نام پژوهشگر: محمد زاهدیاصل
صلاح الدین صالح محمد زاهدی اصل
در تحقیق پیش رو موضوع تاثیر حمایت اجتماعی بر میزان سلامت اجتماعی همسران جانبازان اعصاب و روان با تکیه بر روش توصیفی و با استفاده از تکنیک پیمایش مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج تحقیقات صورت گرفته در زمینه سلامت خانواده¬ های جانبازان اعصاب ¬وروان مبین این است که افراد مذکور از مشکلات اجتماعی و اختلالات روانی مانند احساس تنهایی، عزت نفس پایین، افسردگی و¬ پایین بودن سطح برخورداری از مهارتهای زندگی ¬رنج می¬برند که این موارد بر کیفیت زندگی آنان تاثیرات نامطلوبی گذاشته است. متغیر وابسته ما در این پژوهش سلامت اجتماعی می¬باشد. سلامت اجتماعی مفهومی است که امروزه از اهمیت ویژه ای برخوردار است و دایره شمول موضوعات آن فراگیر می شود. بطور کلی ¬دربحث سلامت اجتماعی انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه بیشتر مد نظر است پدیده هایی هستند که در اطراف او وجود دارند. مهمترین متغیرمستقل ما دراین پژوهش حمایت اجتماعی می باشد. حمایت اجتماعی عامل مهمی است که بعنوان متغیر واسطه ای بین استرس و اختلالات روانی و اجتماعی¬ عمل می¬کند و سطح تحمل افراد را در مقابل مشکلات افزایش داده و به نوعی موجب تقویت اعتماد بنفس بیشتر در جهت حضور فعالانه در جامعه می¬گردد. جامعه آماری مورد بررسی ما همسران جانبازان اعصاب و روان ساکن شهر تهران در سال 1388 بودند که تعداد آنها طبق آمار ارائه شده از سوی معاونت بهداشت و درمان بنیاد شهید 6900 نفر بوده و از بین آنها 340 نفر را از طریق نمونه گیری طبقه بندی متناسب انتخاب و بصورت پیمایشی با استفاده از روش کمی و به ¬کارگیری ابزار پرسشنامه داده¬¬ ها را گردآوری کرده¬ایم. یافته ¬های حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که هرچه همسران جانبازان از میزان حمایت اجتماعی بالاتری برخوردار بوده ¬اند، متناسب با آن از سلامت اجتماعی بالاتری برخوردار بوده ¬اند. همین رابطه بین مولفه های سه گانه حمایت اجتماعی شامل حمایت ابزاری، اطلاعاتی و عاطفی و سلامت اجتماعی نیز دیده می¬شود. همچنین تاثیر متغیرهای زمینه ای همچون سن و تحصیلات بر سلامت اجتماعی نشان داد که با افزایش سن از میزان سلامت اجتماعی همسران جانبازان کاسته می¬شود و افراد تحصیلکرده از میزان حمایت اجتماعی بیشتر و بالتبع سلامت اجتماعی بالاتری برخوردارند. نتایج پژوهش نشان داد که خانواده مهمترین منبع کسب حمایت اجتماعی از نظر همسران جانبازان محسوب می گردد.در راستای نتایج به دست آمده پیشنهاداتی کاربردی و دارای قابلیت اجرا، متناسب با یافته های حاصل از پژوهش ارائه گردیده که امید است مفید واقع گردد.
آسیه کامرانی محمد زاهدی اصل
هر خانواده باید کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد به حساب آید اما خشونت خانوادگی بخشی از تجربه بسیاری از زنان است. خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است و از آنجا که در سالهای اخیر بر شدت آن افزوده شده و باعث اثرات شدید جسمی، جنسی، ذهنی، روانی، اقتصادی و اجتماعی بر قربانی و سایر اعضای خانواده شده، مورد توجه کارشناسان قرار گرفته است. به گزارش سازمان ملل از هر سه زن جهان، یک نفر در طول زندگی خود، قربانی خشونت و تبعیض یا مورد تجاوز به عنف قرار می گیرد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی و شناخت میزان خشونت خانگی علیه زنان و عوامل موثر بر آن در خانواده های ساکن شهر دره شهر، می باشد که با استفاده از نظریات کارکردگرایی ساختاری، نظریه نقش ها، اقتدار و کشمکش دارندورف و اقتدار سه گانه وبر، و تفهم وبر به دنبال آزمون فرضیات می باشد. روش پژوهش حاضر پیمایشی توصیفی و تمام شماری، ابزار گردآوری اطلاعات نیز پرسشنامه می باشد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها بیانگر آنست که سطح تحصیلات و طبقه شغلی و میانگین درآمد ماهیانه زنان جامعه آماری پایین تر از همسران شان بوده، همچنین بین گرایش های اقتدارگرایانه مردسالاری در مردان با خشونت خانگی علیه زنان رابطه وجود دارد. در نهایت پیشنهاد می شود که برای برخورد با این پدیده و کمک به حل یا رفع آن نسبت به ارتقای سطح سواد و افزایش آگاهی زنان، آگاه ساختن آنان از حقوق حقه ی خود که به موجب قانون باید از آن برخوردار باشند، در جهت تغییر نگرش منفی مردان نسبت به زنان و آماده سازی اذهان عمومی نسبت به برابری جنسیتی و مقابله با پدرسالاری و یا مردسالاری، تلاش شود.