نام پژوهشگر: عزت الله کرمی
سمانه رحیمی کوروش رضایی مقدم
پراکندگی و کوچک بودن اراضی به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه کشاورزی می باشد. در شهرستان شیراز مسأله پراکندگی اراضی کشاورزی به خوبی به وسیله کشاورزان و مسولین جهاد کشاورزی احساس شده است به گونه ای که با اجرای طرح یکپارچه سازی اراضی در اراضی زراعی این شهرستان تلاش شده تا با این معضل برخورد شود. هدف این تحقیق شناسایی عوامل موثر بر پذیرش یکپارچه سازی اراضی یکپارچه سازی اراضی توسط کشاورزان به عنوان عاملان توسعه می باشد. جامعه آماری این تحقیق گندمکاران شهرستان شیراز می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی و فرمول کوکران پرسشنامه در بین 480 نفر تکمیل گردید. نتایج تحقیق بیانگر این است که علل پراکندگی اراضی در شهرستان شیراز به ترتیب عامل های اقتصادی با درصد واریانس 62/18، ساختار اجتماعی با درصد واریانس 04/13، حقوقی با درصد واریانس 77/10، ساختاری- فرهنگی جامعه روستایی با درصد واریانس 44/8، و عوارض طبیعی با درصد واریانس 15/6 می باشند. همچنین نتایج مربوط به رگرسیون لوجستیک نشان می دهد متغیر دیدگاه نسبت به مزایای طرح اثر مثبت بر پذیرش طرح یکپارچه سازی اراضی از سوی گندمکاران دارد. فاصله قطعات اراضی از یکدیگر، درآمد ناخالص حاصل از فروش گندم به عنوان عوامل اقتصادی و متغیر اعتماد اجتماعی به عنوان عامل اجتماعی اثر مثبت بر پذیرش یکپارچه سازی اراضی دارند. همچنین متغیرهای متوسط اندازه قطعات اراضی، تعداد قطعات، قیمت یک هکتار زمین کشاورزان و شیب قطعات بر روی پذیرش یکپارچه سازی اراضی به وسیله گندمکاران اثر منفی دارند.
حسین آزادی عزت الله کرمی
چکیده ندارد.
مژگان جمشیدی عزت الله کرمی
زنان نیروی عمده برای ایجاد تحول و منبعی بالقوه برای پیشبرد اقتصاد روستا هستند. آنها نیمی از جمعیت جامعه روستایی را تشکیل می دهند و نقش مهمی را در توسعه اقتصادی و اجتماعی بعهده دارند. زنان یک سوم نیروی کار جهان را تشکیل می دهند و 67درصد ساعات کار جهان متعلق به آنها است. با این حال آنها همچنان دو سوم از بی سوادان جهان را تشکیل می دهند ، کمتر از یک درصد از دارائیهای جهان را در اختیار دارند. آنها در اغلب برنامه های توسعه که اغلب اروپامدار و مردانه محور هستند مورد غفلت قرار گرفته اند و در اکثر پروژه های توسعه به آنها فقط به عنوان همسران و مادران خانواده که وابسته به مردان هستند نگریسته شده است. این عدم توجه به سهم بالای زنان در برنامه های توسعه مانع جدی در درک فرآیند توسعه و درجات مختلف تاثیر توسعه بر زنان می باشد و از انجائیکه عدم توجه به زنان در برنامه ریزیهای توسعه منجر به ایجاد خسارات جبران ناپذیری می شود بنابراین اطلاع از تاثیر برنامه های توسعه بر زنان قبل از طرح ریزی و اجرای آن لازم و ضروری می باشد و هدف کلی این پژوهش بررسی پیامدهای توسعه روستایی برای زنان به منظور تاثیر گذاری بر تئوریها و سیاستهای عمومی توسعه می باشد.
علی نصرآبادی عزت الله کرمی
مرور پیشینه نگاشته ها نشان می دهد که تخریب فراینده، عرصه های منابع طبیعی و از جمله آبخیزها را با مشارکت زیست محیطی بسیاری مواجه ساخته است. با توجه به کمبود شدید اب در کشور، احیا و بهره برداری بهینه از حوزه های آبخیز اجتناب ناپذیر است. بر اساس دیدگاه صاحبنظران، مشارکت مردمی سازه ای مهم و ضروری در احیا و بهره برداری بهینه از منابع طبیعی و از جمله آبخیزها محسوب میشود. در این مطالعه سعی شده است با شناسائی سازه های موثر بر مشارکت در آبخیزدار راهکارهایی بمنظور گسترش مشارکت کشاورزان در فعالیت های آبخیزداری ارائه شود. این مطالعه با روش تحقیق پیمایشی، در 65 روستا از روستاهای استان خراسان در سال 1379 انجام شده است. نمونه های مورد مطالعه در برگیرنده 76 نفر آبخیزدار و 63 نفر غیرآبخیزدار می باشند که با شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل دو پرسشنامه بود که پایائی آنها توسط یک مطالعه راهنما تایید گردید. متغیر وابسته این تحقیق مشارکت آنها توسط یک مطالعه راهنا تایید گردید. متغیر وابسته این تحقیق مشارکت کشاورزان در فعالیتهای آبخزداری می باشد و حجم فعالیت های آبخیزداری انجام شده نیز در بین افراد گروه آبخیزدار برآورد شده است. مدل حاصل از تابع ممیزی نشان میدهد که بر اساس هشت متغیر وضعیت سند زمین دیم، سن، سطح دانش فنی حفاظت خاک، مشاهده الگو، افق برنامه ریزی، سطح سواد، مقدار و قیمت زمین دیم مدل قادر است 43/80 درصد کشاورزان را بطور صحیح به آبخیزدار و غیرآبخیزدار طبقه بندی نماید که این میزان از صحت طبقه بندی نشان دهنده توان بالای مدل در تفکیک دو گروه مورد مطالعه می باشد. در مورد میزان مشارکت آبخیزداران در فعالیتهای آبخیزداری مدل رگرسیون قادر به توضیح 5/87 درصد تغییرات متغیر وابسته (میزان فعالیت های آبخیزداری) می باشد که توان بالای مدل در پیش بینی حجم فعالیت آبخیزداری مشارکت کنندگان در طرحهای آبخیزداری را نشان می دهد. بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می گردد که برای جلب مشارکت افراد در فعالیت های آبخیزداری ابتدا با استفاده از مدل تابع ممیزی این مطالعه نسبت به شناسائی افرادی که از ظرفیت لازم برای فعالیت های آبخیزداری برخوردار می باشند اقدام شود. فزون بر این، بر اساس مدل رگرسیون حاصل از پژوهش میزان فعالیت های آبخیزداری افراد پس از شروع به آبخیزداری را پیش بینی کرده و نسبت به طراحی برنامه مناسب جهت گسترش فعالیت های آبخیزداری اقدام نمود. با این روش برنامه ریزان می توانند از اتلاف وقت و سرمایه جلوگیری و امکانات محدود موجود را به صورت بهینه بکارگیری نمایند.
محمد جلالی عزت الله کرمی
در دهه های اخیر توجه مبارزه با عوامل تخریب مراتع و تلاش در جهت احیا مراتع به عنوان گامی اساسی در راستای توسعه پایدار لازم و ضروری نموده است. اما با توجه به وسعت زیاد عرصه های منابع طبیعی و نیاز به نیروی انسانی بسیار زیاد جهت حفاظت و احیا این منابع بنظر می رسد، توانمند سازی بهره برداران عرصه های مذکور نزدیکترین و سهل ترین راه به توسعه منابع طبیعی باشد. مشارکت بعنوان فرایند توانمند ساز موجب تحرک بخشی منابع محلی، بکارگیری گروههای متنوع اجتماعی در تعریف مشکلات، تصمیم گیری پیرامون طراحی و نحوه اجرای فعالیتها می شود. از جمله الگوههای مشارکت مردمی در حفظ و احیا مراتع که مد نظر سیاستگزاران سازمانهای اجرائی بوده نظام تعاونی می باشد. که در این مطالعه به واکاوی تعاونیهای مرتعداری استان کردستان به منظور بررسی سازه های موثر بر مشارکت مرتعداران پرداخته شده است. این پژوهش به شکل پیمایشی، از طریق تکمیل نمودن پرسشنامه برای اعضای 26 تعاونی مرتعداری هشت شهرستان استان کردستان که طول مدت فعالیت آنها حداقل سه سال بوده، صورت گرفته است. بدین منظور بین 15-20% اعضای هر تعاونی به شکل نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. یافته های این پژوهش نشان می دهند، که تعاونی های مذکور از لحاظ دو معیار زمان مطلوب ورود و مدت استفاده از مرتع و انجام فعالیت های حفظ و احیائی نسبت به سایر معیارها از موفقیت بیشتری برخوردار بوده اند. همچنین سازه های دانش فنی، خدمات ترویجی، ارتباط با کارمندان منابع طبیعی، مشارکت اجتماعی و پیامد اجتماعی مشارکت اعضای تعاونی با شاخص موفقیت کل تعاونی دارای رابطه معنی داری هستند. تحلیل رگرسیونی به شیوه مرحله ای نشان دهنده اینست که سازه دانش فنی در تابع رگرسیونی وارد و به میزان 31% تغییرات متغیر موفقیت کل تعاونی را توضیح می دهد. از میان تئوریهای مشارکت شامل ساختاری، جمعیت شناختی، خردگرائی و رضامندی شغلی تئوری جمعیت شناختی دارای بیشترین توانایی در توضیح تغییرات متغیر وابسته یعنی به میزان 19% می باشد. اما تئوری جامع دارای بیشترین توانایی در توضیح تغییرات متغیر مشارکت فرد در تعاونی به میزان 39% می باشد. بر این اساس از میان سازه های ارتباط با کارمندان منابع طبیعی، تقدیر گرائی، موفقیت مداری، دانش فنی فرد، سطح سواد، منفعت-هزینه، پیامد اجتماعی مشارکت، خدمات ترویجی وتامین نهاده که دارای همبستگی معنی داری با متغیر میزان مشارکت فرد در تعاونی می باشند. سازه های خدمات ترویجی و سطح سواد در تابع رگرسیونی چند متغیره به شیوه مرحله ای وارد و به ترتیب 37% و 2% تغییرات متغیر میزان مشارکت را توضیح می دهند. با توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود: 1) گسترش کمی و کیفی برنامه های ترویجی ارائه شده از سوی سازمانهای اجرائی. 2) تامین نهاده از سوی نهادهای اجرائی در سالهای اولیه تاسیس این تعاونیها سبب افزایش توان مالی این تشکلها و بهتر شدن وجه ی آنها در نزد اعضا می شود. 3) اتخاذ سیاستهایی که سطح سواد مرتعداران را ارتقا دهد، توصیه می گردد. 4) بهبود هر چه بیشتر روابط کارمندان با اعضا تعاونی ها به عنوان یک سازه موثر بر میزان مشارکت فرد توصیه می شود.