نام پژوهشگر: احمد گل‌محمدی

هویت جمعی غالب کُردها در کشورهای ایران و عراق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  امید قادرزاده   محمد عبداللهی

هویت جمعی از موضوع های اصلی مورد توجه در جامعه شناسی معاصر است.در ایران وعراق هم بحث درباره این موضوع با ظهور گفتمان مدرن و دولت ملت مدرن بر آمده از آن آغاز شد و تا به امروز ادامه یافته است.با توجه به زیست چند فرهنگی و چندقومی جوامع ایران و عراق و تحولات جهانی، پرداختن به این مباحث اهمیت فزاینده ای یافته است.پژوهش موجود در همین راستا و برای بررسی چگونگی و چرایی هویت جمعی غالب کُردها در کشورهای ایران و عراق صورت گرفته است.در بخش نظری بر اساس نتایج بدست آمده از بررسی دیدگاه ها و مرور منابع تجربی موجود یک چارچوب مفهومی تلفیقی تنظیم گردیده و در قالب آن پرسش های اساسی و فرضیه های اصلی مطرح شده است. تحقیق به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه و در مورد1060 نفر نمونه از کُردهای ساکن در ایران و عراق انجام گرفته است.جامعه آماری تحقیق کلیه اعضای 18 سال و بالاتر کُردهای ساکن در شهرهای سنندج، سردشت، اربیل و بن سلاوه بوده اند.نتایج تحقیق بر وجود تشابه در ترجیحات هویتی کُردها در ایران و عراق دلالت داشته؛به گونه ایکه در سلسله مراتب ترجیحات هویتی کُردها، هویت قومی جایگاه محوری و اولیه ای داشته و پس از آن هویت های جهانی و ملی قرار گرفته اند.با این وصف،تفاوت در مشخصات محیط طبیعی- اجتماعی(سطح توسعه)، ابعاد موقعیتی و نقشی، احساسی، فکری و فرهنگی، و تعاملاتی کُردها در ایران و عراق،تفاوت در میزان گرایش به هویت های جمعی عام را در سطوح جامعه ای و فرا جامعه ای آن در میان کُردهای ایران و عراق در پی داشته است. متغیرهای سطح توسعه منطقه، میزان بهره مندی از سرمایه های اقتصادی و فرهنگی، عادت واره و گستره روابط اجتماعی رابطه مثبت و معناداری با هویت جمعی غالب کُردها در ایران و عراق داشته و در مجموع حدود 62 درصد تغییرات هویت جمعی غالب کُردها را تبیین نموده اند.

شهروندی جهانی در عصر جهانی شدن: رهیافت بینافرهنگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  محمدعلی توانا   علیرضا حسینی بهشتی

هدف رساله حاضر ، ارائه نظریه ای هنجاری در باره شهروندی جهانی است که در آن برابری و تفاوت با هم سازگار باشند. بدین معنا که رساله حاضر تلاش می کند ، نظریه ای درباره شهروندی ارائه دهد که 1- فارغ از مرزهای قلمرویی همه شمول باشد 2- به همه انسان ها – فارغ از تفاوت های آنها - موقعیت سیاسی برابر اعطاء کند 3- تفاوت های گروه های فرهنگی را به رسمیت بشناسد. روش رساله برای دست یابی به این هدف روش تحلیل منطقی است. بدین معنا که با روش استدلالی نشان داده می شود که گزاره های جدید ( فرضیه ها ) با دانش متعارف سازگاری دارد. بر اساس چنین مقدماتی ، رساله حاضر تلاش نمود 1- بحران شهروندی در دنیای معاصر را نشان دهد 2- ناکارآمدی پاسخ های ارائه شده به این بحران را نشان دهد 3- راه حلی جدید برای این بحران ارائه نماید. این راه حل دارای دو بخش است.بدین معنا که نخست امکان شهروندی جهانی ( شهروندی همه شمول فراسوی مرزهای قلمرویی ) و سپس امکان رفع تعارض میان برابری و تفاوت را نشان می دهد. بر این اساس ، برای تحقق شهروندی جهانی 1- می بایست شهروندی از دولت و ملت جدا شود 2- به جای دولت و ملت ، می بایست عرصه عمومی چندلایه جهانی ( فراقلمرویی ) بستر اصلی شهروندی شود 3- عضویت فراقلمرویی ، حقوق بشر جهانی ، وظایف جهانی و مشارکت ارتباطی فراقلمرویی نهادینه شود. برای رفع تعارض برابری و تفاوت نیز می بایست شهروندان در پس زمینه مشترک زبانی ، در گفتگوی اخلاقی-عقلانی ، ضمن شناسایی تفاوت های یکدیگر ، فرصت مشارکت برابر می یابند. بدین معنا در عرصه عمومی چندلایه فراقلمرویی انسان ها – به مثابه شهروند – می توانند هم تفاوت های خود را حفظ نمایند و هم با هم برابر شوند.