نام پژوهشگر: جواد کاتبی
امیرحسین تقی زاده سامان باقری
در زلزله ی سال 1994 نورتریج آمریکا، اتصالات خمشی موجود در قاب های خمشی فولادی متحمل شکست ترد در محل اتصال تیر به ستون شدند. حداکثر لنگر در تیرهای قاب خمشی تحت اثر بارهای لرزه ای و ثقلی، در دو انتهای تیر، در بر اتصال به ستون اتفاق می افتد. در محل اتصال تیر به ستون به دلیل وجود تنش های پسماند حرارتی جوشکاری، تمرکز تنش و وجود تنش های چند محوره، شکست اتصال در این ناحیه ترد و ناگهانی خواهد بود. علاوه بر این احتمال تشکیل مفصل پلاستیک در ستون نیز محتمل خواهد بود که موجب ناپایداری سازه می گردد. راه حل های مختلفی برای بهبود رفتار چرخه ای اتصالات تیر به ستون ارائه گردیده است. برخی از تحقیقات روش هایی را جهت تقویت اتصال تیر به ستون و کاهش تمرکز تنش در آن و برخی دیگر نیز راه کارهایی را جهت انتقال محل تسلیم تیر ها از ناحیه اتصال تیر به ستون، به داخل تیر پیشنهاد کرده اند. در روش دوم به فاصله ی مشخصی از ستون، در تیر منطقه ی ویژه ی شکل پذیر ایجاد می گردد. منطقه ی ویژه به گونه ای طراحی می گردد که ظرفیت تحمل بار در آن کاهش یافته و در نتیجه محل تشکیل مفصل پلاستیک به صورت از قبل تعیین شده، در این منطقه ی ویژه تشکیل می شود. کاهش ظرفیت تیر می تواند از طریق کاهش عرض بال تیر انجام پذیرد و در نتیجه ظرفیت خمشی تیر کاهش یابد. بر روی این نوع از اتصال، تحت عنوان اتصال تیر با مقطع کاهش یافته (rbs)، تحقیقات گسترده ای صورت گرفته است. روش دیگری که میتوان برای کاهش ظرفیت به کار برد، تضعیف تیر از طریق ایجاد گشایش در جان آن (rws) و در نتیجه کاهش ظرفیت برشی مقطع می باشد. در این پژوهش به بررسی عملکرد نوع خاصی از اتصال rws تحت عنوان مدل تخم مرغی شکل پرداخته شد. نتایج نشان دادند که در صورت طراحی هندسی مناسب، مدل تخم مرغی می تواند به لحاظ شکل پذیری و جذب انرژی رفتار بهتری نسبت به اتصال rbs از خود نشان دهد. همچنین سختی اولیه ی اتصال rws ذکرشده در قیاس با اتصال rbs و نمونه ی کاهش نیافته، کمتر است و لذا در کنترل جابجایی جانبی نسبی طبقات در سازه های بلند، مشکل ساز خواهد بود.
حمید حکم آبادی علیرضا مجتهدی
در طول دو دهه گذشته انرژی باد به عنوان منبع سازنده ی الکتریسیته بسیار مورد توجه قرار گرفته و ساخت الکتریسیته با استفاده از این منبع به شدت درحال افزایش است. درمیان تکنولوژی های موجود برای تولید انرژی الکتریسیته از باد، توربین های بادی اصلی ترین نقش را ایفا می کنند که در این میان توربین های بادی فراساحلی بخش قابل توجهی از این نقش را بر عهده دارند که میزان توجه به این بخش روزانه در حال افزایش است. سازه های فراساحلی همچون توربین های بادی برخلاف دیگر انواع سازه ها در محیطی دینامیکی قرار دارند، نیروهای اصلی ایجاد کننده ی این محیط دینامیکی موج و باد هستند، این نیروها، لرزش های سازه ای، بارهای خستگی و بارهای شدید قابل توجهی را به پره های توربین، سکوی سازه و دیگر اجزا آن وارد می کنند. یکی از راه های کاهش بار، سیستم های کنترل سازه است که در گستره ی بسیار زیادی در مهندسی عمران و به منظور بهبود بخشیدن به پاسخ سازه کاربرد دارد. سیستم های کنترل سازه دارای سه نوع کلی است که یکی از این سه نوع، سیستم مستهلک کننده ی انرژی غیر فعال، این سیستم از تجهیزات مکانیکی برای استهلاک بخشی از انرژی ورودی سازه استفاده می کند و با این استهلاک موجب کاهش پاسخ های سازه و نتیجتا کاهش آسیب های سازه ای می شوند.کاربرد تکنیک کنترل سازه در توربین های بادی یک موضوع کاملا جدید است، در سال 2009 اولین توربین بادی شناور در نروژ نصب شد و تا سال 2010 تنها سیستم کنترلی غیرفعال سازه ای در توربین های بادی بررسی شده است، که این تحقیقات نیز محدود به سازه های فراساحلی پایه ثابت بوده و نیز در آنها مدل های ساده شده ی توربین بادی بجای مدل آیرو-الاستیک کدهای طراحی توربین های بادی بهره گرفته شده است. در این تحقیق کارایی استفاده از میراگر جرمی تنظیم شونده در توربین ها مورد بررسی قرار گرفته و انواع شاخص های عملکردی در این ارزیابی مورد توجه قرار خواهد گرفت. با توجه به این که انرژی های تجدید پذیر امروزه یکی از راه های اصلی تولید الکتریسیته است و در این بین توربین های بادی نقش بسزایی دارند، کنترل سازه ای توربین ها به منظور کاهش بارهای وارد بر آنها و نیز کاهش لرزش بوجود آمده در آنها می تواند کمک شایانی به هزینه های تولید توربین ها بنماید.
ابوالفضل نیرومند عبدالرحیم جلالی
برای کاهش اثرات زلزله بر ساختمان ها,پل ها و سایر سازه های مستعد آسیب پذیری روش های جدیدی که عمدتاً بر پایه کنترل لرزه ای می باشند, به وجود آمده است. استفاده از سیستم های جداساز یک راه حل موثر برای مقابله با تحریکات لرزه ای می باشد که در گروه کنترل های غیرفعال قرار می گیرد. در طی دو دهه اخیرقسمت اعظم تحقیقات در زمینه جداگرهای اصطکاکی متمرکز بوده است که دلیل این پدیده را شاید بتوان قابلیت چشمگیر این جداگر در زمینه افزایش پریود سازه و استهلاک انرژی به طور همزمان دانست. در این پایان نامه از دو مدل که سازه های بتنی 5و10طبقه با جداگر اصطکاکی سه گانه tfp می باشند با استفاده از تحلیل دینامیکی غیر خطی تاریخچه زمانی تحت سه شتاب نگاشت مختلف در محیط نرم افزارetabs2000ورژن13.1.1 مورد مطالعه قرار گرفته وپاسخ سازه در مقایسه با سازه بتنی با پایه ثابت مورد بررسی قرار گرفته است.
سعید حسن نژاد عبد الرحیم جلالی
زلزلهها همواره در هنگام وقوع، بدنبال نقاط ضعف ساختمان هستند یعنی اثر آنها برروی این قسمتها میتواند مشکل ساز شود، این نقاط ضعیف معمولا در اثر تغییرات سریع در سختی، مقاومت و یا شکل پذیری بوجود میآیند و اثرات این نقاط ضعیف با توزیع نادرست جرمهای موثر برجستهتر و نمایانتر میگردد. معمولاً در فرآیند تحلیل و طراحی، ساختمانها صرفاً به صورت قابهای متشکل از اعضای اصلی سازه از قبیل تیرها، ستونها و مهاربندها در نظر گرفته میشوند. اما در اغلب مناطق شهری، معمولاً طراحان و سازندگان مبادرت به افزایش ارتفاع طبقات ویا پر کردن قابهای ساختمانی در نواحی میانی یا پیرامونی ساختمان با دیوارهای مصالح بنایی به عنوان پارتیشن ها یا عایق های صوتی و حرارتی می کنند، معمولاً با توجه به آنکه این نوع اعضاء بصورت اعضای غیرسازه ای تلقی می شوند، لذا اثر آنها در تحلیل سازه نادیده گرفته می شود. در این میان طبقه نرم پدیده ای است که با افزایش ارتفاع طبقه و یا حذف تیغه ها و دیوارهای یک طبقه از یک ساختمان به منظور استفاده بیشتر از فضاهای طبقه (مانند پارکینگ ها و فروشگاه ها) به وجود می آید که این طبقه در مقابل طبقات فوقانی و یا تحتانی، دارای یکنواختی، نظم و تکرار دیوارها نمی باشد، این امر موجب می گردد که طبقه مذکور درمقابل بارهای جانبی به عنوان ضعیف ترین طبقه، کمترین مقاومت را داشته و عملکردی ضعیف از خود در برابر زلزله نشان دهد. در روش جداسازی لرزه ای ، سازه بر روی تکیه گاههایی که قابلیت تغییرشکل جانبی زیادی دارند قرار می گیرد. در صورت وقوع زلزله، عمده تغییرشکلها در تکیه گاه رخ داده و سازه مانند جسمی صلب با تغییرشکل های کوچکی ارتعاش می کند که این امر موجب کاهش پاسخهای سازه بخصوص سازه هایی با طبقه نرم می باشد. در این مطالعه به بررسی اثر جداسازی بر سازه های دارای طبقه نرم پرداخته شده است و نتایج این مطالعات نشان داد که جداسازی لرزه ای نقش بسزایی در کاهش پاسخهای لرزه ای بر روی سازه هایی دارای طبقه نرم دارد.
سمیرا محمدی زاده ناصر تقی زادیه
سیستم های کنترل نیمه فعال به دلیل داشتن مزیت های کنترل فعال و غیر فعال به طور همزمان، از بهترین سیستم های کنترلی محسوب می گردند. استفاده از میراگر mr به عنوان یکی از مناسب ترین ابزار سیستم های هوشمند، برای کاهش خطر تحریکات لرزه ای، بسیار موثر می باشد. از سوی دیگر پدیده ی ضربه زدن ساختمان های مجاور به یکدیگر در هنگام زلزله های شدید یکی از رایج ترین مکانیزم های خرابی سازه در حین وقوع این زمین لرزه ها است، اتصال سازه ی های مجاور به یکدیگر با استفاده از سیستم کنترل نیمه فعال یکی از موثرترین راههای کاهش و کنترل این آسیب ها می باشد. در سیستم های کنترل نیمه فعال، محاسبات کامپیوتری و عملکرد حسگرها و انتقال یا ادامه چکیده دریافت داده ها نیازمند یک فرآیند زمانی می باشد، به همین دلیل نمی توان از اثر تأخیر زمانی در فرآیند کنترل چشم پوشی کرد. در واقع تأخیر زمانی ممکن است عملکرد سیستم کنترل را کاهش دهد و یا حتی موجب ناپایداری سازه ها گردد. این پژوهش پدیده ی تأخیر زمانی را در اتصال دو سازه ی مجاور به هم، توسط میراگر mr مورد توجه قرار داده و جهت جبران آن از ایده ی جدید و کارآمد روش جبران ساز مبتنی بر روش انتگرال نیومارک-بتا بهره خواهد برد، در ادامه پاسخ لرزه ای دو سازه ای متصل با میراگر mr با و بدون در نظر گرفتن تأخیر زمانی مقایسه خواهد کرد. بررسی نتایج حاکی از کاهش جابه جایی های هر دو سازه در اثر اتصال و کنترل آن هاست، همچنین لحاظ اثر تاخیر زمانی درسیستم مورد نظر موجب بهبود عملکرد لرزه ای آن می گردد.
بهزاد فریور مسعود حسین زاده اصل
اتصالات، از لحاظ گیرداری به سه دسته صلب، نیمه صلب و ساده تقسیم بندی می شوند. این تقسیم بندی بر اساس درصد گیرداری اتصال صورت می پذیرد. یکی از متداول ترین حالات اتصال ساده، اتصال تیر توسط نبشی جان و یا ورق جان می باشد. عمده طراحان این نوع اتصال را جزو اتصالات مفصلی طبقه بندی می کنند. اتصال ساده باید به گونه ای طرح شود که مقاومت لازم برای انتقال نیروی برشی را داشته و در عین حال به اندازه ای انعطاف پذیر و نرم باشد که انتهای تیر به راحتی دوران کرده و نیاز دورانی تیر ارضا گردد. درصد گیرداری اتصال با ورق جان در مقایسه با نبشی جان بالا بوده و با افزایش ارتفاع ورق اتصال، این گیرداری افزایش می یابد به طوریکه در برخی حالات ممکن است این نوع از اتصال جزو دسته اتصلات نیمه صلب قرار می گیرد. در این پژوهش هدف بررسی درصد گیرداری اتصال با ورق جان و همچنین مقایسه آن با درصد گیرداری با نبشی جان می باشد.
حمیدرضا نعمتی جواد کاتبی
پل های جداسازی شده از جمله مهمترین اجزا در سیستم حمل و نقل به شمار می آیند. با این حال، زلزله های اخیر نشان داده که این سازه ها حتی تحت تحریکات لرزه ای متوسط زمین از خود ضعف نشان می دهند. چنانچه این پل ها تحت تحریکات شدید زلزله قرار گیرند، عرشه ی پل جابجایی بسیار بزرگی خواهد داشت. لذا یکی از نگرانی ها و چالش های مهندسان حفاظت این پل ها در مقابل این تحریکات می باشد. در سال های اخیر با پیشرفت دانش و فناوری در زمینه ی کنترل سازه ها، این ایده در پل ها نیز به خدمت گرفته شده است. از میان سیستم های کنترلی متداول، کنترل نیمه فعال به دلیل مزایا و امتیازاتی که نسبت به سایر سیستم های کنترلی دارد بیشتر مورد توجه بوده است. این سیستم های کنترلی مزیت های سیستم کنترل فعال و غیر فعال را به طور همزمان دارا می باشند و برخی نواقص این دو را نیز ندارند. پژوهش حاضر به مطالعه ی سیستم های مختلف کنترلی در پل های جداسازی شده می پردازد و رفتار آن را نسبت به حالت بدون کنترل بررسی خواهد کرد. بدین منظور از میراگر ویسکوز متغیر به عنوان یکی از مناسب ترین تجهیزات در سیستم های کنترل نیمه فعال استفاده گردیده است. در مطالعه ی رفتار پل جداسازی شده، سیستم پایه-جداساز-عرشه به عنوان یک سیستم دو درجه آزادی با جرم متمرکز مدل شده است. به منظور حداکثر استفاده از ظرفیت میراگر متغیر، به یک طرح کنترلی موثر که باعث افزایش کارآیی آن شود، نیاز است. در تحقیق حاضر این مهم با استفاده از الگوریتم کنترلی مُد لغزشی صورت گرفته است. این روش کنترلی ابزاری بسیار قدرتمند در میان طرح های کنترلی مرسوم، محسوب می شود که در آن با تعریف یک سطح لغزشی مشخص به بررسی عملکرد لرزه ای پل پرداخته می شود. نتایج نشان می دهد که استفاده از کنترل مُد لغزشی با سطح لغزش مناسب، تاثیر قابل توجهی در کاهش پاسخ لرزه ای عرشه ی پل و بهبود وضعیت دینامیکی آن در مقایسه با حالت بدون کنترل دارد.
کیوان آقابالایی بقایی حسین غقارزاده
یک کنترل گر فازی از مجموعه ی قوانین فازی اگر- آنگاه تشکیل شده است . پارامترهای تابع عضویت ،که بیانگر متغیرهای زبانی در قوانین فازی اگر- آنگاه هستند ، بر اساس تعدادی قانون تطبیقی و با هدف کنترل حالت سیستم در جهت رسیدن به سطح لغزشی تعیین شده و لغزش بر روی آن تغییر میابد. ابتدا قوانین کنترل بر اساس ایده ی کنترل مود لغزشی تشکیل شده و مجموعه های فازی، که توابع عضویت آنها به طور متقارن فضای حالت را می پوشانند، تعریف میشوند و سپس از قاعده ی تطبیقی جهت تنظیم پارامترهای قوانین کنترل برای کنترل دینامیک سیستم استفاده می شود. سیستم های منطق فازی برای تقریب قانون کنترل در حالتی که مدل ریاضی سیستم کنترلی نامعین است ، استفاده می شود. سادگی روش ارائه شده کاربرد آن را راحت تر کرده و این روش کنترل، پایداری کلی سیستم را در قالب تئوری لیاپانوف تضمین میکند. روش کنترل مود لغزشی فازی تطبیقی به طور موثر به عملکرد مدنظر رسیده و مزایای قابل توجهی در مقایسه با روش کنترل مود لغزشی مرسوم دارد.
لعیا میرزانمدی سامان یغمایی سابق
اکثر سازه هایی که بر اساس آیین نامه های رایج طراحی شده اند، تحت زلزله های شدید دچار تغییرشکل های ماندگار خواهند شد. تغییرمکان ماندگار به دلیل مشکلات تعمیر و بازسازی پس از زلزله، بسیار نامطلوب است. روش های پیشنهاد شده برای ارزیابی و طراحی لرزه ای بر اساس عملکرد، عموماً بر روی تخمین تغییرمکان جانبی نسبی ماکزیمم، تأکید دارند، اگرچه آثار زلزله های گذشته حاکی از آن است که تغییرمکان های جانبی ماندگار پس از زلزله، نقش مهمی در تعریف عملکرد لرزه ای سازه ها و همچنین خسارات اقتصادی ناشی از زلزله دارند. به این دلیل که سازه ها در اثر تغییرشکل های ماندگار بیش از حد مجاز، حتی اگر خسارت سازه ای زیادی هم ندیده باشند، نیاز به تخریب پیدا می کنند. بنابراین یک تخمین مناسب از نیاز تغییرمکان نسبی ماندگاری که سازه ها ممکن است پس از زلزله تجربه کنند، می تواند نقش مهمی در ارزیابی و طراحی بر اساس عملکرد داشته باشد. در این تحقیق روش ساده ای جهت تخمین تغییرمکان نسبی ماندگار در قاب های بتنی طراحی شده به روش طراحی مستقیم مبتنی بر تغییرمکان ارائه شده است. برای این منظور پنج قاب بتنی با تعداد طبقات 4، 6، 8، 10 و 12 طبقه و سیستم های یک درجه ی آزادی معادل این قاب ها مورد بررسی قرار گرفته است. تغییرمکان های نسبی ماکزیمم و ماندگار به دست آمده تحت دو دسته زلزله ی دور از گسل و نزدیک گسل برای هرکدام از سیستم های یک درجه و چند درجه ارزیابی شده و پاسخ های به دست آمده با هم مقایسه شده و ضرایب بسط مربوط به هرکدام ارائه شده است.
مونا شعاعی پرچین جواد کاتبی
گرایشات اخیر به ساخت سازه های بلند موجب استفاده از سیستم های مقاوم باربر جانبی در برابر زلزله شده است. اما استفاده از این سیستم ها در بسیاری از موارد نیازهای طرح را برآورده نمی سازد. کنترل سازه ها یک روش انعطاف پذیر در برابر عوامل خارجی و دارای وضعیت پویا و تطابقی است. در این میان کنترل فعال سازه ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. تعیین میزان بهینه ی نیروی کنترل در کنار توجه به محدودیت های ابزارهای اعمال نیرو از مهم ترین چالش های انواع روش های کنترل است. روش های سنتی نظیر lqr بدون در نظر گرفتن اثرات تحریکات خارجی زلزله اقدام به محاسبه ی نیروهای کنترلی می نمایند که این امر دستیابی به پاسخ های بهینه برای مسائل کنترل را دشوار می سازد. محدودیت های روش های بهینه سازی به کارگرفته شده در استراتژی های کلاسیک کنترل همانند روش lqr، زمینه ی استفاده از روش های مدرن بهینه سازی به ویژه روش های فراکاوشی را در کنترل سازه ها فراهم کرده است. روش های بهینه سازی فراکاوشی از جمله روش رقابت استعماری تاکنون به صورت گسترده ای در کنترل سازه ها مورد استفاده قرار نگرفته است.
شیوا خامودچیان جواد کاتبی
امروزه کاهش آسیب های وارد بر سازه در برابر بارهای دینامیکی از جمله بزرگترین دغدغه های مهندسین سازه است. یکی از موثرترین روش ها استفاده از سیستم های کنترل مدرن می باشد. در کنترل هوشمند سازه ها یافتن نیروی کنترلی وارد بر سازه یکی از موضوعات مهم در طول اعمال بار دینامیکی است. الگوریتم های متنوعی در این راستا پیشنهاد شده است. متداول ترین روش، روش حلقه بسته مبتنی بر بردار متغیر کامل می باشد که می تواند میرایی را در هر درجه آزادی سازه افزایش دهد. از طرفی استفاده از این روش مستلزم آن است که بردار کامل متغیرهای حالت با نصب حسگرهای سرعت و جابه جایی اندازه گیری شوند. با افزایش درجات آزادی در سازه ها، تعداد حسگرهای مورد نیاز نیز افزایش می یابد. این مسأله مشکلاتی از قبیل پیچیدگی تجهیزات، افزایش قابل توجه هزینه ها و همچنین افزایش خطا را به دنبال دارد. ایده استفاده از مشاهده گر می تواند راه گشای این مسأله باشد. مبنای طراحی مشاهده گر به حداقل رساندن اختلاف بین پاسخ تخمین زده شده و پاسخ واقعی سازه است. در این پژوهش به طراحی مشاهده گر با استفاده از الگوریتم تکاملی تفاضلی که یک روش متاهیوریستیک(شهودی) است، پرداخته شده است. نتایج حاکی از کاهش قابل توجه پاسخ سازه و خطای تخمین مشاهده گر است.
امیر کیانی وند جواد کاتبی
در این پایان نامه یک روش نوین در زمینه تشخیص ، مکان یابی و بر آورد اندازه تغییرات سازه ای و خرابی ها بررسی شده است . روش نوین مورد اشاره به بررسی مدل های آماری که در زیرمجموعه تحلیل سری های زمانی قرار می گیرند ، می پردازد . در این رویکرد با استفاده از پاسخ ارتعاش آزاد سازه و یک مجموعه سنسورهای خوشه ای متفاوت که برای دریافت داده های ورودی به کار گرفته می شوند و توسط مدل اتورگرسیو ایجاد شده ، خروجی های هر سنسور در خوشه به عنوان یک ورودی برای مدل اتو رگرسیو در نظر گرفته می شود . در این تحقیق یک مدل عددی چهار درجه آزاد مورد بررسی قرار گرفته است و در پایان با یک مدل متفاوت از تحلیل سری های زمانی مورد مقایسه قرار گرفته است .
سینا ضامن جواد کاتبی
تحریکات شدید زمین باعث ایجاد رفتار غیر ارتجاعی در سازه شده و در نهایت باعث تخریب قسمتی از سازه یا تخریب کل آن می شود. ایده ی کنترل سازه ها که در دهه های اخیر نظر بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است، روش مناسبی برای رفع این مشکل می باشد. روش های کنترلی بر پایه ی تئوری سیستم سازه ای متغیر (vss) یا کنترل مود لغزشی(smc) ، برای سازه های ساختمانی با رفتار خطی و غیر خطی به کار گرفته شده اند. در این پژوهش امکان استفاده از روش جدیدی به نام ناحیه ی لغزشی مرتبه ی دوم که تاکنون در سازه های ساختمانی به کار گرفته نشده، مورد ارزیابی قرار می گیرد. برتری و مزیت این روش، حذف اثر اعوجاج در فرکانس های بالاست که مشکل اصلی کنترل مود لغزشی کلاسیک می باشد. دیگر مزیت این روش، کنترل سازه با نیروی کنترلی پیوسته و کمتر نسبت به سایر کنترل کننده ها می باشد. کنترل ناحیه ی لغزشی مرتبه ی دوم، روشی مقاوم برای کنترل سازه ها با میزان عدم قطعیت قابل توجه می باشد. این بدان معناست که عملکرد این کنترل کننده تحت تأثیر نامعینی موجود در سیستم قرار نگرفته و سیستم را تحت بارهای وارد شده، به صورت مناسب کنترل می کند.
عرفان ظریفی عبدالرحیم جلالی
با افزایش نیاز مهندسین سازه به تحلیل و طراحی دقیقتر سازه های پیچیده، نیاز به تحلیل دینامیکی خطی و غیر خطی سازه ها بیش از پیش افزایش یافته است.همچنین با پیشرفت های بدست آمده در استفاده از کامپیو تر های پیشرفته و امکان تحلیل دینامیکی سازه ها، آیین نامه های جدید طراحی بر اساس عملکرد استفاده از تحلیل دینامیکی را بیشتر از قبل پیشنهاد می کنند. بر اساس این نیاز در مهندسی سازه بحث جدیدی تحت عنوان انتخاب رکورد زمین لرزه ها برای انتخاب دسته رکورد منطقی و مناسب، برای تحلیل دینامیکی سازه ها مطرح شد. در این پایان نامه با استفاده از یک روش نظامند (الگوریتم) و پایگاه های داده ی nga-west1 وnga-west2 سعی در انتخاب رکورد زمین لرزه هایی هستیم که طیف میانگین و واریانس طیف دسته رکورد انتخاب شده، مطابق طیف بدست آمده از معادله ی پیش بینی پارامتر های زمین لرزه(مدل لرزه ای یا رابطه ی کاهیدگی) باشد ،سپس با استفاده از روش بهینه سازی آزمند سعی در انتخاب بهترین دسته رکورد ممکن از پایگاه های داده خواهیم بود. همچنین در ادامه برای بررسی عملکرد استفاده از مدل لرزه ای و پایگاه داده ی جدید با استفاده از تحلیل دینامیکی غیر خطی، اثرات و تفاوت های به وجود آمده را بررسی می کنیم.