نام پژوهشگر: عبدالرضا فرجیراد
اصغر صوفی عبدالرضا فرجی راد
موضوع مورد بررسی این پایان نامه، بنیاد گرایی اسلامی و دلایل شکل گیری و رشد آن در منطقه آسیای مرکزی است. خیزش بنیاد گرایی اسلامی در این منطقه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بویژه پس از حادثه 11 سپتامبر2001 توجه جهان را به خود مشغول داشته است. از این پس ایدئولوژی بنیاد گرایی اسلامی و جنبش های بنیاد گرا به عنصر مهمی در زندگی سیاسی دولتهای آسیای مرکزی تبدیل شد. بسیاری از محققین و پژوهشگران تلاش کرده اند که ریشه های شکل گیری این پدیده را به عناصر و فاکتورهای ساده و منحصر به فردی مانند عوامل اقتصادی یا سیاسی مرتبط سازند. این تحقیق از یک تحلیل چند متغیره جهت توضیح شکل گیری این پدیده بهره گرفته است. به گونه ای که معتقد است بنیاد گرایی اسلامی پیامد و برآیند عوامل و فاکتورهای مختلفی است که در چارچوب این مطالعه پنج مورد از مهمترین و عمومی ترین فاکتورها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند: • عوامل اجتماعی-اقتصادی؛ مانند فقر، بیکاری، نا برابری اقصادی، تبعیض قومی وسایر نارضایتی های برآمده از وضع موجود. • عوامل سیاسی؛ ناکامی ها و نارضایتی برخاسته از فقدان مشارکت سیاسی، رژیم های اقتدارگرا و سرکوبگر و فساد شایع. • عوامل ایدئولوژیکی؛ نفوذ و گسترش برخی تفاسیر و مکاتب فکری از اسلام در منطقه که اصولا رادیکالیسم یا بنیاد گرا خوانده می شوند. • عامل نقش افراد و شخصیت ها؛ تاکید بر نقش بازیگران سیاسی یا مذهبی در شکل گیری بنیادگرایی اسلامی در منطقه مانند: سرمایه گذاران، ایدئولوگ ها، فرماندهان نظامی، رهبران سیاسی و غیره. • عوامل خارجی؛ نظیر نفوذ مبلغین مذهبی در منطقه، کمکهای مالی و فکری سایر کشورها از جنبش های بنیادگرا، احداث مساجد و مدارس مذهبی توسط کشورهایی مانند عربستان، پاکستان، ترکیه ونزدیکی جغرافیایی به افغانستان.
ابراهیم ترکمان محمد اخباری
آسیای مرکزی متشکل از پنج کشور قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان در میان فضای اقلیمی پهناور اوراسیا واقع شده و نزدیک به 60 میلیون نفر را در خود جای داده است. اگرچه در نگاه نخست آسیای مرکزی از نظر جغرافیایی منطقه ای محصور در خشکی به نظر می آید که کشورهای منطقه را به همسایگان وابسته کرده است ، اما واقعیت امر آنست که این منطقه تحت لوای تاریخ طولانی خود یکی از مهمترین مناطق جهان شناخته می شود که علاوه بر آنکه میراث دار اقتصاد بزرگ جاده ابریشم و پلی ارتباطی میان اروپا و آسیای شرقی و میان شمال و جنوب قاره آسیا به شمار می آید، امروزه به سبب کشف منابع غنی انرژی نیز در کانون توجه شدید بازیگران بین المللی قرار گرفته است. در این بین ایران وآسیای مرکزی علاوه بر علقه های کهن فرهنگی، قومی، زبانی، نژادی و مذهبی از پیوندهای اقتصادی و سیاسی نزدیکی نیز با یکدیگر برخوردار می باشند. اگرچه طی دو ده گذشته میزان همکاری سیاسی و اقتصادی ایران و کشورهای آسیای مرکزی همواره تحت تاثیر عوامل خارجی و فرامنطقه ای قرار داشته است ، با این حال ، منافع متقابل و اشتراکات تاریخی به نوعی سرنوشت آنها را به یکدیگر پیوند داده است. به همین سبب علی رغم آنکه طی سال های گذشته حضور قدرتهای بزرگ نظیر روسیه، آمریکا و چین به همراه برخی از کشورهای منطقه همانند ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی شده است، به نظر می رسد که ایران سیاسی عمل گرایانه و واقع بینانه نسبت به منطقه اتخاذ کرده و درصدد ایجاد چارچوبی جهت تحکیم و تقویت همکاریهای منطقه ای برآمده است.از این رو گسترش روابط با کشورهای منطقه از جهات گوناگون می تواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این منطقه که طی دو قرن تحت نفوذ روسیه قرار گرفت ، به صورت تاریخی جزو قلمرو ایران زمین محسوب می شد و به همین سبب اشتراکات تاریخی و فرهنگی بسیاری با ایران برخوردار است. فروپاشی اتحاد شوروی و بوجود آمدن 5کشور مستقل در منطقه آسیای مرکزی موجب نگاه دوباره ایران به این منطقه شد. در این همجواری تاریخی و فرهنگی ایران با ملل و اقوام منطقه عاملی مهم جهت توسعه همکاریهای همه جانبه به حساب می آید.با این حال تاکنون به دلایل بی شماری ایران با قرار گرفتن در جایگاهی مناسب در برقراری روابط شایسته با کشورهای آسیای مرکزی فاصله دارد. درواقع علی رغم وجود پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی، روابط ایران با کشورهای آسیای مرکزی همواره تحت تاثیر فرایندهای درونی این کشورها از یک سو و مناسبات بین المللی از سوی دیگر بوده است.در حالی که در آغاز دهه1990 برای دوره کوتاهی ایران با دیدی ایدئولوژیک به منطقه آسیای مرکزی نگریست، طولی نکشید که سیاست واقع بینانه ای اتخاذ کرد و به ویژه با توجه به رقابت قدرتهای بزرگ برای حضور و نفوذ در منطقه ، ایران نیز وارد رقابت های ژئوپلیتیک شد و در این رهگذر به ارتقای روابط سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای منطقه اندیشید. با این حال علی رغم تغییر نگاه فوق به آسیای مرکزی ،تاکنون در سیاست خارجی دولت ایران و در میان اهداف ژئوپلیتیک در سیاست خارجی ایران، این منطقه جایگاه مناسبی احراز نکرده است.روابط ایران با کشورهای منطقه در حالی که از زمینه کافی برای یافتن وضعیت استراتژیک برخوردار است اما در عین گسترش تاکنون به جایگاهی نرسیده است.