امروزه بازارگرایی به عنوان یک راهبرد برای اجرای برنامه های شرکت های پیشرو شناخته شده است. موفقیت شرکت ها در گرو شناخت هر چه بیشتر از مشتریان، رقبا و سایر عوامل تأثیرگذار بر بازار است که شناخت و پیش بینی این عوامل و ارائه راهکار مناسب در برخورد با آن ها نقش کلیدی در موفقیت شرکت در بازار هدف بازی خواهد کرد. این تحقیق در پی آن است که تاثیر بازارگرایی و نوآوری بازاریابی و همچنین نقش میانجی متغیر مزیت رقابتی را بر بقای شرکت های کوچک و متوسط بررسی کند. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق شرکت های کوچک و متوسط استان کرمانشاه انتخاب شده است. با توجه به گزارش سازمان صنعت، معدن و تجارت استان، از 503 واحد صنعتی فعال در شهر کرمانشاه، 456 واحد از آن را شرکت های کوچک و متوسط تشکیل می دهند. اندازه نمونه در این تحقیق 132 محاسبه شده است. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه 45 سوالی و با طیف لیکرت پنج درجه ای استفاده شد. فرضیه های تدوین شده ابتدا با استفاده از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون آزمون شده و سپس قدرتمندی فرضیات و مدل با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری(آموس) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که هر دو متغیر بازارگرایی و نوآوری بازاریابی بر بقای شرکت های کوچک و متوسط تاثیرگذار هستند. همچنین نوآوری بازاریابی منجر به کسب مزیت رقابتی مبتنی بر تمرکز، رهبری هزینه و تمایز می شود و شرکت های کوچک و متوسط که از مزیت های رقابتی مبتنی بر رهبری هزینه و تمایز بهره می برند احتمال بقا و ماندگاری آن ها بیشتر است. وازه های کلیدی: بازار گرایی، نوآوری بازاریابی، بقای شرکت، شرکت های کوچک و متوسط، مدلسازی معادلات ساختاری.

چکیده امروزه وجهه برند به عنوان یک موضوع مهم و برجسته مورد بحث قرار گرفته است و تمامی فعالیت های بازاریابی شرکت ها با هدف داشتن مشتریانی که به برند باور داشته باشند و آن را از بین رقبا تشخیص و ترجیح دهند و همچنین تقویت ارتباطات میان برند شرکت و مشتریان به منظور افزایش وفاداری و از این طریق تا ثیر بر رفتار خرید انجام پذیرفته است. این که تصویر نام و نشان تجاری بر رفتار خرید مصرف کنندگان تاثیر می گذارد معیار مناسبی برای ارزیابی اثرات بلند مدت تصمیمات بازاریابی خواهد بود. شرکت ها برای رشد و گسترش حضور در بازار باید به نقش نام و نشان تجاری خود در موثر بودن بر رفتار خرید مصرف کنندگان اگاهی داشته باشند. این پژوهش از نظر هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع توصیفی-پیمایشی است. در این پژوهش از روش منطقی که اغلب محققان و صاحب نظران در پژوهش به کار می برند، استفاده شده است تا ویژگی یک پژوهش علمی را دارا باشد. با عنایت به اهداف پژوهش که بررسی تاثیر وجهه برند داخلی و خارجی بر رفتار خرید مصرف کنندگان بود روش تحقیق از نوع استنباطی انتخاب شد. جامعه آماری مورد بررسی شامل مشتریان لوازم خانگی که به هر دو گروه محصولات با برند داخلی و خارجی دسترسی داشته و فروشندگان و صاحبان فروشگاه های لوازم خانگی در بازار شهر کرمانشاه بود. از انجایی که نظرسنجی از تمامی جامعه آماری ذکر شده مشکل است لذا به انتخاب نمونه به روش تصادفی ساده از جامعه مبادرت ورزیده خواهد شد، و از انجا که جامعه هدف یکپارچه فرض شده است برای براورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد. با توجه به نتایج و سطح معناداری آزمون کولموگروف اسمیرنوف مشاهده شد، سطوح معناداری مربوط به کلیه متغیرهای تحقیق از 05/0 کمتر بوده و بنابراین فرض نرمال بودن توزیع این متغیرها رد گردید. لازم به ذکر است که با توجه به نمونه آماری و طبق قضیه ی حد مرکزی توزیع داده ها نرمال فرض شد. همبستگی بین کلیه متغیرهای پژوهش در سطح اطمینان 99 درصد تأیید شد. به دلیل اینکه سطح معناداری مربوط به روابط برابر کلیه متغیرها برابر 000/0 و کمتر از میزان 05/0 می باشد لذا بین کلیه متغیرها همبستگی معناداری وجود داشت. یافته ها نشان داد که از شش فرضیه ی حاضر در پژوهش کلیه ی فرضیه های پژوهش به استثنای ارتباط بین عوام فرهنگی و عوامل اجتماعی با رفتار خرید مصرف کننده(فرضیه سوم و چهارم) تأیید شدند. با توجه به این که نیم بیشتری از فرضیه ها تأیید شدند بنابراین می توان نتیجه گرفت که وجهه برند داخلی و خارجی بر رفتار خرید مصرف کنندگان لوازم خانگی در شهر کرمانشاه تأثیر مثبت و معنادار دارد. واژه های کلیدی: وجهه برند، برند داخلی و خارجی، رفتار خرید مصرف کنندگان.

چکیده مفهوم بازاریابی کارآفرینی را می توان با استفاده از مفاهیم بازاریابی سنتی توضیح داد، اما هرگز به طور کامل و بدون درک جنبه های تئوری کارآفرینی نمی توان بازاریابی را شرح داد. در این حیطه، کارآفرینی نیروی محرکی است که نقش آن پیدا کردن فرصت های استفاده نشده در بازار بوده و به دنبال ایجاد تعادل جدیدی در بازار می باشد و به عنوان یک موتور پیشرفت اقتصادی، ایجاد شغل و اصلاح اجتماع محسوب می شود. این فرآیند شامل مجموعه فعالیت های لازم برای تعیین و شناسایی یک فرصت، تعریف یک مفهوم کاری (تجاری)، ارزیابی و اکتساب منابع لازم، و نیز مدیریت و برداشت کردن (محصول) آن فرصت ها و اقدامات می باشد. این پژوهش از نظر هدف در زمره ی پژوهش های کاربردی قرار دارد. و از نظر فرایند اجرا از نوع پ‍ژوهش های کیفی می باشد و از نظر منطق اجرا قیاسی است. از آنجا که این پژوهش به دنبال بررسی ارتباطات بین بازاریابی کارآفرین و فرصت های کسب و کار شرکت های موجود در شهرک صنعتی کرمانشاه است، لذا ماهیت تحقیق توصیفی و از نوع پیمایشی می باشد و از نظر زمان انجام پژوهش به صورت مقطعی انجام گرفته است. جامعه آماری در این پژوهش شرکت های موجود در شهرک صنعتی شهرستان کرمانشاه به تعداد 141 شرکت است. در این پژوهش از روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی ساده استفاده شده است. سپس با استفاده از فرمول کوکران به محاسبه حجم نمونه پرداخته شد. که با توجه به آمار گرفته شده از اتاق بازرگانی، حجم کل طبقات کارکنان، کارشناسان و مدیران 103 شرکت صنعتی شهر کرمانشاه 406 نفر بود، که حجم نمونه با توجه به فرمول کوکران 198 نفر محاسبه شد. در این پژوهش، به منظور جمع آوری داده ها و اطلاعات از پرسشنامه استفاده گردیده است. پرسشنامه ی این پژوهش، پرسشنامه مربوط به مقاله بیس(ماریا و فردریک در سال 2013) با طیف پنج گزینه ای لیکرت است. در این پرسشنامه میزان آلفای کرونباخ کل برابر با 822/0 است. همچنین، داده های جمع آوری شده در این پژوهش، با استفاده از نرم افزارهای spss و amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می دهد، بین بازار محور بودن و فرصت های کسب و کار، همچنین، خلاقیت و فرصت های کسب و کار رابطه معناداری وجود ندارد. اما رابطه متغیرهای دیگر با متغیر وابسته فرصت های کسب و کار تأیید شد. واژ های کلیدی: بازاریابی کارآفرین، فرصت های کسب و کار، شهرک صنعتی کرمانشاه، مدل معادلات ساختاری.