نام پژوهشگر: شایان بهرامی زاده

نسبت تربیت و موسیکه در فلسفه ی افلاطون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1394
  شایان بهرامی زاده   شمس الملوک مصطفوی

افلاطون منادی لوگوس است و آن را حاکم بلامنازع روح می داند. او این حکومت را به تمامی پدیدار ها تسری می دهد و آن را با استدلال تبیین می کند. رسائل او به منظور تربیت فلسفی و راستی آزمایی حاکمیت لوگوس نگاشته شده است. از نظر او زندگی در پرتوی تربیت و کسب فضایل معنا می شود. چرا که روح و زندگی امری ابدی است. از این رو این زندگی به ما مجال می دهد تا برای حیات های بعدی فضایل مورد نیاز را کسب کنیم. او در راستای نیل به این هدف، کارها و فنون این جهانی را طبقه بندی می کند و تولید آثار هنری را از زمره کارهای غیرسودمند و مغایر با هدف خود محسوب می کند. مگراینکه این تولیدات موجب روشنگری و شفافیت جز الهی روح شود، و در غیر این صورت یا حجاب و آلودگی است و یا در بهترین حالت یک تصویر و رونوشتی از حقایق و فضایل. افلاطون به سعادت و نیکی در هر دو جهان نظر دارد و آن را در گروی کسب عدالت و دانایی در این زندگی می داند. به عبارتی عدالت راهگشای ما در عالم سایه هاست. انسان عادل در تمامی امورات زندگی همواره به خدا، خیر، زیبایی و حقیقت و ایده های موجود در عالم مثل نظر می کند. مصداق انسان عادل، فیلسوف راستین است که زندگی اش بهترین الگو برای تربیت و تقلید انسان های دیگر می باشد. او یگانه مرد سیاسی است. از نظر چنین انسانی میزان و ملاک همه ی امور خداست. در مقابل، هنرمندان و شاعران قرار دارند. دلمشغولی آن ها به شعر و محصولات هنری نیاز به دانش خاصی ندارد و نیز موجب تقویت لوگوس و ارتقای دانش نمی شود، زیرا کارکرد هنرها تقلید، لذت و فراموشی است. از این رو آن ها در کنار سوفیست ها تنها ساکنان عالم سایه ها باقی می مانند. با این حال افلاطون به تربیت موسیکه اعتقاد دارد اما آن را تنها به عنوان مرحله ای مقدماتی برای حصول به ذروه ی تربیت، یعنی تربیت دیالکتیکی لحاظ می کند. از این رو او به هیچ وجه به هنر خودآیین، خودانگیخته و زیبایی شناسی به معنای امروزی، اعتقاد ندارد. او اگر در عقل گرایی افراط نکند تنها شعر و هنری را می پذیرد که تقلیدی نباشد و در رثای خدایان و قهرمانان تولید شود و اگر ماهیت تقلیدی دارند نه ظواهر و تعلقات این جهانی روح بلکه تنها ظواهر خوب و مفید را الگوی کار خود قرار دهند. و اگر افراط کند هیچ نوع هنر و شعر تقلیدی را به آرمانشهر خود راه نمی دهد. او موسیقی و آهنگ را هنری تقلیدی می داند که می بایست در خدمت اخلاق و تربیت افلاطونی قرار گیرد. فلسفه ی هنر برای او، به معنای شناسایی دانش هنرها و فنون است.