نام پژوهشگر: ناصر بهپور
یاسر برزگر ناصر بهپور
سندرم درد پاتلوفمورال یکی از شایع ترین اختلالات اسکلتی عضلانی است. 15 تا 33 درصد از جمعیت بالغ فعال، و 21 تا 45 درصد از نوجوانان به این عارضه مبتلا می شوند. این آسیب اگر به موقع درمان نگردد، تغییرات پاتولوژیک غیرقابل برگشتی در مفصل ایجاد می کند. این تحقیق سعی دارد نقش برخی از ریسک فاکتورها را در وقوع سندرم درد پاتلوفمورال مورد بررسی قرار دهد. در این تحقیق توصیفی مقطعی، 30 آزمودنی در دو گروه بیماران با درد پاتلوفمورال (5/9 ± 27/4 سال) و افراد سالم (5 ± 1/ 28 سال) به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند . متغیرهایی مانند طول عضلات همسترینگ، چهار سر، نعلی و دوقلو، طول ساختارهای رتیناکولار خارجی و ایلیوتیبیال باند، زاویه ی q، چرخش درشت نی، قدرت هیپ و پرونیشن پا با استفاده از گونیامتر یونیورسال ، دینامومتر hand-held و چند کارت مقوایی در دو گروه (سالم و بیمار) و همچنین در پای سالم و آسیب دیده ی بیماران اندازه گیری شدند. از آزمون t دو گروه مستقل برای مقایسه ی میانگین های دو گروه و رگرسیون لجستیک برای ارزیابی ارتباط پیش بین متغیرها در سطح 0/05 استفاده شد. در مقایسه با افراد سالم، انعطاف پذیری چهارسر و قدرت آبداکشن هیپ بیماران یا درد پاتلوفمورال بطور معناداری پائینتر بود (به ترتیب 0/009= p و 0/048= p ). همچنین زاویه ی q بیماران به طور معناداری بزرگتر از آزمودنی های سالم بود (0/025= p). طول چهار سر و طول ایلیوتیبیال باند پای سالم به طور معناداری بیشتر از پای آسیب دیده بود (به ترتیب 0/022= p و 0/025= p). تنها دو متغیر زاویه ی q (0/037= p ) و طول چهارسر (0/036= p ) بطور معناداری قدرت پیش بینی وقوع سندرم درد پاتلوفمورال را دارا بودند. در تحقیق ما دو متغیر زاویه ی q و طول عضله ی چهارسر به عنوان دو فاکتور مهم برای تمایز بین افراد سالم و بیماران با درد پاتلوفمورال بررسی شدند. عدم همخوانی تحقیق حاضر با تحقیقات ذکر شده در برخی متغیرها احتمالا به خاطر حجم نمونه ی تحقیق ، روش های اندازه گیری ، جنس و شرایط بدنی آزمودنی ها (ورزشکار و غیرورزشکار) می باشد. این تحقیق پیشنهاد می کند که تحقیقات بیشتری در رابطه با ارتباط این اختلالات در بیماران با درد پاتلوفمورال لازم است. اگر توسط پزشک یا یک مربی ورزشی دارای صلاحیت یک مرحله ی پیش تشخیصی با هدف بررسی ریسک فاکتورهای بالقوه ی سندرم درد پاتلوفمورال در طی یک ارزیابی غربال گرانه اجرا شود ، افراد در خطر آسیب شناسایی می شوند و می توان با پیشنهاد یک برنامه ی پیش بازتوانی معین احتمال وقوع سندرم را در این افراد کاهش داد.
مجتبی طولابی ناصر بهپور
آسیب های لیگامنت های جانبی مجموعه مفصل مچ پا جزء شایعترین آسیب ها در بین ورزشکاران می باشند. ناپایداری عملکردی مچ پا، وضعیتی است که تقریبا پس از 40درصد اسپرین های مچ پا رخ می دهد. ناپایداری عملکردی مچ پا، به عنوان کاهش ناتوان کننده حفظ پایداری پویا و ایستای مفصل ، و تمایل پا به "جا خالی کردن" تعریف شده است.یافتن آزمونهای اجرایی- عملکردی که بتوانند نقص های عملکردی را در افراد با ناپایداری عملکردی مچ پا تشخیص بدهند به دو دلیل مهم است: نخست اینکه این آزمون ها بطور دقیقتری قادر به تشخیص کمیت نقص های اجرایی- عملکردی مرتبط با ناپایداری عملکردی می باشند. ثانیا این آزمون ها میتوانند اثر بخشی پروتکل های بازتوانی بعد از اسپرین مچ پا و ناپایداری عملکردی متعاقب را بطور عینی نشان دهند. از آنجائی که افراد مبتلا به ناپایداری عملکردی مچ پا ، نقص های عملکردی دارند ، و میزان موفقیت آزمون های اجرایی - عملکردی در ارزیابی مفصل مچ پا مورد بحث می باشد، این تحقیق سعی دارد قابلیت عملکردی اندام تحتانی افراد مبتلا به ناپایداری عملکردی مچ پا را مورد ارزیابی قرار دهد.در این تحقیق توصیفی مقطعی، 30 آزمودنی در دو گروه با ناپایداری عملکردی مچ پا (15 ورزشکار) و بدون سابقه آسیب مچ پا(15 ورزشکار) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و در آزمونهای لی لی جانبی، لی لی درجا، لی لی به شکل8، لی لی چابکی، دویدن رفت وبرگشت، لی لی تک پایی مسافتی شرکت نمودند. پرسشنامه ی "ajfat " نیز جهت ارزیابی عملکرد مچ پا بکار برده شد. از آزمون t دو گروه مستقل برای مقایسه میانگینهای دو گروه در سطح 0/05 استفاده شد.در قابلیت عملکردی اندام تحتانی در آزمون لی لی درجا ، تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت(219/ 0 = p)اما در قابلیت آزمونهای لی لی جانبی، لی لی به شکل8، لی لی چابکی، دویدن رفت وبرگشت،و لی لی تک پایی مسافتی تفاوت معناداری (به ترتیب 0/002 =p=0/037 , p=0/045 p=0/016 p=0/023 p) بین دو گروه وجود داشت.به نظر می رسد که در ارزیابی نقص های عملکردی ، آزمون های اجرایی عملکردی که در برگیرنده حرکات جانبی هستند ، حساس تر باشند. از لحاظ بالینی مکانیسم رایج آسیب برای یک اسپرین مچ پا حرکتی جانبی است که موجب چرخش داخلی بیش از اندازه مچ پا شودواز آنجایی که این آزمونها ،آزمودنی ها را مجبور به حرکات جانبی وقرار دادن مچ پا دراین وضعیت می کنند، به ساختار های جانبی پا شامل لیگامنت های جانبی و مجموعه عضلات نازک نئی، فشارآورده و با اعمال فشارهای جهشی روی مچ پا و قسمت های پایینتر پا در اجرای آزمودنی ها ایجاد اختلال میکنند،در حالیکه آزمون هائی که تنها در صفحه ساجیتال انجام می شوند، در ارزیابی نقص های اجرایی ناکام می باشند. این نتایج می تواند اهمیت حرکات جانبی هنگام ارزیابی مچ پا با آزمون های اجرایی عملکردی را نشان دهد.
سهراب شیخ اسمعیلی ناصر بهپور
ناپایداری عملکردی مچ پا بعنوان حس خالی کردن، ضعف، درد زیاد و یا کاهش عملکرد مچ پا نسبت به قبل از آسیب تعریف شده است. نقص در کنترل پاسچری و تعادل در حین ایستادن، پس از اسپرین جانبی حاد مچ پا، و در افراد دارای ناپایداری مزمن مچ پا بارها گزارش شده است. در مقایسه با فعالیت های ایستا، در فعالیت های پویا نیاز به قدرت، حس عمقی و دامنه حرکتی برای حفظ تعادل بیشتر می شود. در مطالعات حس وضعیت مفصل مچ پا، نتایج متناقضی به صورت عدم نقص، نقص اندک و یا نقص بسیار زیاد حس عمقی در مچ پای آسیب دیده مشاهده شده است. هدف از این تحقیق بررسی نقش برخی از عوامل مهم در تعادل پویای ورزشکاران دارای ناپایداری عملکردی مچ پا می باشد. حس عمقی، قدرت و دامنه حرکتی مچ پای آسیب دیده 12 ورزشکار مرد دارای ناپایداری عملکردی(5/2± 5/23) با پای سالم آنها و با پای همتای 12 ورزشکار مرد سالم داوطلب (6/3± 8/24) مقایسه شد. نتایج نشان داد که در هر سه جهت قدامی، خلفی-جانبی و خلفی-داخلی، تعادل پویای پای آسیب دیده بطور معناداری کمتر از پای سالم است(01/0 < p). همچنین تعادل پویای ورزشکاران آسیب دیده در جهت های قدامی و خلفی-جانبی بطور معناداری کمتر از پای همتای ورزشکاران سالم بود (01/0< p). میانگین قدرمطلق خطاهای تخمین زاویه مفصل در مچ پای آسیب دیده در وضعیت های پلانتار فلکشن، دورسی فلکشن، اینورژن و اورژن بطور معناداری بیشتر از مچ پای سالم(01/0 < p) و مچ پای همتای شخص سالم بود(001/0 p < ). قدرت عضلات اورتور بطور معناداری پایین تر از مچ پای سالم(005/0=p) و مچ پای همتای شخص سالم بود(02/0=p). دامنه حرکتی دورسی فلکشن مچ پای آسیب دیده، به ترتیب 25 و41 درصد کمتر از مچ پای سالم (007/0=p)، و مچ پای همتای شخص سالم(004/0=p) بود. دامنه حرکتی اینورژن افراد آسیب دیده نیز 25 درصد بیشتر از افراد سالم بود(03/0=p). اگرچه بررسی حس عمقی، قدرت و دامنه حرکتی، نشان داد که حس عمقی در مقایسه بین گروهی و درون گروهی بیشترین تفاوت را داشت اما بین تعادل پویا و حس عمقی (حس وضعیت مفصل) ارتباط معناداری مشاهده نشد(05/0< p). لذا به نظر می رسد عواملی غیر از عوامل ذکر شده بر تعادل پویا تأثیر گذارند و اختلال در حس عمقی را جبران می کنند.
علی گل چینی ناصر بهپور
مقدمه: مفصل زانو، به عنوان بزرگترین و پیچیده ترین مفصل بدن، در ورزش نقش و اهمیت قابل توجهی دارد. با توجه به اهمیت مفصل زانو در ایجاد پایداری و تحمل وزن، هرگونه درد، ضایعه و یا ناهنجاری اسکلتی-عضلانی، موجب تسریع تغییرات فرسایشی مفصل می شود (1) به طوری که ضایعات لیگامان متقاطع قدامی زانو یکی از شایعترین آسیبهای ورزشی است(2). acl در مفصل زانو به حفظ پایداری دینامیکی_استاتیکی و هماهنگی حرکتی زانو این مفصل کمک می کند. آسیب acl تاثیر شدیدی بر عملکرد حرکتی زانو و اندام تحتانی فرد می گذارد. از آنجائی که هدف بازتوانی، برگشت تدریجی به سطح فعالیت قبل از ضایعه است (3)، هرچه زمان درمان متعاقب ضایعه کمتر باشد، نتایج بهتر بوده و بیمار سریع تر به عملکرد خود برگشت خواهد نمود (4). در بازتوانی بیماران با acl بازسازی شده، بهبود پایداری دینامیکی مد نظر بوده و هدف بازگرداندن عملکرد زانو بوسیل? ارتقا کنترل عصبی- عضلانی از طریق تمرین قدرتی عضلات، هماهنگی و توانایی حس عمقی است (5). از آنجائی که نشان داده شده است که بعداز بازسازی acl ، شروع زود هنگام تمرینات زنجیر? باز، در مقایسه با تمرینات زنجیره بسته، موجب افزایش لقی قدامی زانو می شود (6)، در این پژوهش، تاثیر تمرینات تسریعی بر عملکرد حرکتی، تعادل دینامیکی و استاتیکی اندام تحتانی بیمارانی که جراحی بازسازی acl داشته اند ارزیابی شده است. روش شناسی: در این تحقیق نیمه تجربی، از میان افرادی که در بیمارستانهای امام رضا(ع) و بیستون استان کرمانشاه تحت عمل جراحی پیوند رباط صلیبی قدامی بوسیله تاندون کشککی(bptb) قرار گرفته بودند، 30 نفر داوطلب انتخاب شده و بصورت تصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و تجربی تقسیم بندی شدند. گروه تجربی، یک روز بعداز عمل بازسازی، برنامه بازتوانی را شروع نموده و به مدت 24 هفته آن را ادامه دادند. در همین مدت، گروه کنترل، تنها دور? فیزیوتراپی معمول را می گذراندند. پروتکل بازتوانی شامل برنام? تمرینات زنجیر? باز و بسته، عصبی- عضلانی، قدرتی، پلایومتریک، آب درمانی، هفته ای 4 جلسه انجام شده و در پایان ماههای 3،4، 5 و 6 ، تعادل پویا (تست گردش ستاره ای و bass) و ایستا (تست ایستادن لک لک) ، و عملکرد زانو (آزمون قدرت یک تکرار بیشینه ، مسافت لی تک پا ) مورد ارزیابی قرار گرفت. از anova repeated measurement برای مقایسه میانگین دفعات اندازه گیری، و آزمون t گروههای مستقل برای مقایسه نتایج دو گروه در سطح 05/ 0 بهره گرفته شد. یافته ها:در هر دو گروه، قدرت عضلات چهارسر رانی و مسافت لی تک پا در اندام جراحی شده کمتر از اندام سالم بود(p=0.03). همین متغیرها در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل بیشتر بود(p=0.01). پایداری ایستا و پویای اندام تحتانی در گروه تجربی بیشتر از گروه کنترل بود(p=0.01). بحث و نتیجه گیری: تفاوت معنادار نتایج پای سالم و عمل شده، حاکی از آنست که در هر دو گروه بدنبال باز سازی acl و حتی بعداز پایان دوره توانبخشی، نقص موجود بطور کامل مرتفع نشده و باعث نقصان عملکرد فرد می گردد. نتایج نشان داد که برنامه تمرینات عصبی_عضلانی باید بخش مهمی از برنامه بازتوانی تسریعی را برای بازتوانی بهتر افراد با acl بازسازی شده، به خود اختصاص دهد. کلید واژه ها: بازتوانی تسریعی، لیگامنت صلیبی قدامی، تعادل، acl بازسازی شده
په خشان رحیم پور سعید قایینی
استفاده از تأثیرات آب با دماهای مختلف جهت درمان و تسریع عملکردهای ترمیمی سیستم های مختلف بدن، از مدت ها قبل مورد توجه بشر بوده است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر آب درمانی با دماهای متقابل بر عملکرد قدرتی عضلات پا و دامنه حرکتی مفصل زانو پس از یک فعالیت وامانده ساز بود. فرضیه این تحقیق این بود که روش آب درمانی دارای تاثیراتی بهتر از بازگشت به حالت اولیه غیرفعال دارد. آزمودنی های این پژوهش نیمه تجربی را تعداد 24 نفر دانشجوی تمرین کرده مرد رده سنی 20 تا 24 سال تشکیل می دادند که بر اساس نیروی ایزمتریک فلکسورهای زانو بطور تصادفی در دو گروه 12 نفره تجربی و کنترل همگن قرار گرفتند. در پیش آزمون، عملکرد قدرتی فلکسورها و اکستنسورهای زانوی دو گروه از طریق نیروسنج و دامنه حرکتی آن بوسیله گونیامتر اندازه گیری شد. سپس شاخص های یاد شده پس از اجرای آزمون بیشنه بروس دوباره اندازه گیری گردید. برنامه ریکاوری گروهها بمدت 6 دقیقه در وضعیت نشسته غیر فعال برای گروه کنترل، و تناوب های یک دقیقه ای وان آب سرد 8 تا 10 و آب گرم 38 تا40 درجه در وضعیت نشسته تا سطح کمر، برای گروه تجربی اعمال گردید. اندازه گیری های مرحله پس آزمون شاخص های مورد مطالعه در دو گروه، در فواصل زمانی پس از ریکاوری 6 دقیقه ای و 120 دقیقه ای پس از تمرین انجام گرفت . سپس از طریق آزمون t گروههای مستقل و وابسته ،تحلیل واریانس دوطرفه با تکرارهای مکرر وآزمون تعقیبی lsd در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل آماری داده ها صورت گرفت. نتایج بدست آمده حاکی از عدم وجود تفاوت معنادار درشاخص های یاد شده در دو گروه تجربی وکنترل بود. بر اساس این تحقیق به نظر می رسد که پس از یک فعالیت بیشینه وامانده ساز استفاده از آب درمانی با دماهای متقابل به مدت 6 دقیقه نسبت به استراحت غیر فعال مزیتی را از نظر ترمیم عملکرد قدرتی عضلات پا و دامنه حرکتی مفصل زانو ندارد. و استفاده از هریک از این دوشیوه ریکاوری می تواند براساس علایق شخصی فرد ورزشکار صورت گیرد.
سیامک سمولر سعید قایینی
بررسی کاربرد ریتم های زیستی یا شبانه روزی به عنوان علم کرونوبیولوژی شناخته شده است. کرونوبیولوژی، به صورت علم الگوهای ریتمیک در پدیده های زیستی تعریف شده است. در مدل آلمانی، کرونوبیولوژی، ماهیت الگوهای بیوریتمیک را بررسی نموده و زمان دهنده ها خوانده می شود. ریتم زیستی یا بیولوژیکی به هر گونه تغییر چرخه ای در سطح عملکرد بدن یا مواد شیمیایی بدن گفته می شود. ریتم های زیستی به دو دسته درونی یا درونزاد ، که توسط ساعت زیستی درونی کنترل می شوند مانند چرخه درجه حرارت بدن، و بیرونی با برونزاد ، که توسط همزمان سازی چرخه های درونی به وسیله محرکهای خارجی کنترل می شوند مانند چرخه های روز و شب و خواب و بیداری، تقسیم می گردند. ریتم های زیستی می توانند انواع مختلفی از جمله ریتم های 24 ساعته ، ریتم های درونزادی با دوره زمانی نزدیک به 24 ساعت، ریتم های شبانه روزی ، ریتم های 24 ساعته دارای همزمانی با چرخه شب و روز، ریتم های مادون 24 ساعته ، با فرکانسی بیشتر از ریتم های 24 ساعته، و ریتم های فرا 24 ساعته ، ریتم های بیشتر از 24 ساعت مانند دوره قاعدگی انسان داشته باشند. ریتم های 24 ساعته، ریتم های فیزیولوژیکی و رفتاری مانند چرخه خواب وبیداری، درجه حرارت بدن، الگوهای ترشحات بدن، فشار خون، ترشحات گوارشی، سطوح هوشیاری، زمانهای واکنش را در بر می گیرند. اعتقاد بر این است که ریتم های زیستی، به عنوان علائم و کلیدهای محیطی خارجی، قابلیت ورزشکار در تطابق با فصل ورزشی، تغییرات زمانی و روشنایی روز را تحت تاثیر قرار می دهند. نتایج تحقیقات کاربردی و آزمایشگاهی تا حدودی حاکی از این است که عملکرد ورزشی و پاسخهای داده شده به محرکهای ورزشی نیز تحت تاثیر ریتم های بیولوژیکی قرار می گیرند. اگرچه تاثیر اوقات مختلف روز بر اجزاء عملکرد ورزشی بخوبی نشان داده شده است اما تاکنون مشخص نشده است که آیا تعادل ایستا و پویا نیز در طی اوقات مختلف روز نوسانات وابسته به ریتم های شبانه روزی یا 24 ساعته دارند و آیا چنین نوساناتی، در صورت وجود داشتن، در بین افراد پیر و جوان متفاوت است یا خیر. تحقیق حاضر برای بررسی این موضوع، تعادل ایستا و پویای دو گروه از افراد مسن و جوان را در ساعتهای مختلف روز ارزیابی کرده و با هم مورد مقایسه قرار داده است. خلاصه نتایج بدست آمده: 1.در تعادل ایستا، چه با چشمان باز و چه با چشمان بسته، تفاوت معناداری میان عملکرد آزمودنی های جوان تمرین کرده در اوقات مختلف روز مشاهده نشد. 2.در حالی که اوقات روز تاثیر معناداری بر عملکرد آزمودنی های مسن در تعادل ایستا با چشمان بسته نداشت اما در مورد تعادل ایستا با چشمان باز این چنین نبود (047/0 p=) و مشاهده شد که این آزمودنیها، در مقایسه با ساعات دیگر، در ساعت 4 عصر از عملکرد تعادل ایستا با چشمان باز بهتری برخوردارند. کمترین زمان تعادل ایستا با چشمان باز، در این افراد در ساعت 8 صبح مشاهده شد. 3. اگرچه در تعادل ایستا با چشمان بسته، تفاوت معناداری میان دو گروه مشاهده گردید و افراد مسن در این مورد از عملکرد بهتری برخوردار بودند(0001/0 p=) اما چنین موردی در تعادل ایستا با چشمان باز مشاهده نشد(761/0 p=)، میان تاثیرات اوقات روز بر تعادل ایستا، چه با چشمان باز و چه با چشمان بسته، درآزمودنی های جوان تمرین کرده و مسن سالم تفاوت معناداری وجود نداشت. 4.در تعادل پویا، اگرچه آزمودنی های جوان از عملکرد بهتری برخوردار بودند (012/0 p=) اما در هیچکدام از دو گروه، تفاوت معناداری میان عملکرد در اوقات مختلف روز مشاهده نشد (103/0 p=). بدیهی است که میان تاثیرات اوقات روز بر تعادل پویای دو گروه نیز تفاوت معناداری وجود نداشته باشد(695/0 p=).
احسان حسینی بیدختی ناصر بهپور
هدف از این پژوهش بررسی اثر هیپوکسی تناوبی بر سطوح لپتین پلاسما در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بوده است. بدین منظور 10 نفر آزمودنی چاق (3 مرد و 7 زن)، با شاخص توده بدنی بیشتر از 30 و دامنه سنی 50 تا 70 سال که به دیابت نوع دو مبتلا بوده و بجز فعالیت های بدنی معمول خود حداقل برای یک سال گذشته سابقه شرکت در هیچ برنامه تمرینی منظمی را نداشتند به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. مداخله تمرینی شامل 14 جلسه مداوم هیپوکسی تناوبی، هر روز یک ساعت (5 دقیقه هیپوکسی، 5 دقیقه هوای اتاق) اجرا شد. شدت هیپوکسی در 5 روز اول، دوم و سوم به ترتیب معادل 12، 11 و 10 درصد اکسیژن در هوای دمی بود. در اولین روز از مداخله در حالت ناشتا برای اندازه گیری سطوح پلاسمایی لپتین و انسولین و فاکتورهای هماتولوژیک خون نمونه گیری انجام شد. سپس بعد از اعمال 14 روز هیپوکسی تناوبی در روز 15 و پیش از آخرین جلسه هیپوکسی و 6 ساعت پس از پایان هیپوکسی نمونه گیری خون انجام شد. نتایج نشان داد که هیپوکسی تناوبی باعث افزایش معنادار لپتین در روز هفتم پیش از هیپوکسی (036/0=p) و روز پانزدهم پیش از هیپوکسی (004/0=p) نسبت به پیش آزمون شد. انسولین و فاکتورهای هماتولوژیک در هیچ کدام از مقادیر اندازه گیری شده تفاوت معناداری را نسبت به پیش آزمون از خود نشان نداد. هیپوکسی تناوبی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 می تواند باعث افزایش سطوح پلاسمایی لپتین شود که عاملی برای کاهش اشتها و متعاقب آن کاهش وزن افراد دیابتی چاق می باشد.
سارا غریبشی کاهیدانی ناصر بهپور
هدف از این پژوهش بررسی اثر هیپوکسی تناوبی بر میزان آدیپونکتین پلاسما در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بوده است. بدین منظور 10 نفر آزمودنی چاق (3مرد، 7 زن) ، با شاخص توده بدنی بیشتر از 30 و دامنه سنی 50 تا 70 با کمک مرکز دیابت کرمانشاه از بین افراد دیابتی نوع دو که بجز فعالیت های بدنی معمول خود حداقل برای یک سال گذشته سابقه ی شرکت در هیچ برنامه تمرینی منظمی را نداشته اند. مداخله تمرینی شامل 14 جلسه مداوم هیپوکسی تناوبی برای 1 ساعت در روز ( 5 دقیقه هوای هایپوکسی و 5 دقیقه هوای نورموکسی) بود. شدت هایپوکسی در پنج روز اول، دوم و سوم به ترتیب 12، 11 و 10 درصد اکسیژن هوا بوده است. در روز اول از مداخله سطوح اولیه آدیپونکتین و انسولین، اندازه گیری شد. بعد از دوره 14 روزه هایپوکسی و 6 ساعت بعد از هایپوکسی نمونه خونی گرفته شد. نتایج نشان داد که هیپوکسی تناوبی باعث کاهش معنادار آدیپونکتین در روز هفتم (317/0=p) و پانزدهم (577/0=p) در مقایسه با پیش آزمون نشد، انسولین در هیچ کدام از مقادیر اندازه گیری شده تفاوت معناداری را نسبت به پیش آزمون از خود نشان نداد. هیپوکسی تناوبی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 نمی تواند باعث کاهش سطوح آدیپونکین پلاسما شود که عاملی برای کاهش اشتها و وزن افراد چاق می باشد.
کژال عبدی سعید قایینی
چکیده: سندروم درد کمری و ناتوانی عملکردی ناشی از آن، یکی از شایع ترین مشکلات در میان کارکنان اداری محسوب می شود. لذا، هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر تمرینات مکنزی روی نوسانات درد مزمن کمری کارمندان زن می باشد. روش شناسی: پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی است. جامعه آماری را کارمندان زن 50-40 سال مبتلا به کمر درد مزمن در دانشگاه رازی تشکیل می دهد که نوسانات درد آنها در چهار وضعیت درد بحرانی، درد معمول (شایع)، درد جاری (هنگام ارائه پرسشنامه) و درد خفیف (در آسوده ترین شرایط) توسط مقیاس چهار جزئی ارزیابی درد (وان کوف، 1993) اندازه گیری شد. سپس، تعداد 30 کارمند که از لحاظ امتیاز وضعیت درد معمول در شرایط یکسانی بودند، به طور تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی مورد مطالعه گرفتند. آزمودنی های گروه تجربی به مدت 6 هفته به انجام تمرینات مکنزی در شرایط خانگی اقدام ورزیدند. عملیات آماری از طریق آمار توصیفی، آزمون ویلکاکسون و آزمون یومان ویتنی توسط نرم افزار spss انجام گرفت (p<0.05). یافته ها: نتایج آزمون یومان ویتنی نشان دادند که در پس آزمون، تفاوت های مشاهده شده بین میانگین های گروه کنترل و تجربی در دو جزء درد معمول و درد جاری معنادار می باشند. اما، نتایج آزمون ویلکاکسون در مورد تفاوت های درون گروهی، بر وقوع تغییرات معنادار در سه جزء درد معمول، درد جاری و درد بحرانی آزمودنی های گروه تجربی دلالت داشتند. در حالی که در گروه کنترل، هیچ تفاوت معناداری در اجزاء درد مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: بر پایه یافته های پژوهش، انجام تمرینات مکنزی موجب کاهش درد شایع، درد جاری و درد بحرانی کارمندان زن مبتلا به کمر درد می شود. واژه کلیدی: درد مزمن کمری، نوسانات کمر درد، کارمندان زن
داریوش کرد سعید قایینی
مقدمه: حوزه ای از کنترل پاسچری که کمتر مورد بررسی قرار گرفته است، تأثیر ساختار پا بر کنترل پاسچری است. پا مهمترین قسمت دیستال در زنجیر اندام تحتانی است لذا تغییرات بیومکانیکی کوچک در پا، بر استراتژی های کنترل پاسچری اثرگذار است. همچنین نوع پای گود و صاف کنترل پاسچری را با مکانیسم های جداگانه ای تحت تأثیر قرار می دهند. بنابراین هدف از این تحقیق بررسی یک دوره 6 هفته-ای تمرینات تعادلی بر کنترل پاسچری افراد دارای کف پای طبیعی، صاف و گود می باشد. روش تحقیق: تحقیق حاضر تحقیقی مقطعی و از نوع نیمه تجربی می باشد. از بین جامعه آماری، با استفاده از شاخص 6-آیتمی پاسچر پا تعداد 45 نفر در سه گروه 15 نفره پای طبیعی (50/1±13/5)، صاف (16/1±93/9) و طاقدیسی (63/1±33/4-) قرار گرفتند. کنترل پاسچری ایستا و پویا قبل و پس از انجام تمرینات تعادلی ارزیابی شد. نتایج: نتایج تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه های مکرر نشان داد که در هر گروه با گذشت زمان، تعادل ایستا (زمان آزمون لک لک) بطور معناداری بهبود یافت (001/0>p (. همچنین تفاوت معناداری بین روند تغییرات تعادل ایستا در سه گروه از پیش آزمون به پس آزمون مشاهده شد (05/0>p). میزان پیشرفت زمان ایستادن در آزمون لک لک در دانش آموزان با پای نرمال بطور معناداری بیشتر از دانش آموزان با پای طاقدیسی بود (05/0>p (. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس عاملی نشان داد در هر گروه با گذشت زمان، تعادل پویا (میانگین فاصله طی شده) بطور معناداری افزایش یافت (001/0>p (. درعملکرد تعادلی پویا، افراد با پای نرمال نسبت به افراد با پای صاف و طاقدیسی پیشرفت بیشتری داشتند (001/0>p (، همچنین افراد با پای صاف نسبت به افراد با پای طاقدیسی، در عملکرد تعادلی پویا پیشرفت بیشتری از خود نشان دادند (05/0>p (. شاخص اندازه اثر نشان داد که تمرینات تعادلی به ترتیب 57 و 99 درصد واریانس بهبود تعادل پویا و ایستای دانش آموزان را تشریح می کند. بحث و نتیجه گیری: ناهنجاری کف پای گود با کاهش جنبش پذیری پا همراه است لذا در هنگام فعالیت-های پویا در مکانیسم جذب ضربه اختلال ایجاد می کند، همچنین پای گود سطح تماس کمتری با سطح داشته و از اطلاعات حسی پلانتار کمتری نسبت به کف پای نرمال و صاف بهره می برد لذا ممکن است به این دلایل در پاسخ به تمرینات تعادلی، بر سازگاری های عصبی ویژه در سطوح نخاع و بالاتر از نخاع تأثیر بگذارد. با توجه به این نتایج می توان گفت که نوع ناهنجاری پا حتی بر تأثیرپذیری افراد از تمرینات تعادلی نیز اثرگذار است.
خدیجه فریدون فرا وحید تادیبی
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر هیپوکسی تناوبی بر شاخص های عملکرد ریوی و عملکرد تست هیپوکسی کوهنوردان انجام گرفته است. بدین منظور، 12 کوهنورد زن با میانگین سنی 29 سال، میانگین قدی 41/162 سانتی متر و میانگین وزنی 15/54 کیلوگرم، پس از تکمیل پرسشنامه سلامتی و آموزش آزمون های اسپیرومتری و دستگاه هیپوکسی کیتور، یک روز قبل از اعمال مداخله هیپوکسی تناوبی در پیش آزمون تست اسپیرومتری و تست هیپوکسی شرکت کرده و سپس به طور تصادفی به دو گروه کنترل (گروهی که به زندگی عادی خود ادامه دادند) و تجربی (گروهی که 3 هفته و هفته ای 5 روز روزانه یک ساعت، هوای هیپوکسی را به شکل تناوبی، 5 دقیقه هوای هیپوکسی و 5 دقیقه هوای نرموکسی، از طریق دستگاه هیپوکسی کیتور استنشاق نمودند) تقسیم بندی شدند. یک روز پس از پایان پانزدهمین جلسه تمرین هیپوکسی تناوبی، پس آزمون تست اسپیرومتری و تست هیپوکسی توسط هر دو گروه اجرا شد. نتایج تحقیق نشان دادند که اجرای یک دوره تمرین هیپوکسی تناوبی، تنها سبب افزایش معنی دار pef گروه تجربی نسبت به گروه کنترل شد. در سایر پارامترها شامل vc ، mvv، fvc ، 75 %-25% fef و fev1 تغییر بارزی وجود نداشت. در عملکرد تست هیپوکسی، پروتکل تمرینی موجب افزایش معنی دار td و کاهش معنی دار tr گروه تجربی نسبت به گروه کنترل شد. پس از گذشت سه هفته مورد نظر، tr گروه کنترل نیز کاهش معنی دار داشت.
یزدان فروتن وحید تادیبی
پژوهش حاضر در بررسی اثرات تمرینات موازی(هوازی مقاومتی موازی) بر توسعه قدرت، و با هدف بررسی تاثیر شدت تمرین هوازی (بیشینه و زیربیشینه) موجود در تمرینات موازی از یک طرف، و فاصله استراحتی موجود میان تمرینات هوازی و مقاومتی(بلافاصله، 4، 8 و 24 ساعت) بر تعداد کل حرکات انجام شده با وزنه 75 درصد یک تکرار بیشینه و قدرت یک تکرار بیشینه انجام شده است. بدین منظور، 16 ورزشکار پسر به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه هشت نفره تمرین موازی (هوازی بیشینه- مقاومتی، و هوازی زیربیشینه- مقاومتی) قرار گرفتند. در پروتکل تمرینی، تمرین هوازی بیشینه شامل 6 نوبت دویدن اینتروال 4 دقیقه ای با شدت 95 تا 100 درصد ضربان قلب ذخیره با 4 دقیقه استراحت فعال بین نوبت ها، وتمرین هوازی زیربیشینه شامل 36 دقیقه دویدن مداوم با شدت 75 درصد ضربان قلب ذخیره، و تمرین قدرتی شامل 4 ست حرکت پرس سینه و پرس پای شیب دار با باری معادل 75 درصد تکرار بیشینه بود. همه آزمودنی ها در 9 جلسه تمرینی شرکت کرده و به دنبال تمرین هوازی، پرس سینه و پرس پای شیب دار را با فواصل استراحتی بلافاصله، 4، 8 و 24 ساعت انجام دادند. بین جلسات تمرینی، و به منظور جلوگیری از دچار شدن آزمودنی ها به بیش تمرینی، 48 ساعت استراحت قرار داده شده بود. در جلسه اول، تمرینات قدرتی بدون انجام تمرینات هوازی و به عنوان پیش آزمون انجام شد. اما از جلسه دوم تا نهم، آزمودنی ها دو حرکت پرس سینه و پرس پای شیب دار را با فاصله های استراحتی بلافاصله، 4، 8 و 24 ساعت انجام دادند.در چهار جلسه، تعداد تکرار های انجام شده با وزنه 75 درصدی یک تکرار بیشینه، و در چهار جلسه دیگر، قدرت یک تکرار بیشینه در دو حرکت پرس ارزیابی شد. آزمون های کولموگروف -اسمیرنوف، تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، t-test و آزمون تعقیبی بن فرونی برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد، مدت زمان استراحتی اعمال شده بین دو نوع تمرین(قدرتی و هوازی) بر تعداد تکرار ها و حداکثر قدرت پرس پا اثر معناداری دارد در حالی که بر نعداد تکرار ها و حداکثر قدرت پرس سینه اثر معناداری ندارد. در ضمن در سه حالت استراحتی بلافاصله، 4و 8 ساعت تعداد تکرارها و حداکثر قدرت کاهش معناداری را در حرکت پرس پا نسبت به دو حالت کنترل و 24 ساعت نشان داد. همچنین بین دو حالت کنترل و 24 ساعت تفاوت معناداری نشان داده نشد.در ضمن تضعیف توسعه قدرت در هر دو گروه تمرین موازی اتفاق افتاد که در گروه تمرین هوازی بیشینه این کاهش مشهودتر بود. به توجه به یافته های پژوهش می توان بیان کرد، در فاصله استراحتی کمتر از 8 ساعت استقامت عضلانی و حداکثر قدرت کاهش قدرت اتفاق می افتد که این تضعیف قدرت به گروه ویژه ای از عضلات که در فعالیت های هوازی درگیر بوده اند محدود می شود. در ضمن اثر نوع تمرینات بر توسعه قدرت اثر گذار نبوده و عواملی مثل مدل خستگی روانشناختی(روانی ) – انگیزشی، خستگی محیطی و مرکزی بر تضعیف توسعه قدرت تاثیر گذار می باشند.
آزاد محمدی سعید قایینی
ضعف تعادل از جمله عوامل خطرزای زمین خوردن، آسیب دیدگی و حتی مرگ سالمندان به شمار می رود. تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیرات هشت هفته تمرین در آب بر تعادل و قدرت اندام تحتانی مردان سالمند انجام شده است. آزمودنی های این تحقیق 20 مرد سالمند غیرفعال شهرستان کرمانشاه بودند که بر طبق معیارهای ورود به تحقیق، انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند. قبل از شروع پروتکل تمرینی، تعادل ایستا، پویا و قدرت اندام تحتانی آزمودنی ها به ترتیب توسط آزمون ایستادن لک لک، timed up& go و 30-second chair stand ارزیابی شد. سپس گروه تجربی تمرینات خود را در آب به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) انجام دادند. اختلاف بین پیش آزمون و پس آزمون هر یک از گروه های تجربی و کنترل با استفاده از روش آماری t وابسته و مستقل در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که هشت هفته تمرین در آب باعث افزایش معنادار 28 درصدی در تعادل ایستا (001/0p=)، افزایش معنادار 10 درصدی در تعادل پویا (006/0p=) و افزایش معنادار 37 درصدی در قدرت اندام تحتانی (0001/0p=)، سالمندان شد. در حالی که هیچ گونه تفاوت معنی داری در گروه کنترل مشاهده نشد.
میرزا حسین نوروزی کمره وحید تأدیبی
هدف از این پژوهش بررسی اثر محرومیت از خواب بر پاسخ igg سرم به یک جلسه فعالیت هوازی بود. بدین منظور 10 دانشجوی مرد تربیت بدنی با دامنه سنی 21 تا 24 سال و میانگین شاخص توده بدن 22/22 کیلوگرم بر متر مربع به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. پژوهش در دو مرحله مجزا؛ یک مرحله کنترل و یک مرحله تجربی با فاصله دو هفته انجام شد. در مرحله کنترل، خواب نرمال و فعالیت هوازی و در مرحله تجربی، محرومیت از خواب و فعالیت هوازی اعمال شد. تغییرات غلظت igg سرم در پیش آزمون، قبل و بعد از فعالیت هوازی در هر دو مرحله با آزمون آنالیز واریانس دو طرفه با اندازه گیری مکرر و آزمون t وابسته با استفاده از نرم افزار spss آنالیز شد. فعالیت هوازی بر روی دوچرخه کارسنج به مدت 30 دقیقه با شدت 70 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه انجام شد. نتایج نشان داد که محرومیت از خواب تاثیر معناداری بر پاسخ igg سرم به فعالیت هوازی نداشت (130/0=p). همچنین، یک جلسه فعالیت هوازی تاثیر معناداری بر غلظت igg سرم ندارد (357/0=p). اما، محرومیت از خواب موجب افزایش معناداری در غلظت igg سرم شد (035/0=p). با وجود اینکه در پژوهش حاضر مشاهده شد که غلظت igg سرم در اثر محرومیت از خواب افزایش پیدا کرد، ولی این افزایش در دامنه طبیعی قرار داشت و از لحاظ پاتولوژیک مشکلی را به وجود نمی آورد.
یعقوب مرادی سعید قایینی
قطع عضو یکی از شایعترین ناتوانی های حرکتی است که باعث ناتوانی پایدار در افراد می شود. نقص در عملکرد تعادلی یکی از عوارض قطع عضو می باشد. هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر هشت تمرین در آب بر عملکرد تعادلی مردان با قطع یکطرفه اندام تحتانی می باشد. جهت انجام این تحقیق 19 نفر جانباز قطع عضو یکطرفه اندام تحتانی شرکت داشتند که به طور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. ابتدا تعادل ایستای و پویای هر دو گروه توسط دستگاه stability platform و تست tug سنجیده شد سپس گروه تجربی به مدت هشت هفته تمرینات آبی را در استخر را اجرا کردند در حالیکه گروه کنترل فقط فعالیت های روزانه خود را انجام می داند. بعد از پایان هشت هفته تعادل ایستا و پویای هر دو گروه دوباره سنجیده شد. از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف استاندارد اطلاعات و برای تعیین اختلاف بین پیش و پس آزمون بین و درون گروهی از آزمون های t مستقل و همبسته در سطح معنی داری (p<0.05) استفاده شد.یافته ها نشان دادند که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون تعادل ایستا و پویای گروه تجربی تفاوت معنی داری وجود داشت در حالیکه چنین تفاوتی در گروه کنترل مشاهده نشد. همچنین بین نمرات پس آزمون دو گروه کنترل و تجربی تفاوت معنی داری در میانگین های تعادل ایستا و پویا وجود داشت در حالیکه بین نمرات پیش آزمون این دو گروه تفاوت معنی دار نبود. بر اساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که تمرین در آب باعث بهبود عملکرد تعادلی افراد قطع عضو یک طرفه اندام تحتانی می شود. بنابراین از این نوع تمرینات می توان در برنامه های تمرینی و توانبخشی این گروه از افراد استفاده کرد.
علیرضا عسگری مهدی عباسپور
پژوهش حاضر به منظور مطالعه ی تأثیر دو شدت بار گذاری هرمی مسطح بر قدرت و میزان هورمون های رشد، تستوسترون و کور تیز ول انجام گرفت. بدین منظور 15 آزمودنی مرد با میانگین سنی 41/0±80/18 سال و bmi 28/3±91/21 2 kg/mبه صورت هدفمند انتخاب و به شیوه ی تصادفی در دو گروه تمرینی با بار متوسط (8 نفر) و بار سنگین (7 نفر) جایگزین شدند. پیش از شروع تمرینات، 1rm آزمودنی ها در چهار حرکت پرس سینه، زیر بغل سیم کش، پرس پا و پرس پشت پا اندازه گیری شد. سپس آزمودنی ها شش هفته تمرین مقاومتی به روش هرمی مسطح را اجرا کردند. گروه بار متوسط در ابتدا و پایان هر ایستگاه، با شدت 50% 1rm، یک ست 15 تکراری و در ست-های میانی با شدت 60%1rm ، چهار ست 12 تکراری انجام دادند. گروه بار سنگین در ابتدا و پایان با شدت 80% 1rm یک ست 5 تکراری و در ست های میانی با شدت90%1rm ، چهار ست 3 تکراری انجام دادند. استراحت بین ست ها برای گروه بار سنگین 2 تا 3 دقیقه و برای گروه بار متوسط 1 تا 2 دقیقه و بین ایستگاه ها برای هر دو گروه 4 دقیقه بود. برای رعایت اصل اضافه بار در هفته های دوم و چهارم1rm آزمودنی ها مجدداً اندازه گیری و در بار گذاری اعمال شد. اولین خون گیری روز قبل از شروع تمرینات، دومین خون گیری 48 ساعت بعد از اتمام تمرینات و سومین خون گیری یک هفته بعد از اتمام دوره ی تمرینی گرفته شد. آنالیز نتایج با استفاده از آزمون آ نو ای تکراری حاکی از عدم تفاوت معنی دار در متغیرهای اندازه گیری شده بین دو شدت به کار گرفته شده بود اما قدرت هر دو گروه در پرس سینه و پرس پا در پس آزمون افزایش معنی دار یافت. غلظت هورمون تستوسترون در هر دو گروه افزایش معنی دار یافت اما کورتیزول فقط در گروه بار متوسط افزایش معنی دار یافت و نسبت تستوسترون به کورتیزول در هر دو گروه افزایش غیر معنی دار یافت. غلظت هورمون رشد فقط در گروه بار سنگین کاهش معنی دار یافت اما در دوره ی بی تمرینی 1 هفته بعد از تمرینات در دو گروه کاهش معنی دار یافت. در پایان می توان گفت: با توجه به این که 6 هفته تمرین مقاومتی به روش هرمی مسطح با بار متوسط در قیاس با تمرین با بار سنگین در افزایش قدرت و غلظت هورمون های رشد و تستوسترون برتری نشان داد، می توان بکارگیری شدت متوسط نسبت به شدت سنگین را در الگوی هرمی مسطح، به ورزشکاران مبتدی و مربیان آنها توصیه نمود.
افسانه آستین چپ وحید تادیبی
تمرین عضلات دمی می تواند عملکرد استقامتی را در ورزشکاران رقابتی در محدوده ای از ورزش ها بهبود بخشد. با این وجود تحقیقات معدودی به بررسی تاثیر تمرینات تنفسی بر شناگران پرداخته است. به علت ویژگی های خاص سیستم تنفس در شناگران، این تحقیق به بررسی تاثیر تمرین عضلات دمی بر عملکرد تهویه ای و عملکرد سرعتی در شناگران پرداخته است. روش شناسی: 16 نفر از اعضای تیم شنای دختران استان کرمانشاه به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به شکل تصادفی به دو گروه 8 نفری شبه تمرین (با میانگین سن 98/1±75/10 سال، قد 7/14±68/140 سانتیمتر، وزن 61/10±17/32 کیلوگرم) و تجربی (با میانگین سن 18/2±75/10 سال، قد 62/13±68/143سانتیمتر ، وزن 01/9±6/36 کیلوگرم) تقسیم شده و به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، 30 تنفس در هر جلسه) به تمرین پرداختند. شدت تمرین در گروه تجربی معادل عدد 5 (شدید) و در گروه شبه تمرین معادل با عدد 1 (خیلی سبک) در مقیاس بورگ اصلاح شده بود. .قبل و پس از پروتکل تمرینی از شناگران آزمون اسپیرومتری به عمل آمد و تست های 25، 50 و 100 متر گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t و نرم افزار spss (سطح معنی داری 05/0p<) استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که پس از اعمال تمرین عضلات دمی، مقادیر fvc، fev1 و fev1/fvc در هر دو گروه نسبت به پیش آزمون تغییر معناداری نداشته است(05/0p<). عملکرد شناگران گروه تجربی در مسافت 25 متر به صورت معنی داری بهبود پیدا کرده بود (05/0p<)ولی در 50 و 100 متر، تغییر معنادار نبوده است. بحث و نتیجه گیری:این پژوهش نشان داد که اختلاف معناداری در عملکرد ریوی میان شناگرانی که در برنامه تمرینی imt و شناگرانی که در گروه شبه تمرین شرکت کرده اند وجود ندارد. یک دلیل احتمالی برای این نتایج می تواند قوی تر بودن سیستم تنفس در شناگران باشد. سازگاری های فیزیولوژیکی که ممکن است پس از تمرینات imt در عضلات تنفسی اتفاق بیفتد، می تواند بهبود معنادار عملکرد گروه تجربی در شنای 25 متر را توضیح دهد، اما در رکورد شنای 50 و 100 متر تغییر معناداری مشاهده نشد؛ مکانیزم های درگیر در نتایج بدست آمده هنوز شناسایی نشده اند.
احمد محمدی مقدم ناصر بهپور
هدف از این پژوهش مقایسه آثار حاد دوی تناوبی هوازی و تمرین استقامتی با وزنه بر نیمرخ چربی و اشتها در مردان میانسال دارای اضافه وزن بوده است. بدین منظور 12 نفر آزمودنی، با میانگین شاخص توده بدن 89/27 و میانگین سنی 5/36 سال، که بجز فعالیت بدنی معمول روزانه خود حداقل برای یک سال گذشته سابقه شرکت در هیچ برنامه تمرینی منظمی را نداشتند به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت داشتند. افراد در این تحقیق، با طرح پیش آزمون و چند نوبت پس آزمون با فاصله استراحتی یک هفته ای (جهت پاک سازی تغییرات پلاسمای) در تمرین دوی تناوبی هوازی، شرایط کنترل، و تمرین استقامتی با وزنه شرکت کردند. دوی تناوبی هوازی شامل سه وهله 10 دقیقه ای با (rpe= 13) با پنج دقیقه استراحت فعال بین وهله های تمرینی و تمرین استقامتی با وزنه شامل هشت حرکت اصلی با وزنه با 40 درصد (1rm) در سه نوبت، با 20 تکرار و 60 ثانیه استراحت بین نوبت ها و 90 ثانیه استراحت بین حرکات مختلف بود. به عنوان پیش آزمون از آزمودنی هایی که 12 ساعت در حالت ناشتا بودند، خون گیری به عمل آمد. همچنین، بلافاصله و سه ساعت پس از تمرین وهله های دوم و سوم خون گیری انجام گرفت. علاوه بر این، آزمودنی ها پیش از تمرین، بلافاصله، سه ساعت، و نه ساعت پس از تمرین به پرسشنامه مقیاس آنالوک بصری اشتها (vas) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین دو نوع تمرین تفاوت معناداری در مقادیر tc و tg بلافاصله پس از تمرین وجود ندارد و در هر دو نوع تمرین افزایش معناداری به وجود آید. در همین مقادیر در سه ساعت پس از تمرین در میزان tg تفاوت معناداری بین دو نوع تمرین دیده نشد. با این حال، تنها تمرین دوی تناوبی هوازی باعث افزایش معناداری در میزان tc سه ساعت پس از تمرین شد. تمرین استقامتی با وزنه باعث افزایش بیشتری در مقادیر hdl بلافاصله پس از تمرین شد و تنها در این نوع از تمرین بود که افزایش مقادیر hdl سه ساعت پس از تمرین معنادار بود. افزایش مقادیر ldl بلافاصله پس از تمرین ناشی از تمرین دوی تناوبی هوازی بیشتر از تمرین استقامتی با وزنه بود و مقادیر این شاخص تنها در تمرین دوی تناوبی هوازی افزایش معناداری را در سه ساعت پس از تمرین نشان داد. علاوه بر این، کاهش تمایل به غذا و افزایش احساس سیری بلافاصله پس از تمرین در تمرین استقامتی با وزنه بیشتر بود. همچنین میزان افزایش در تمایل به غذا سه ساعت پس از تمرین در تمرین استقامتی با وزنه بیشتر بود. اما در مقادیر احساس سیری سه ساعت پس از تمرین بین دو نوع تمرین تفاوت معناداری دیده نشد. در مقادیر تمایل به غذا نه ساعت پس از تمرین بین دو نوع تمرین تفاوت معناداری دیده نشد. با این حال، تمرین استقامتی با وزنه باعث افزیش بیشتری در میزان احساس سیری نه ساعت پس از تمرین شد. می توان نتیجه گرفت که تمرین استقامتی با وزنه جهت بهبود نیمرخ چربی در مردان میانسال دارای اضافه وزن مفیدتر می باشد و بر اثر این نوع از تمرین مقادیر کمتری از کلسترول در پلاسمای افراد دیده می شود. همچنین، در مجموع تمرین استقامتی با وزنه باعث کاهش بیشتر اشتها نه ساعت پس از تمرین در مردان دارای اضافه وزن می شود که می تواند جهت کنترل و در ادامه کاهش وزن این افراد مفید واقع شود.
محمد احسان دلبری ناصر بهپور
مقدمه: رزیستین آدیپوکاینی است به عنوان یک مارکر التهابی در افراد چاق و مبتلا به دیابت سطوح بالاتری دارد. پژوهش ها نشان داده اند که فعالیت بدنی منظم در پیشگیری و کنترل دیابت نوع 2 و عوارض آن موثر بوده است. هدف از این تحقیق بررسی و مقایسه اثر تمرین هوازی و ترکیبی بر سطوح رزیستین سرم، شاخص مقاومت به انسولین، اکسیژن مصرفی بیشینه و ترکیب بدن افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بوده است. روش ها: 24 مرد غیرفعال مبتلا به دیابت نوع 2 با شاخص توده بدن بالای 25 به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کرده و به صورت تصادفی در سه گروه 8 نفری گواه، هوازی و ترکیبی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه های هوازی و ترکیبی به مدت 8 هفته (سه جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) تمرینات هوازی را با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند و آزمودنی های گروه ترکیبی علاوه برتمرینات هوازی در هر جلسه تمرینات مقاومتی گروه های عضلانی بزرگ انجام دادند. گروه گواه در این مدت فعالیت ورزشی خاصی را انجام ندادند. دو روز پیش و پس از مداخله پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. متغیرهای مورد اندازه-گیری شامل جرم بدن، قد، گلوکز خون، درصد چربی، اکسیژن مصرفی بیشینه، رزیستین و انسولین بود. یافته ها: پس از مداخله در گروه های تمرینی کاهش معنی داری در گلوکز خون، درصد چربی، مقاومت به انسولین به دست آمد، در حالی که رزیستین تنها در گروه ترکیبی کاهش معنی داری یافت. کاهش در انسولین، bmi و وزن از لحاظ آماری معنی دار نبودند. و اکسیژن مصرفی بیشینه در گروه های تمرینی افزایش معنی-داری یافته بود. مقادیر ذکر شده در گروه کنترل تغییر معنی داری نداشتند. نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2، تمرین هوازی و ترکیبی می تواند بهبود سطوح قند خون، درصد چربی، شاخص مقاومت به انسولین و اکسیژن مصرفی بیشینه را در پی داشته باشد و ترکیب تمرین مقاومتی و هوازی با اثر کاهنده بر رزیستین برای این دسته از بیماران پیشنهاد می شود.
پیمان یوسفی پور ناصر بهپور
مقدمه: افزایش سطوح اینترلوکین-6 سرم با پیشرفت دیابت نوع 2 و افزایش مقاومت به انسولین مرتبط است. انجمن دیابت آمریکا و کالج پزشکی- ورزشی آمریکا توصیه کرده اند که برنامه توانبخشی برای بیماران دیابتی بهتر است ترکیبی از تمرینات هوازی و مقاومتی باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر دو نوع برنامه تمرین هوازی و ترکیبی (هوازی- مقاومتی) بر سطوح اینترلوکین-6 سرم در مردان مبتلا به دیابت نوع 2 بود. روش های پژوهش: در این پژوهش، از مراجعه کنندگان به انجمن دیابت کرمانشاه تعداد 24 نفر به طور داوطلبانه به عنوان آزمودنی در این پژوهش شرکت کرده و به صورت تصادفی در سه گروه هوازی (8 نفر)، ترکیبی (8 نفر) و کنترل (8 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی گروه هوازی 3 جلسه دویدن در هفته با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته بود اما گروه ترکیبی در کنار دویدن به تمرینات مقاومتی با گروه های عضلانی عمده پرداختند. پیش و پس از مداخله، وزن، شاخص ترکیب بدنbmi، گلوکز خون ناشتا، قدرت عضلانی، اینترلوکین-6 سرم و شاخص مقاومت به انسولین اندازه گیری شدند. برای تحلیل آماری از آنالیز واریانس با اندازه گیری تگراری و t مستقل استفاده شد. یافته ها: 8 هفته تمرینات ورزشی هیچ تغییر معنی داری بر سطوح اینترلوکین-6 سرم در هیچکدام از گروه ها نداشت اما شاخص مقاومت به انسولین و گلوکز خون ناشتا در هر دو گروه تمرینی به طور معنی داری کاهش یافتند اما در گروه کنترل هیچ تغییر معنی داری نداشتند. قدرت عضلانی در گروه ترکیبی افزایش معنی دار یافت اما در گروه هوازی و کنترل تغییر معنی دار مشاهده نشد. همچنین وزن و bmi در هیچکدام از گروه ها تغییر معنی داری نداشتند. نتیجه گیری: انجام 8 هفته فعالیت ورزشی هوازی یا ترکیبی با بهبود مقاومت به انسولین، گلوکز خون ناشتا و قدرت بدنی می تواند برای دیابتی های نوع 2 سودمند باشد اما نمی تواند اثر معنی داری بر سطوح اینترلوکین-6 سرم، وزن یا bmi در این دسته از بیماران داشته باشد.
مهناز نوروزی وحید تادیبی
هدف از این پژوهش بررسی اثر مکمل آب پنیر به همراه تمرینات قدرتی بر ترکیب بدن و لیپیدهای سرم زنان دارای اضافه وزن بود.بدین منظور 18 زن دارای اضافه وزن در دامنه سنی20 تا 35 سال و با شاخص توده بدنی (bmi) در دامنه 25 تا 30 کیلوگرم بر مترمربع به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. پژوهش دو گروه مکمل و دارونما به مدت هشت هفته انجام گرفت.گروه مکمل آب پنیرایزوله شده( به مقدار 2/1 گرم برکیلوگرم وزن بدن در روز) وگروه دارونما مالتودکسترین به همان مقدارگروه مکمل مصرف کردند. تمرینات قدرتی شامل اسکات پا، پرس سینه، پرس پا، پایین کشیدن کابل، بازکردن زانو با دستگاه و حرکت قایقی می شد که پس در سه مرحله مقدماتی (10 تکرار بیشینه با 70 درصد وزنه 10 تکرار بیشینه)، اضافه بار (10 تکرار بیشینه با 80 درصد وزنه 10 تکرار بیشینه) و اضافه بار پیشرونده (10 تکرار بیشینه با 90 درصد وزنه 10 تکرار بیشینه) انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین دو گروه تنها در لیپوپروتئین کم چگال (ldl) و شاخص توده بدن (bmi )تفاوت معناداری وجود دارد (به ترتیب 049/0 p=و03/0 p=) و مکمل آب پنیر به همراه تمرینات قدرتی موجب کاهش معناداری در این شاخص ها شد. هر چند در گروه مکمل کلسترول و تری گلیسیرید کاهش بیشتر و hdl افزایش بیشتر داشت اما تفاوت بین گروه ها از نظر آماری معنادار نبود. نتایج بررسی ترکیب بدن نیز نشان داد که در بین درصد چربی بدن و شاخص توده بدن دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. توده بدون چربی(lbm ) درگروه دارونما کاهش و در گروه مکمل افزایش یافته اما تفاوت بین گروه ها معنادار نبوده است.
سعید محمدی ناصر بهپور
چکیده: برای بررسی شاخص های عملکردی، سرمی و ادراری آسیب عضلانی پس از یک وهله تمرین برونگرا 24 نفر دانشجوی مرد سالم غیر ورزشکار با دامنه سنی 23-19سال از بین 30 نفر که به صورت تصادفی از میان 500 دانشجویی که واحد تربیت بدنی 1 را در نیمسال دوم92-1391 در دانشگاه صنعتی کرمانشاه اخذ کرده بودند انتخاب و به صورت هدفمند به دو گروه 12 نفری کنترل و تجربیتقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی اقدام به انجام 50 فرود از روی نیمکت (drop jump) 60 سانتی متری به زمین که با فاصله 10 ثانیه از هم، در 5 مرحله 10 حرکتی (که بین هر مرحله یک دقیقه استراحت) کردند که از هر دو گروه کنترل و تجربی نمونه گیری خون در قبل و 24 ساعت پس از آزمون و نمونه ادراری در قبل و در طول مدت پس از آزمون تا صبح روز بعد در حالت ناشتا جمع آوری شد. به منظور تعیین فاکتور خونی کراتین کیناز از کیت های تجارتی پارس آزمون، از روشjaffe برای فاکتور ادراری کراتینین و با استفاده از گونیامتر دامنه حرکتی فلکشن مفصل زانو اندازه گیری شد. داده های بدست آمده از طریق آزمون t مستقل به منظور تفاوت پس از آزمون گروه های تجربی و کنترل و در سطح معنی داری 05/p ? و از آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای تعیین ارتباط فاکتور ها استفاده شد. نتایج این تحقیق افزایش معنی داری را در شاخص های خونی کراتین کیناز و ادراری کراتینین و کاهش معنی داری در شاخص عملکردی دامنه حرکتی مفصل زانو در 24 ساعت پس از آزمون نشان داد، اما با وجود ارتباط معنی دار بین دامنه حرکتی مفصل زانو و کراتین کیناز، ارتباط معنی داری بین کراتین کیناز و کراتینین و همچنین دامنه حرکتی مفصل زانو و کراتینین مشاهده نشد. واژگان کلیدی: تمرین برونگرا، کراتین کیناز، کراتینین و دامنه حرکتی فلکشن مفصل زانو.
نقی رحیمی ناصر بهپور
هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر یک روش درمان ترکیبی (اولتراسوند، یخ درمانی و tens) بر کوفتگی عضلانی تأخیری (doms) می باشد. 20 نفر دانشجوی پسر غیر ورزشکار (سن : 2+-21 سال، قد : 3+-167 سانتی متر و وزن : 16-+67 کیلوگرم) که تا 6 ماه قبل سابقه کوفتگی عضلانی نداشتند بصورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نموده و سپس بصورت تصادفی به دو گروه 10 نفره (کنترل و تجربی) تقسیم شدند. برای ایجاد کوفتگی عضلانی تأخیری از تمرین پله ( انقباض برونگرا در پای چپ) استفاده شده است. آزمودنیها باید 15 دقیقه و در هر دقیقه 24 پله (96 ضربه) را بالا و پایین روند. متغیرهای اندازه گیری شده در روز مبنا (قبل ازتمرین پله) ، 2، 24، 48 و 72 ساعت پس از تمرین پله عبارتند از : 1- شدت درد (توسط مقیاس بصری شدت درد (vas) و 2- کراتین کیناز . برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری anova repeated measure، آزمون تعقیبی توکی و آزمون t دو گروه مستقل در سطح (p<0/05) استفاده شده است. نتایج : هیچ تفاوت معنی داری بین میزان شدت درد گروه کنترل و تجربی، با توجه به زمان وجود نداشته است. در عین حال، طی 72 ساعت پس از ایجاد کوفتگی عضلانی تأخیری، اختلاف معنی داری بین میزان شدت درد گروه تجربی و کنترل مشاهده شده است. اختلاف معنی داری بین میزان کراتین کیناز گروه کنترل و تجربی و همچنین در تمام زمانها (به غیر از روز مبنا) مشاهده شد. بحث و نتیجه گیری : روش ترکیبی طی یک الی دو روز اول بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی تأخیری بر میزان شدت درد تأثیر نمی گذارد اما در زمانهای طولانی تر بر آن تأثیر می گذارد. روند افزایش کراتین کیناز گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کندتر می باشد. نهایتا، نتایج پیشنهاد می کنند که روش ترکیبی، روشی موثر بر کوفتگی عضلانی تأخیری است.
خدیجه افشین سعید قایینی
امروزه اختلالات عضلانی-اسکلتی از جمله شایع ترین عوامل زیان آور محیط های کاری است. ایستگاه های کار غیرارگونومیک و طراحی نامناسب مشاغل در محیط های کار، سبب شده است که کارگران در معرض ریسک-فاکتورهای ایجادکننده ی اختلالات عضلانی-اسکلتی قرار بگیرند؛ که به نظر می رسد شیوع این اختلالات در میان فرشبافان سنتی بیش از سایر مشاغل باشد. این اختلالات رتبه ی دوم بیماری ها و عوارض ناشی از کار را به خود اختصاص داده است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات قدرتی بر درد گردنی-شانه ای زنان فرشباف است. این مطالعه از نوع تحقیقات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون است. جامعه ی مورد مطالعه زنان فرشباف 20-30 ساله ی شهرستان اسلام آبادغرب هستند که 20 نفر از آن هایی که شدت درد شدید آن ها 3 یا بالاتر بود به طور تصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تجربی (10 نفر) قرار گرفتند. بعد از 6 هفته تمرین قدرتی شدت درد جاری، معمول و شدید دوباره با استفاده از مقیاس 0-9 اندازه گیری شد. عملیات آماری از طریق آمار توصیفی و t مستقل و وابسته با استفاده از نرم افزار spss صورت گرفت (p<0/05). در مقایسه ی پیش آزمون و پس آزمون درگروه تجربی، میزان درد شدید، معمول و جاری تفاوت معنی داری داشت (p<0/05). این میزان کاهش 53%، 50% و 58% به ترتیب برای درد شدید، معمول و جاری گزارش شد. اما در گروه کنترل تفاوت معنی داری بین مقادیر پیش آزمون و پس آزمون مشاهده نشد. بر پایه ی یافته های این پژوهش، انجام تمرینات قدرتی ویژه موجب کاهش درد شدید، معمول و جاری می شوند.
بهار پرویزی سعید قایینی
نشانگان استرس داخلی ساق، آماس پوشش یا ضریع استخوان ساق و یا اسپلینت ساق پا آسیب رایج در ورزشکارانی است که در قسمت پایین و در سطح جلویی و داخلی ساق پا درد دارند که بعد از فعالیت های شدید بدنی و ورزش زیاد به وجود می آید. در این عارضه، به دنبال هر فعالیت بدنی شدید که به ساق فشار زیادی وارد کند، عضلات ساق پا متورم و دردناک (سندروم کمپارتمان مزمن) می شوند. روش¬شناسی: هدف از تحقیق حاضر تاثیر ماساژ درمانی و تمرینات کششی – قدرتی بر نشانگان عارضه درد ساق پای دانشجویان دختر تربیت بدنی است. این مطالعه از نوع تحقیقات نیمه¬تجربی با طرح پیش¬آزمون و پس¬آزمون است. جامعه آماری تحقیق افراد مبتلا به شین اسپلینت می¬باشند. آزمودنی¬های تحقیق 33 دختر دانشجوی تربیت بدنی مبتلا به شین اسپلینت هستند که در حال گذراندن واحد دوومیدانی، به تشخیص ارتوپد دچار درد ساق پا بودند و به طور داوطلبانه آمادگی خود را جهت شرکت در تحقیق حاضر اعلام نمودند و به¬طور تصادفی به دو گروه تجربی (ماساژ10، تمرینات کششی- قدرتی11 نفر) و یک گروه کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. بعد از 4 هفته تمرینات کششی- قدرتی و ماساژ درمانی شدت درد با استفاده از مقیاس سنجش درد کلامی اندازه¬گیری شد. عملیات آماری از طریق آمار توصیفی و آمارهای استنباطی one-way anova ، روش کروسکال – والیس (kruskal-wallis) و t مستقل با استفاده از نرم¬افزار 20 spss صورت گرفت (p<0.05). یافته¬ها: در مقایسه¬ی پیش¬آزمون و پس¬آزمون درگروه تجربی، میزان درد در هر دو گروه تجربی تفاوت معنی¬داری داشت. اما در گروه کنترل تفاوت معنی¬داری بین مقادیر پیش¬آزمون و پس¬آزمون مشاهده نشد. بحث و نتیجه¬گیری: بر پایه¬ی یافته¬های این پژوهش، انجام تمرینات کششی-قدرتی و ماساژ درمانی موجب کاهش درد می¬شوند. میزان دامنه پلانتار فلکشن، دورسی فلکشن، اینورشن و اورشن مفصل مچ پا بین دو گروه ماساژ درمانی و تمرینات کششی- قدرتی تفاوت معنی¬داری وجود داشت، که در این زمینه فقط تمرینات کششی – قدرتی اثربخش بودند. همچنین در میزان قدرت عضلانی پلانتار فلکشن، دورسی فلکشن، اینورشن و اورشن مفصل مچ پا بین دو گروه تمرینات کششی- قدرتی و ماساژ درمانی تفاوت معنی¬داری وجود داشت، که در این زمینه هم فقط تمرینات کشش – قدرتی باعث افزایش قدرت عضلات ساق پا شدند.
فاطمه صحرایی زاده سعید قایینی
با توجه به اینکه کودکان کم توان ذهنی از سطح پایین تری از فاکتورهای آمادگی جسمانی نسبت به افراد سالم همتای خود برخوردارند، این تحقیق با هدف بررسی اثر هشت هفته تمرینات هوازی موزون محلی بر تعادل و عملکرد قلبی تنفسی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی مقطع ابتدایی انجام شد. بدین منظور، 20 دانش آموز دختر کم توان ذهنی در دسترس، در دو گروه ده نفره کنترل و تجربی مورد مطالعه قرار گرفتند. مدت کار تجربی هشت هفته سه جلسه ای و شامل اجرای تمرینات ریتمیک منطقه کرمانشاه به مدت 45 دقیقه بود. برای اندازه گیری شاخص های تعادل ایستا، تعادل پویا، توان هوازی بیشینه، تعداد تنفس، ظرفیت حیاتی آهسته و ظرفیت حیاتی فشاری در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب از آزمون های لک لک، گردش ستاره ای، پله هاروارد، شمارش تعداد تنفس در یک دقیقه و اسپیرومتری (برای دو آزمون آخر) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار spss در دو سطح آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (آزمون های t مستقل و t همبسته) در سطح معنا داری (0/05> p) انجام شد؛ و نتایج تجزیه و تحلیل آماری به این صورت ارائه گردید: 1. انجام تمرینات سبب ایجاد تفاوت معنی دار بین دو گروه کنترل و تجربی در فاکتورهای تعادل ایستا و پویا، تعداد تنفس نشد. 2. تفاوت معنی داری در توان هوازی بیشینه، ظرفیت حیاتی آهسته و ظرفیت حیاتی فشاری بین دو گروه کنترل و تجربی مشاهده شد.
صیاد رشیدی ناصر بهپور
انجمن دیابت آمریکا و کالج پزشکی- ورزشی آمریکا توصیه کرده¬اند که برنامه¬ توانبخشی برای بیماران دیابتی بهتر است ترکیبی از تمرینات هوازی و مقاومتی باشد. هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه اثر دو نوع برنامه تمرین هوازی و ترکیبی (هوازی- مقاومتی) بر لپتین سرم در مردان مبتلا به دیابت نوع 2 بوده¬است.در این پژوهش، از مراجعه¬کنندگان به انجمن دیابت کرمانشاه تعداد 24 نفر به طور داوطلبانه به عنوان آزمودنی در این پژوهش شرکت کرده و به صورت تصادفی در سه گروه هوازی (8 نفر)، ترکیبی (8 نفر) و کنترل (8 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی گروه هوازی 3 جلسه دویدن در هفته با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته بود.تمرین گروه ترکیبی، ابتدا 20 دقیقه تمرینات مقاومتی (شامل تمریناتی که گروه¬های عضلانی عمده را تقویت کنند از جمله درازونشست، بارفیکس اصلاح¬شده، نشست و برخاست با وزنه، شنای سوئدی) و پس از آن 20 دقیقه تمرین هوازی با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه بود. تمرینات مقاومتی در 3 ست 12 تا 8 تایی با فواصل استراحتی 30 ثانیه¬ی صورت می¬گرفت.
سعیده احمدی گودینی وحید تادیبی
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر 4هفته تمرین استقامتی- مقاومتی و مصرف مکمل آهن بر شاخصهای هموگلوبین و فریتین خون دختران فعال بوده است. بدین منظور،16 دختر فعال به طور تصادفی به دو گروه هشت نفره آزمایش ( تمرین استقامتی- مقاومتی با مکمل آهن) و کنترل (تمرین استقامتی-مقاومتی با دارونما) تقسیم شدند.نتایج مقایسه پیش آزمون با پس آزمون توسط آزمون t جفت نشان داد که تمرین استقامتی- مقاومتی با مکمل آهن موجب تغییرات معنادار در هموگلوبین و فریتین نشد. تمرین استقامتی- مقاومتی با دارونما نیز نتوانست موجب تغییرات هموگلوبین و فریتین شود .
رضا منصوری مطلق پری امیر عباس منظمی
هدف این تحقیق تعیین اثر پیش¬سرمایش بر اجرای آزمون رست در محیط گرم بود. بدین منظور 12دانشجوی فوتسالیست تربیت بدنی مرد در دو جلسه جداگانه به فاصله 3 روز در این تحقیق شرکت نمودند. که در دو جلسه آزمودنی¬ها قبل از پوشیدن جلیقه متغیر¬های مورد نظر اندازه¬گیری شد و بعد جلیقه (با جلیقه معمولی و با جلیقه یخ) را پوشیده و با60 درصد ضربان بیشینه به مدت 30 دقیقه شروع به گرم کردن کردند و سپس تست rast (تمرین سرعتی 35×6) را انجام دادند و بلافاصله پس از انجام فعالیت مذکور، متغیر¬های مورد نظر مجدداً اندازه¬گیری شد. تحلیل¬های آماری در سطح معنی¬داری 05/0 نشان داد که فشار خون و لاکتات خون در دو شرایط یکسان بود و تفاوت معنی¬داری نداشتند (05/0 p<). در پیش¬سرمایش میانگین توان بیشینه، توان متوسط، توان کمینه، ضربان قلب و دمای مرکزی، نسبت به گروه کنترل بالاتر بود و تفاوت معنی¬داری در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (05/0 p<). در مجموع این نتایج پیشنهاد می¬کنند که پیش¬سرمایش به روش پوشیدن جلیقه یخ، موجب بهبود تکرار اجرای فعالیت شدید می¬گردد. واژگان کلیدی: پیش¬سرمایش، توان بی¬هوازی، فعالیت شدید.
حمید رادویسی سعید قایینی
مقدمه و هدف: ورزشکاران سطح بالا از نظر مهارتی اختلاف ناچیزی با یکدیگر دارند. بنابراین، ورزشکاری برنده است که از طریق غلبه بر اضطراب خود مرتکب اشتباه کمتری بشود. هدف از انجام این پژوهش مقایسه تأثیر ماساژ کلاسیک و تمرینات آرمیده ساز بنسون بر اضطراب حالتی رقابتی و شاخص های قلبی عروقی نوجوانان کشتی گیر سبک وزن بود. مواد وروش ها: پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح سه گروهی (گروه ماساژ، گروه آرام سازی بنسون و گروه کنترل) بود. آزمودنی ها 45 کشتی گیر فرنگی کار 16-17 سال در اوزان 42 تا 63 کیلوگرم بودند که به طور تصادفی در سه گروه 15 نفره ماساژ، تمرینات آرمیده ساز بنسون و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. کار تجربی به شکل اجرای ماساژ کلاسیک و تمرینات آرمیده ساز بنسون به مدت 15 دقیقه در یک ساعت قبل از مسابقات بود. تجزیه و تحلیل آماری داده ها از طریق آمار توصیفی، آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، تحلیل واریانس یک سویه و آزمون توکی (05/0p<) انجام گردید. یافته ها: نتایج پژوهش بر کاهش معنادار سطح اضطراب حالتی رقابتی گروه ماساژ (58/86±4/74) و تمرینات آرمیده سازی (61/93±3/43) از گروه کنترل (3/37±68/60) دلالت داشتند (005/0=p). اما تفاوت مشاهده بین دو گروه تجربی معنادار نبود (09/0<p). در تعداد ضربان قلب و میزان فشار خون سیستولی نیز تفاوت معناداری بین دو گروه ماساژ و تمرینات آرمیده سازی مشاهده نشد، اگرچه آن دو به طور معناداری از گروه کنترل بهتر بودند(005/0=p). و بالاخره در میزان فشار خون دیاستولی تفاوت معناداری بین هیچ یک از گروهها مشاهده نشد(680/0<p). نتیجه گیری: نوجوانان کشتی گیر بهتر است به منظور کاهش سطح اضطراب حالتی رقابتی، کاهش تعداد ضربان قلب و فشار خون سیستولی از ابزار ماساژ و تمرینات آرمیده ساز بنسون در یک ساعت پیش از رقابت بهره بگیرند.
علی جمشیدی حسین آبادی وحید تادیبی
هدف از این پژوهش تعیین تاثیر مکمل کافئین بر قدرت، استقامت عضلانی و آمادگی هوازی کشتی¬گیران نخبه استان کرمانشاه بود. بدین منظور 20 کشتی¬گیر نخبه پسر آموزشگاهی در دامنه سنی 20-18 سال به¬صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. پژوهش در دو گروه مکمل (10نفر) و دارونما (10نفر) به صورت تصادفی دو جلسه در هفته به مدت دو هفته در یک طرح دو سوکور متقاطع انجام گرفت. هفته اول،گروه مکمل کافئین (به مقدار 6 میلی¬گرم به کیلو¬گرم وزن بدن به صورت کپسول) و گروه دارونما (پودر نشاسته به صورت کپسول به همان مقدار گروه مکمل) یک ساعت قبل از انجام تست¬های قدرت عضلانی (rm1) پرس سینه، استقامت عضلانی (تست بارفیکس) و توان هوازی بیشینه(یویو) مصرف کردند. هفته دوم، همین آزمون¬ها تکرار شد با این تفاوت که جای گروه¬ها از نظر مصرف کافئین یا دارونما عوض شد. نتیجه: مصرف دوز (mg/kg6) مکمل کافئین افزایش معناداری در قدرت عضلانی کشتی¬گیران نخبه نداشت اما افزایش معناداری در استقامت عضلانی و آمادگی هوازی داشت.
امیر یوسفوند وحید تأدیبی
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثرات تمرینات مقاومتی و استقامتی بر شاخص های میگرن و کیفیت زندگی بیماران میگرنی بوده است. آزمودنی های این تحقیق شامل 18 مرد مبتلا به میگرن بودند که بر طبق معیارهای ورود به تحقیق و آگاهی کامل از مراحل اجرای کار، انتخاب و سپس به سه گروه همگن شش نفری (گروه کنترل، گروه تمرینات مقاومتی و گروه تمرینات استقامتی) تقسیم شدند. قبل از شروع پروتکل تمرینی، شدت سردرد، مدت سردرد و تعداد حملات میگرنی و کیفیت زندگی آزمودنی ها ارزیابی و ثبت گردید. سپس گروه تمرین مقاومتی و استقامتی تمرینات خود را به مدت هشت هفته (دو جلسه در هفته) انجام دادند، در حالی که گروه کنترل در طول انجام تحقیق هیچ گونه فعالیت ورزشی نداشتند. در نهایت بعد از انجام پروتکل تمرینی، آزمون مجدد جهت ارزیابی متغیرهای وابسته انجام گردید. برای تعیین اختلاف درون گروهی هر یک از گروه های مقاومتی، استقامتی و کنترل از روش آماری t همبسته (زوجی) و برای تفاوت بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان دهنده تأثیر معنی دار تمرینات مقاومتی و استقامتی بر شاخص های میگرن و کیفیت زندگی آزمودنی ها بود. تمرین مقاومتی و استقامتی منجر به کاهش شاخص های سردرد میگرنی مانند؛ شدت سردرد، مدت سردرد ، تکرار سردرد و بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به میگرن شد. هم چنین نتایج نشان داد بین تأثیرات تمرین مقاومتی و استقامتی بر شدت سردرد (0001/0=p) و مدت سردرد (034/0=p) تفاوت معنی داری مشاهده شد، اما در سایر متغیرهای تحقیق تفاوتی بین دو روش تمرینی مذکور مشاهده نشد. نتیجه گیری: تمرینات استقامتی نسبت به تمرینات مقاومتی باعث کاهش بیشتر در شدت و مدت سردرد در افراد مبتلا به میگرن گردید.
مجتبی احمدیانی وحید تأدیبی
چکیده ندارد.
زینب عبدی ناصر بهپور
ارکسین a پلی پپتیدی است که می تواند در تنظیم فشار خون و عملکرد قلبی عروقی نقش داشته باشد. پژوهش ها نشان داده اند که هم فعالیت بدنی و هم هیپوکسی در پیش گیری و درمان پرفشار خونی موثر بوده اند. هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه آثار تمرین هوازی و هیپوکسی تناوبی بر سطح ارکسین a سرم، فشار خون سیستولی و دیاستولی در افراد مبتلا به پیش پر فشار خونی بوده است. بدین منظور10 مرد و زن مبتلا به پیش پر فشار خونی با میانگین سنی 3/07±7/51 سال به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت و در روزهای جداگانه یک وهله تمرین هوازی و یک وهله هیپوکسی تناوبی اجرا کردند. تمرین هوازی به مدت 40 دقیقه با شدت 70 درصد ضربان قلب ذخیره بر روی تریدمیل انجام شد. در وهله هیپوکسی تناوبی، 5 دقیقه هوای هیپوکسی (11 درصد اکسیژن) و 5 دقیقه هوای نورموکسی (هوای اتاق) به طور متناوب برای یک ساعت در حالت نشسته استنشاق شد. پیش و پس از وهله تمرین هوازی و هیپوکسی تناوبی پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. متغیر های مورد اندازه گیری شامل ارکسین a، فشار خون سیستولی و دیاستولی بود. سطح ارکسین a پس از هر دو مداخله کاهش یافت ولی این کاهش فقط پس از هیپوکسی تناوبی معنی دار بود. فشار خون سیستولی پس از هر دو مداخله کاهش معنی داری داشت و بین این کاهش ها اختلاف معنی داری دیده نشد. همچنین بین کاهش در سطح ارکسین a و فشار خون سیستولی پس از هیپوکسی تناوبی رابطه مستقیم معنی داری دیده شد. فشار خون دیاستولی پس از هر دو مداخله کاهش معنی داری یافت و این کاهش پس از تمرین هوازی به طور معنی داری بیشتر از هیپوکسی تناوبی بود. در نتیجه گیری کلی، در مبتلایان به پیش پر فشار خونی، فشار خون پس از یک وهله تمرین هوازی یا هیپوکسی تناوبی کاهش می یابد و همچنین هیپوکسی تناوبی می تواند به طور معنی داری سطح ارکسین a را در این دسته افراد کاهش دهد و این کاهش با کاهش در فشار خون سیستولی همبستگی دارد.
مسعود جمشیدی حسین آبادی ناصر بهپور
مقدمه و هدف: طی دو دهه گذشته تأثیر مکمل¬های گوناگون اسیدآمینه جهت بهبود عملکرد ورزشی به اثبات رسیده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل ال¬آرژینین بر پاسخ هورمون رشد، لاکتات و گلوکز سرم به فعالیت هوازی در دانش¬آموزان پسر ورزشکار هنرستان تربیت بدنی استان کرمانشاه بود. روش تحقیق: بدین منظور تعداد 10 دانش¬آموز ورزشکار با (سن: 76/0 ± 60/18)، (وزن: 21/7 ± 5/69)، (شاخص توده بدنی: 46/2 ± 3/22) و (قد: 67/4 ± 1/169) به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. مطالعه به صورت تصادفی، دو سوکور و متقاطع در یک موقعیت کنترل، و دو موقعیت مصرف مکمل(gr/kgw1/0) و دارونما (نشاسته) انجام شد. آزمودنی¬ها در سه مرحله آزمون دوی هوازی شامل (دویدن دور پیست با شدتی به میزان درک فشار نمره 15 مقیاس بورگ که معادل با 70-80 درصد hrmax بود) شرکت کردند. مرحله اول قبل از دریافت مکمل و دارونما (موقعیت کنترل) و مرحله دوم و سوم بعد از دریافت دوره¬های سه روزه مکمل و دارونما انجام شد. خون¬گیری از آزمودنی¬ها در مرحله اول قبل و بعد از آزمون هوازی به عمل آمد و در مرحله دوم و سوم بعد از دریافت دوره¬های سه روزه مکمل و دارونما و بلافاصله پس از آزمون دوی هوازی صورت گرفت. جهت تجزیه وتحلیل داده¬ها از آزمون t وابسته، آزمون تعقیبی توکی و آنالیز واریانس یک سویه (anova) در سطح معناداری (p<0/05) بهره گرفته شد. یافته¬ها: نتایج نشان داد که در مقادیر میانگین هورمون رشد پس از تمرین هوازی و مصرف مکمل و دارونما همراه با تمرین افزایش معنادار مشاهده گردید (p به ترتیب 005/0، 001/0و 015/0). مقدار میانگین لاکتات خون پس از تمرین هوازی بطور معناداری افزایش یافت (025/0p= ) ولی در مقادیر میانگین لاکتات خون پس از مصرف مکمل آرژینین و دارونما همراه با تمرین تغییر معناداری مشاهده نشد (p به ترتیب 098/0 و 058/0). در مقدار میانگین گلوکز خون پس از تمرین هوازی و بعد از مصرف مکمل آرژینین ودارونما همراه با تمرین تغییر معناداری مشاهده نگردید (p به ترتیب 12/0، 064/0و11/0). نتیجه¬گیری: مصرف مکمل ال¬آرژینین (gr/kgw1/0) بر پاسخ هورمون رشد به تمرین هوازی تأثیر معناداری داشته ولی بر پاسخ لاکتات وگلوکز سرم به تمرین هوازی تأثیر معناداری نداشت. واژگان کلیدی: مکمل ال¬آرژینین، فعالیت هوازی، هورمون رشد، لاکتات، دارونما
سعید محمدی ناصر بهپور
هدف کلی از انجام این پژوهش بررسی عملکرد جودوکاران با توان هوازی و بی¬هوازی متفاوت در آزمون آمادگی ویژه جودو بود. بدین منظور تعداد 33 نفر از جودوکاران مرد شهر کرمانشاه(سن؛2/25±22/60 سال) با حداقل سه سال سابقه تمرین منظم و شرکت در مسابقات رسمی این رشته به طور داوطلبانه و به صورت نمونه در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون آمادگی ویژه جودو، چرخ کارسنج برای اجرای آزمون بی¬هوازی وینگیت 30 ثانیه¬ای و نوارگردان برای اجرای آزمون هوازی بیشنه بروس بود. به منظور جلوگیری از اثر خستگی آزمون¬ها بر یکدیگر بین اجرای هر آزمون با آزمون دیگر مدت سه روز فاصله داده شد. در بخش آمار استنباطی، قبل از تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون کلموگروف اسمیرنوف برای کسب اطمینان از طبیعی بودن توزیع داده ها استفاده شد که نتایج نشان دهنده طبیعی(نرمال) بودن داده¬های بدست آمده بود، بنابراین در تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه¬ها، از آزمون¬های پارامتریک استفاده شد. از آزمون¬های آماری t مستقل برای بررسی تفاوت در بین دو گروه دارای توان هوازی و بی¬هوازی بالا و پائین در آزمون ویژه جودو استفاده شد، همچنین از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نیز برای بررسی روابط توان¬های هوازی و بی¬هوازی با نتایج آزمون آمادگی ویژه جودو استفاده شد. نتایج تجزیه تحلیل داده¬ها نشان داد که بین دو گروه با توان هوازی بالا و توان هوازی پایین تفاوت معناداری در اجرای آزمون ویژه جودو وجود دارد (0/05p≤) و افراد با توان هوازی بالاتر عملکرد بهتری را از خود نشان دادند. اما نتایج بررسی جودوکاران با توان بی¬هوازی بالا و پائین نشان داد که بین دو گروه در اجرای آزمون جودو تفاوت معناداری وجود ندارد (0/05p≥). همچنین نتایج نشان داد که بین توان هوازی(vo2max) و شاخص آمادگی آزمون ویژه جودوکاران ارتباط معناداری با سطح معناداری بالا وجود دارد(0/01p≤)، اما بین توان بی¬هوازی(اوج توان بی¬هوازی) و شاخص آمادگی آزمون ویژه جودوکاران ارتباط معناداری وجود ندارد(0/05p≥). نتایج این پژوهش نشان می¬دهد که جودوکاران با توان هوازی بالاتر عملکرد بهتری را در آزمون ویژه جودو داشتند.
علیرضا غیاثی محمد عزیزی
سابقه و هدف: مطالعات مختلفی در ربطه با اثر مکمل ال- آرژینین بر عملکرد فیزیکی ورزشکاران و نیز پاسخ هورمون انسولین انجام شده است، اما نتایج ضد و نقیض بوده اند. هدف از این مطالعه تعیین اثر مکمل ال – آرژینین بر پاسخ هورمون انسولین، لاکتات و گلوکز خون در یک جلسه فعالیت هوازی وامانده ساز در ورزشکاران است. مواد و روش ها: 10 مرد ورزشکار سالم رشته هنرستان تربیت بدنی ، در یک مطالعه تصادفی دو سو کور به دو گروه دریافت کننده مکمل ال آرژینین (0/1 به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در یک روز) و یا دارونما تقسیم شده و به مدت شش روز مکمل یا دارونما دریافت کردند. افراد حاضر در مطالعه، آزمون ورزشی را قبل و بعد از دریافت مکمل انجام دادند. آزمون بکار رفته در این مطالعه آزمون ورزشی میدانی، دویدن با مقیاس بورگ 10 به صورت هوازی تا رسیدن به وامانده¬گی اختیاری دور پیست دو و میدانی انجام شد. در هر مرحله آزمون، نمونه های خون ناشتا از ورید بازویی قبل از آزمون و پایان آزمون گرفته شد. نتایج:در این تحقیق، درگروه دریافت کننده مکمل ال – آرژینین مقدار میانگین هورمون انسولین پلاسمای خون آزمودنی ها پس از مصرف مکمل آرژینین همراه با تمرین افزایش معناداری به میزان 95/ 83 درصد مشاهده گردید (t=-19/42 ,p-0/00). در مقدار میانگین لاکتات پلاسمای خون آزمودنی ها پس از مصرف مکمل آرژینین همراه با تمرین افزایش غیرمعناداری به میزان 1/02 درصد مشاهده گردید (t=-1/96, p=0/096). در مقدار میانگین گلوکز پلاسمای خون آزمودنی ها پس از مصرف مکمل آرژینین همراه با تمرین کاهش غیرمعناداری به میزان 2/03 درصد مشاهده گردید (t=2/62 , p=0/15). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که مصرف مکمل ال – آرژینین به میزان 0/1گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت شش روز موجب افزایش معنی دار غلظت هورمون انسولین می شود، ولی تاثیرمعنی داری بر میزان پاسخ لاکتات خون و گلوکز نداشته است.
فرنوش افضلی ناصر بهپور
اثر شنا با شدت متوسط بر عملکرد موش های سوری ماده ی تخمدان برداری شده بررسی شد.
علیرضا پاآهو ناصر بهپور
هدف ما بررسی آثار حاد و مزمن تمرین تناوبی شدید بر سطوح تستوسترون، کورتیزول و نیمرخ چربی در کودکان چاق و دارای اضافه وزن است 20 آزمودنی چاق و دارای اضافه وزن غیر فعال به صورت تصادفی به 2 گروه تمرین تناوبی شدید و گواه تقسیم شدند. پروتکل تمرین تناوبی شدید شامل دو وهله حاد در ابتدا و انتهای دوره، به همراه 3 جلسه در هفته با شدت 100 تا 110 درصد حداکثر سرعت هوازی به مدت 12 هفته بود. سطوح کورتیزول و تستوسترون آزمودنی ها قبل و بعد از وهله های حاد و سطوح استراحتی کورتیزول، تستوسترون و نیمرخ چربی قبل و بعد از دوره تمرین در حالت ناشتا اندازه گیری شد. سطوح تستوسترون در وهله حاد ابتدایی افزایش یافت که از نظر آماری معنی دار نبود، اما افزایش تستوسترون در وهله انتهایی معنی دار بود. کورتیزول در هر دو وهله حاد به طور معنی-داری افزایش یافت، اما نسبت تستوسترون به کورتیزول در هر دو وهله حاد به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین یافته ها پس از 12 هفته کاهش معنی دار سطوح استراحتی کورتیزول، tc، tg، ldl-c و افزایش hdl-c را در گروه تمرین تناوبی شدید نشان داد، اما بر سطوح استراحتی تستوسترون تاثیر معنی داری نداشت. این در حالی است که شاخص های آنترپومتریک و tc، tg و ldl-c گروه شاهد به طور معنی داری افزایش داشت، اما hdl-c آنها به طور معنی داری کاهش نشان داد. به طور کلی، تمرین تناوبی شدید را می توان به عنوان روشی برای بهبود برخی شاخص های مربوط به ارتقاء سلامت کودکان چاق و دارای اضافه وزن استفاده کرد.
مرضیه صدیقی وحید تادیبی
هدف از تحقیق حاضر مقایسه تاثیرهشت هفته تمرین مداوم و متناوب برسطوح هورمون رشد (gh)، نیمرخ لیپیدی، ترکیب بدنی و قند خون در دختران چاق غیر فعال بوده است. آزمودنی های این پژوهش شامل 30 دختر چاق(با شاخص توده ی بدنی مساوی یا بیشتر از 30) بود که به سه گروه همگن 10 نفری: گروه تمرین تناوبی(با میانگین سنی 78/0±20/17سال، قد20/5±20/159سانتی متر، وزن 14/5±50/85 کیلوگرم، شاخص توده بدنی81/0±51/31کیلوگرم برمترمربع)، تمرین تداومی(با میانگین سن07/1±40/16سال، قد70/6±70/160سانتی متر، وزن74/4±400/84 کیلوگرم، شاخص توده بدنی06/1±07/32کیلوگرم بر مترمربع) وکنترل(با میانگین سن94/0± 30/16سال، قد42/5±80/158سانتی متر، وزن01/5± 40/85کیلوگرم، شاخص توده بدنی 65/0±52/31 کیلوگرم بر مترمربع) تقسیم شدند. گروه تمرین تناوبی و تداومی، تمرینات خود را به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) انجام دادند، در حالی که گروه کنترل در طول انجام تحقیق هیچ گونه فعالیت ورزشی نداشتند. 72 ساعت قبل و بعد از اجرای پروتکل از آزمودنی ها نمونه گیری خون به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از t-test ( با سطح معنی داری05/0?p ) استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان دهنده تاثیر معنی دار تمرینات تناوبی و تداومی بر شاخص های هورمون رشد، ترکیب بدنی و نیمرخ لیپیدی بود. تمرین تناوبی و تداومی منجر به افزایش میزان هورمون رشد، بهبود نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی شد. هم چنین نتایج نشان داد که تمرین تداومی برسطوح هورمون رشد، نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی تفاوت معنی دار بیشتری دارد؛ اما در شاخص قند خون تفاوتی بین دو روش تمرینی مذکور مشاهده نشد. نتیجه گیری: تمرینات تداومی نسبت به تمرینات تناوبی باعث افزایش در سطوح هورمون رشد، نیمرخ لبیپیدی و ترکیب بدنی در دختران چاق غیرفعال گردید. کلید واژه: تمرین تداومی؛ تمرین تناوبی؛ دختران چاق؛ هورمون رشد
مریم حیدریان ناصر بهپور
هدف از این پژوهش بررسی اثر یک وهله تمرین ترکیبی بر بیان ژن سایتوکاین های پیش التهابی و ضد التهابی در لکوسیت زنان سالم و دیابتی نوع 2 می باشد. آزمودنی های مورد مطالعه در این تحقیق شامل دو گروه از زنان سالم و دیابتی بودند که با توجه به محدود بودن رده سنی 38-30 سال تعداد افراد شرکت کننده در هر گروه {6 n=}نفر انتخاب و در مجموع {12n=}نفر آزمودنی مورد مطالعه قرار گرفتند.افراد دیابتی دراین مطالعه شاخص گلیسمی بالاتر از 130 میلی گرم بر دسی لیتر و افراد سالم شاخص گلیسمی90 میلی گرم بر دسی لیتر را دارا بودند، افراد واجد شرایط به صورت تصادفی انتخاب و افراد سالم نیز با توجه به شرایط تحقیق از نمونه های در دسترس و به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از اخذ رضایت نامه کتبی یک وهله تمرین را مطابق پروتکل تمرینی همزمان( تمرین مقاومتی با 80 درصد یک تکرار بیشینه شامل حرکات اسکات، پرس سینه، فلکشن زانو و زیر بغل و تمرین استقامتی با شدت 70-75 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت سی دقیقه بر روی تردمیل) به فعالیت پرداختند. از آزمودنی ها در دو نوبت قبل از تمرین و بلافاصله پس از تمرین خون گیری به عمل آمد. از نرم افزار رست و آزمون t همبسته برای بررسی تفاوت ها و همبستگی ها استفاده شد. یافته ها نشان داد میزان بیان ژن اینترفرون گاما و عامل تغییر رشد بتا در افراد سالم و دیابتی نوع 2 بعد از فعالیت نسبت به سطوح قبل از تمرین تغییری نکرد. علاوه بر این، نتایج تحقیق نشان داد که ژن اینترلوکین 18 در لکوسیت افراد سالم و دیابتی بلافاصله بعد از تمرین بیان نشده است. نتاج حاصل از پژوهش حاضر بیانگر این است که تمرین ترکییبی در یک وهله نمی تواند تغییری را در بیان ژن اینترفرون گاما، اینترلوکین 18 و tgf-? ایجاد کند. واژه های کلیدی: دیابت نوع 2، تمرینات همزمان، اینترلوکین 18، اینترفرون گاما، عامل تغییر رشد بتا
فرزانه گندمی ناصر بهپور
چکیده ندارد.