نام پژوهشگر: خلیل طالبی جهرمی
هاجر فعال محمدعلی خلیل طالبی جهرمی
زنبور habrobracon hebetor say (hym.: braconidae)، پارازیتوئید خارجی مرحله لاروی تعداد زیادی از آفات انباری و زراعی بالپولکدار می باشد. در حال حاضر برای کنترل این آفات به طور معمول از روش کنترل شیمیایی استفاده می شود که علاوه بر خطرات جانبی زیست محیطی، بر دشمنان طبیعی این آفات اثرات کشندگی نیز دارند. به همین دلیل در این تحقیق اثرات کشندگی و زیرکشندگی دو آفت کش متداول( کلرپیریفوس و فن پروپاترین) در مزارع برای کنترل کرم میوه گوجه فرنگی helicoverpa armigera (hunber) روی h. hebetor مورد ارزیابی قرار گرفت. حشرات بالغ h. hebetorاز مزارع رامهرمز جمع آوری و روی لاروهای سن آخرephestia kuehniella zeller (lep: pyralidae) در دمای1 ± 26درجه سانتیگراد، رطوبت نسبی 10±65 درصد و دوره روشنایی:تاریکی 8:16 ساعت پرورش داده شدند. غلظت های توصیه شده ی مزرعه ای کلرپیریفوس و فن پروپاترین برای این زنبور پارازیتوئید کشنده بودند و غلظت زیرکشنده آفت کش های مذکور نیز روی پارامترهای زیستی پارازیتوئید اثرات منفی داشتند. 25lc کلرپیریفوس در سه مرحله رشدی(لاروی، شفیرگی،حشرات بالغ) بترتیب mg ai l-1 043/0، 36/5، 2 و 25lc فن پروپاترین در سه مرحله رشدی بترتیب mg ai l-1 38/0، 9/13، 45/4 بدست آمد. به منظور بررسی اثرات غلظت زیرکشنده این آفت کش ها روی پارامترهای زیستی و جمعیتی h. hebetor از دو روش استفاده شد. در حشرات بالغ از روش تماسی با استفاده از قفس های در معرض قراردهی و در مراحل لاروی و شفیرگی از روش غوطه وری استفاده شد. تقریباً تمام پارامترهای جمعیت پایدار و پارامترهای زیست پارازیتوئید تحت تاثیر آفت کش ها قرار گرفتند. مجموع lx در شاهد 57/26 و در تیمار کلرپیریفوس روی مراحل مختلف رشدی بترتیب 87/22، 16/27، 78/12 و در تیمار فن پروپاترین روی مراحل مختلف رشدی بترتیب 14/19، 68/24، 44/14 بدست آمد. r0 در شاهد 9/258 و در تیمار کلرپیریفوس روی مراحل مختلف رشدی بترتیب 34/82، 63/240، 05/53 و در تیمار فن پروپاترین روی مراحل مختلف رشدی بترتیب 16/82، 78/85، 44/57 بدست آمد. rm در شاهد 318/0 و در تیمار کلرپیریفوس روی مراحل مختلف رشدی بترتیب 285/0، 317/0، 276/0 و در تیمار فن پروپاترین روی مراحل مختلف رشدی بترتیب 251/0، 257/0، 290/0 بدست آمد. هر دو آفت کش روی تمامی پارامترهای زیستی اثرات منفی داشتند تنها کلرپیریفوس در مرحله شفیرگی اثری رو پارازیتوئید بجای نگذاشت. براساس نتایج، اثر کل آفت کش های کلرپیریفوس و فن پروپاترین در تمام مراحل رشدی زنبور پارازیتوئید بین 75-50 درصد به دست آمد. طبق گروه بندیiobc، هر دو آفت کش در گروه آفت کش های کمی زیان آور طبقه بندی شدند. در نهایت با آن که هر دو آفت کش در یک گروه طبقه بندی شدند، اما اثرات درازمدت فن پروپاترین روی پارامترهای زیستی زنبور پارازیتوئید h. hebetor، بیشتر از کلرپیریفوس ارزیابی شد. همچنین واکنش تابعی h. hebetor نسبت به تراکم های مختلف در تیمارهای شاهد و مراحل لاروی و شفیرگی از نوع سوم بود اما در مرحله حشرات بالغ واکنش تابعی به نوع دوم تغییر کرد
مریم مهدوی مقدم خلیل طالبی جهرمی
چکیده در این تحقیق مکانیسم های مقاومت کنه تارتن دو لکه ای به کنه کش فن پیروکسیمیت مورد بررسی قرار گرفت. زیست سنجی به دو روش غوطه وری برگ در محلول سمی با استفاده از ماده فرموله شده و روش تماس با باقیمانده در لوله آزمایش (rcv ) با استفاده از ماده تکنیکال انجام گرفت. نتایج آزمایش های زیست سنجی غوطه وری برگ نشان داد که نسبت مقاومت در جمعیت های اصفهان، یزد و رشت به ترتیب 1026، 95/68 و 72/3 برابر در مقایسه با جمعیت حساس پایه می-باشد. همچنین نسبت مقاومت در روش rcv برای جمعیت های اصفهان، یزد و رشت به ترتیب 88/611 ، 24/28 و 03/3 در مقایسه با جمعیت حساس محاسبه شد. با استفاده از سینرژیست های tpp،pbo و dem به ترتیب نقش آنزیم های استراز، mfoوgst در مقاومت به فن پیروکسیمیت مورد بررسی قرار گرقت و مقدار lc50ی این کنه کش در جمعیت های اصفهان، یزد، رشت و حساس با استفاده از این سینرژیست ها تخمین زده شد. pbo مقدار lc50 را در جمعیت های اصفهان، یزد، رشت و حساس به ترتیب 8/9، 3/16، 4/5 و9/2 برابر کاهش داد. نسبت سینرژیستی با استفاده از سینرژیست tpp در مورد جمعیت های اصفهان، یزد، رشت و حساس به ترتیب 02/3، 23/1، 4/6 و 8/2 بدست آمد. همچنین dem، lc50ی فن پیروکسیمیت را روی جمعیت های اصفهان، یزد، رشت و حساس به ترتیب 3/2، 73/0، 7/3 و 1/3 برابر کاهش داد. اندازه گیری فعالیت استرازی با سوبسترای ?-نفتیل استات نشان داد که فعالیت این آنزیم در جمعیت های اصفهان، یزد و رشت به ترتیب 9/3، 8/1،5/1 برابر بیش تر از جمعیت حساس بود. همچنین با اندازه گیری پارامترهای سینتیکی و الگوی باندهای این آنزیم در تحلیل زایموگرامی نشان داده شد که این آنزیم ها از لحاظ کمی و کیفی در جمعیت های اصفهان و یزد در مقایسه با حساس متفاوت هستند. اندازه گیری فعالیت، پارامترهای سینیتیکی و تحلیل زایموگرامی آنزیم گلوتاتیون اس-ترنسفراز (gst) نشان داد که احتمالا کیفیت و کمیت این آنزیمها در جمعیت های اصفهان و یزد با جمعیت حساس تفاوت معنی داری دارد. همچنین نتایج نشان داد که محتوای سیتوکروم p450 جمعیت های اصفهان، یزد و رشت به ترتیب 8/1، 9/1 و 07/1 برابر بیش تر از مقدار آن در جمعیت حساس بود. نتایج زیست سنجی کنه کش فنازاکوئین نشان داد که نسبت مقاومت جمعیت های اصفهان، یزد و رشت به ترتیب حدود 3109، 5/439 و 53/10 برابر در مقایسه با جمعیت حساس می-باشد. این نتیجه مقاومت تقاطعی بین ترکیب فن پیروکسیمیت و فنازاکوئین را تأیید می کند. نتایج نشان داد که میزان پروتئین کل در جمعیت اصفهان، یزد و رشت به ترتیب 4/2، 4/1 و 06/1 برابر بیشتر از جمعیت حساس بود. نتایج بدست آمده از تخمین لیپید و کربوهیدرات نشان داد که مقدار این پارامترها در جمعیت های حساس و مقاوم با یکدیگر اختلاف معنی داری دارد. نتایج اندازه گیری سطح انرژی نشان داد که انرژی مصرفی در جمعیت های اصفهان، یزد و رشت به ترتیب 22/1 ،12/1 و 04/1 برابر بیشتر از جمعت حساس می باشد. اندازه گیری سطح انرژی کنه های تیمار شده با فن پیروکسیمیت به روش rcv نشان داد که در همه جمعیت ها سطح انرژی کنه های تیمار شده با دوزهای بالا، در مقایسه با شاهد کاهش پیدا می کند. به طور کلی در مورد جمعیت های اصفهان و یزد در بین آنزیمهای سم زدا بیشترین نقش را سیستم اکسید کننده داشته و استرازها و گلوتاتیون اس ترنسفراز در درجه بعدی اهمیت هستند. مخصوصا در جمعیت اصفهان با توجه به نسبت مقاومت بالا علاوه بر مقاومت متابولیکی، احتمالا غیر حساس شدن مکان هدف به فن پیروکسیمیت و فنازاکوین نیز در مقاومت دخیل می باشد.
علی مسلمی مهنی علیرضا بندانی
آگاهی از میزان باقیمانده ترکیبات آفت کش در محصولات کشاورزی، نقش مهمی در سلامت و بهداشت جامعه دارد. در کشور ما یکی از محصولات پر مصرف، خیار می باشد که مصرف سرانه آن در زمره بالاترین محصولات جالیزی است و به دلیل تازه خوری و نیز دوره کوتاه بین زمان سمپاشی تا برداشت محصول، امکان آلودگی بهداشتی را برای انسان دارد. از این رو در این تحقیق، وجود باقیمانده حشره کش پی متروزین که برای کنترل آفات مکنده به کار می رود در میوه خیار، در گلخانه و مزرعه بررسی گردید. در گلخانه رقم رویال 128 و در مزرعه همین رقم بدلیل اینکه این رقم در گلخانه ها و مزارع خیار منطقه جیرفت بیشترین عملکرد را دارد. برای انجام این آزمایش در نظر گرفته شد. برای ارزیابی باقیمانده این حشره کش بوته های خیار در قطعه ای از گلخانه با دز نیم کیلوگرم در هکتار (دز توصیه شده) و یک کیلوگرم در هکتار (دز دو برابر) سم پاشی شد. این عمل در مزرعه نیز تکرار شد. نمونه برداری خیار از قطعات سم پاشی شده به فواصل دو ساعت، یک، دو و سه روز بعد از سم پاشی انجام گردید. پس از استخراج و خالص سازی، باقیمانده موجود در نمونه ها با استفاده از دستگاه کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا و دتکتور u.v اندازه گیری شد. میزان باقیمانده دو ساعت بعد از سمپاشی در مزرعه، در خیار بدون پوست، خیار با پوست و پوست خیار در دز نیم کیلوگرم در هکتار به ترتیب 1443/0، 3068/0 و 1072/0 میکروگرم بر گرم و در دز یک کیلوگرم در هکتار 1937/0، 3419/0 و 1131/0 میکروگرم بر گرم و در گلخانه نیز در دز نیم کیلوگرم در هکتار به ترتیب 1622/0، 4082/0 و 1118/0 میکروگرم بر گرم و در دز یک کیلوگرم در هکتار 2288/0، 6396/0 و 1794/0 میکروگرم بر گرم به دست آمد. نتایج نشان داد که میزان باقیمانده از یک روند نزولی پیروی می کند، به طوری که مقدار آن بجز در خیار با پوست در گلخانه، در روز اول پس از سم پاشی به زیر حد مجاز (1/0 میلی گرم بر کیلوگرم) رسید. و در خیار با پوست در گلخانه، از روز دوم به بعد به زیر حد مجاز رسید. و از روز سوم به بعد بجز در خیار با پوست گلخانه، باقیمانده پی متروزین قابل اندازه گیری نبود. همچنین این آزمایش ها نشان داد که بین مقدار باقیمانده سم اندازه گیری شده در پوست خیار، با خیار بدون پوست و خیار با پوست در مزرعه، اختلاف معنی داری وجود ندارد، و همین طور درگلخانه بین این سه تیمار اختلاف معنی داری وجود ندارد.
زهره نصری نصرآبادی جهانگیر عابدی کوپایی
وجود مراکز صنعتی نقش عمده ای در آلودگی منابع آب سطحی و زیرزمینی در استان اصفهان دارند، اگرچه مواردی مانند فاضلاب های شهری و روستایی و زه آب های کشاورزی نیز به نوبه خود تأثیرگذار می باشند. کشاورزی با توجه به موقعیت جغرافیایی این استان و نیز وجود رودخانه زاینده رود در آن، رونق بسیاری دارد. زه آب های کشاورزی حاوی املاح محلول، بقایای سموم دفع آفات نباتی و کودهای شیمیایی به ویژه نیترات می باشند. به دلیل اهمیت آب شرب، هدف از این مطالعه بررسی امکان آلودگی آب رودخانه زاینده رود و چاه های آب شرب فلمن واقع در حاشیه این رودخانه به حشره کش دیازینون به عنوان پرمصرف ترین حشره کش طبق اطلاعات حاصل از سازمان جهاد کشاورزی در منطقه مورد مطالعه (بالادست تصفیه خانه باباشیخ علی اصفهان) می باشد. به این منظور نمونه برداری در مقاطع سد تنظیمی زاینده رود، پل زمانخان، پل روستای چم طاق، سد چم آسمان، پل کله و سد انحرافی نکوآباد از آب رودخانه، سه زهکش به صورت انتخابی و یکی از چاه های فلمن، به صورت ماهانه و از تیر لغایت اسفند 1385 صورت گرفت. کیفیت شیمیایی نمونه های آب (درجه حرارت، ph ، ec ، کاتیون های کلسیم، منیزیم و سدیم، سختی کل، درصد جذب سدیم،آنیون های کلر، بی-کربنات و سولفات، کل جامدات محلول، نیتروژن نیتراتی، bod ، cod و شاخص خورندگی) به روش استاندارد و بررسی و اندازه گیری باقیمانده حشره کش دیازینون در این نمونه ها به روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا برای شناسایی و تعیین مقدار حشره کش انجام شد. همچنین شبیه سازی برخی پارامترهای هیدرولیکی و کیفی (سرعت و عمق جریان، ضریب هوادهی مجدد، درجه حرارت، ec ، قلیاییت و ph) در آب رودخانه با استفاده از مدل qual2k صورت گرفت. نتایج نشان داد که مقادیر اغلب پارامترهای مختلف اندازه گیری شده در آب رودخانه زاینده رود از بالادست به سمت پایین دست رودخانه و از فصل تابستان به زمستان افزایش می یابند. بیشترین غلظت اغلب پارامترها مربوط به بهمن ماه می باشد و دبی رودخانه نیز در این ماه حداقل است. افزایش مقدار پارامترها از تابستان به زمستان در زه آب زهکش ها و آب چاه فلمن نیز دیده می شود. در سد چم آسمان (محل انحراف آب برای تصفیه خانه باباشیخ علی) سختی کل، سدیم و ec به ویژه در فصل زمستان متجاوز از استانداردهای جهانی و ملی موجود برای آب شرب قرار دارند. به طورکلی سد تنظیمی زاینده رود و سد انحرافی نکوآباد به ترتیب بالاترین و پایین ترین کیفیت آب را از لحاظ پارامترهای اندازه گیری شده دارند. مقادیر بیشینه اغلب پارامترها در آب زاینده رود از برخی استانداردهای جهانی و ملی برای آب شرب تجاوز می کند. تخلیه پساب ذوب آهن در فاصله مقاطع پل کله و سد انحرافی نکوآباد باعث افزایش قابل توجه مقادیر سدیم، ec ، کلر و سولفات در آب رودخانه شده است. کیفیت آب رودخانه و چاه فلمن از نظر کشاورزی و شرب خوب می باشند. ماهیت زهکش های تخلیه شونده به زاینده رود تأثیر مهمی در مقادیر پارامترهای مختلف در آب آن ها دارد. تأثیر زهکش ها بر کیفیت آب رودخانه به دبی زهکش، مقدار پارامترها در آب آن ها و دبی رودخانه بستگی دارد. مقادیر نیترات در آب چاه از پاییز به زمستان کاهش یافته و همواره از حد استاندارد 10 میلی گرم در لیتر متجاوز می باشند. در هیچ یک از نمونه های آب رودخانه زاینده رود و زهکش ها، حشره کش دیازینون ردیابی نشد. این موضوع می تواند به مقدار بسیار کم آن (کمتر از حد تشخیص دستگاه) و یا تجزیه و از بین رفتن آن تا قبل از زمان نمونه برداری بازگردد. در مورد باقیمانده آفت کش ها در نمونه های آب عوامل فیزیکی و شیمیایی مختلفی مانند درجه حرارت بالا، ph ، سختی کل و میزان املاح محلول آب، تبخیر، هیدرولیز، فتولیز، اکسیداسیون و احیاء، جذب سطحی آفت کش به مواد آلی آب و خاک، مواد معلق موجود در آب و ذرات رس خاک، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آفت کش و عوامل زیستی مانند تأثیر میکروارگانیسم ها مهم و موثر می باشند. در نمونه های آب چاه فلمن دیازینون به غلظت 1/32 نانوگرم در لیتر در مهرماه ردیابی شد. این مقدار کمتر از استانداردهای موجود برای دیازینون در آب آشامیدنی می باشد. به نظر می رسد کاربرد دیازینون در فصل کشت، راه یابی آن به وسیله زه آب زمین های کشاورزی به رودخانه زاینده رود و پس از آن چاه و وجود مواد معلق در آب چاه، عامل حضور این حشره کش در چاه فلمن باشد. مدل نرم افزاری q2k ابزار مناسبی جهت شبیه سازی کیفیت آب رودخانه می-باشد و مقادیر شبیه سازی شده با اندازه گیری های صحرایی مطابقت قابل قبولی (80% r2 ?) دارند. بیشترین ظرفیت خودپالایی زاینده رود مربوط به بالادست رودخانه (حد فاصل سد تنظیمی زاینده رود و پل زمانخان) می باشد. به علت افزایش تخلیه زه آب های کشاورزی و پساب های شهری و صنعتی به داخل زاینده رود، توان خودپالایی رودخانه از بالادست به پایین دست کاهش می یابد. به طورکلی جلوگیری از مصرف بی رویه سموم دفع آفات نباتی و کودهای شیمیایی و پیش-تصفیه پساب های ورودی به زاینده رود، به منظور حفاظت هر چه بیشتر از محیط زیست و کاهش هزینه تصفیه آب های آشامیدنی توجه بیش از پیش را می طلبد.
ملیحه خسروی حسین سیدالاسلامی
ترکیبات تنظیم کننده رشد مورد آزمایش در این پژوهش به لحاظ اختصاصی بودن برای حشرات و عدم عوارض جنبی زیست محیطی و یا بسیار جزئی بودن تاثیرات سوء آنها در مقایسه با سموم متداول حشره کش از جایگاه ممتازی برخوردارند. لذا به منظور بررسی امکان استفاده از دو ترکیب تنظیم کننده رشد دیفلوبنزورون و پایریپروکسی فن، مقایسه تاثیر آنها روی سنین مختلف لاروی شب پره موم خوار بزرگ با اعتقاد به اینکه برداشتهای آزمایشگاهی راهگشای مطالعات کاربردی است اختلاف عملکرد این دو فراینده در تیمارهای حرارتی مختلف روی برخی از جنبه های بیولوژیک لاروهای سن دو و لاروهای سن آخر شب پره موم خوار بزرگ مطالعه شد.
نرگس معماری زاده محمد قدمیاری
در این مطالعه، فرمولاسیون¬های نانوی نور تخریب¬پذیر و زیست¬سازگار ایمیداکلوپرید و ایندوکساکارب، به واسطه¬ی کپسوله کردن مستقیم هر کدام ازآنها با کوپلیمرهای خطی- دندریتیک پلی¬سیتریک¬اسید-پلی¬اتیلن¬گلیکول-پلی¬سیتریک¬اسید (pca-peg-pca) تهیه شدند. سنتز این نانوآفت¬کش¬ها به دو صورت بدون کاربرد نانوذرات tio2 (nano-ind و nano-imi) و با کاربرد نانوذرات tio2 (nano-ind/tio2 و nano-imi/tio2) انجام شد. فرمولاسیون¬های نانوی ایمیداکلوپرید و ایندوکساکارب، با استفاده از آنالیزهای گوناگون اسپکتروسکوپی، میکروسکوپی و دمایی بررسی شد و تشکیل نانوکپسول¬های ایمیداکلوپرید و ایندوکساکارب با هر دو فرم نانو مورد تأیید قرار گرفت. بررسی فرآیند کپسوله شدن nano-imi، در اتانول و آب موید تشکیل نانوذرات 10 تا 20 نانومتری، حاصل از خودآرایی مولکولی کوپلیمرهای خطی- دندریتیک بود. بررسی¬های تکمیلی اثر عوامل مختلف بر ویژگی¬های خودآرایی ابرمولکولی، بیان¬گر وابستگی مرفولوژی و اندازه¬ی نانوذرات ایمیداکلوپرید به نوع حلال، زمان و غلظت اجزاء تشکیل دهنده بود که منجر به تشکیل اجزای رشته¬ای، گرد و لوله¬ای شکل با اندازه¬ی 10 نانومتر تا چند میلی¬متر می¬شد. بر اساس تصاویر tem، اندازه¬ی ذرات nano-imi/tio2، nano-ind و nano-ind/tio2 به¬ترتیب، 20، 10 و 12 نانومتر تخمین زده شد. کارایی رهاسازی کنترل شده نانو فرمولاسیون¬ها در شرایط in vitro مورد بررسی قرار گرفت که نتایج بیانگر عمل¬کرد اختصاصی و قابل کنترل فرمولاسیون¬های جدید نانو بود. بررسی کارایی حشره¬کشی فرمولاسیون¬های جدید در شرایط in vivo، با زیست¬سنجی روی glyphodes pyloalis، حاکی از کاهش معنی¬دار دوز ضروری آفت¬کش و خطر زیست¬محیطی و بروز کارایی مناسب برای این فرمولاسیون¬ها بود. به این ترتیب، نتایج in vivo نیز موید ویژگی رهاسازی کنترل شده برای فرمولاسیون¬های نانو در مقایسه با فرم بالک بود که ضمن جلوگیری از هدر رفت ماده موثر، رسانش به مکان هدف در طول مدت زمان از پیش تعیین شده را باعث می¬شد. بنابراین با توجه به آنی نبودن اثر نانو آفت¬کش، علاوه بر کاهش اثرات مضر بر موجودات غیرهدف، از تکرار بیش از حد سم¬پاشی و آلودگی¬های زیست¬محیطی نیز کاسته می¬شود. در بخش دیگر مطالعه احتمال سمیت نانوذرات فتوکاتالیست tio2 مورد بررسی قرار گرفت و آنزیم¬های سم¬زدا (استراز و گلوتاتیون اس ترنسفراز) و آنزیم¬های آنتی¬اکسیدانت (پراکسیداز و کاتالاز) و هم¬چنین تخصیص انرژی سلولی به¬عنوان زیست نشان¬گرهای مفید برای پیش¬بینی اثرات مضر نانوذرات tio2 تعیین شدند. در بخش آخر مطالعه، روند رو به کاهش باقی¬مانده آفت¬کش ایمیداکلوپرید با کاربرد فرمولاسیون تجاری در مقایسه با دو فرم نانو در شرایط مزرعه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بیان¬گر تخریب سریع¬تر فرمولاسیون¬های نانو نسبت به تجاری بود.
نسترن رضایی خوزانی محمدسعید مصدق
شته خردلlipaphis erysimi (kal.) (hemiptera: aphididae) از مهمترین آفات کلزا در مزارع استان خوزستان می باشد. زنبور پارازیتوئید (hymenoptera: braconidae) diaeretiella rapae (mintosh) از مهمترین عوامل کنترل بیولوژیک شته خردل محسوب می شود. در این تحقیق اثرات کشنده و زیرکشنده دو حشره کش رایج پیریمیکارب و تیامتوکسام روی شته خردل با روش غوطه وری برگ مورد بررسی قرار گرفت. غلظت های کشنده و حدود اطمینان آن ها در سطح 95 درصد با استفاده از روش پروبیت برآورد گردید. براساس نتایج، هر دو حشره کش روی تمام مراحل زیستی شته خردل اثر سمی داشتند و حساسیت در سنین بالاتر پورگی کاهش یافت. سمیت نسبی تیامتوکسام و پیریمیکارب بر اساس غلظت lc50 روی پوره های سن اول، دوم، سوم، چهارم و بالغ به ترتیب1/72، 2/15، 0/92، 0/76 و 0/79 محاسبه شد. اثرات زیرکشندگی غلظت های lc20, lc30, lc50حشره کش های مذکور روی شته خردل با استفاده از جدول زندگی دو جنسی، سنی- مرحله زیستی مورد ارزیابی قرار گرفت. نرخ ذاتی رشد جمعیت (r) در تمامی تیمارها بجز غلظت lc20 پیریمیکارب اختلاف معنی دار با شاهد نشان داد. بیشترین مقدار مربوط به تیمار شاهد (0/3022روز1-) بود و کمترین در غلظت lc50 تیامتوکسام (0/1299روز1-) مشاهده شد. اثرات کشندگی حشره کش های مذکور روی افراد بالغ زنبور پارازیتوئید d. rapae با روش قرار گرفتن در معرض باقیمانده حشره کش ، به مدت 24 ساعت بررسی شد. مقادیر lc25 برای تیامتوکسام و پیریمیکارب به ترتیب mg/l 0/015 و 39/95 می باشد که حاکی از سمیت بالاتر تیامتوکسام نسبت به پیریمیکارب برای این گونه می باشد. بررسی اثرات زیرکشنده این حشره کش ها بر پارامترهای زیستی زنبور پارازیتوئید نشان دهنده کاهش معنی دار طول عمر، باروری و تاثیر منفی بر پارامترهای جمعیتی است. نرخ ذاتی رشد جمعیت (r) در تیمارهای شاهد، پیریمیکارب و تیامتوکسام به ترتیب 0/2801، 0/2064 و 0/1525 (روز1- ) می باشد. نسبت جنسی تحت تاثیر سم تغییری نشان نداد و جمعیت غالب مربوط به جنس ماده بود. ارزیابی تاثیر غلظت های lc25 این حشره کش ها بر واکنش تابعی زنبور پارازیتوئید نیز نشان داد که نوع واکنش تابعی در تمام تیمارها یکسان و از نوع دوم می باشد. زمان دستیابی در تیمارهای شاهد، پیریمیکارب و تیامتوکسام به ترتیب 1/097 و 1/861 و 2/812 ساعت می باشد و اختلاف معنی دار بین تیمارها مشاهده می شود. مقادیر قدرت جستجوگری به ترتیب 0/057 و 0/059 و 0/040 بار در ساعت محاسبه شد که اختلاف مشاهده شده در تیمارهای مختلف معنی دار نیست. با توجه به کنترل مناسب هر دو حشره کش بر جمعیت شته و سمیت بیشتر تیامتوکسام روی زنبور پارازیتوئید آن، استفاده از پیریمیکارب در مزارع کلزا ترجیح داده می شود. جهت ارزیابی اثر مواد آلاینده بر موجودات زنده، انجام بررسی ها در سطح زیر سلولی می تواند جایگزین مناسبی برای مطالعات دشوار و پرهزینه جمعیتی باشد. براساس فرضیه هزینه سوخت وساز، تخصیص انرژی سلولی می تواند به عنوان یک نشان گر زیستی بالقوه عمل کند. اجزای مختلف ذخایر انرژی شامل چربی، پروتئین، قند و گلیکوژن افراد بالغ شته خردل در فواصل زمانی 0-24، 24-48 و 48-96 ساعت بعد از تیمار با غلظت هایlc20 lc30 و lc50 حشره کش های مورد نظر، سنجش شد. بر اساس این نتایج از نظر میزان قند کل و گلیکوژن در تیمار lc20 پیریمیکارب ( در محدوده 0-24 ساعت)، قند کل در lc20 تیامتوکسام ( در بازه 0-24 ساعت) و همچنین چربی کل در lc20 پیریمیکارب ( در بازه 48-96 ساعت) با تیمار شاهد اختلاف معنی دار مشاهده نشد. در حالی که در سایر تیمارها کلیه منابع انرژی در اثر تیمار با حشره کش کاهش معنی داری نسبت به شاهد نشان دادند. مصرف انرژی سلولی نیز با سنجش میزان فعالیت انتقال الکترون ارزیابی شد. در کلیه تیمارهای حشره کش میزان مصرف انرژی سلولی در هر سه بازه زمانی افزایش معنی دار داشت. از آنجا که بودجه خالص انرژی حاصل تفاضل بین انرژی موجود و مصرفی می باشد این پارامتر نیز تحت تاثیر هر دو حشره کش به طور معنی دار کاهش یافت. بر اساس یافته های تحقیق حاضر امکان وجود همبستگی بین اثرات مشاهده شده در بودجه خالص انرژی و اثرات مشاهده شده در سطح جمعیت و جامعه نیازمند بررسی های بیشتر می باشد.
فرزانه نوروزی خلیل طالبی جهرمی
ایمیداکلوپرید از جمله حشره کش های رایج مورد استفاده برای آفات مکنده در گلخانه ها است. بنابراین اطلاع از باقی مانده آن روی محصولات ضروری است. در این پژوهش تاثیر مدت زمان انبارمانی بر روند کاهش باقی مانده حشره کش ایمیداکلوپرید در میوه توت فرنگی مورد بررسی قرار گرفت. سم پاشی بوته های توت فرنگی با محلول ایمیداکلوپرید (35% sc) با غلظت یک در هزار انجام شد. آماده سازی نمونه به روش quechers انجام شد که شامل استخراج باقی مانده آفت کش با استونیتریل و خالص سازی با استفاده از فاز جامد پخش شونده بود. برای اندازه گیری باقی مانده ایمیداکلوپرید در نمونه استخراج شده از دستگاه کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (hplc) مجهز به آشکارساز فرابنفش (uv) با حد تشخیص 12/0 میکروگرم بر میلی لیتر استفاده شد. میانگین بازیابی روش 80/94 درصد محاسبه شد. داده ها در سه مدل کینتیکی، مرتبه اول تک فازی، مرتبه دوم و دونمایی برازش داده شد. نتایج نشان داد بهترین مدل برای توصیف روند کاهشی ایمیداکلوپرید مدل کینتیک مرتبه اول تک فازی است. نیمه عمر ایمیداکلوپرید در دمای 4-5 درجه سلسیوس 48/10 روز محاسبه گردید. میزان باقی مانده حشره کش ایمیداکلوپرید در نخستین روز پس از سم پاشی در این محصول 31/5 میلی گرم بر کیلوگرم اندازه گیری شد که این مقدار 62/10 برابر بیش تر از بیشینه غلظت باقیمانده مجاز برای این حشره کش در توت فرنگی (5/0 میلیگرم بر کیلوگرم) تعیین شده توسط سازمان کدکس غذایی است. میزان باقی مانده حشره کش ایمیداکلوپرید در میوه توت فرنگی پس از 20 روز انبارمانی نیز 36/3 برابر (68/1 میلی گرم بر کیلوگرم) حد مجاز بود. بر این اساس اگر چه نگهداری در یخچال ماندگاری میوه را بیش تر می کند اما روند کاهش باقی مانده بسیار کند می شود.