نام پژوهشگر: مجید صالحبک
هادی نظری منظم مجید صالح بک
اصطلاح ادبیات تطبیقی((comparative literature نخستین بار در فرانسه و در سخنرانی های آبل ویلمن به کار رفت، لیکن آن ادبیات تطبیقی که ویلمن و معاصران وی از آن سخن می گفتند شیوه و روش علمی مشخصی نداشت و در واقع فقط نوعی مقایسه بین ادیبان کشورهای اروپایی بود.ادبیات تطبیقی در واپسین سال های سده نوزدهم میلادی به شیوه های صحیح علمی آراسته شد. کتاب« روسو و اصول جهان وطنی ادبی» اثر ژوزف تکست، نخستین پژوهش جدی و عالمانه پیرامون ادبیات تطبیقی در اروپا به شمار می آید. در واپسین سال های سده ی فوق، کرسی ادبیات تطبیقی در بعضی از دانشگاه های فرانسه و آمریکا تأسیس شد و تدریس ادبیات تطبیقی و شیوه ی تألیف در آن به نحو چشمگیری دستخوش دگرگونی گشت.این امر همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال 1931م اولین اثر علمی و روشمند در باب نظریه ی ادبیات تطبیقی در فرانسه منتشر شد. نویسنده این کتاب پل وان تیگم یکی از برجسته ترین چهره های ادبیات تطبیقی در جهان بود. به همت او و بزرگانی چون فرناند بالدنسپرژه و ژان ماری کاره و ... مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی پدید آمد. از دیدگاه مکتب مزبور، ادبیات تطبیقی شاخه ای از تاریخ ادبیات است که به بررسی روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر ملت ها می پردازد.ادبیات تطبیقی در مفهوم فرانسوی آن شدیدا تحت تأثیر فلسفه پوزیتیویستی و نگرش تاریخی سده ی نوزدهم بود.پژوهشگران فرانسوی، اختلاف زبان و وجود پیوندهای تاریخی را شرط اصلی انجام پژوهش های تطبیقی می دانند.از نگاه آنان، تطبیق و مقایسه هدف نیست، بلکه صرفا وسیله ای برای تبیین تعاملات و مبادلات ادبی در بین ملت های مختلف است. مکتب دیگر ادبیات تطبیقی، مکتب آمریکایی است که پس از جنگ جهانی دوم پا به عرصه ی وجود نهاد.این مکتب افزون بر بحث تأثیرات و روابط ادبی، حوزه ی ادبیات تطبیقی را گسترده تر کرده و آن را در ارتباط با سایر رشته های علوم انسانی و هنرهای زیبا می بیند.ادبیات تطبیقی از دیدگاه مکتب آمریکایی، ماهیتی بین رشته ای دارد و با رشته ی مطالعات فرهنگی- که به تدریج از جایگاه خاصی در پژوهش های علوم انسانی برخوردار می شود- ادغام شده و پیوند عمیقی یافته است. ادبیات تطبیقی در مفهوم علمی آن از نیمه ی دوم سده ی بیستم به اغلب کشورهای عربی راه یافت. مصر، مهد ادبیات تطبیقی، و دکتر محمد غنیمی هلال بنیان گذار ادبیات تطبیقی در کشورهای عربی است.دکتر هلال، نماینده ی راستین مکتب فرانسوی در مفهوم تاریخی آن بود.عرب ها از دهه ی هفتاد میلادی به تدریج با مکتب تطبیقی آمریکایی نیز آشنا شدند.دکتر حسام الخطیب منتقد و پژوهشگر تطبیقی برجسته ای است که از رهگذر تألیف و تدریس، بیشترین نقش را در معرفی مکتب مزبور داشته است.از دیگر چهره های بنام ادبیات تطبیقی عرب می توان به عزالدین المناصره، سعید علوش و طاهر احمد مکی اشاره نمود.البته ادبیات تطبیقی در کشورهای عربی همچنان تحت تأثیر مکتب فرانسوی و کتاب ادبیات تطبیقی دکتر غنیمی هلال است. تاریخ پیدایش ادبیات تطبیقی در ایران به سال 1317ش بازمی گردد. در این سال دکتر فاطمه سیاح کرسی ادبیات تطبیقی را در ایران (دانشگاه تهران) دایر کرد و تدریس ادبیات تطبیقی را آغاز نمود. مرگ زودهنگام بانو سیاح، فقدان استاد متخصص،فقدان برنامه ریزی علمی و شاید ناآگاهی از اهمیت فراوان پژوهش های تطبیقی موجب شد تا در سال 1326ش کرسی ادبیات تطبیقی و واحد سنجش ادبیات از دانشگاه تهران حذف شود، و تنها در اواخر دهه ی چهل شمسی توجه به آن یک بار دیگر در دستور کاربعضی از دانشگاه ها قرار گیرد.البته تدریس درس ادبیات تطبیقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک بار دیگر از دانشگاه های ایران حذف شد، ولی در اواسط دهه ی هفتاد شمسی توجه بدان در برنامه ی دانشگاه ها قرار گرفت. ادبیات تطبیقی در ایران با چالش های اساسی ای روبرو است که از آن جمله می توان به کمبود شدید استاد متخصص، فقدان انجمن ادبیات تطبیقی و نشریه ی تخصصی و بی توجهی آشکار نسبت به نظریه ها و روش های پژوهش در ادبیات تطبیقی اشاره نمود.