نام پژوهشگر: عاطفه صادقیان
عاطفه صادقیان محمود قلعه نویی
بررسی تاریخ هنر و معماری گویای این است که از زمان دوره رنسانس کلاسیک تا جنبش زیباسازی شهری، معماری و قلمرو عمومی معمولابا آثار هنری غنی سازی شده و با اضافه کردن تزئین، نقاشی و مجسمه تکمیل شده است. اما نفوذ مدرنیسم در معماری و فرم شهری، ساختار های شهری در مقیاس غیر انسانی را ایجاد کردو فرصت حضور هنر را تا حدودی محدود نمود.به طور همزمان، گرایش های مشابه مدرن، انقلابی را در هنرهای تجسمی آغاز کرد که نتیجه آن رها کردن سالن ها و گالری ها و حضور در خیابان ها به واسطه هنرمندان بود.در نهایت برای اولین بار در سال 1967 مفهوم "هنر عمومی"، توسط بنیاد ملی هنر آمریکا ابداع شد، و هدف آن احیای مجدد فضای شهری بود. از آن زمان تاکنون صاحب نظران مختلف به فواید حاصل از این هنر در ابعاد مختلف زیبایی شناختی، اجتماعی و فرهنگی و باززنده سازی شهری پرداخته اند. اما علی رغم توجه مجدد به فضاهای شهری همچنان در شهرها شاهد تفکر مدرنیسم و عدم توجه کافی به کیفیت های مطلوب فضایی هستیم. این عوامل منجر به کمرنگ شدن بعد انسانی فضاهای شهری و کاهش حضور پذیری در این فضاها گردیده، از سوی دیگر سبب شده تا این فضاها فاقد معنا و هویت گشته و تعامل مثبتی میان انسان ها با محیط (ایجاد حس مکان و دلبستگی مکانی) و میان انسان ها با یکدیگر (ایجاد تعاملات اجتماعی) برقرار نگردد. لذا با توجه به هدف طراحی شهری در زمینه ارتقاء کیفیت فضاهای شهری، توجه دوباره به این فضاها و تجدید نظر در کیفیت-های این فضاها امری ضروری جلوه¬ می نماید. لذا در پژوهش حاضر برآنیم تا از طریق کند و کاوی در مفاهیم هنر عمومی و رویکردهای مختلف به شکل گیری این آثار، ارتباط این رویکردها با طراحی شهری و به طور کلی بررسی توان های بالقوه هنر عمومی، نقش آن را در ایجاد و ارتقاء مولفه¬های حس مکان در فضاهای شهری و به تبع آن تعاملات اجتماعی و دلبستگی مکانی مورد بررسی قرار دهیم. محله جلفا یکی از محلات زیبا و تاریخی شهر اصفهان است که از یک سو واجد کیفیت های حس مکان و دلبستگی مکانی بوده و از سوی دیگر واجد آثاری چند از هنرهای عمومی می باشد، بدین منظور محله جلفا با توجه به این قابلیت های تاریخی و مکانی خود جهت بررسی تطبیقی این مهم انتخاب گردیده است. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی بوده و روش آن از نظر ماهیت ترکیبی است از روش های کمی (روش همبستگی) و کیفی (مصاحبه و انجام روش شرح روانشناختی) و با تاکید بیشتر بر راهبرد کیفی (عمدتا در گردآوری اطلاعات). تجزیه و تحلیل داده های آماری نیز بر مبنای روش های آماری مبتنی بر رگرسیون چند متغیره و روش میانگین که در نرم افزار آماری spss صورت گرفته است. نتایج حاصل از این بررسی ها نشان می دهد هنرهای عمومی در صورت داشتن معیارهایی چون نقش انگیزی، پیام دهندگی، توان تعاملی و...می توانند بر نحوه استفاده از فضاهای شهری و ایجاد تمایز محلی، شکل گیری هویت و ایجاد حس مکان تاثیرگذار باشند.