نام پژوهشگر: عباس واعظی
عباس واعظی علی غلامی
چکیده پس از چند قرن تزریق تفکر پایان دینداری، بازگشت به ایمان مذهبی در قرن بیستم خط بطلانی بر این نظریه کشید. تشنگی روز افزون به دین، میدانی مناسب برای سودجویان ایجاد کرد که در جهت کسب منافع مادی و معنوی فرقه های مذهبی را ایجاد نموده و زمینه های انحرافی گوناگونی را ایجاد کنند؛ از سکس و مواد مخدر گرفته تا ایجاد مشکلات امنیتی در سطح ملی. در واقع دین در این گروه ها صرفا یک امر معنوی نیست بلکه در بسیاری از موارد وسیله ای است در جهت کسب منابع مالی و غیرمالی برای فرقه سازان. در تبیین علل گرایش به این فرقه ها می توان گفت که مدرنیته و تبعات آن و جنگ های قرن بیستم همگی دست به دست هم داده اند تا روح ناامیدی از رسیدن به سعادت به واسطه تکنولوژی را در کالبد بشر بدمند تا انسان عرفان و معنویت را منبع فیض و آرامش حقیقی بشر ببیند. عامل مهم دیگری که فرقه ها را به گروه هایی جذاب برای اقشار گوناگون مردم تبدیل کرده است وجود خلاء های جدی در نهادهای مذهبی است که با توجه به عملکرد غیر اصولی، زمینه را برای گروه های جایگزین فراهم می آورند. همه این عوامل دست به دست هم داده اند تا جوانان مشتاق به دام سودجویان بیفتند و زمینه های انحرافات اجتماعی را برای آن ها فراهم آورد. سوال اصلی این است که حقوق جزا چگونه باید با این پدیده مواجه شود. آیا لزومی برای جرم-انگاری فعالیت های این فرقه ها وجود دارد؟ به نظر می رسد که با توجه به اعمال این فرقه ها به خصوص در جامعه ایران که از لحاظ مذهبی دارای حساسیت هایی گسترده وقوی می باشد ناگزیر از جرم انگاری این رفتارها هستیم لیکن با عنایت به اصول حاکم از جمله اصل حداقلی بودن حقوق جزا باید میان فرقه سازان که به دنبال سوء استفاده هستند و کسانی که فریب فرقه سازان را خورده و با وجود کمبود های اجتماعی به سمت این گروه ها می روند تفکیک قائل شد و گروه نخست را بزهکار و دیگری را بزه دیده تلقی نمود و در صدد حمایت از آن ها بر آمد. چرا که جنبه تنبیهی دادن به این مقوله موجبات تجری بیشتر و بزه دیدگی مجدد را فراهم می آورد. کلمات کلیدی: فرقه گرایی، جنبش های نوپدید دینی، انحرافات اجتماعی، جرم انگاری