نام پژوهشگر: حسین مرادی مقدم
حسین مرادی مقدم محمد رضا داورپناه
هدف از این پژوهش شناسایی الگوی رشد علم ایران در حوزه علوم طی سالهای 2010-1980 (سه دهه) و مقایسه آن با الگوی جهانی رشد علم طی همین سالها بوده است. این پژوهش از نوع کاربردی است و با استفاده از روش روندپژوهی و بر اساس تحلیل سری های زمانی انجام گرفته است. در این پژوهش از شیوه سرشماری استفاده شده و نمونه گیری انجام نشده است. جامعه مورد پژوهش شامل کلیه تولیدات علمی نمایه شده ایران و جهان در نمایه استنادی علوم (sci) در سالهای 2010-1980، بوده، همچنین آمار کلیه دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی و اعضای هیات علمی تمام وقت دانشگاهها در دو وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری، و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، و نیزآمار مربوط به میزان تولید ناخالص ملی ایران طی سالهای مذکور مورد بررسی قرار گرفته است. موضوعات برتر، نویسندگان برتر، کشورهای همکاری کننده برتر، زبانهای پربسامد و مدارک پربسامد در تولید علم ایران و جهان طی سال های مورد بررسی شناسایی گردید. بر اساس تحلیل سری های زمانی و با استفاده از نرم افزار آماری r الگوی رشد علم ایران و جهان همراه با نمودار الگوی رشد این دو شناسایی گردید و بر اساس الگوی حاکم، تولید علم ایران و جهان پیش بینی شد. یافته ها نشان داد الگوی رشد علم ایران لجستیکی و الگوی رشد علم جهان نمایی بوده است. در طی سال های مورد بررسی تولید علم ایران روند رشد سالیانه یکنواختی نداشته و نرخ رشد سالیانه تولید علم ایران در دهه اول منفی و در دهه دوم مثبت و پایین، ولی در دهه سوم مثبت و بالا بوده است. متوسط نرخ رشد سالیانه تولید علم ایران در این مدت %15 و جهان 15/3 درصد بوده که بر این اساس، متوسط نرخ رشد سالیانه تولید علم ایران تقریبا 5 برابر جهان بوده است. بیشترین تولید علم ایران (هشتاد درصد) در سال های 2004-2010 انجام گرفته است. برخی از عوامل موثر بر تولید علم ایران بررسی و تحلیل گردید. یافته ها همچنین نشان داد همبستگی بین تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی، تعداد اعضای هیأت علمی و میزان تولید ناخالص ملی با تولید علم ایران مثبت و معنادار بود. نتایج نشان داد افزایش تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی، اعضای هیات علمی دانشگاهها و میزان تولید ناخالص ملی ایران افزایش تولید علم ایران را به دنبال داشته اند. همچنین فرضیه پرایس مبنی بر رشد نمایی علم با مقدار ثابت دوبرابری تولید علم هر پانزه سال یک بار، در مورد تولید علم ایران و جهان تایید نشد. مقدار ثابت رشد مورد نظر پرایس مبهم بوده و نیاز به تجدیدنظر دارد. همانگونه که در مورد تولید علم ایران دیده شد، شرایط متغیر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطح ملی باعث تفاوت الگوی رشد علمی ملی و بین المللی می شود. الگوهای رشد علم و کاربرد آنها در سطوح ملی و بین المللی و نیز عوامل اثرگذار بر فراز و فرود این رشد نیازمند تحقیقات بیشتری است.
زینب نخعی محمدجواد هاشم زاده
پژوهش حاضر به روش تحلیل محتوا، به شناسایی و استخراج واژه های بازدارنده موجود در متن و چکیده مقالات مجلات علمی- پژوهشی رشته کتابداری و اطلاع رسانی پرداخت. هدف پژوهش تهیه سیاهه ای سیستماتیک از این واژه های بازدارنده براساس الگوی آماری زو و قانون زیف بود. هم چنین در این پژوهش از دو شیوه «اول یا قبل از تعدیل» و «دوم یا بعد از تعدیل» استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه مقاله های چاپ شده در آخرین شماره منتشر شده سال 1389 مجلات علمی- پژوهشی کتابداری و اطلاع رسانی بود. در این پژوهش تعداد 20 مقاله با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد. داده ها به صورت ماشینی در سه مرحله: تهیه متن الکترونیکی، تفکیک واژگان و شمارش بسامد واژه ها گردآوری شده و با استفاده از دو روش مذکور مورد تحلیل قرار گرفت. از بین 15557 واژه (و با احتساب بسامد، 73750 واژه) موجود در متن مقالات مورد مطالعه، مطابق با الگوی زو در شیوه اول، تعداد 1368 واژه و در شیوه دوم، 468 واژه به عنوان واژه بازدارنده شناخته شدند. بر طبق قانون زیف نیز، در شیوه اول 217 واژه (با احتساب بسامد 35477 واژه) و در شیوه دوم، 607 واژه بازدارنده (با احتساب بسامد 32428 واژه) شناسایی شدند. تعداد کل واژه های موجود در چکیده مقالات، 1989واژه (و با احتساب بسامد، 3820 واژه) بود که در روش زو و با اجرای شیوه اول، 148 واژه و بر مبنای شیوه دوم، 173 واژه به عنوان بازدارنده استخراج شدند. براساس قانون زیف نیز، با اجرای شیوه اول 60 واژه (با احتساب بسامد 1137 واژه) و با اجرای شیوه دوم 186 واژه بازدارنده (با احتساب بسامد 1625 واژه) شناسایی شدند. هم چنین نتایج پژوهش نشان داد که بین دو فهرست حاصل از متن و چکیده در روش زو، با اجرای شیوه اول، 25/10 درصد (یعنی 141 واژه از 1375 واژه بازدارنده موجود در دو فهرست)؛ با اجرای شیوه دوم، 35/31 درصد (یعنی 153 واژه از 488 واژه بازدارنده موجود در دو فهرست) ؛ در روش زیف نیز با اجرای شیوه اول، 06/27 درصد (یعنی 59 واژه از 218 واژه مورد مقایسه) و با اجرای شیوه دوم، 36/29 درصد (یعنی180 واژه از 613 واژه مورد مقایسه) همخوانی وجود داشت. بین سیاهه های واژه های بازدارنده به دست آمده از متن مقاله های دو روش زو و زیف، در شیوه اول 85/08 درصد (129 واژه از 1456 واژه مورد مقایسه) و در شیوه دوم، 89/61 درصد (411 واژه از 664 واژه مورد مقایسه) و در سیاهه های واژه های بازدارنده به دست آمده از چکیده مقاله های دو روش مذکور نیز در شیوه اول، 20/16 درصد (یعنی 29 واژه از 179 واژه مورد مقایسه) و در شیوه دوم 16/83 درصد (163 واژه از 196 واژه مورد مقایسه) از واژه های بازدارنده مشترک بودند. در هر دو روش رابطه مستقیمی بین بسامد واژه ها و احتمال بازدارنده بودن آن ها وجود داشت. عامل تعدیل واژه ها نقش مهمی در شناسایی واژه های بازدارنده داشت. طول متن در حجم واژه های بازدارنده تأثیر مثبت داشت. به طور کلی، با کاربرد قانون زیف درصد بالاتری (10/48) از واژه های غیرمفهومی در متن مقالات شناسایی شد.