نام پژوهشگر: ضیاالدین بنی هاشمی
زهره نسیمی ضیاالدین بنی هاشمی
بیماری پژمردگی ورتیسیلیومی پسته دومین بیماری مهم پسته در ایران است. مطالعه ی حاضر برای دست یابی به شیوه ای سازگار با محیط زیست برای مدیریت این بیماری انجام گرفت. به منظور مطالعه ی برهمکنش verticillium dahliae عامل پژمردگی آوندی پسته وacremonium kiliense قارچ درون رُست جدا شده از پسته، از نهال های نه ماهه ی سه رقمِ پسته ی سرخس، بادامی ریز زرند و قزوینی استفاده شد. مایه زنی a. kiliense به ارقام مذکور توسط سوسپانسیون کنیدیوم ها به غلظتِ 106 کنیدیوم در میلی لیتر با روش غوطه وری ریشه صورت گرفت.گیاهان مایه زنی شده به گلدان های کوچک حاوی خاک سترون انتقال داده شده، پس از یک ماه نهال ها به گلدان های حاوی 40 میکرواسکلروت ورتیسیلیوم در گرم خاک منتقل شدند. نتایج این آزمایش با استفاده از آزمایش فاکتوریل با در نظر گرفتن دو فاکتورِ رقم و تیمار قارچی به ترتیب با سه و چهار سطح و سه تکرار برای هر ترکیب، در قالب یک طرح کاملاً تصادفی مورد واکاوی آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد در شرایط آزمایشگاه a. kiliense فاقد اثر بازدارندگی روی v. dahliaeاست، اما در تیمارهایی که با a. kiliense و v. dahliae مایه زنی شده بودند در مقایسه با تیمار هایی که با v. dahliae به تنهایی مایه زنی شده بودند، میزان وزن خشک ریشه و وزن خشک شاخساره افزایش یافت. برهمکنشa. kiliense -v. dahliae سبب کاهش درصد آلودگی شاخساره و ریشه نسبت به تیمارِ v. dahliae به تنهایی شد. درصد جداسازی v. dahliae از تیمارهای مختلف نشان داد، در ارقامی که با a. kiliense و v. dahliae مایه زنی شده بودند، درصد جداسازی v. dahliae در مقایسه با ارقامی که با v. dahliae به تنهایی مایه زنی شده بود کاهش داشته است. نتایج حاصل گروه بندی آماری تیمارهای قارچی بیان گر این بود که ارقام مایه زنی شده با a. kiliense، a. kiliense همراه با v. dahliae و نمونه شاهد در یک گروه قرار می گیرند، در حالی که ارقام مایه زنی شده با v. dahliae در گروهی مجزا قرار می گیرند که این امر حاکی از اثر بازدارندگی a. kiliense بر v. dahliae در بافت گیاه است. نتایج حاصل از جداسازی ورتیسیلیوم از بافت ها نشان داد که در تمام ارقام، میزان جداسازی v. dahliae در تیمار برهمکنش a. kiliense - v. dahliae نسبت به تیمار v. dahliae به تنهایی بیش از 50 درصد کاهش می یابد.
حمیده پاسندی ضیاالدین بنی هاشمی
گونه phytophthora capsici اولین بار توسط لئونیان در سال 1922 از فلفل در نیومکزیکو جداسازی و توصیف شد. در ایران اگر چه p. capsici از میزبان های مختلف گزارش شده است، اما اطلاعات دقیقی در خصوص تنوع جمعیت، دامنه میزبانی، ساختار بقا و تیپ آمیزشی این قارچ در دست نیست. این پژوهش به منظور تعیین دامنه میزبانی بیمارگر به ویژه روی گیاهان چوبی انجام شد. بیماری زایی بیمارگر روی کدوییان با p. melonis مقایسه شد. دمای بهینه رشد، فراوانی تیپ آمیزشی و تشکیل کلامیدوسپور در محیط زنده و غیر زنده. با استفاده از 22 جدایه ی p. capsisi از میزبان های گیاهی مختلف شامل کدو، فلفل، گوجه فرنگی و علف هرز بررسی شد. نتایج نشان داد که هر دو تیپ آمیزشی بیمارگر با فراوانی تقریبا مساوی میان جدایه ها وجود داشت. بیمارگر کلامیدوسپورهای فراوانی روی محیط کشت هویچ آگار و بافت ریشه و طوقه کدو تولید کرد. از بین شش گیاه چوبی مایه زنی شده، بادام، زردآلو و پسته رقم سرخس بالاترین میزان حساسیت را نشان دادند اما نهال های فندق، کیوی و ازگیل آلوده نشدند.. تمام جدایه های p. capsici که استفاده شدند روی کدو بیماری زا بودند اما فلفل به اکثر جدایه مقاوم بود. از 36 گونه و واریته ی کدوییان مایه زنی شده با p. capsici و p. melonis طالبی وخربزه نسبت به کدو حساسیت بیشتری در برابرp. melonis نشان دادند. هندوانه در برابر p. melonis حساسیت کمتری نشان داد. هندوانه و کدو به p. capsici حساس بودند. واریته -های خربزه و طالبی عکس العمل های متفاوتی در برابر p. capsici نشان دادند. علف هرز گل عقربی که قبلا به عنوان میزبان شاخص p. capsici گزارش شده بود توسط هیچ یک از جدایه های این بیمارگر آلوده نشد در حالیکه به سایر گونه های فیتوفتورا شامل p. citricola،p. melonis ، p. drechsleri، p. cinnamomi،p, parsiana ،p. nicotianae و p. cryptogea حساس بود.
لیلا کاشی akbar karegar
به منظور بررسی مرفولوژیکی و مولکولی جمعیّتهای گونههای جنس helicotylenchus steiner, 1945 در ایران، طی سالهای 1387-1389 از نقاط مختلف ایران حدود 500 نمونه خاک و ریشه جمعآوری گردید. پس از بررسی مشخصات ریختشناسی و ریختسنجی نماتدها، با استفاده از کلیدهای شناسایی و در اکثر موارد با مراجعه مستقیم به شرحهای اصلی، جمعیتهای مورد مطالعه تعیین گونه گردید. در این مطالعه 26 گونه شامل h. abunaamai siddiqi, 1972، h. arachisi mulk & jairajpuri, 1965، h. californicus sher, 1966، h. canadensis waseem 1966، h. cf. craigi knobloch & laughlin, 1975، h. crenacauda sher, 1966، h. digitiformis ivanova, 1967، h. digonicus perry in perry, darling & thorne, 1959،h. dihystera (cobb, 1893) sher, 1961 ، h. egyptiensis tarjan, 1964، h. erhytrinae (zimmermann, 1904) golden, 1956، h. exallus sher, 1966، h. falcatus eroshenko & vu thanh, 1981، h. indicus siddiqi, 1963، h. insignis khan & basir, 1964، h. microcephalus sher, 1966، h. minzi sher, 1966، h. multicinctus (cobb, 1893) golden, 1956،h. platyurus perry in perry, darling & thorne, 1959، h. persiaensis sp. n.، h. cf. truncatus roman, 1965، h. pseudodigonicus szczygiel, 1970، h. pseudorobustus (steiner, 1914) golden, 1956، h. scoticus boag & jairajpuri, 1985، h. tunisiensis siddiqi, 1964، h. vulgaris yuen, 1964 شناسایی شدند که هفت گونه آنها (پررنگ) برای نخستین بار از ایران گزارش میگردد. علاوه بر آن کلید شناسایی 34 گونه موجود helicotylenchus در ایران نیز ارائه گردیده است. گونه h. persiaensis sp. n. با داشتن دم کوتاه (به طول 4/8-0/11 میکرومتر، c= 2/54-0/79 و c= 6/0-2/1)، با انتهای معمولاً صاف یا حداکثر با 2-3 حلقه درشت و گاهی دارای زائده بسیار کوچک شکمی، پشتی یا جانبی، سر مخروطی شکل با ابتدای صاف و دارای 4-5 حلقه مشخص، استایلت کوتاه به طول 1/22-9/25 میکرومتر با گرههای دارای حاشیه جلویی صاف، طول بدن نسبتاً کوتاه و عدم نماتد نر متمایز میگردد. بر اساس مشخصات ریختشناختی انتهای دم، گونههای شناسایی شده در دو گروه دم دارای زائده انتهایی و دم بدون زائده قرار داده شده و محاسبه ضریب تغییرات صفات مختلف ریختسنجی در گونههای مختلف این جنس نشان داد که شاخص v، طول استایلت و شاخص m دارای کمترین تنوع درون یک گونه است (معمولاً cv<5). همچنین طول بدن، فاصله ابتدای بدن تا روزنه دفعی-ترشحی و شاخصهای a، b، b دارای تنوع بیشتر (معمولاً 10>cv>5)، dgo و o در برخی گونهها صفات پایداری محسوب شده و c، c و طول دم ویژگیهای با تغییرات زیاد محسوب میشوند (cv>10). به دلیل تعداد زیاد گونههای این جنس، دامنهدار بودن صفات ریختسنجی و همپوشانی این صفات در گونههای نزدیک حتی از ویژگیهای با تنوع کم از قبیل طول استایلت و v نمیتوان برای متمایز کردن گونههای نزدیک از یکدیگر استفاده کرد. با وجود تنوع زیاد ریختشناختی در مشخصات سر، دم و موقعیت فاسمیدها نسبت به روزنه دفعی، راهی دیگری جز استفاده از آنها در کنار سایر صفات ریختشناختی و ریختسنجی برای شناسایی گونههای این جنس وجود ندارد. همچنین به منظور تایید شناسایی ریختشناختی گونههای helicotylenchus، دی-ان-ای ژن بخش کوچک ریبوزوم (ssu-rdna) 54 جمعیت شامل 52 جمعیت از helicotylenchus و دو جمعیت از rotylenchus (به عنوان outgroup) انتخاب شدند. از مجموع جمعیتهای helicotylenchus، 36 جمعیت مربوط به 11 گونه از ایران، 11 جمعیت از سه گونه از هلند و پنج جمعیت از پنج گونه مختلف از بانکژن مورد بررسی قرار گرفتند. تطابق نسبتاً خوبی بین دو روش شناسایی مرفولوژیکی و مولکولی مشاهده گردید، به نحوی که دو گروه اصلی در درخت فیلوژنتیکی که به روشهای مختلف مبتنی بر فاصله و احتمال ترسیم شدند، تشخیص داده شد که منطبق با دو گروه اصلی حاصل از شناسایی مرولوژیکی (دم دارای زائده انتهایی و دم بدون زائده) بودند. علاوه بر آن در اکثر موارد جدایههای یک گونه که از جمعیتهای مختلف با فواصل جغرافیایی و میزبانهای متفاوت انتخاب شده بودند در کنار هم و در یک گروه قرار گرفتند. هرچند در برخی موارد نیز جمعیتهای مختلف یک گونه در یک گروه قرار نگرفتند. جهت تعیین سطح جمعیت خسارتزای گونه رایج h. digitiformis روی دو رقم پیشتاز و شیراز گندم، آزمونی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با پنج تکرار و چهار تیمار در شرایط میکروپلات و روی هر یک از گیاهان ذرت (هیبرید 704) و پنبه (رقم دلتاپاین 16) دو آزمون جداگانه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی، با شش تکرار و سه تیمار، در شرایط گلخانه و میکروپلات و انجام شد. از بین چهار سطح جمعیتی (5/1، 75/0، 50/0 و صفر نماتد در گرم خاک) در آزمون تعیین سطح خسارتزای h. digitiformis بر روی دو رقم گندم، تنها تیمار دارای 5/1 نماتد در گرم خاک، در رقم پیشتاز روی اکثر شاخصهای رشدی گیاه موثر بوده و کاهش معنیداری نسبت به شاهد ایجاد نمود. در آزمون مربوط به تعیین سطوح جمعیتی h. digitiformis بر روی هیبرید 704 ذرت (جمعیت مزرعهای، نصف جمعیت مزرعهای و شاهد به ترتیب با 33/4، 16/2 و صفر نماتد در گرم خاک) در شرایط گلخانه تنها تیمار جمعیت مزرعهای منجر به کاهش بیشتر شاخصهای رشدی گیاه نسبت به شاهد گردید. در حالیکه در شرایط میکروپلات هر دو تیمار دارای نماتد، کاهش معنیداری در بیشتر شاخصهای رشدی گیاه نسبت به شاهد ایجاد کردند. با وجود تکثیر نماتد بر روی رقم دلتاپاین 16 پنبه، در تیمارهای دارای نماتد (جمعیت مزرعهای و نصف جمعیت مزرعهای به ترتیب با 33/4، 16/2 و صفر نماتد در گرم خاک)، هیچیک از تیمارهای مورد آزمایش در شرایط گلخانه و میکروپلات کاهش معنیداری روی شاخصهای رشدی گیاه نسبت به شاهد نشان ندادند، بدین معنی که رقم مذکور در شرایط آزمونهای انجام شده، نسبت به سطوح جمعیتی نماتد متحمل بوده است.
راحله دهقانی ضیاالدین بنی هاشمی
چکیده ندارد.
بنفشه صفایی فراهانی رضا مستوفی زاده قلمفرسا
در این مطالعه، روابط فیلوژنتیکی این گونه ها با استفاده از توالی سنجی نواحی هسته ای (فاصله ی ترانویسی شده ی داخلی، بتاتوبولین، پروتئین شوک حرارتی 90 و الیسیتین) و میتوکندریایی (زیرواحد یک سیتوکروم سی اکسیداز و زیرواحد یک اِن اِی-دی اِچ دهیدروژناز) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که در تمامی درخت های فیلوژنتیکی رسم شده بر اساس توالی نواحی هسته ای و میتوکندریایی و درخت های برآیند نواحی هسته ای و میتوکندریایی، سه دودمان مجزا در p. cryptogea وجود دارد. واگرایی مولکولی مشاهده شده بین این دودمان ها به اندازه ای بود که بتوان آن ها را به عنوان گونه هایی مجزا توصیف کرد. علیرغم وجود برخی تفاوت های ریخت شناختی و فیزیولوژیکی در میان آرایه های فوق، این تفاوت ها برای شناسایی آرایه ها از یک دیگر چندان قابل اعتماد نبود. علاوه بر این، در تمامی درخت های فیلوژنتیکی رسم شده (به استثنای درخت رسم شده بر اساس توالی ژن الیسیتین) جدایه های p. erythroseptica در تباری مجزا و تک نیا با ارزش پشتیبانی بالا قرار گرفتند. این تبار جد مشترکی با p. cryptogea sensu stricto داشت اما به طور مشخص از p. cryptogea مجزا بود. بنابراین نتایج این پژوهش موقعیت p. erythroseptica را به عنوان گونه ای مجزا و خویشاوند نزدیک گونه ی مرکب p. cryptogea تأیید می کند. بررسی دامنه ی میزبانی p. cryptogea sensu stricto، p. sp. pseudocryptogea، p. sp. kelmania ، p. erythroseptica و هفت گروه دورگ شناسایی شده در این پژوهش با استفاده از 12 گونه ی گیاهی نشان داد تمامی آرایه ها قادر به ایجاد آلودگی در هندوانه (citrullus vulgaris) و بادمجان (solanum melongena) هستند اگرچه توانایی آن ها در ایجاد آلودگی در خربزه (cucumis melo)، خیار سبز (cucumis sativus) و گوجه فرنگی (lycopersicum esculentum) با یک دیگر تفاوت داشت. علاوه بر این، تمامی جدایه های بررسی شده در این پژوهش قادر به ایجاد پوسیدگی صورتی در غده های سیب زمینی بودند.
حمزه مفاخری سید محسن تقوی
ویژگی های ژنوتیپی جدایه های اگروباکتریوم از میزبان های مختلف در استان های غربی و جنوبی ایران توسط : حمزه مفاخری به منظور بررسی تنوع گونه ها و جدایه های جنس agrobacterium در سال های 93-1392 از باغات مو، گلخانه های پرورش گل رز و مزارع چغندرقند در استان های جنوبی و غربی ایران ، از گیاهان دارای علائم گال طوقه و ریشه نمونه برداری و باکتری عامل بیماری جداسازی وشناسایی شدند. به منظور تفکیک دو گونه ی agrobacterium vitis و agrobacterium tumefaciens از آزمون واکنش زنجیره ای پلیمراز (pcr) با کاربرد جفت آغازگر pgf/pgrاستفاده شد. گونه غالب عامل بیماری گال طوقه مو a. vitis شناسایی شد. اغلب جدایه ها تولید کننده ی ویتوپین و تعداد کمتری از جدایه ها تولید کننده ی اکتوپین و نوپالین بودند.با استفاده از آزمون چندشکلی تصادفی قطعات تکثیر شده ی دی ان اِی (rapd) با کاربرد 11 آغازگر تصادفی مشخص شد که جدایه های agrobacterium دارای تنوع زیادی بودند و بین تنوع ژنتیکی جدایه های مورد بررسی و منطقه ی جغرافیایی و یا میزبان آن ها ارتباطی وجود ندارد.