نام پژوهشگر: صدیقهالسادات طوافیان
مرضیه عطاریان صدیقه السادات طوافیان
زایمان، اوج دوران بارداری و حاملگی یک زن است که با به دنیا آمدن یک یا چند نوزاد از رحم مادر همراه است. اخیرا زایمان به روش سزارین با وجود پیامدهای منفی بیشتری به خصوص از نظر جانی و اقتصادی افزایش چشمگیری پیدا کرده است.و یکی از دلایل افزایش سزارین درخواست مادران است.نقش آموزش تغییر رفتار است و لذا این مطالعه با هدف تأثیر مداخله آموزشی و انتخاب نوع زایمان در زنان نخست باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشت درمانی مشهد انجام گرفت. این مطالعه از نوع نیمه تجربی بود. تعداد 100 خانم باردار نخست باردار که جهت انجام مراقبت های دوران بارداری به صورت متوالی به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد مراجعه کرده و هیچ ممنوعیتی برای زایمان طبیعی نداشتند،انتخاب شدند با نمونه گیری تصادفی ساده. در دو گروه آزمون (آموزش) وشاهد (بدون مداخله) قرار گرفتند.. ابزارجمع آوری داده ها پرسشنامه بود.نتایج حاصل با نرم افزار spss(نسخه20) و آزمون تی زوج و تی مستقل مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفت. از 100 زن باردار مورد مطالعه،76/4 % زایمان طبیعی و23/6 % زایمان سزارین داشتند .میانگین نمرات آگاهی و تمایل به زایمان طبیعی ومشخصات دمو گرافیک قبل از مداخله بین گروه آزمون و شاهد اختلاف آماری معناداری نداشت.درحالیکه بعد از مداخله ،آزمون تی مستقل نشان داد که بین دوگروه آزمون وشاهد ، از نظر انتخاب نوع زایمان و میانگین نمره آگاهی اختلاف آماری معنادار وجود دارد(0/001>p). برنامه آموزشی در قالب مشاوره گروهی بر پایه افزایش آگاهی ،در نوع زایمان انتخابی در زنان نخست باردار موثر میباشد و به عنوان یک برنامه مناسب در افزایش آگاهی این گروه از زنان توصیه می گردد.
رضا فاتح کرداری صدیقه السادات طوافیان
زمینه و هدف: این پژوهش شبه تجربی است که در سال 1392 در دو مرکز درمانی تحت نظارت سازمان تأمین اجتماعی (بیمارستان رازی قزوین و بیمارستان تاکستان) انجام شده است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر برنامه آموزشی در تبعیت از رژیم غذایی در بیماران مبتلا به پر فشاری خون بوده است. روش اجرا: برای این منظورتعداد 68 نفر از بیماران مبتلا به پرفشاری خون خفیف تا شدید بر اساس طبقه بندی انجمن بین المللی بیماریابی، تشخیص و درمان فشار خون بالا (jnc7) به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه و معاینه بالینی و ثبت فشار خون قبل و بعد از آموزش در دو گروه گردآوری شد. ابزار گرد آوری شامل پرسشنامه خود ایفا با هدف سنجش سازه های آگاهی، نگرش، رفتار و خود کار آمدی بود. همچنین میزان فشارخون سیستول، دیاستول وbmi بیماران مطابق طبقه بندی انجمن بین المللی در دو گروه قبل و بعد از آموزش اندازه گیری و ثبت شد. پژوهشگر ابتدا بیماران واجد شرایط را انتخاب نمود.سپس بیماران در دو گروه تجربی و کنترل با ابراز تمایل به همکاری در طرح پژوهشی شرکت داده شدند، پژوهشگردر مورد روش، هدف اجرای پژوهش و بی ضرر بودن آن برای سلامتی به بیماران اطلاع رسانی نمود. دریک جلسه توجیهی در خصوص نحوه اجرا و نوع همکاری به بیماران توضیح داده شد بعد پرسشنامه های مربوط به اطلاعات دموگرافیک، آگاهی، شناخت و رفتار، فشارخون سیستول و دیاستول قد، وزن و نمایه توده بدنی و خود کار آمدی برای آنان تکمیل شد سپس بیماران گروه کنترل به مدت یک هفته به نوبت دربرنامه آموزشی شرکت نمودند. برنامه آموزشی به صورت جلسه سخنرانی در کلاسهای 3تا 7 نفره، به مدت 30 دقیقه انجام شد. همچنین به هر بیمار به مدت 30 دقیقه آموزش به روش چهره به چهره ارایه شد. و پانزده دقیقه نیز برای پرسش و پاسخ اختصاص یافت تا بیماران سوالات خود در خصوص بیماری و رژیم غذایی بپرسند. و سپس روش اندازه گیری فشار خون نیز برای اندازه گیری فشار خون در منزل بصورت عملی آموزش داده شد. چهارهفته بعداز انجام آموزش بیماران هر دو گروه با حضور در مرکز درمانی فشار خون سیستول و دیاستول آنان کنترل و ثبت شد و نیزپرسشنامه مربوط به آگاهی شناخت و عملکرد بیماران تکمیل شد. و سپس برای گروه کنترل کلاس آموزش با همان کیفیت گروه تجربی انجام شد. در نهایت داده ها وارد نرم افزار spss 18.0 شد و آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل آزمون های مجذورکای (برای تعیین فراوانی های مشاهده شده در محدوده فراوانی های مورد انتظار)، آزمون های کای اسکوئر، تی مستقل و زوجی و تحلیل کوواریانس چند متغیره مقایسه شدند. نتایج: میانگین سنی بیماران مورد مطالعه در گروه تجربی 53/59 و در گروه کنترل 52/15 بود. بین دو گروه تفاوت معناداری در متغیر سن وجود ندارد (0/462= p و 0/739= t). مقایسه نمرات میانگین مربوط به متغیرهای پژوهش قبل و بعد از مداخله در دو گروه آزمایش و کنترل حاکی از آن است که نمرات آزمودنی های گروه آزمایش در متغیرهای آگاهی٬ نگرش٬ رفتار٬ خودکارآمدی افزایش داشته و در متغیرهای فشار خون سیستولیک و دیاستولیک کاهش داشته است. بین گروه ها در مرحله پیش آزمون در متغیرهای فشار سیستولیک (0/878=p)٬ فشار دیاستولیک (0/913= p)٬ آگاهی (0/57= p)٬ رفتار (0/55=p) و خودکارآمدی (0/929= p) تفاوت معناداری وجود ندارد با این وجود در این متغیرها در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده می شود. p-value در مرحله پس آزمون برای متغیرهای فوق به ترتیب عبارتند از:: 0/0001 ٬ 0/019 ٬ 0/0001٬، 0/0001 ٬ 0/006 و 0/0001 لازم به ذکر است که در متغیر نگرش در مرحله پیش آزمون (0/003= p) و نیز پس آزمون (0/0001= p) تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده می شود. نتیجه گیری نهایی: آموزش بر شاخص اصلی تبعیت )رفتار) و شاخص های پیش نیاز تبعیت (آگاهی و نگرش) و برخی از شاخص های پیامد تبعیت شاخص های بالینی (فشار خون سیستولیک و دیاستولیک) موثر بوده است. برای این که رفتار بیماران در زمینه ی رژیم غذایی و تغییر کند نیاز است که آگاهی و نگرش آن ها تغییر یابد. در این پژوهش آگاهی و نگرش بیماران تغییر کرده است. از ابزارهای بررسی رفتار بیماران در زمینه رژیم غذایی شاخص های بالینی مرتبط با آن می باشد مانند فشار خون سیستولیک و دیاستولیک که در این پژوهش هم از ابزارهای عینی تبعیت استفاده شد.
افشین بهمنی صدیقه السادات طوافیان
این مطالعه از نوع مداخله ای قبل و بعد از آموزش در خوابگاه دانش آموزی پسران در مقطع دبیرستان شهرستان سروآباد در سال تحصیلی 1387 انجام گرفت. داده ها با استفاده از پرسشنامه (سنجش استرس کودرون ) از 70 دانش آموز و با روش نمونه گیری تمام شماری انجام شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار spss وبا آزمونهای آماری کای دو، تی تست ومن ویتنی تجزیه وتحلیل گردید. در این مطالعه محدوده سنی دانش آموزان 14 تا 18 سال و از سال اول تا سوم دبیرستان و در رشته های تحصیلی ریاضی ، علوم تجربی و علوم انسانی بودند. اکثر پدر و مادران بی سواد و اغلب پدران دارای شغل کارگری (40% ) و بیشتر مادران خانه دار بودند( 62% ). اغلب دانش آموزان نزد خانواده خود زندگی می کردند ( 84% ) . و تعداد افراد خانواده ( بعد خانوار ) بیشتر بین رنج 5 تا 8 نفر بودند و وضعیت تعداد اتاق خواب محل زندگی دانش آموزان بیشتر دو اتاق خواب بوده است . میانگین ( انحراف معیار)سن پدر، مادر، معدل تحصیلی سال قبل و بعد خانوار به ترتیب 58/51(54/11 ±) ، 18/44 (826/8± )، 96/14(551/2±) و 16/7 (283/2±) بوده است. در قبل از آموزش میزان آگاهی9/59 % افراد ونگرش 40% افراد نسبت به استرس ضعیف بوده است که بعد از آموزش میزان آگاهی و نگرش ضعیف بترتیب به 45% و32% کاهش یافته است. در قبل از آموزش 8/68 % استرس ناشی از محیط را داشتند که بعد از آموزش این میزان به 37.1% کاهش یافت . همچنین در قبل از آموزش 4/71 % افراد استرس ناشی از شخصیت را داشته اند که بعد از آموزش این میزان به 3/44% کاهش یافت.