نام پژوهشگر: علی حقنظری
پرتو محمودی احمد حسن آبادی
این آزمایش به منظور بررسی اثرات افزودن لسیتین سویا، روغن سویا و چربی حیوانی به جیره غذایی بر عملکرد و بیان ژن فاکتور نسخه برداری srebp-1 در کبد جوجه های گوشتی انجام شد. در این آزمایش از 592 قطعه جوجه خروس گوشتی تجاری سویه راس 308 استفاده شد. در این تحقیق از مدل آزمایشی فاکتوریل 4 × 3 در قالب طرح کاملاً تصادفی نامتعادل با 3 و یا 4 تکرار و 16 قطعه جوجه در هر واحد آزمایشی (جایگاه بستری) استفاده شد. جوجه ها مکمل چربی را از 1 تا 42 روزگی آزمایش در 4 سطح (0، 1، 2 و 3 درصد جیره غذایی) دریافت کردند. جیره های غذایی بر اساس توصیه انجمن ملی تحقیقات (nrc، 1994) تنظیم شدند و از لحا ظ انرژی قابل متابولیسم و پروتئین خام یکسان بودند. در طول مدت انجام آزمایش، مقدار خوراک مصرفی، وزن بدن، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی به صورت گروهی و به طور هفتگی اندازه گیری شد. تعداد تلفات در مدت آزمایش به صورت روزانه ثبت شد و تصحیحات لازم بر این اساس انجام شد. در پایان آزمایش از هر پن یک پرنده با وزنی نزدیک به میانگین گروه انتخاب، خونگیری و به منظور تعیین صفات لاشه و نمونه گیری از کبد کشتار شد. درصد وزنی اجزای لاشه بر اساس وزن زنده در پایان دوره آزمایش (42 روزگی) تعیین شد. نتایج مربوط به عملکرد جوجه ها در دوره های مختلف پرورش نشان داد که چربی حیوانی و لسیتین سویا به ترتیب کمترین و بیشترین میانگین وزن بدن جوجه ها را در سنین 21 و 42 روزگی و میانگین افزایش وزن روزانه را در کل دوره داشتند؛ ولی اختلاف روغن سویا با دو تیمار دیگر معنی دار نبود. در کل دوره آزمایشی میانگین خوراک مصرفی روزانه در تیمار لسیتین سویا بیشترین میزان بود و با دو تیمار دیگر اختلاف معنی داری داشت (0/05>p). بهترین ضریب تبدیل غذایی در کل دوره متعلق به تیمار روغن سویا بود ولی با سایر تیمارها اختلاف معنی داری نداشت. تیمار چربی حیوانی بیشترین ضریب تبدیل غذایی را بوجود آورد هرچند این مقدار با ضریب تبدیل غذایی حاصل از تیمار لسیتین اختلاف معنی داری نداشت. با افزایش سطح چربی جیره ای میانگین وزن پایان دوره، میانگین افزایش وزن روزانه و میانگین خوراک مصرفی روزانه افزایش یافت و سطوح 0، 2 و 3 درصد اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند. اثر نوع و سطح چربی جیره غذایی بر وزن سینه، ران، کبد، چربی شکمی، پیش معده و سنگدان، پشت و گردن، دئودنوم، سکوم و بیان ژن فاکتور نسخه برداری srebp-1 معنی دار نبود. همچنین اثر نوع چربی بر وزن لاشه قابل مصرف، قلب و ژژنوم معنی دار نبود ولی سطح چربی اثر معنی داری داشت. با افزودن چربی به جیره ها وزن ژژنوم افزایش یافت و افزایش سطح چربی در جیره غذایی، وزن لاشه قابل مصرف و قلب را افزایش داد. اثر نوع چربی بر وزن بال و ایلئوم معنی دار بود و لسیتین سویا بیشترین وزن بال و چربی حیوانی بیشترین وزن ایلئوم را موجب شدند. نوع و سطح چربی درجیره غذایی میزان کلسترول و تری گلیسرید خون را تحت تاثیر قرار نداد ولی روغن سویا و سطح 0 درصد مکمل چربی موجب افزایش hdl خون شدند. در این آزمایش چربی حیوانی و روغن سویا تقریبا عملکرد یکسانی را باعث شدند. لسیتین سویا به عنوان یک منبع انرژی موجب بهبود در عملکرد جوجه-های گوشتی شد ولی این بهبود در مقایسه با تیمار روغن سویا از نظر آماری معنی دار نبود. در این آزمایش چربی-های غیر اشباع در مقایسه با چربی حیوانی بیان ژن srebp-1، سطح تری گلیسریدهای خون و چربی شکمی را به طور معنی دار تحت تاثیر قرار ندادند. بطور کلی با توجه به نتایج این آزمایش لسیتین، روغن سویا و چربی حیوانی به ترتیب بهترین عملکرد را در جوجه های گوشتی بوجود آوردند.
معصومه عسگری علی حق نظری
لیپازها (تری اسیل گلیسرول اسیل هیدرولازها) هیدرولیز و ساخت استرهای تشکیل شده از گلیسرول و اسیدهای چرب دارای زنجیره های بلند را کاتالیز می کنند و در صنایع مختلف از قبیل صنایع غذایی، لبنی، شوینده، کاغذ سازی، چرم سازی، دارویی، کشاورزی و صنایع روغنی کاربرد دارند. در این تحقیق، کلونینگ و بیان ژن btl2 با توالی نشانه تاژک cs3 اشریشیاکلی انجام و با بیان ژن با توالی نشانه طبیعی مقایسه گردید. ژن btl2 از ژنوم باسیلوس ترموکاتنولاتوس توسط pcr جداسازی، کلون و با روش های استاندارد مهندسی ژنتیک تأیید شد. سپس با استفاده از آنزیم های ndei ، hindiii وsaci ژن مذکور از وکتور کلونینگ (ptz57r/t) جدا و مجدداً در وکتورهای بیانی pet21-a(+) و pet26-b(+)کلون و به e. coli سویه bl21(plyss) منتقل شد. بررسی پروتئین های سلولی بر روی ژل پلی آکریلامید (sds-page)، بیان شدن لیپاز حدوداً 42 کیلو دالتونی را تأیید و آنالیز پروتئینی و بررسی فعالیت لیپاز نوترکیب در مایع پری پلاسمی توسط آزمون pnpp حاکی از این بود که هر دو توالی نشانه قدرت پایینی برای ترشح پروتئین به فضای پری پلاسمی e. coli دارند، که یکی از دلایل آن را می توان بیان پروتئین به صورت اینکلوژن بادی مطرح کرد، بدین منظور مراحل خالص سازی و refolding بر روی اینکلوژن بادی انجام و با روش ph-stat و برادفورد به ترتیب فعالیت آنزیمی و میزان لیپاز محلول اندازه گیری شد.
صادق عظیم زاده علی حق نظری
با توجه به کاربرد فراوان فلزات سنگین در صنایع و همچنین سموم و آلودگی کودهای کشاورزی و گسترش روز افزون استفاده از آنها در کشاورزی، رهاسازی این فلزات سمی نیز در اکوسیستم افزایش یافته است. اثرات فلزات بر عملکرد اکوسیستم به شکلهای گوناگونی بروز میکند و از اهمیت اقتصادی و بهداشت عمومی بالایی برخوردار است. انباشت فلزات سمی و سنگین در خاکهای مرغوب کشاورزی تقریباً آنها را بدون استفاده میکند و جذب زیستی آنها توسط گیاهان و بدنبال آن انباشت در ذخیره غذایی، اثرات نامطلوبی بر تمامی سطوح زنجیرههای غذایی و در نهایت انسان میگذارد. از اینرو به نظر میرسد که با ادامه استخراج منابع معدنی و انباشت محیطی مواد خطرناک، باید روشهایی با کارایی بالاتر در سمزدایی و بازیابی چنین فلزاتی اندیشیده شود. حذف این مواد آلاینده از خاک و آب، بویژه زمانیکه میزان تراکم این فلزات کم میباشد، بسیار پرهزینه و گران است. بهمین دلیل و بخاطر ارزان بودن و همچنین کارائی بسیار بالای استفاده از میکروارگانیسمها در بدام انداختن این فلزات، انجام تحقیقات نیز در این راستا هدایت گردیده است. یکی از این روشها، استفاده از پروتئینهایی در سطح میکروارگانیسمها است که فلزات به آنها متصل میشوند. در این میان فیمبریا کاندیدای بسیار مناسبی برای نمایش اپیتوپهای جاذب فلزات سمی گزارش گردیده است. علاوه بر ایجاد و ساخت سیستمهای جذب کننده فلزات سنگین، بهبود عملکرد این سیستمها نیز از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است. تظاهر اپران cs3 وابسته به محیط کشت cfa است که سبب ایجاد محدودیت در کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی و در مرحله بعدی سبب عدم مقرون به صرفه بودن استفاده از آن در بخش صنعتی و فرمانتاسیون میشود. هدف ما دستکاری ناحیه فرادست ژن، یعنی توالیهای تنظیمی اپران برای افزایش قابلیت تولید پیلی در محیطهای کشت ساده و یا سایر محیطهای رشدی میباشد. در این تحقیق پروموتر اوپران cs3 با یک پروموتر قابل تنظیم دیگر نظیر placuv5 تعویض شده و در ناحیه اوپراتور اوپران نیز با استفاده از روش جهشزایی با واکنش زنجیرهای پلیمراز نامتعادل تغییراتی ایجاد گردید.