نام پژوهشگر: مرضیه رحیم زاده محمد حسینی نژاد
مرضیه رحیم زاده محمد حسینی نژاد امیراشرف آریانپور
سال های سلطنت ناصرالدین شاه را می توان نقطه عطفی برای آشنایی انسان ایرانی با پدیده های اروپایی به ویژه در عرصه ی هنرها دانست. این رو در رویی از علاقه ی شخصی شاه قاجار به پدیده های جدید و سفرهای دوجانبه ی ایرانیان و اروپاییان نشأت می گیرد. گرچه می بایست تا زمان مشروطیت صبر کرد تا این تجددگرایی در جامعه ی ایرانی و روشنفکرانش به ثمره و انجامی از تحول اجتماعی و سیاسی بدل شود. به همین سبب می توان سال های حکومت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه را مرحله ی گذاری برای عبور از سنت به مدرنیسم (یا به عبارت صحیح تر تجددگرایی و نوگرایی) تلقی کرد؛ به ویژه برای هنرها. در این پژوهش تلاش بر این است تا سیر تحقق این نوگرایی و زمینه های اجتماعی و فرهنگی آن، از طریق دو تن از شاخص ترین هنرمندانی که در زمینه ی فعالیت خود نقطه ی گذار و گسستن پیوند هنرشان با سنت های چندصد ساله محسوب می شوند، پی گرفته شود: محمد غفاری (کمال الملک) و کلنل علینقی وزیری. هر دو هنرمند با اندکی اختلاف زمانی مسیر تازه ای را در هنر ایران گشودند که توسط پیروان و شاگردانشان به تثبیت نوگرایی در هنر منجر شد. پرسش اصلی در آن است که کمال الملک و وزیری هر یک چقدر در دریافت روح متغییر زمانه شان و گشودن منظر تازه به هنری متناسب با جامعه ی در حال تغییر ایران در آن زمان موفق بوده اند. حرکت آن ها تا چه اندازه برآمده از تجددخواهی آنان و چه حد متأثر از فضای فرهنگی زمانه شان بوده است. به همین منظور مبتنی بر اسناد مکتوب، تصویری و شنیداری به بررسی نظریه طرح شده پرداخته شده و هنر در این مقطع تاریخی تأثیرگزار در دو رشته موسیقی و نقاشی مورد مطالعه قرار گرفته است.به وجود آمدن دو گروه موافقان و مخالفان تجدد در موسیقی و نقاشی نمایانگر اهمیت حرکت این هنرمندان و نقش آنان در تغییری بنیادی در هنر ایران است، خواه در برخی موارد موفق و در مواردی ناکام مانده باشند