آنچه این پژوهش درصدد بررسی و تبیین آن است، میزان و چگونگی تأثیرپذیری شعر معاصر از سبک هندی می باشد. در فصل نخست، اشاره ای مختصر به چگونگی پیدایش این سبک صورت پذیرفته است. تبیین مساله ی تسمیه، بسترهای ظهور و بروز، ابعاد اجتماعی و همچنین علل مخالفت تاریخی با آن از دیگر موضوعاتی است که در این فصل وجود دارد. در ادامه، ویژگی های این سبک مورد بررسی قرار گرفته تا زمینه، جهت جستجوی آن ها در شعر معاصر فارسی آماده باشد. از آنجا که مداقّه در شعر همه ی شاعران معاصر فارسی امری بسیار دشوار می نماید، پنج شاعر از پنج دهه ی اخیر- دهه ی40 تا دهه 80-انتخاب شده است تا با تحلیل زبانی و مضمونی اشعار آنها، بازگشت ادبی ایشان به سبک هندی مورد بررسی قرارگیرد. خوشدل تهرانی، سهراب سپهری، احمدعزیزی، علی معلم و فاضل نظری، شاعران مورد نظر در این پژوهش محسوب می شوند. انتخاب این شعرا لزوماً به معنای پیروی محض ایشان از سبک هندی نیست. تأثیرپذیری شعر معاصر از نُرم بیدل، یکی از پدیده هایی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است و از آنجا که جریانی عمیق به حساب می آید، روند پژوهش را ناگزیر از تبیین تفاوت های طرز صائب و شیوه ی بیدل کرد.

انسان به عنوان موجودی که دارای سرشتی اجتماعی بوده و ذاتاً به دنبال سعادت و کمال است نیازمند بستری مطلوب برای نیل به أهداف عالیه خود می باشد. جامع? در پرتو حکمت بهترین زمینه برای ظهور و بروز استعدادهای بالقوه در انسان است تا بتواند با به فعلیت رساندن آن قوا به کمالات والای انسانی دست یابد. افلاطون به عنوان نخستین فیلسوف با طرحی نوین در قالب آرمان شهر و جامع? فاضله در این عرصه گام نهاد. پس از او نیز فارابی به عنوان موسس فلسفه اسلامی با بهره گیری از منابع وحی و تعالیم دین مبین اسلام در جهت إعتلای مقامات انسانی، ایده مدینه فاضله را مطرح کرد. هر دو فیلسوف با بیان اینکه تنها از راه جامعه حکمت محور می توان به سعادت حقیقی دست یافت، شرط اساسی و بنیادین تشکیل چنین إجتماعی را حاکم حکیم و زمامدار فیلسوف می دانند. در حقیقت آن چه در منظوم? فکری این دو پیشگام در طرح مدین? فاضله ضرورت پیدا می کند، زیستن در پرتو حکمت و حکومت حکیم است که موجبات سیر صعودی و در نهایت وصول به قله کمال را فراهم می آورد. از این رو نوشتار حاضر به تبیین و توضیح جایگاه حقیقی حکمت در مدین? فاضله افلاطون و فارابی پرداخته است.

یکی از عوامل واسطه ای ورزش و تاثیر آن بر عملکرد های مغزی و حتی بدنی فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز است. لذا هدف ازاین پژوهش تعیین تأثیر دونوع فعالیت بدنی وامانده ساز هوازی و بی هوازی بر سطوح bdnf سرمی و ارتباط آن با سروتونین مردان فعال بوده است. بدین منظور تعداد 16 نفر از دانشجویان فعال به صورت تصادفی بر اساس تست vo2maxبه دو گروه تقسیم شدند.از افراد برای تعیین سطوح پایه قبل از تست نمونه خونی جمع آوری شد.گروه اول تست وامانده ساز بی هوازی کانینگهام و فالکنر را انجام دادندو گروه دوم تست وامانده ساز هوازی استراند را بانجام رساندندو بلافاصله بعد از واماندگینمونه خونی مجدد گرفته شد. برای بررسی تفاوت میانگین ها از آزمون های تی زوجی، تی مستقل و همبستگی پیرسون، در سطح معنی داری 05/0p? استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو نوع ورزش حاد وامانده ساز هوازی و بی هوازی بر روی bdnf تأثیر معنی داری داشتند و موجب تنظیم افزایشی آن می شوند (بی هوازی 039/p=؛ هوازی 041/p=). همچنین اجرای یک جلسه ورزش تا حد واماندگی خواه از نوع هوازی و خواه بی هوازی باعث افزایش معنی دار سروتونین سرم می گردند (بی هوازی 012/p=؛ هوازی005/0 p=). از سوی دیگر، همبستگی مثبت و معنی داری بین سطوح سروتونین و bdnf در هر دو گروه آزمودنی وجود داشت (020/p=) اما تغییرات سطوح دو متغیر یاد شده در دو گروه تفاوت معنادار نداشت (بی هوازی 439/0p=؛ هوازی755/0p=). بطور کلی، این پژوهش نشان داد که اجرای یک جلسه ورزش حاد از هر دو نوع هوازی و بی هوازی تا حدواماندگی بر سطوح bdnfو سروتونین سرمی تاثیر گذار هستند. همچنین بین سروتونین و bdnfبه دنبال اجرای این دو نوع تمرین ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد.

تری گلیسرید استری متشکل از گلیسرول و سه اسید چرب است که نقش مهمی را در متابولیسم سلولی به عنوان منبع انرژی بازی می کند و به علت اهمیت کلینیکی آن اندازه گیری سطح آن در خون بسیار حیاتی می باشد. میزان متعارف تری گلیسرید خون بین 40 تا 190 میلی گرم در دسی لیتر می باشد. مقادیر بیش از این محدوده، می تواند باعث رسوب چربی ها روی دیواره داخلی رگ و بیماری های قلبی و عروقی مختلف گردد. اغلب بیوسنسورهای آنزیمی تعیین میزان تری گلیسرید از یک سیستم سه آنزیمی متشکل از لیپاز، گلیسرول کیناز و گلیسرول 3 فسفات اکسیداز بهره می برند. با توجه به قیمت بالای هریک از این آنزیم ها ، هدف این پروژه ساخت یک نانوبیوسنسور آنزیمی با یک سیستم تک آنزیمی بوده است تا در کنار سرعت و دقت پاسخ مناسب یک بیوسنسور مقرون به صرفه ارائه شود. ضمن اینکه برای تثبیت آنزیم از مواد ارزان قیمتی همچون کربن فعال و کیتوسان استفاده شد.

آهن سرم و نسبت آهن سرمˆtibc و همچنین tibc در 45 بیمار مبتلا به آفت مکرر دهان مورد مطالعه قرار می گیرد و نتایج آن با 45 بیمار دیگر که بعلت دیگری به کلینیک پوست مراجعه می کنند مقایسه می شود. نتایج: در بیمارن با آفت مکرر دهان کمبود آهن سرم در 14 مریض از 45 بیمار (31 درصد) مشاهده شد این حالیست که در گروه کنترل فقط دو نفر از 45 نفر (4/4 درصد) کمبود آهن سرم داشتند. پایین بودند si/tibc (<10) در 12 بیمار از 45 بیمار (26/6 درصد) مشاهده شده اما در گروه شاهد هیچ بیماری چنین مشکلی نداشت . افزایش tibc در 14 بیمار مشاهده شد. (31 درصد) اما در گروه شاهد فقط 9 بیمار از 45 بیمار (20 درصد) چنین مساله ای داشتند. (31 درصد) -51 درصد بیماران ذکر کردند که بیماریشان با استرس و فشار کار عود می نماید. -33 درصد از بیماران خانم گزارش کردند که آفت دهانشان همزمان با سیکل قاعدگی عود می نماید. -26/6 درصد از بیماران سابقه فامیلی مثبت از بیماری را داشتند. رابطه معنی دار آماری بین کمبود آهن سرم و سن و جنس بیماران مشاهده شد چنانچه 35 درصد از بیماران ما خانمهای در سنین 20-30 سال بودند. همچنین رابطه معنی دار آماری بین نوع، تعداد ضایعه و محل ضایعه و میزان سطح آهن سرم مشاهده نشد. نتایج نهایی -1بیماران با آفت مکرر دهان کمبود آهن سرم نسبت به گروه شاهد شیوع بسیار بالاتری داشت . -2آهن شاید نقشی در علت شناسی بیماری آفت مکرر دهان داشته باشد.

بیماری زگیل از بیماریهای شایع پوستی است که عامل آن ویروس پاپیلومای انسانی ‏‎(hpv)‎‏ می باشد که بیش از 55 نوع از این ویروس تا بحال شناخته شده است. مطالعات انجام شده توسط سایرین که شیوع این عوامل پاتوژن در بین دانش آموزان دبستان و راهنمایی در مقایسه با سایر گروههای سنی بیشتر می باشد و به منظور تعیین شیوع، اشکال کلینکی و راه انتقال بیماری زگیل در نزد دانش آموزان مدارس زاهدان در سال 78-1377 از دانش آموزان این مقطع تحصیلی تعداد 10353 دانش آموز دختر و پسر مورد معاینه و مطالعه قرار گرفتند که تعداد 4971 نفر از دانش آموزان مقطع دبستان از هشت دبستان و 5382 دانش آموز مقطع راهنمایی از نه مدرسه راهنمایی انتخاب شدند که به روش مستقیم معاینه دانش آموزان تک به تک سر هر کلاس به حضور معلم مربوطه و مربی بهداشت انجام شد که از 10353 نفر تعداد 1004 نفر معادل 69/9 درصد دانش آموزان دارای ضایعه زگیل بودند و به تفکیک از 4779 دانش آموز پسر 459 نفر معادل 7/45 درصد و از 5574 دانش آموز دختر 545 نفر معادل 28/54 درصد دارای ضایعه زگیل می باشند و شایعترین سن در 10353 دانش آموز 14-10 سال می باشد که در سن 10 سالگی 38/5 درصد پسر و 6 درصد دختر و در سن 11 سالگی 7/6 درصد پسر و 6/3 درصد دختر و در سن 12 سالگی 4/8 درصد پسر و 6/12 درصد دختر و در سن 13 سالگی 6/9 درصد پسر و 6/12 درصد دختر و در سن 14 سالگی 4 درصد پسر و 7 درصد دختر دارای ضایعه زگیل بودند. از نظر اشکال کلینکی زگیل معمولی از 10353 دانش آموز 2/86 درصد زگیل مسطح یا پهن 3/13 درصد و زگیل نخی 7/4 درصد، زگیل پرآنگال 6/4 درصد و زگیل پلانتار 3 درصد و زگیل موزائیک 2/1 درصد و زگیل ژنیتال 2/0 درصد و زگیل مخاطی 2/0 درصد بودند که از نظر جنس و سن هم مورد مطالعه قرارگرفتند و همچنین ازنظر ناحیه آناتومیکال بدن به حسب سن و جنس نیز مورد مطالعه قرار گرفتند که ناحیه دست با 723 مورد 72 درصد و صورت 242 مورد 1/24 درصد و پا با 105 مورد 5/10 درصد و سایر نقاط با 163 مورد 2/16 درصد را در بر داشته اند و همچنین براساس احتمال راه سرایت به تفکیک جنس مورد مطالعه قرار گرفتند که 8/32 درصد تماس مستقیم و 3/7 درصد استفاده از حمام عمومی و 4/17 درصد استفاده استخر بوده است. براساس شرح حال خانوادگی در تماس با بیماری زگیل تعداد 570 مورد مثبت بوده است که 5/1 درصد از پدر و 8/1 درصد از مادر 3/16 درصد ازخواهران و 5/16 درصد از برادران و 3/21 درصد از سایرین بوده است.