 60-30 درصد برآورد گردیده است. مجموعه اولترامافیک سرخ بند از سمت شرق و شمال شرق توسط گسل معکوس رودان با مجموعه دگرگونی بجگان – دورکان به سن پالئوزوئیک زیرین و از سمت غرب و شمال غرب توسط گسل معکوس دستگرد با بخش پوسته ای توالی افیولیتی به سن لیاس تا ماستریشتین ارتباط دارد. مجموعه اولترامافیک سرخ بند از دو بخش شمالی و جنوبی تشکیل شده است. بخش شمالی شامل دونیت، کرومیتیت، اولیوین کلینوپیروکسنیت، ورلیت، هارزبورژیت، اولیوین وبستریت و وبستریت و بخش جنوبی نیز از هارزبورژیت و اندکی دونیت تشکیل شده است. این سنگ ها عمدتاً از چهار کانی اولیوین، ارتوپیروکسن، کلینوپیروکسن و کرومیت و کانی های ثانویه ای همچون سرپانتین و منیزیت تشکیل شده اند. بافت های موجود در این کانسار به دو دسته: 1- بافت های اولیه (توده ای، لایه ای، نودولار و افشان) 2- بافت های ثانویه(کششی، کاتاکلاستیک و میلونیتی) تقسیم می شوند. مطالعه پتروگرافی مثل کشیدگی و خمیدگی بلورهای کرومیت و کلینوپیروکسن و وجود ماکل کینک باند در سنگ های مختلف کانسار کرومیت فاریاب بیانگر این می باشد که این سنگ ها، مربوط به بخش فوقانی توالی گوشته ای می باشند. کرومیت ها عمدتاً عدسی شکل و گاهی به صورت لایه های ناپیوسته در ابعاد مختلف دیده می شوند. سنگ میزبان دونیتی، شدت بالای سرپانتینی شدن و همراهی آنها با افیولیت ها نشان دهنده تیپ آلپی غنی از کروم این ذخایر می باشد. ترکیب کرومیت موجود در هارزبورژیت ها با (14/40–09/33 cr# =) و tio2 بسیار پایین (wt%1/0 – 01/0) و اولیوین (fo = 90-92) ، ارتوپیروکسن(en = 89-90)، کلینوپیروکسن(di = 95-96) و ترکیب نسبتاً یکنواخت (mg# = 61-64) نشان می دهد که هارزبورژیت ها، سنگ های تهی شده و بازمانده هایی از ماگمای تیپ morb در مراکز گسترش اقیانوسی می باشند. = 45-62 wt%) (cr2o3، مقادیر بالای منیزیم اولیوین(fo = 93)، = 9-20 wt%) ,(mgo81 ~ cr# و مقدار پایین wt% 19/0> tio2در کرومیتیت ها، قابل مقایسه با ماگمای مادر نوع بونینیتی است. ذخایر کرومیتیت احتمالا در محیط سوپراسابداکشن بر اثر واکنشی که بین ماگمای بونینیتی و هارزبورژیت تهی شده روی داده است، در بخش گوشته ای افیولیت شکل گرفته اند.
زهرا فیروزکوهی علی احمدی
چکیده آبخوان دشت خاش واقع در جنوب شرق ایران، مهم ترین منبع تامین آب شهرستان خاش و روستاهای اطراف، در جنوب آتش فشان تفتان قرار گرفته است. بررسی های مقدماتی حاکی از آن است که آب های جوی در ارتفاعات و دامنه جنوبی تفتان نقش اساسی در تغذیه آبخوان دشت خاش دارند. از آنجا که آتش فشان تفتان در چند صد هزار سال گذشته فعالیت داشته است، گاز ها و مواد حاصل از آن در گذر زمان بر ترکیب شیمیایی آب ها و خاک های اطراف تاثیر داشته اند. در این پژوهش، کیفیت آبخوان دشت خاش مطالعه شده و فرض اساسی این است که تفتان به صورت یک منبع آلودگی، به طور مستقیم و غیر مستقیم، در تغییرات ترکیب شیمیایی و ویژگی های شیمیایی آبخوان دشت خاش موثر بوده است. تجزیه یون هایca2+, mg2+, na+, k+, hco3-, co 32- ,so42- و عناصر فرعی مانندpb, zn, ag, cd, sb, as ، fe و sبا توجه به اسیدها و کمپلکس هایی که تشکیل داده اند، انجام شده است. بیشترین غلظت ها در این میان به یون های سدیم، کلسیم، منیزیم اختصاص دارد و به ترتیب 2/49-595، 6/92-521 و 5/24- 158 میلی گرم بر لیتر است. عنصر آهن بیشترین تغییرات غلظت (>002/0 تا 231 میلی گرم برلیتر) را در میان نمونه های آنالیز شده نشان می دهد. عناصر مهم از نظر زیست محیطی نظیر گوگرد و ارسنیک در آب های منطقه به ترتیب غلظتی بین 4/72 تا 528 میلی گرم بر لیتر و کمتر از 005/0 تا 101/0 میلی گرم بر لیتر نشان می دهند. همچنین غلظت عناصر سیلیسیم و فسفر به ترتیب بین 2/29 – 8/78 و 016/0 – 9/21 تغییر می نماید. اسید سرشتی (ph) که برای 19 چاه در سطح منطقه در صحرا اندازه گیری شده است، مقادیری بین 7/5 تا 8/7 نشان می دهد. یک نمونه ی آب سطحی نیز برای مقایسه ترکیب شیمیایی آب در نزدیکی آتش فشان تفتان از چشمه دره گل برداشت شده است که اسیدیته ای برابر با 43/4 نشان می دهد. پتانسیل اکسیداسیون و احیاء (eh) در تمامی نمونه ها بیش از 350 میلی ولت بوده که بیانگر شرایط اکسیدان است. با توجه به مقادیر eh-ph، گونه های غالب در سیستم های گوگردی، کربناتی، سیلیسی، ارسنیکی و فسفری به ترتیب so42- ، h2co3-hco3-، h4sio4، haso42-- -h2aso4 و h2po4- هستند. ملاحظات نظری حاکی است که عناصر گوگرد و آرسنیک در محیط های آبی کمپلکس های ناپایداری تشکیل داده و در نتیجه بیشتر به صورت یون های آب پوشیده حمل شده اند. براساس همین بررسی های نظری، گونه های کربناتی با هیچ یونی کمپلکس غیر یونی و پایدار تشکیل نداده و به صورت یون های حاصل از تفکیک اسید کربنیک وجود دارند. بررسی وضعیت زمین شناسی و اطلاعات حاصل از لاگ های حفاری نشان می دهند که رس ها بخش مهمی از رسوبات آبرفتی منطقه را تشکیل می دهند و نقش مهمی در فرآیند جذب سطحی دارند. با توجه به مقادیر ph فرآیند جذب سطحی بیشتر توسط کائولینیت، کلسیت و اکسید های آلومینیوم و آهن موجود در رسوبات انجام می شود.
محمدرضا قاسمپور حبیب بیابانگرد
در جنوب خاوری شهرستان نهبندان و حوالی روستاهای استند، خونیک پایین و دهنه ناسفنده سنگ های بازالتی برونزاد دارند که از نظر زمین شناسی، در زون نهبندان-خاش قرار می گیرند. این سنگ ها در منطقه دارای ترکیبی از بازالت، تراکی-بازالت، تراکی-آندزی بازالت، تراکی-آندزیت و آندزی بازالت هستند که بر روی واحدهایی از سنگ های رسوبی ائوسن (رسوبات فلیش) و آمیزه رنگین کرتاسه پسین قرار گرفته اند و دارای سن پلیو-کواترنری هستند. کانی های اصلی تشکیل دهنده این سنگ ها شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن (اوژیت)، اولیوین، آمفیبول (هورنبلند) و کانیهای اُپاک با زمینه ای از میکرولیت های پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن (اوژیت)، کانیهای اُپاک و اولیوین می باشند. وجود بافت های غربالی و منطقه بندی حاکی از شرایط ناتعادلی در هنگام تشکیل این سنگ هاست؛ کاهش سریع فشار در هنگام صعود ماگما به سطح زمین را می توان عامل ایجاد این شرایط ناتعادلی به حساب آورد. این سنگ ها در مقاطع میکروسکوپی غالباً دارای بافت پورفیری هستند، همچنین بافت های میکرولیتیک پورفیری، جریانی، حفره ای و گلومروپورفیری نیز دارند. ترکیب شیمیایی عناصر اصلی سنگ های بازالتی منطقه بر روی نمودارهای هارکر روند خطی و نسبتاً منظمی را نشان می دهند. در مقابل افزایش اکسید سیلیسیم در سنگ ها، روندهای اکسیدهای عناصر قلیایی انطباق مثبت و سایر اکسیدها انطباق منفی نشان می دهند. اگر چه این همبستگی های خطی بین اکسید سیلیسیم و دیگر اکسید ها حاکی از تشکیل آنها از منبع مشترک و روند عمومی تفریق و تبلور بلورین است لیکن به نظر می رسد بعضی از بی نظمی های مشاهده شده به دلیل تغییرات ناشی از ناهمگنی سنگ ها، درصد درشت بلورهای موجود درآنها، بافتهای نامتعادل موجود درکانیهای سازنده این سنگ ها، تغییرات فشار و احتمالاً آلایش پوسته ای باشد که ماگما در هنگام بالا آمدن و انجماد تحمل کرده است. در نمودارهای عناصر خاکی کمیاب نرمالیزه شده نسبت به کندریت نشان می دهد که شیب عمومی تغییرات دارای روند نزولی است و نشانگر غنی شدگی سنگ های منطقه از عناصر خاکی سبک (lree) و تهی شدگی از عناصر نادر خاکی سنگین (hree) است. بر اساس الگوی عناصر نادر خاکی، نمودار های عنکبوتی و بالا بودن نسبت های lile/hfse و lree/hree گدازه های نهبندان مشابه سنگ های آتشفشانی مناطق فرورانش هستند. همچنین پراکندگی نمونه ها بر روی نمودارهای تمایزی، زمین ساختی-ماگمایی نشانه شکل گیری این سنگ ها در حاشیه فعال قاره ای است. الگوی تمرکز نمودارهای چند عنصره و نسبتy / zrدر این سنگ ها مبین خاستگاه قوس قاره ای برای ماگمای تولید کننده این سنگ هاست. بررسی های ژئوشیمیایی نشان از منشاء گرفتن ماگمای بوجود آورنده این سنگ ها از ذوب بخشی درجه پائین یک گوشته متاسوماتیزم شده مرتبط با فرورانش است، لیکن با توجه به ماهیت قلیایی برخی از بازالت ها تعلق ماگمای تشکیل دهنده آنها به مناطق شکاف های قاره ای دور از انتظار نیست و تاثیر گسل ها را نباید نادیده گرفت.
مجتبی کلانتری محمد مهدی خطیب
گسل سفیدآبه و گسل زاهدان در جنوب شرقی ایران و در ایالت ساختاری سیستان واقع شده اند. سنگ های این منطقه شامل رسوباتی از کرتاسه بالایی تا پلیوسن می باشند. گسل سفیدآبه یک گسل تراستی پنهان به طول 45 کیلومتر و گسل زاهدان یک گسل امتداد لغز با طول 210 کیلومتر می باشد که گسل سفیدآبه از انتهای شمالی این گسل شروع می شود. بخش شرقی این گسل دارای امتداد n5w می باشد که امتدادی شبیه گسل زاهدان داشته و مابقی این گسل تقریبا دارای روند n45w می باشد. محاسبه و بررسی شاخص های ریخت زمین ساختی در طول گسل سفیدآبه نشان دهنده کاهش فعالیت تکتونیکی از شرق به غرب می باشد. به طوریکه شاخص تضاریس جبهه کوهستان (smf ) از شرق به غرب افزایش می یابد ( بخش شرقی: 08/1، بخش میانی: 16/1، بخش غربی:42/1). شاخص گرادیان رودخانه (sl ) از منطقه شرق به غرب در حال کاهش می باشد (بخش شرقی: 399، بخش میانی: 7/324، بخش غربی:2/294). شاخص دره (v) از منطقه شرق به غرب در حال افزایش می باشد (بخش شرقی: 41/0، بخش میانی: 47/0، بخش غربی: 58/0). شاخص هیپسومتری (er ) نیز از منطقه شرق به غرب در حال کاهش می باشد (بخش شرقی: 59/0، بخش میانی: 51/0، بخش غربی:39/0). بررسی شاخص های ریخت زمین ساختی در طول گسل زاهدان نشان دهنده افزایش فعالیت تکتونیکی از جنوب به شمال می باشد، به طوری که شاخص smf از جنوب به شمال کاهش می یابد ( بخش جنوبی: 13/1، بخش شمالی: 07/1) . شاخص sl از منطقه جنوب به شمال در حال افزایش می باشد (بخش جنوبی: 6/278، بخش شمالی: 08/291). شاخص v از منطقه جنوب به شمال در حال کاهش می باشد (بخش جنوبی: 66/0، بخش شمالی: 36/0). بر این اساس، شاخص های ریخت زمین ساختی در طول گسل های زاهدان و سفیدآبه، برخاستگی منطقه را با بیشترین فعالیت تکتونیکی برای منطقه شمالی گسل زاهدان و منطقه شرقی گسل سفیدآبه نشان می دهد. نتایج بررسی فرکتالی آبراهه ها و شکستگی ها که به کمک نرم افزار arc map به دست آمده گویای آن است که در گسل سفیدابه فعالیت تکتونیکی به طرف غرب کاهش می یابد و در گسل زاهدان این فعالیت به طرف شمال افزایش می یابد؛ به عبارتی در مرز این دو گسل بیشترین فعالیت تکتونیکی وجود دارد. رابطه بین ms و mb (بزرگی زلزله، به ترتیب برای امواج سطحی و درونی) با توجه به آمار زمین لرزه های موجود به صورتmb-3.750 ms=1.638 تعیین گردید. همچنین پارامتر لرزه خیزی منطقه (فراوانی(n به-صورت logn = -0.665 ms + 2.121 محاسبه گردید. خطر ریسک پذیری در منطقه سفیدآبه با در نظر گرفتن عمر مفید 10 ساله برای سازه های عمرانی، با احتمال 64/0 و 10/0 به ترتیب ??/? و 9?/6 ریشتر محاسبه شد. همچنین به کمک روابط تجربی دوره بازگشت زلزله 7 ریشتری در منطقه سفیدآبه ??? سال به دست آمد. همچنین مشخص شد که از میان 27 گسل مهم واقع در شعاع 150 کیلومتری منطقه، بیشترین شتاب وارد بر روستای سفیدآبه از سوی گسل سفیدآبه به میزان حدود 0.66 شتاب ثقل زمین می باشد. در حالی که گسل لوت با شتاب 0.03 شتاب گرانش زمین کمترین شتاب را بر روستای سفیدابه وارد می کند با توجه به قرارگیری گسل سفیدآبه در شمال گسل زاهدان می توان گفت گسل زاهدان بیشتر از گسل های دیگر منطقه بر گسل سفیدآبه انرژی وارد می کند. با توجه به شواهد متعدد فوق مشخص می گردد که گسل سفیدآبه تحت تاثیر گسل زاهدان می باشد.
فروزان ذهابی ساسان باقری
منطقه گدارسیاه واقع در شمال غربی شهرستان جندق از استان اصفهان در حاشیه جنوبی گسل بزرگ درونه (گسل کویر بزرگ) موضوع مطالعه این تحقیق است. این منطقه از دو دیدگاه اهمیت خاصی دارد. اول آنکه تنها پی سنگ پالئوزوئیک غیر دگرگونی احتمالاً متعلق به سرزمین اورازیاست که در این بخش از ایران مرکزی تاکنون شناسایی شده است. دوم آنکه ساختارهای دگرشکلی عمدتاً متعلق به ترشیاری در این منطقه این امکان را در اختیار ما قرار می دهد تا علاوه بر بازسازی تاریخچه دگرشکلی منطقه بتوان به نقش گسل درونه و جنبش آن در تحولات حاشیه شمال غربی خرد قاره ایران مرکزی-خاوری پی برد. بررسی ساختارهای دگرشکلی در مطالعات میدانی منطقه گدارسیاه شامل چین ها و گسل ها و مطالعات تصاویر ماهواره ای با تکنیک های مختلف نشان داده است که سه رخداد مهم دگرشکلی از ائوسن به این سو منطقه را متأثر ساخته است. رخداد d1 عمدتاً شامل راندگی هایی با جابه جایی به سمت جنوب شرق و مولفه امتدادی چپ لغز به همراه چین های برگشته مربوط به آن علاوه بر چین هایی با امتداد ne و دگرشیبی زاویه دار ظاهر شده است. این رخداد احتمالاً هم زمان با بسته شدن حوضه پشت کمان نئوتتیس در طول گسل درونه در زمان ائوسن فوقانی-الیگوسن بوده است. دومین رخداد دگرشکلی یا d2 در زمان میوسن با راستایی جدید به وقوع پیوسته و به نظر حاصل تأثیر برخورد صفحات عربی-ایران در این منطقه بوده است. چرخش بلوک گسله هایی که به گسل های امتدادلغز راست بر با روند nw محدود می شوند مقدار تقریبی20 درجه در خلاف جهت عقربه های ساعت حول محور قائم را نشان می دهند. این چرخش حکایت از جابه جایی چپ لغز حداقل در حدود 12/1 کیلومتر در طول و عرض گسل های هم پوشان سیستم گسل درونه در منطقه گدار سیاه دارد. هم چنین شواهد چین خوردگی مجدد از دیگر علائم است. سومین رخداد دگرشکلی یا d3 در همان راستا و مکانیزم عملکرد رخداد d2 است و سبب ایجاد چین های باز در رسوبات پلیوکواترنر شده است. هم چنین تراست های فروافتاده مربوط به آخرین فعالیت های گسل درونه در غرب منطقه محسوس می باشد. رخدادهای یاد شده نشان می دهند که تأثیر دگرشکلی در این بخش از ایران مرکزی بیش از آن چیزی است که قبلاً پنداشته شده است.
صدیقه شیرازی ساسان باقری
منطقه جوش خورده سیستان یکی از مهمترین ایالات ساختاری ایران محسوب می شود که هنوز مسائل حل نشده و پیچیدگی های فراوانی در ارتباط با تاریخ تکتونیکی و ماهیت دگرشکلی خود داشته، در دهه های اخیر نظر زمین شناسان را معطوف خود ساخته است. منطقه مورد مطالعه، واقع در شمال شهرستان زاهدان- غرب کوله سنگی، بخشی از این ایالت تکتونواستراتیگرافی است که بدلیل تنوع ساختاری و ماهیت رسوبی- دگرگونی خود نمونه نسبتاً خوبی از این ایالت بحساب می آید. برداشت ها و مطالعات صحرایی از یک سو و بررسی و پردازش تصاویر ماهواره ای از سوی دیگر سبب شد که این منطقه به هفت زیرواحد تکتونورسوبی تفکیک شده، به گونه ای که هر واحد ویژگی های ساختاری، رسوبی یا دگرگونی و تاریخچه خاص خود را بروز دهد. از مقایسه ویژگی های یادشده بین این هفت واحد تکتونورسوبی، مشخص شد که چهار واقعه دگرشکلی مهم به ترتیب زیر منطقه یادشده را متأثر ساخته اند: رخداد d1 با سن اواخر کرتاسه- ائوسن زیرین، احتمالاً همزمان با فرورانش پوسته اقیانوسی تتیس جوان عمدتاً سنگ های حوضه سفیدابه در منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. رخداد d2 با سن احتمالی و تقریبی ائوسن میانی تا فوقانی سبب شده تا بسیاری از واحدهای تکتونیکی منطقه برهم افزوده شده، مهمترین راندگی های منطقه شکل گرفته و برشهای افیولیتی جایگزین شوند. مهمترین ماگماتیسم منطقه این رخداد را همراهی کرده است و از این رو این حادثه منطبق با شکل گیری منطقه جوش خورده سیستان باشد. رخداد d3 با دگرشکلی های شکننده مزدوج شامل گسلهای با روند nw چپ لغز و گسل های با روند ne راست لغز احتمالاً در الیگوسن- آغاز میوسن ظاهر شده است. این شکستگی های بزرگ مقیاس بعد از ماگماتیسم پس از برخورد ظاهر شده و منشاء ناشناخته دارد. رخداد d4 با فعالیت سیستم گسله راست لغز n-ne زاهدان مشخص شده، به گونه ای که کلیه واحدهای تکتونیکی منطقه از جمله ملاس های حاشیه دشت سیستان را نیز بریده که محدوده سنی از اواخر میوسن به این سو داشته و احتمالاً نتیجه فشارش صفحه عربی با ایران محسوب می شود. سرگذشت پیچیده این منطقه که هنوز ناشناخته های فراوانی در بردارد، مانع از آن می شود که بتوان تحول تکتونیکی حوضه شرق ایران را در غالب و چهارچوب باز و بسته شدن یک آبراهه باریک نئوتتیس توضیح داد.
ندا مختاری علی احمدی
در شرق پهنه لوت (شرق ایران)، در محدوده چهارفرسخ – ده سلم دو نوع گرانیتوئید i و s دیده می شود. همچنین، در مجموعه های دگرگونه ده سلم، ذوب بخشی سنگ ها در بالاترین دماهای رخساره آمفیبولیت موجب تشکیل مذاب های گرانیتوئیدی شده است. سنگهای گرانیتوئیدی نوع i با پیکره های مافیک همراه هستند و سنگهای اطراف خود را به طریق مجاورتی دگرگون کرده اند. سنگ های گرانیتوئیدی نوع s، که در اندازهای کوچک تری دیده می شوند، با پیکره های مافیک (دیوریت و گابرو) همراه نمی باشند و سنگهای اطراف را دگرگون نکرده اند. گستره سنگ شناسی نوع s به گرانیت و گرانودیوریت محدود می شود، در حالی که نوع i شامل طیف گسترده ای از سنگ های مافیک تا فلسیک شامل دیوریت، کوارتزمونزودیوریت و گرانودیوریت می باشد. کانی های هورنبلند و اسفن تنها در سنگ های نوع i و کانی های مسکویت، تورمالین، گارنت و سیلیمانیت فقط در نوع s مشاهده می شوند. همچنین، در نوع i مقدار مگنتیت نورماتیو بیش از ایلمنیت نورماتیو است، اما در نوع s تنها ایلمنیت نورماتیو دیده می شود. ترکیب پلاژیوکلاز در سنگ های نوع i بین an33 و an48 و در سنگ های نوع s بین an3 و an22 در تغییر است. در مقام مقایسه، ایلمنیت در نوع i حاوی feo و mno بیشتر و در نوع s حاوی sio2، al2o3 و tio2 بالاتری است.
حلیمه مجددی مقدم علی احمدی
شواهد صحرایی و همراهی سنگ ها به صورت پریدوتیت، گابرو، دیاباز، بازالت و سنگ های رادیولاریتی و شکل بازالت ها به صورت پیلولاوا نشان می دهد که سنگ های مافیک منطقه نصرت آباد واقع در بخش میانی پهنه گسلی نصرت آباد-کهورک، شرق ایران، متعلق به مجموعه های افیولیتی و بازالت های این منطقه از نوع بازالت های رشته های میان اقیانوسی (morb) هستند. عدد منیزیمی نسبتاً کوچک این سنگ ها (69 تا 42)، نشان می دهد که ماگما اولیه نبوده و محصول نرخ های متغیر تفریق بلورین می باشند. مقادیر نسبتاً بالای سدیم در نمونه های مورد مطالعه حاصل واکنش این سنگ ها با آب دریا و اسپلیتی شدن خفیف سنگ ها می-باشد. نمودارهای cr-ce/sr و cr-y نیز نشان می دهند که این سنگ ها در یک محیط برجستگی وسط اقیانوس (mor) تشکیل شده اند که این موضوع حاکی از ارتباط آنها با ماگمای بازالتی تولئیتی (تولئیت اقیانوسی) است. شیب مثبت نمودارهای ree نشان دهنده بالا بودن نسبت عناصر خاکی کمیاب سنگین به عناصر خاکی کمیاب سبک است. این روندها، به روند ماگماهای مورب نرمال (n-morb) نزدیک است. غنی شدگی عناصر hfs به ویژه مقادیر بالای zr و نسبت بالای la/yb در نمودارهای عنکبوتی نشان دهنده منشأ گوشته استنوسفری غنی شده می باشد.
عاطفه سلطانیان علی احمدی
این مطالعه با هدف شناخت بهتر سنگ شناسی و ژئوشیمیایی سنگ های ولکانیک لار و سرانجام درک بهتر ویژگی های زمین شناختی ایالت زمین شناختی سیستان انجام شده است. کمپلکس لار یک کمپلکس آذرین درونی-بیرونی است که در زون فلیشی خاور ایران و در نزدیکی مرز پاکستان واقع شده است. در این تحقیق، پس از مطالعات مقدماتی و بررسی نقشه ها و متون موجود، مقاطع نازک نمونه های جمع آوری شده مورد بررسی قرار گرفته و عناصر آن ها نیز به روش های icp-ms و xrf مورد آنالیز قرار گرفتند. نتایج آنالیز های آزمایشگاهی و مشاهدات مورد تحلیل های مختلفی از قبیل هارکر، تحلیل عناصر کمیاب، و تعیین موقعیت تکتونیکی قرار گرفتند که منجر به شناخت بهتر منشاء و پتروژنز و ویژگی های زمین شناختی این منطقه شد. بر اساس نتایج، سنگ های آتشفشانی این منطقه عمدتاً شامل تراکی آندزیت، تراکی آندزیت بازالتی، تراکیت، آندزیت، و بازالت است. مهم ترین کانی های تشکیل دهنده این سنگ ها را پلاژیوکلاز، فلدسپار آلکالن، فلوگوپیت، کلینوپیروکسن، و آمفیبول تشکیل می دهند. اغلب سنگ های منطقه از عناصر لیتوفیل یون بزرگ (lile) و عناصر کمیاب خاکی سبک (lree) غنی شده و از عناصر دارای شدت میدان قوی (hfse) و عناصر کمیاب خاکی سنگین (hree) تهی شده اند. در نتیجه نسبت های lile/hfse و lree/hree بالا هستند که نشان دهنده ماگماتیسم زون فرورانش می باشد. آنومالی منفی ti، nb، ta در تمام سنگ ها مشاهده می شود که احتمالاً با سیال و یا مذاب حاصل از فرورانش در ارتباط می باشد. فراوانی فلوگوپیت و بالا بودن نسبت ba/la علامت غنی شدگی گوه گوشته توسط سیال های منطقه فرورانش بوده و عامل متاسوماتیسم کننده را نشان می دهد. بر طبق شواهد ژئوشیمیایی، کمپلکس لار در یک پهنه پس از برخوردی شکل گرفته است.
ابوالفضل کهکی علی اصغر مریدی
چکیده ندارد.
جابر شوقی علی اصغر مریدی
چکیده ندارد.
زهرا عسگرپور محمدمهدی خطیب
چکیده ندارد.
ابراهیم اسماعیل زاده محمدمهدی خطیب
چکیده ندارد.
علی اصغر مریدی
چکیده ندارد.