نام پژوهشگر: جواد طباطبایی

آموزه های معرفتی، اجتماعی و سیاسی حج از دیدگاه ائمه شیعه علیهم السلام
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان خراسان رضوی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  جواد طباطبایی   محمود خواجه میرزا

احادیث زیادی از ایمه شیعه علیهماالسلام به موضوع حج اختصاص یافته که اغلب آنها به بعد فقهی، و برخی نیز به بعد عرفانی آن پرداخته اند. ولی آیا حج، شامل همین دو بعد است؟ با بررسی بیشتر احادیث و آثار ایمه (علیهمالسلام) در موضوع حج، میتوان به ابعاد دیگری از حج پی برد، ابعادی همچون ابعاد معرفتی، اجتماعی، و سیاسی. با توجه به این که برخی از این ابعاد، تا کنون به طور اختصاصی بدانها پرداخته نشده ، در این پژوهش، سعی بر این بوده تا آموزه های جدیدی از حج به طور اختصاصی در حوزه ابعاد معرفتی، اجتماعی و سیاسی از کلام ایمه معرفی گردد. جهت انجام این امر، با مراجعه مستقیم یا غیر مستقیم به روایات ایمه و تألیفات دانشمندان شیعه، در موضوع حج و موضوعات مرتبط، آموزه های مورد نظر گردآوری شده و در کنار هر یک از اعمال حج، ابعاد تازه ای از آن نقل شده است. بعد معرفتی شامل شناخت ظاهری و باطنی اعمال حج و فلسفه هر یک از آنهاست که به دلیل زیاد بودن احادیث، به طور وسیع مورد بحث قرار گرفته است، در بعد اجتماعی، مباحثی مطرح شده است که حج را با جامعه و اجتماع مرتبط کرده و نشان می دهد که حج علاوه بر آن که عبادتی فردی است، تأثیرات اجتماعی زیادی دارد. در کنار این دو بعد، مباحث سیاسی نیز در بیان ایمه، در خلال مناسک حج، مطرح شده است، این مباحث اغلب نشان دهنده جایگاه اهل بیت در حکومت اسلامی، جایگاه "امام" در حکومت اسلامی و وظایف متقابل امام و مردم نسبت به یکدیگر است.

شهرنشینی و رابطه آن با جرم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی - دانشکده حقوق 1351
  جواد طباطبایی

چکیده ندارد.

نظریه سیاسی علامه طباطبائی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1372
  مصطفی ترک زهرانی   جواد طباطبایی

علامه طباطبایی دارای نظریه سیاسی است ، بدین معنا که وی همچون فلاسفه سیاسی برای حل مسائل اصلی جامعه خویش راه حل ارائه کرده است . راه حل مورد نظر آنمرحوم یک راه حل کلی و همه جانبی است . وی مثل اکثر نظریه پردازان سیاسی جامعه مطلوبی را در نظر دارد که بایستی جایگزین جامعه فعلی گردد. از نظر او بهترین جامعه، جامعه عادله دینی است . این جامعه آرمانی و دست نایافتنی نبوده و از جوامع فعلی نیزالگو نمی گیرد، بلکه جامعه ای است که نمونه آن در صدر اسلام و در زمان رسول اکرم (ص) وجود داشته است . دراین جامعه مسائل اقتصاد، جامعه شناسی، فرهنگ و سیاست بحث میشود. این جامعه دارای ویژگیهایی بدین شرح است : -1 در جامعه عادله دینی رابطه فرد و اجتماع رابطه ای است حقیقی یعنی آنکه فرد مستحیل در جامعه بوده اولویت با جامعه است و هرکجا تعارضی بین منافع فرد وجامعه بوجود آمد منافع فرد فدای منافع اجتماع می شود. قوانین در این جامعه نیز براساس مصلحت عمومی است و درهمه جا، جانب اجتماع در نظر گرفته میشود. -2 این جامعه دارای اصولی ثابت و اصولی متغیراست ; مثلا، اینکه جامعه نیاز به حکومت دارد اصلی است ثابت ولی نوع حکومت در جوامع مختلف و زمانهای گوناگون تفاوت می کند. شریعت نیز اصول ثابت را ارائه می کند ولی اصول متغیر را عقل تشخیص می دهد. کلیه قوانین و اصولی که ازناحیه ولایت صادر میشود از اصول متغیر بحساب می آید. بنابراین در دیدگاه علامه عقل جایگاهی ویژه دارد، و اصولا مرحوم علامه تمامی نظریه خویش را براساس استدلال عقلی به پیش می برد و به احادیث و روایات تمسک نمی کند . بنابراین علامه طباطبایی را از هرنظر بایستی فردی اصولی دانست و نه اخباری. -3 درجامعه عادله دینی عنصر عدالت یک مفهوم کلیدی است . عدالت در سه شکل فردی، اعتقادی و اجتماعی است که دراین بین عدالت اجتماعی دارای اولویت است . در عدالت اجتماعی بحث اقتصادیات نیز عنوان میشود و اصولا اقتصاد مایه قوام اجتماعی است . -4 در زمان غیبت امام عصر (عج) انتخاب نوع حکومت بدست مردم است ، ولی فرض براین است که در جامعه اسلامی مسلمانان بطور فطری بدنبال آگاه ترین و عادلترین فرد برای حکومت میروند که در زمان ما این فرد فقیه عادل است .

اندیشه سیاسی امام شهید سید محمدباقر صدر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1372
  محمدحسین جمشیدی   جواد طباطبایی

امام شهید سید محمدباقر صدر براساس موازین عقلی و واقعگرایی و بررسی مکاتب سیاسی موجود و وضعیت جهان معاصر در پی طرح شالوده فلسفه نوینی در اندیشه سیاسی اسلام است . بزعم او مشکل اساسی اندیشه سیاسی معاصر را بحران نظام جامع اجتماعی - سیاسی تشکیل می دهد،و ریشه این بحران به عدم اتکای نظامهای سیاسی معاصر به تفسیر صحیحی از واقعیات زندگی انسان برمی گردد. لذا جهان نیازمند بینشی است که مبتنی بر تفسیر صحیح و مطلوبی از جهان هستی و بویژه انسان باشد . مبنای نظری اندیشه سیاسی صدر "توحید" است که از آن سه اصل"حاکمیت مطلقه الهی"، "سنن حاکم برجهان" و "آزادی انسان" ناشی می شود. انسان به دلیل دارا بودن عقل و آزادی بر سرنوشت خویش حاکم گشته است . صدر از چنین حاکمیتی با نام "استخلاف " یا "خلافت انسان" یاد می کند . بر مبنای تئوری خلافت انسان تمام افراد درایجاد حکومت دارای حق برابرند و هیچکس را بر دیگری امتیازی نیست . در این اندیشه، سیاست دانش رساندن انسان به سعادت است و لذا با اخلاق پیوندی ناگسستنی دارد همانگونه که شاءنی از شوون دین - به مفهوم فطری - و لذا جزئی جدایی ناپذیر از آن می باشد. خطتشریعی "گواهی"، ضامن حفظ خط تکوینی "خلافت انسان" از انحراف و لغزش است . مبنای خط گواهی را عصمت پیامبر و امام معصوم تشکیل می دهد ولی در زمان غیبت ، مرجع عام منتخب مردم عهده دار نظارت بر خط خلافت انسان می گردد.. نظریه خلافت انسان، ناقض اصل تغلب و سلطه است بعلاوه نصب حاکم یا فقیه در اندیشه او جایی از اعراب ندارد و نظارت مرجع نیز مطلقه نمی باشد. صدر حکومت را جز رعایت شوون امت بر اساس دو اصل "مصلحت عمومی امت " و "مصلحت اسلام" نمی داند. بنابراین میزان مشروعیت حکومت موردنظر او -حکومت ترکیبی (شورایی - نظارتی) یا جمهوری اسلامی - را همین دو اصل تعیین می کند. مبنای مصلحت عمومی، عقل و مبنای مصلحت اسلام شرع است بدون آنکه میان آنها تعارضی وجود داشته باشد. زیرا شرع، عقل مدون و عقل، شرع نامکتوب است . به همین جهت صدر چونان اسلاف صالح خویش ابونصر فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، و صدرالدین شیرازی با نفی تغلب به سیاستی فاضله و حقیقیه می اندیشید.

فلسفه سیاسی ابن سینا و آراء آن با خواجه نصیرالدین طوسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1370
  فرشته ندری ابیانه   جواد طباطبایی

این رساله مشتمل بر هشت فصل است . در فصل اول، تقسیم بندی علوم و تعیین جایگاه سیاست شرح داده شده است . درفصل دوم، اخلاق و ارتباط آن با سیاست مورد بحث قرار گرفته. در فصل سوم، تدبیر منزل و ارتباط آن با سیاست بررسی گردیده . در فصل چهارم، تعریف سیاست و سیاست از دید فلاسفه یونان مدنظر بوده . در فصل پنجم، سیاست از نظر فارابی تشریح گردیده است . در فصل ششم، آراء سیاسی شیخ الرئیس ابن سینا تشریح گردیده، در فصل هفتم، سیاست از دیدگاه خواجه نصیرالدین بررسی شده و در فصل هشتم، مشورت از دیدگاه شیخ الرئیس و مقایسه آن با آراء خواجه نصیر توضیح داده شده است .