نام پژوهشگر: ناصر صباغ نیا
ناصر صباغ نیا حمید دهقانی
کلزا یکی از گیاهان روغنی غالب در ایران است که خطرات تولید پایینی در مقایسه با سایر گیاهان روغنی دارد. عملکرد و کیفیت دانه کلزا بطرز معنی داری تحت تاثر تنشهای محیطی مثل خشکی قرار می گیرد. تعداد 9 ژنوتیپ کلزا شامل یک رقم داخلی (زرفام)، 8 رقم خارجی (fornax، okapi، slm046، orient، colvert، talaye، operaو modena) و 36 نوع هیبرید f1 برای تعیین ژنتیک عملکرد و تحمل به خشکی مورد استفاده قرار گرفتند. در سال های 1386-1387 و 1387-1388، دو سری از مواد گیاهی شامل 9 والد، 36 تلاقی مستقیم و 4 رقم دیگر (rgs003, opera, hayola 401, licord) برای تکمیل آزمایش بصورت لاتیس، در قالب طرح لاتیس ساده (7 × 7) با 2 تکرار در مزرعه بررسی گردیدند. هر کرت به مساحت 4/5 مترمربع شامل 6 ردیف 3 متری با فاصله 30 سانتیمتر بود .بعلاوه به منظور بررسی چگونگی عمل ژن ها، وراثت پذیری و برآورد تعداد عوامل موثر در کنترل ژنتیکی عملکرد دانه و برخی از صفات مرتبط با آن ، نسل های p1، p2، f1 ، bc1، bc2 و f2 حاصل از تلاقی های okapi×colvert و slm046×zarfam تهیه و در شرایط مزرعه، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار و در سال زراعی 1387-1388، ارزیابی شدند. صفات مختلف زراعی اندازه گیری شدند. تجزیه دیالل به روشهای jinks and hayman ، griffing، gardner and eberhatrt، ammi و ggebiplot انجام گردید. نتایج تجزیه واریانس در هر سال نشان داد که تفاوتهای بسیار معنی داری در ژنوتیپهای مورد مطالعه در تمامی صفات و در هر دو شرایط آبیاری نرمال و محدودیت آبیاری وجود داشت. تجزیه مرکب نشان داد که اثر متقابل ژنوتیپ × سال در بیشتر صفات معنی دار گردید. ترکیب پذیری عمومی (gca) و خصوصی (sca) در هر دو شرایط آبیاری نرمال و محدودیت آبیاری و در اکثر صفات و مثل عملکرد دانه و محتوای روغن معنی دار بودند. نتایج تجزیه مرکب دیالل نشال داد منابع تغییرات اثرات متقابل سال× gca و سال× sca در هر شرایط آبیاری نرمال و محدودیت آبیاری معنی دار گردیدند. هتروزیس مثبت و معنی دار شامل هتروزیس میانگین والدین و والد برتر برای تمام صفات ولی در ترکیبات مختلف وجود داشت. هتروزیس والد برتر برای عملکرد دانه شرایط نرمال برابر 7/98 و 32/106 درصد به ترتیب در سال اول و دوم مشاهده گردید. هیبریدهای okapi × fornax، slm046× fornax، orient × fornax، colvert× fornax، okapi × slm046، okapi × zarfam، opera × okapi، talaye × okapi، orient × slm046، colvert × slm046، zarfam × slm046، modena × slm046 و zarfam × colvert دارای اثرات sca و هتروزیس زیاد بودند. برخی از شاخصهای مقاومت به خشکی مثل شاخص تحمل به تنش تغییریافته (k2sti)، میانگین هارمونیک (hm)، میانگین هندسی بهره وری (gmp) و شاخص برتری (pi) به عنوان شاخصهای متمایز کننده تحمل به خشکی ژنوتیپها بودند. نتایج مختصه تستر متوسط روش ggebiplot نشان داد والدین slm046 و modena دارای ترکیب پذیری عمومی مثبت و معنی دار برای عملکرد دانه بودند. روش ammi نه تنها توانست اثرات gca و sca را نشان دهد بلکه هتروزیس نسل f1 را نیز نشان داد. والدین زرفام، slm046، fornax و colvert در شرایط محدودیت آبیاری و والدین زرفام، modena و slm046 در شرایط آبیاری نرمال از نظر بیشتر صفات مورد بررسی و ترکیب پذیری عمومی و خصوصی مناسب بودند و می توانند برای بهبود عملکرد و تحمل به خشکی کلزا مورد استفاده قرار بگیرند.
وحیده صابریان عزت اله اسفندیاری
چکیده: با توجه به خسارت کمی و کیفی علف های هرز و نقش کشاورزی در تامین امنیت غذایی مردم کشورها، مصرف علف کش ها امری اجتناب ناپذیر می باشد. امروزه به دلیل استفاده بی رویه علف کش ها مشکل مقاومت علف های هرز به سموم شیمیایی اتفاق افتاده است. این مشکل سبب مصرف مقادیر بالاتر علف کش ها می گردد که می تواند عواقب زیست محیطی را در پی داشته باشد. همچنین برای غلبه بر مشکل مقاومت بایستی از فرمولاسیون های جدیدتر علف کش ها استفاده نمود که کشور ما از نظر این تکنولوژی به کشورهای خارج وابسته است. به همین دلیل در راستای دستیابی بر این موضوع و بررسی مراحل اولیه فرمولاسیون علف کش ترکیبات شیمیایی نورمازین، تیوریدازین (بازدارنده های پیروات دهیدروژناز) و سولفونامید (بازدارنده بیوسنتز اسید فولیک) انتخاب و اثرات آنها بر روی گیاهان مختلف در مراحل جوانه زنی و مرحله رشد رویشی بر روی گیاهان ذرت، گندم ،جو،توتون، قدومه و خاکشیر بررسی شد. سپس از نمونه های مختلف به دست آمده، نمونه برداری و میزان وزن خشک ریشه چه، وزن خشک ساقه چه، درصد جوانه زنی، وزن خشک باقیمانده بذر،وزن خشک کل گیاهچه ،میزان مصرف ذخایر بذر،کارایی تبدیل و درصد کاهش ذخایر بذر بررسی گردید. نتایج حاکی از آن بود که بازدارنده های پیرووات دهیدروژناز مانع از تبدیل استیل کوآ به پیرووات (سوبسترای اولیه چرخه کربس) شده است و انرژی لازم برای سنتز سایر بیومولکول ها فراهم نمی شود وباعث توقف رشد گیاهان مذکور گردید.باز دارنده سنتز اسید فولیک نیزمانع از سنتز اسیدهای نوکلئیک می شود ودر نتیجه تقسیم سلولی و رشد سلول متوقف می گردد. درصد جوانه زنی، کارایی تبدیل ،درصد کاهش ذخایر بذر در گیاهان تیمار شده با بازدارنده ها نسبت به شاهد کاهش معنی داری نشان داد اما وزن خشک باقیمانده بذر نسبت به شاهد افزایش معنی داری نشان داد.مشابه چنین آزمایشی درسطح مزرعه با محلول پاشی بازدارنده ها در مرحله 3-4 برگی گندم،جو و ذرت انجام گرفت و در روزهای مختلف نمونه برداری و وزن تر و خشک اندام های هوایی محاسبه گردید. همچنین طی بررسی میزان فعالیت آلفا آمیلاز در حضور بازدارنده های پیرووات دهیدروژناز روی گیاه گندم مشخص شد که میزان فعالیت آنزیم نامبرده از زمان های اولیه تیمار با بازدارنده تا 72 ساعت بعد ثابت مانده و نسبت به شاهد کاهش معنی داری نشان داد.
مرتضی حسین زاده محسن جانمحمدی
نقش گیاهان علوفه ای در تعلیف دام، و در نتیجه تامین نیاز انسان به فرآورده های دامی، از اهمیت غیر قابل انکاری برخوردار است.خشکی یکی از محدودیت های بزرگ است که تولید گیاهان را در سرتاسر جهان تحت تاثیر قرار می دهد. یکی از راه های مقابله با خشکی، استفاده از پیش تیمار بذر با غلظت های بهینه ی هورمون های رشد گیاهی است. سایکوسل به عنوان ترکیبی انیونی از پر مصرف ترین کندکننده های گیاهی بوده که یکی از اثرات مهم آن افزایش تحمل گیاهان به تنش خشکی و بهبود کارایی مصرف آب است. اسید سالیسیلیک یک تنظیم کننده ی رشد درونی بوده که در تنظیمات فیزیولوژیک گیاه مانند رشد، فتوسنتز، متابولیسم نیترات، تولید اتیلن، تولید گرما و گلدهی موثر است. همچنین، از بروز تنش های زیستی و غیر زیستی از قبیل شوری، تنش خشکی، سرما، گرما، فلزات سنگین جلوگیری می کند. تعیین تاریخ کاشت یکی از اولویت های تحقیقاتی در کشت هر محصول می باشد. به منظور بررسی اثرات کاربرد سایکوسل و اسید سالیسلیک در مراحل اولیه ی رشد کنگر فرنگی (cynara scolymus l.)، آزمایشی به صورت فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی با سه تکرار، تیمارهای پیش تیمار بذور شامل بذر خشک، هیدروپرایمینگ، پیش تیمار با سایکوسل (50 میکرومول، 150 میکرومول، 300 میکرومول، 450 میکرومول) و اسیدسالیسلیک (200 میکرو مول، 800 میکرومول، 1600 میکرومول، 2400 میکرومول) بودند. سه سطح تنش خشکی (شامل محیط های با پتانسیل صفر،6-و 12- بار) در آزمایشگاه پژوهشی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه مراغه انجام گرفت. همچنین آزمایشی برای بررسی تاریخ کاشت و غلظت های مختلف اسید سالسیلیک بر روی علوفه کنگر فرنگی به صورت فاکتوریل با طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرارانجام شد، فاکتور اول، تاریخ کاشت در سه زمان (30فروردین، 15اردیبهشت، 30 اردیبهشت)، و فاکتوردوم غلظت اسید سالیسلیک در سه مقدار (صفر، 700 و 1400 میکرومول). نتایج حاصل از تجزیه واریانس صفات مورد مطالعه نشان داد که پیش تیمار بذور با سایکوسل و اسید سالیسلیک، باعث افزایش شاخص درصد جوانه زنی، شاخص جوانه زنی، نخستین روز جوانه زنی، درازای ریشه و ساقه چه، وزن خشک گیاهچه، افزایش شاخص ویگور در شرایط مورد آزمون گردید. در شرایط کشتزار، تاریخ کاشت (سوم) مناسب باعث افزایش سطح برگ، تعداد برگ، وزن تر و خشک، میزان کلروفیل، میزان پروتئین، چربی، خاکستر و درصد ماده خشک گیاه کنگر فرنگی گردید. در شرایط کشتزار افشانه کردن اسیدسالیسلیک با غلظت 1400 میکرومول بیشترین تاثیر را نسبت به سایر غلظت ، در مورد صفات اندازه گیری شده در کشتزار داشت. کلید واژه ها: پیش تیمار ،تنش خشکی ، کنگرفرنگی، تاریخ کاشت، اسید سالیسلیک، سایکوسل،علوفه
آرمین حبیبی بهمن موسوی
به منظور بررسی اثر کود سبز بر عملکرد، اجزای عملکرد و خصوصیات فیزیکو شیمیایی خاک پژوهشی در سال زراعی 92-1391 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه مراغه انجام شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و 4 تکرار انجام شد. فاکتور اول در 6 سطح شامل: آیش (عدم کاربرد کودسبز)، خلر، ماشک مراغه، شبدر برسیم، اسپرس و ماشک گل خوشه ای و فاکتور دوم در 2 سطح شامل: رقم پیشگام و رقم زرین بود. نتایج نشان داد بیشترین میزان ماده آلی و نیتروژن کل خاک با کاربرد کودسبز خلر بدست آمد. کاربرد کودسبز نسبت به عدم کاربرد آن باعث بهبود وزن مخصوص ظاهری خاک، درصد رطوبت جرمی خاک و میزان پتاسیم قابل دسترس خاک شد. همچنین بیشترین میزان فسفر قابل دسترس خاک بر اثر کاربرد کودسبز اسپرس مشاهده شد. ارتفاع بوته، طول سنبله، ارتفاع ساقه اصلی، وزن سنبله، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه و مقدار کلروفیل بر اثر کاربرد کودسبز نسبت به عدم کاربرد کودسبز بهبود یافتند. با کاربرد کود سبز ماشک گل خوشه ای و خلر به ترتیب بیشترین عملکرد بیولوژیک و تعداد سنبلچه در سنبله حاصل شد. در بین ارقام گندم، بالاترین میزان ارتفاع بوته، طول سنبله، ارتفاع ساقه اصلی و عملکرد بیولوژیک مربوط به رقم زرین بود. همچنین بیشترین میزان وزن سنبله، وزن هزار دانه، تعداد دانه در سنبله، میزان کلروفیل، تعداد سنبلچه در سنبله و شاخص برداشت مربوط به رقم پیشگام بود. بیشترین میزان وزن دانه سنبله به کودسبز ماشک مراغه با رقم پیشگام متعلق بود. همچنین بیشترین طول میانگره پدانکل در کودسبز شبدربرسیم با رقم زرین و بالاتربن میزان عملکرد دانه نیز در کودسبز خلر با رقم پیشگام مشاهده شد. در نهایت می توان بیان کرد که استفاده از کود سبز با بهبود خواص فیزیکوشیمیایی خاک و عملکرد و اجزای عملکرد گندم می تواند نقش بسزایی در راستای اهداف کشاورزی پایدار داشته باشد.
زاهد صوفی محمودی فاطمه سفید کن
بادرشبی یا بادرنجبویه ترکی (dracocephalum moldavica) گیاهی است معطر و علفی. این گیاه از راسته لب گلی ها (lamiales) و تیره نعنائیان (lamiaceae) است. از خواص دارویی این گیاه می توان به خواص ضد باکتری و ضد ویروس (kucera et al., 2007)، آرام بخش (kennedy et al., 2004) اشاره نمود. علاوه بر آن این گیاه بعنوان طعم دهنده در صنایع غذایی مصرف دارد و در مقایسه با بتا هیدروکسی اسید، نگهدارنده بهتری برای مواد غذایی محسوب می شود (de ciriano et al., 2010). در اندام سبز این گیاه موادی مانند اسیداولئیک، سیترال، ژرانیول و رزماری اسید وجود دارد (awad et al., 2009). همچنین در برگ های بادرشبی تانن ها وجود دارند. از دیگر ترکیبات آن می توان لیمونن و فلاونوئیدها را نام برد. با وجود خواص متعدد دارویی و غذایی این گیاه هنوز اطلاعات جامعی در رابطه با میزان و نحوه مصرف کود و اثرات آن بر خواص دارویی این گیاه در دست نیست. به همین منظور آزمایشی مزرعه ای جهت بررسی اثرات مصرف خاک کاربرد و برگ مصرف کود زیستی (marvins organic gardensmog= ) و کود شیمیایی (n,p,k) در منطقه پیرانشهر انجام می گردد. تیمارهای مورد بررسی شامل =a شاهد (بدون مصرف کود)، b = کود شیمیایی (npk) مطلوب، c = کود آنزیمی ارگانیک mog (خاک مصرف در یک مرحله : بعد از کاشت)، =d کود آنزیمی ارگانیک mog(محلول پاشی در مرحله دیده شدن اولین گل در مزرعه)، =e کود آنزیمی ارگانیک mog (خاک مصرف در دو مرحله : 1- بعد از کاشت، 2- پنج تا شش برگی پس از تنک کردن)، =f کود آنزیمی ارگانیک mog(خاک مصرف در دو مرحله : 1- بعد از کاشت، 2- پنج تا شش برگی پس از تنک به منظور بررسی اثرات کودهای زیستی و شیمیایی بر روی گیاه دارویی بادرشبی، آزمایشی به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1391 در مزرعه تحقیقاتی اداره جهاد کشاورزی شهرستان پیرانشهر اجرا گردید. تیمارهای مورد بررسی شامل 1= شاهد (بدون مصرف کود)، 2= کود شیمیایی (npk) مطلوب، 3= کود آنزیمی ارگانیک mog (خاک مصرف در یک مرحله : بعد از کاشت)، 4= کود آنزیمی ارگانیک mog (محلول پاشی در مرحله دیده شدن اولین گل در مزرعه)، 5= کود آنزیمی ارگانیک mog (خاک مصرف در دو مرحله : 1- بعد از کاشت، 2- پنج تا شش برگی پس از تنک کردن) و 6= کود آنزیمی ارگانیک mog (خاک مصرف در دو مرحله : 1- بعد از کاشت، 2- پنج تا شش برگی پس از تنک کردن و محلول پاشی در مرحله دیده شدن اولین گل در مزرعه) بود. صفات ارتفاع گیاه، تعداد سر شاخه های گلدار، ارتفاع اولین سر شاخه گلدار از سطح زمین، وزن تر گیاه، وزن خشک گیاه، درصد اسانس، محتوای کلروفیل، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و عملکرد اسانس به طور معنی داری تحت تأثیر مصرف کود زیستی (mog) قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیشترین وزن هزار دانه، درصد اسانس، عملکرد بیولوژیک، مقدار کلروفیل، وزن تر بوته، وزن خشک بوته، ارتفاع گیاه، تعداد سر شاخه های گلدار و عملکرد اسانس در تیمار 6 (اعمال کود آنزیمی mogخاک مصرف در دو مرحله : 1- بعد از کاشت، 2- پنج تا شش برگی پس از تنک کردن و محلول پاشی در مرحله دیده شدن اولین گل در مزرعه) و بالاترین طول اولین سر شاخه گلدار در تیمار 3 (کود آنزیمی mog خاک مصرف در یک مرحله : بعد از کاشت) به دست آمدند. نتایج آزمایش gc - ms نشان داد که تیمارهای کود زیستی mog باعث افزایش مواد تشکیل دهنده اسانس گیاه دارویی بادرشبو شدند به نحوی که سبب افزایش مواد sabinene، b-pinene، e-b-oeimene، linalool،trans limonene oxid ،neral ، geraniol و geranyl acetate به ترتیب به میزان 23، 8، 4، 28، 5، 28، 2 و 2 درصد نسبت به تیمار شاهد گردیدند. این مطالعه نشان داد کود زیستی (mog) در مقایسه با کود شیمیایی npk و شاهد (عدم مصرف کود) اثرات بهتری بر عملکرد و اجزای عملکرد گیاه بادرشبی داشت
حمیده سالک ابراهیمی غلامحسین قره خانی
چکیده: پروانه ی مینوز گوجه فرنگی tuta absoluta (meyrick) (lep: gelechiidae) یکی از مهم ترین آفات مخرب در مزارع گوجه فرنگی می باشد. این آفت بومی آمریکای جنوبی است و برای ایران تا سال 1389 جز آفات قرنطینه ای بوده و بعد از ورود آن به کشور ایران به سرعت انتشار یافته و هم اکنون جز آفات کلیدی اکثر مناطق گوجه فرنگی کاری در کشور محسوب می شود. نتایج بدست آمده از بررسی آزمایشگاهی بیولوژی این حشره به وسیله برگ بریده در سه نسل متوالی، نشان داد که میانگین طول مراحل نابالغ (تخم، لارو و شفیره) به ترتیب 27/5، 18/12 و 19/12 روز بود. زنده مانی کل 48، 94/46 و 67/61 درصد به ترتیب برای نسل های اول، دوم و سوم محاسبه گردید. در آزمایش ارزیابی خسارت پذیری، ارقام مورد مطالعه، به چهار گروه طبقه بندی شدند که ارقام atabay، cluse وservent ارقام مقاوم نسبی، ارقام yagmur، kubra و super strain b نیمه مقاوم نسبی، ارقام milas، iraz، prenses وhazara centetis نیمه حساس نسبی و رقم y-32-227 به عنوان حساس نسبی معرفی شده اند. آزمایش های بررسی مقاومت آنتی زنوز در دو مرحله فنولوژیکی 30 و 60 روزه گی گیاه گوجه فرنگی انجام پذیرفت. نتایج بدست آمده از آزمایش های بررسی مقاومت آنتی زنوز ارقام مورد مطالعه نشان داد که در آزمایش ترجیح تخم ریزی اختلاف معنی داری بین ارقام مورد مطالعه وجود نداشت. در مورد آزمایش استقرار لاروهای نئونات در مرحله اول فنولوژیکی گیاه میزبان (30 روزه گی) بیشترین درصد استقرار لاروی با 66/76 درصد مربوط به رقم iraz و کم ترین درصد استقرار لاروی مربوط به رقم atabay با 50/52 درصد می باشد که از نظر آماری در دو گروه مجزا قرار گرفتند. در مرحله ی دوم فنولوژیکی (60 روزه گی) بیشترین درصد استقرار لاروی مربوط به رقم atabay با 56 درصد و کم ترین درصد استقرار لاروی مربوط به رقم cluse با 32 درصد بوده اند. بررسی پارامترهای جدول زندگی پروانه ی مینوز روی 3 رقم متداول گلخانه ای atabay، cluse و prenses به وسیله ی برگ بریده شده، انجام گرفت. داده های بدست آمده براساس جدول زندگی دو جنسی سنی- مرحله ای تجزیه تحلیل گردید. نتایج به دست آمده نشان داد، رقم cluse دارای کمترین مقدار نرخ ذاتی افزایش جمعیت(r) با 1222/0 روز1-، نرخ متناهی افزایش جمعیت(?) با 1301/1 روز1-، نرخ خالص تولید مثل(r0)1748/19 ماده/ماده/نسل و نرخ ناخالص تولیدمثل (grr) با 561/30 ماده/ماده/نسل در مقایسه با دو رقم دیگر بود که می تواند میزبان نامناسبی برای این آفت محسوب شود. در مجموع نتایج بدست آمده نشان داد، ارقامatabay و cluse را به عنوان ارقام مقاوم نسبی، نسبت به سایر ارقام مورد مطالعه معرفی نمود.
حمید کاظمی گوار عزت اله اسفندیاری
همانند انسان ها، در مورد گیاهان نیز عناصر غذایی نقش بسیار مهمی را در تغذیه و افزایش عملکرد ایفا می کنند. به طوری که کمبود این عناصر باعث محدودیت رشد و سرانجام عملکرد گیاه خواهد شد .در این میان، کمبود روی (zn) یک مشکل اساسی برای تغذیه ی گیاهان و انسان ها، به ویژه، در خاک های آهکی به شمار می آید. روی برای ساخت dna،rna، متابولسیم کربوهیدارت ها، لیپید ها و پروتئین ها و دفع دی اکسید کربن استفاده می شود. این عنصرهمچنین، در فتوسنتز، تقسیم یاخته ای و داراز شدن یاخته، حفظ ساختمان و عملکرد غشای یاخته ای، ساخت تریپتوفان شرکت دارد. از سوی دیگر، ساختمان و عملکرد غشای یاخته ای به شدت تحت تأثیر کمبود عنصر روی قرار دارد. یکی از راه های افزایش روی، افشانه کردن این عنصر در مراحل مختلف رشدی گیاهان می باشد. به منظور بررسی اثرات زیست افزایی سولفات روی (4znso) در مراحل مختلف رشد و ویژگی های مرتبط با عملکرد ارقام بهاره ی گندم (triticum aestivum l.)،آزمایشی به صورت فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی با سه تکرار ، پنچ سطح پیش تیمار با سولفات روی، (بذر خشک یا بدون پیش تیمار (به عنوان شاهد)، آب دیونیزه (فاقد سولفات روی)، محلول دارای50 میلی مولار سولفات روی، محلول دارای75 میلی مولار سولفات روی و محلول دارای 100 میلی مولار)، در دو زمان متفاوت (6 ساعت و 12ساعت) و دو رقم گندم بهاره ی (آرتا و شیرودی) در آزمایشگاه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه مراغه انجام شد. همچنین، آزمایشی به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام گرفت در این آزمایش فاکتورهای مورد مطالعه عبارت بودند از دورقم گندم بهاره ی، شیرودی وآرتا و7 تیمار کودی سولفات روی شامل: شاهد (عدم افشانه کردن)، افشانه کردن 5/0 درصد سولفات روی در مرحله ی شکمی، افشانه کردن 5/0درصد سولفات روی به علاوه اوره در مرحله ی شکمی، افشانه کردن 5/0درصد سولفات روی در مرحله ی شیری، افشانه کردن 5/0 درصد سولفات روی در مراحل مرحله ی شیری دانه به علاوه اوره، افشانه کردن 5/0درصد سولفات روی در مرحله ی خمیری دانه و افشانه کردن 5/0درصد سولفات روی در مرحله ی خمیری دانه به علاوه اوره، درسال زراعی1390-1391 درکشتزار پژوهشی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه مراغه انجام شد. پس از استقرار بوته ها و رسیدگی کامل نمونه برداری و جمع آوری داده انجام گرفت. نتایج حاصل از تجزیهی واریانس صفات مورد مطالعه نشان داد که پیش تیمار با سولفات روی باعث افزایش درصد نهایی جوانه زنی، افزایش درازای ریشه چه و درازای ساقه چه و همچنین، موجب افزایش وزن خشک ساقه چه و ریشه چه گردید. لازم به ذکر است که در بین سطوح پیش تیمار با سولفات روی، تیمار 10 میلی مولار در 6 ساعت، بیشترین تاثیر را برجای نهاد. افزون بر این، در شرایط کشتزار افشانه کردن سولفات روی موجب افزایش وزن هزار دانه درمرحله شیری، عملکرد اقتصادی ، شاخص برداشت در مرحله شیری و غلظت روی دانه در مرحله شکمی گردید و رقم آرتا نسبت به شیرودی بیش تر تحت تأثیر افشانه کردن قرار گرفت.
گوهر افروز رحمت الله کریمی زاده
کمبود آب غالبا یکی از عوامل مهم محدود کننده عملکرد در مناطق نیمه خشک و محیط هایی با اقلیم مدیترانه ای محسوب می شود. گندم دروم (triticum durum l.) بعد از گندم نان، دومین گونه زراعی مهم دنیا است که گندم دروم به دلیل نداشتن ژنوم d در مناطق خشک دارای سرعت دوره رشد بیشتری بوده و زودتر برداشت می شود. آزمایش حاضر جهت بررسی عکس العمل ژنوتیپ های گندم دروم در برابر سطوح مختلف آبیاری در منطقه دیم گچساران انجام گردید. برای این منظور چهارده ژنوتیپ گندم دروم تحت دو شرایط تنش (بدون آبیاری) و بدون تنش (آبیاری در مرحله سنبله دهی و پر شدن دانه) با استفاده از طرح کرت های خرد شده بر پایه ی بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بنیه بذر، روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، ارتفاع بوته، طول پدانکل، نمره زراعی، وزن هکتولیتر، وزن هزار دانه و عملکرد دانه به طور معنی داری تحت تأثیر سطوح آبیاری قرار داشتند همچنین نتایج صفات روز تا سنبله دهی و طول سنبله بین شرایط نرمال و تنش تفاوت معنی داری نشان ندادند. عملکرد دانه در شرایط نرمال 33 درصد بالاتر از شرایط دیم بود. بررسی عملکرد دانه ای و شاخص های مقاومت به خشکی نشان داد ژنوتیپ های 3 و 8، ژنوتیپ های برتر در شرایط تنش و نرمال می باشد و به عنوان ژنوتیپ-های متحمل در این آزمایش برای منطقه گچساران معرفی گردید همچنین رقم 4 به عنوان رقم حساس به خشکی شناسایی شد و همچنین نتایج نشان داد شاخص های mp، gmp، sti ، hm، msti1 و msti2 جهت شناسایی ژنوتیپ های متحمل به خشکی مناسب بودند و شاخص های ssi و tol برای شناسایی ژنوتیپ های حساس به خشکی مناسب تشخیص داده شدند.
عذرا نوید اصغر عبادی
به منظور بررسی و مقایسه تاثیر کودهای بیولوژیک، نانو کلات ها و کودهای شیمیایی در سطوح مختلف رطوبتی بر عملکرد و اجزای عملکرد ذرت (سینگل کراس 704)، آزمایشی در سال زراعی 1393 در قالب اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی مغان اجرا گردید. فاکتور اصلی سه سطح آبیاری (100، 50، 25 درصد ظرفیت مزرعه ای) با آغاز دوره زایشی، پلات های فرعی به فاکتور کودی شامل شاهد (عدم مصرف کود)، نانو کلات روی، نانو کلات بُر، نانو کلات مخصوص ذرت (حاوی عناصر ریز مغذی آهن، روی، مس، منگنز) و تلقیح بذور قبل از کاشت با کود بیولوژیک ازتوبارور1، فسفر بارور2 و کود شیمیایی (فسفردار و نیتروژن دار) نتایج حاصل از تجزیه واریانس نشان داد، بر-هم کنش تمامی تیمارهای کودی و سطوح آبیاری بر عملکرد دانه در متر مربع(عملکرد اقتصادی) ، وزن کل بوته در متر مربع (عملکرد بیولوژیک)، شاخص برداشت، تعداد دانه در ردیف، تعداد دانه دربلال، وزن دانه در بلال، وزن چوب بلال،کلروفیل، معنی دار بود. در آبیاری نرمال بیشترین عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه، شاخص برداشت ، تعداد دانه در ردیف، تعداد دانه در بلال، وزن دانه در بلال و وزن چوب بلال مربوط به تیمار کودی نانو کلات مخصوص ریز مغذی ها بود و کمترین میزان مربوط به کود شیمیایی در شرایط 25 درصد آبیاری بود. بیشترین عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، تعداد دانه در ردیف ، وزن دانه در بلال، وزن چوب بلال مربوط به تیمار نانو کلات مخصوص ریز مغذی ها بود. به طور کلی نتایج حاصل به امکان جایگزینی کودهای شیمیایی با کودهای نانو مخصوص ریز مغذی ها در شرایط آبیاری نرمال و اعمال تنش در تولید ذرت اشاره دارد.