نام پژوهشگر: محمد فریدی
پریسا ملارسولی محسن موید
گسل نهند با راستای شمال غربی- جنوب شرقی به موازات گسل تبریز و در 25 کیلومتری شمال آن واقع شده است و موجب راندگی واحدهای مزوزوئیک (رسوبات فلیشی کرتاسه پسین) بر روی رسوبات سنوزوئیک در این منطقه شده است. امتداد این گسل از شمال روستای نهند تا محدوده شرق شهر مرند قابل پی گیری است. در این تحقیق بخش شرقی گسل نهند تا محدوده روستای قینر مورد بررسی قرار گرفته است که طولی در حدود 40 کیلومتر را شامل می شود. گسل نهند در محدوده مورد مطالعه از هفت پاره گسلی تشکیل شده است. از دیدگاه بررسی های صحرایی این منطقه شامل عناصر ساختاری متفاوتی از قبیل گسل، چین، درزه و دایک است. گسل های معکوس و رانده در اثر اعمال تنش های فشارشی اولیه در منطقه شکل گرفته اند و گسلهای امتدادلغز در فاز بعد از گسلش رانده در اثر اعمال تنش های برشی در منطقه ایجاد شده اند که خود، گسل های معکوس اولیه را بریده اند. به نظر می رسد گسلش نرمال موجود در منطقه، عملکرد فرعی گسلهای امتدادلغز باشد. چین خوردگی ها در منطقه بیشتر از نوع چین های در ارتباط با گسلش هستند. تراکم درزه ها در منطقه در دو روند کلی n300e و n030e مشاهده شده است که این دو سیستم درزه به صورت منظم و با زاویه کم وبیش عمود بر یکدیگر شکل گرفته اند. امتداد غالب درزه ها شمال غربی- جنوب شرقی است که این راستا و تغییرات آن بیشتر تحت تاثیر تنش فشارشی اصلی منطقه قرار داشته به طوریکه این درزه ها بیشتر در کنار گسل های راندگی منطقه رخنمون دارند. روند دوم، شمال شرقی- جنوب غربی بوده که بیشتر با تنش های محلی ناشی از عملکرد جنبشی سیستم گسلهای مرتبط با گسل نهند در منطقه همخوانی دارد. دایک های موجود در منطقه عمدتا روند شمال غربی- جنوب شرقی دارند با این حال دایک های با روند شمال شرق- جنوب غرب نیز در منطقه مشاهده می شوند. بررسی تغییرات رژیم تنش در پاره های مختلف گسل نهند از شرق به غرب نشان می دهد که در پاره های شرقی این گسل (در محدوده مورد مطالعه) تنش های فشارشی محض، در بخش های میانی تنش های امتدادلغز و به سمت بخش غربی تنش های کششی و امتدادلغز حاکم شده است. این مسئله می تواند به دلیل چرخش زاویه تنش های بیشینه باشد. تنش بیشینه (فشارشی) از پاره های میانی به سمت غرب با تغییر زاویه میل تنش و قرارگیری بصورت عمودی و با عملکرد کشش همراه شده، که در این ناحیه با بازشدگی و نفوذ دایک ها همخوان است. قائم شدن تنش های بیشینه، شکل گیری ساختارهای گسلی نرمال و سپس نفوذ ماگما در این ناحیه همگی با یکدیگر همخوان هستند. نتایج بدست آمده از تحلیل جداسازی و بازسازی رژیم های تنش حاکم بر منطقه نشانگر وجود دو رژیم زمین ساختی امتدادلغز و یک رژیم تنش کششی و یک رژیم تنش فشارشی در محدوده این پهنه گسلی است. میانگین تنش تحلیل شده به روش وارون مستقیم (direct inversion) برای این گسل، با در نظر گرفتن تمامی داده های لغزش اندازه گیری شده، رژیم تنش امتدادلغز است که این سیستم تنش برای این گسل با سیستم حرکتی غالب امتدادلغز در آذربایجان همخوان است. اما باید اضافه کرد سیستم تنش فشارشی نیز از مولفه های غالب در تنش میانگین برای سیستم گسل نهند می باشد که در تحلیل جدایش تنش ها نیز به دست آمده است.
محمد جلیل پور محسن موید
. در اثر صعود این گنبد نمکی ساختارهای بسیار متنوعی همچون گسل های معکوس حاشیه ای، گسل های نرمال شعاعی، چین ها و کارست ها توسعه یافته اند. در بخش شمالی گسل تبریز زنجیره ای از ساختارهای حوضه مانند و گنبدها وجود دارد که همگی دارای کشیدگی با روند شمال غربی – جنوب شرقی هستند. گنبد نمکی خواجه نیز در حاشیه جنوبی یکی از همین حوضه ها تشکیل شده است. عوامل مختلفی در صعود این گنبد موثر بوده اند که از مهمترین آنها رژیم تکتونیکی حاکم بر منطقه می باشد. تنش فشارشی حاکم بر منطقه، منجر به تشکیل این حوضه ها شده و در ضمن آن در محل تقاطع گسل تبریز و شاخه فرعی(شمال غربی- جنوب شرقی)گسل نهند پهنه ضعیف و مناسبی برای صعود و تشکیل گنبد نمکی خواجه فراهم کرده است. پس از شروع حرکت نیز عوامل دیگری همچون نیروی شناوری، تداوم تنش های فشارشی و بارگذاری تفاضلی سبب تداوم و صعود گنبد نمکی خواجه بوده اند. گنبد نمکی خواجه جوان بوده و امروزه نیز در حال صعود می باشد. مدل تحلیلی حل شده زمان شروع دیاپیریسم را حدود 31 هزار سال قبل برآورد کرده است. از لحاظ میزان خلوص، مقدارnacl به درصد ، بسیار بالا بوده و فاقد ناخالصی های kcl و mgcl2 می باشد و از این رو برای انجام فرآیند انحلال مناسب است. وجود میان لایه های غیرقابل حل مارن در داخل لایه های نمک، می تواند مشکل ساز باشد و در انجام فرآیند انحلال، اختلال ایجاد می کند. در ارتباط با ذخیره سازی گاز باید گفت که، این گنبد از نظر گسترش عمقی و برآورد حجم ذخیره سازی نیاز به بررسی های تحت الارضی دارد و برای به دست آوردن نتایج دقیقتر نیازمند انجام مطالعات لرزه نگاری دو بعدی و سه بعدی می باشد.
مرضیه جلال زاده محمد رضا قاسمی
در این پژوهش تلاش شده است تا میزان نسبی فعالیت زمین ساختی در گستره شمال تبریز با استفاده از شواهد زمین ریختی، در فاصله بین کوه های مورو در شمال باختر شهر تبریز و برکه قوری گل در جنوب خاور آن مورد بررسی کیفی و کمی قرار گیرد. شواهد مورد بررسی عبارت بوده اند از شاخص های زمین ریختی سینوسیتی پیشانی کوهستان، شاخص vf، و شاخص شیب رودخانه. علاوه بر شاخص های کمی، شاخص های کیفی ریخت زمین ساختی نیز با کمک تصویرهای دورسنجی و نقشه های توپوگرافی مورد ارزیابی قرار گرفت. از جمله این شاخص ها می توان به جابجایی رودخانه ها، تشکیل برکه های فرونشستی و دره های جامی شکل اشاره کرد. داده های حاصل با بررسی های صحرایی ساختارهای گستره مقایسه شد و سپس تلاش شد جنبایی زمین ساختی عمومی و نسبی گستره شمال تبریز مورد ارزیابی قرار گیرد. بر پایه نتیجه اندازه گیری شاخص شیب در گستره، گسل شمال تبریز بیشترین تاثیر زمین ساختی را در گستره دارد زیرا افزایش شاخص شیب رودخانه ها در اطراف این گسل بیشتر از گسلهای موازی با آن در شمال گستره است. در شمال و شمال باختر شهر تبریز پس از اینکه رودخانه آجی چای، کمور چای و سینخ چای به گسل شمال تبریز می رسد، افزایش شاخص شیب بعد از عبور از بخش گسله همچنان ادامه دارد. با توجه به جریان داشتن رودخانه بر روی واحد سنگ شناختی یکسان، احتمال می رود در این بخش ها شاخه های فرعی یا گسل های نهان وجود داشته باشند تمرکز داده های روکانون زمین لرزه در شمال باختر شهر تبریز و نیز آبرفت های کج شده در جنوب گسله شمال تبریز، احتمال وجود این گسل ها را بیشتر می کند. بخشی از رودخانه آجی چای که در نقشه بین گسل کوه دند و گسل شمال تبریز واقع است، بالاترین شاخص شیب را دارد و این نشان می دهد زمین ساخت این بخش از گستره نسبت به سایر جاها جنباتر است. همچنین سینوسیته پیشانی کوهستان نیز در این بخش بسیار نزدیک به 1 است و تاییدی بر جنبایی بالای این بخش از گستره می باشد. میزان شاخص vf در بالادست رودخانه نهند چای پایین است که این پدیده می تواند ناشی از حرکات زمین ساختی گسل های دوزلاخ داغی(که در اطراف آن گنبدهای نمکی فراوانی وجود دارد) باشد. نیمرخ عرضی دره در شیرین چای که یک شاخه فرعی از سینخ چای می باشد، نشان میدهد بالا آمدگی ساختاری در شمال باختر گستره وجود دارد. در شمال باختر شهر تبریز، در روستای اوغلی جابجایی راست بُر یک رودخانه فصلی به اندازه 7 متر در محل برخورد با گسل شمال تبریز مشاهده می شود که به احتمال دست کم بخشی از این حرکت می تواند به زمین لرزه سال 1042 م. مربوط باشد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص سینوسیتی پیشانی کوهستان با شاخص های نسبت پهنا به ژرفای دره و vf به صورت لایه های گوناگون یک نقشه زمین مرجع شده با یکدیگر مقایسه شد. با تطبیق شاخص های سه گانه یاد شده در بالا و ارایه یک نقشه نهایی و مقایسه و تکمیل آن با مشاهدات صحرایی و پژوهش های پیشین، نقشه زمین ریخت شناسی زمین ساختی نهایی گستره تکمیل و تهیه شد این نقشه می تواند کارایی خوبی در بررسی های خطر لرزه ای شهر تبریز و گسترش آن در آینده داشته باشد.
الهه احمدزاده قشلاقی مرتضی طالبیان
گسل شمال تبریز یکی از گسل های راستالغز- راست بر در شمال باختری ایران با راستای شمال باختر- جنوب خاور می باشد که از صوفیان (در باختر) تا بستان آباد (در خاور) امتداد یافته و در قالب دو قطعه گسلی اصلی مشاهده می-شود. وجود پیشینه لرزه ای این پهنه گسلی نشان از میزان خطر زمین لرزه در این ناحیه از کشور و از جمله در شهر تبریز با جمعیتی افزون بر 6/1 میلیون نفر دارد. در پژوهش حاضر، به منظور مطالعه آخرین جنبش های زمین ساختی پهنه گسلی شمال تبریز، پدیده های ریخت زمین ساختی جوان و پارینه لرزه شناسی قطعه شمال باختری گسل شمال تبریز مورد ارزیابی قرار گرفته است. مطالعات به عمل آمده از بررسی زمین شناسی منطقه، نشان از حرکات راستالغز این گسل همراه با جابجایی آبراهه ها و پشته های گوناگونی دارد. در بررسی های ریخت زمین ساختی انجام گرفته در این گستره، جابجایی راست بر احتمالاَ منسوب به آخرین رویداد مهلرزه ای (1780، mw = 7.3)، 5/0± 5/3 متر و جابجایی قائم بین0 و 5/0 متر اندازه گیری گردید. بنابراین با توجه به نسبت بین لغزش افقی و لغزش قائم (h/v) می توان سازوکار این قطعه از گسل شمال تبریز را راستالغز- راست بر محض در نظر گرفت که در تایید با داده های جدید شبکه gps این گستره از کشور می باشد. بر پایه پژوهش های پارینه لرزه شناختی، با بررسی دیواره ای عمود بر راستای گسل شمال تبریز در شمال روستای سهلان، چهار پارینه زمین لرزه با بزرگای نسبی بیش از mw= 6.4 شناسایی گردیده است. بزرگای جوان ترین رخداد ثبت شده در نهشته های ترانشه پارینه لرزه شناختی مورد مطالعه، نزدیک به 7 برآورد شده است که با توجه به موقعیت چینه ای و جغرافیایی، این رویداد را می توان در ارتباط با زمین لرزه تاریخی سال 1780 میلادی (ms = 7.4) انگاشت.
احد نوری مخوری محسن موید
گسل تبریز، از مهم ترین گسل های ایران است که در منطقه شمال غرب ایران و در آذربایجان مرکزی (ایران) قرار گرفته است. این گسل هسته مرکزی سامانه گسلی را تشکیل می دهد که عمده لرزه خیزی منطقه متأثر از عملکرد این گسل هاست. در این پژوهش سه چشمه لرزه زای پهنه ای در امتداد این گسل مشخص گردید که شهر تبریز در داخل یکی از این چشمه ها قرار می گیرد. بررسی داده های لرزه ای دستگاهی و تحلیل تصاویر دور سنجی در پهنه گسل تبریز، از حوالی شمال شهر میانه تا غرب شهر مرند، سه پاره عمده برای گسل شمال تبریز متمایز کرده است. پس از پاره بندی گسل وضعیت تنش های تکتونیکی در طول گسل به روش وارون مستقیم تحلیل شده است. نتایج تحلیل تنش در امتداد این گسل در محدوده مورد مطالعه نشانگر حرکات امتدادلغزی این گسل است که با حرکات امتدادلغزی راستگرد این گسل در کواترنر هم خوان است. با تحلیل تنش ها برای پاره های مختلف گسل امکان بررسی و برآورد توان حرکتی گسل در آینده فراهم شده است که بررسی نتایج بدست آمده در این پژوهش نشان می دهد برای پاره میانی و جنوبی گسل تبریزمقدار پتانسیل حرکتی گسل(fmp) حدود 73/0تا67/0 است. بنابر این نشانگر پتانسیل بالای این گسل برای فعالیت مجدد و ایجاد زلزله های بزرگ و مخرب است که تاریخچه زلزله های فشرده تاریخی این گسل نیز این مورد را تایید می کند. از این رو نتایج این تحقیق احتمال حرکت برای گسل شمال تبریز را 70 درصد برآورد می کند. اما مقدار پارامتر fmp در پاره شمالی (بخش غرب و محدوده شهر مرند) گسل تبریز 37/0تا3/0 و از این رو این بخش دارای توان لرزه خیزی پایین تری نسبت به پاره های میانی و جنوبی می باشد.
محمد فریدی علی لویی منفرد
رنگ های آزو از مهم ترین رنگ های سنتتیک هستند که 60 درصد از کل رنگ ها را شامل می شوند. این رنگ ها به طور وسیعی در صنایع مختلف استفاده می شوند که در حین استفاده 10 تا 15 درصد این رنگ ها از فاضلاب این صنایع خارج می شود. علاوه بر مشکلات زیست محیطی ایجاد شده توسط این رنگ ها نشان داده شده است که این رنگ های موجود در فاضلاب سرطان زا و جهش زا می باشد. پس تیمار فاضلاب این صنایع جهت ممانعت از ایجاد مشکلات آن-ها ضروری می باشد. روش زیستی جهت حذف رنگ ها روشی ارزان و دوستدار محیط است که در دهه های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است که در این روش از میکروب ها جهت حذف رنگ استفاده می شود. یکی از مهم ترین میکروارگانیسم های استفاده شده در تجزیه رنگ ها باکتری ها می باشند. در این پژوهش از 5 گونه باکتریایی شامل سه گونه باسیلوس(باسیلوس سرئوس، باسیلوس پومیلوس و باسیلوس تورنژنسیس) و دو گونه اسینتوباکتر( اسینتوباکتر بومانی و اسینتوباکتر لوفی) که از خاک جدا شدند استفاده شد. سپس توانایی آن ها در رنگزدایی رنگ آزوی قرمز کونگو مورد بررسی قرار گرفت و شرایط مختلف برای بهینه سازی رنگزدایی مثل زمان، ph، غلظت رنگ، حضور اکسیژن و دمانیز بررسی شد. مشخص شد که در شرایط بهینه باسیلوس سرئوس با 97 درصد رنگزدایی بیشترین توانایی را دارد. همچنین این مطالعه نشان داد که از میان شرایط هوازی و بی هوازی شرایط بی هوازی مناسب ترین شرایط جهت رنگ-زدایی رنگ قرمز کونگو توسط هر 5 گونه می باشد و همچنین گونه های اسینتوباکتر در شرایط هوازی قدرت بیشتری برای رنگزدایی این رنگ نسبت به باسیلوس ها دارند. در این پژوهش مشخص شد که گونه های باسیلوس در غلظت های بالای رنگ تا 200 میلی گرم در لیتر رنگزدایی خود را حفظ می کنند ولی گونه های اسینتو باکتر در غلظت بالاتر از50 میلی گرم در لیتر رنگ میزان رنگزدایی به طور محسوسی کاهش می یابد. در بررسی تاثیرph بهینه در رنگزدایی مشخص شد که در همه گونه های باکتریایی مورد بررسی در ph خنثی بیشترین میزان رنگزدایی صورت می گیرد. و با بررسی تاثیر دماهای مختلف این نتیجه حاصل شد که دمای 37 درجه که دمای اپتیمم رشد باکتری ها می باشد مناسب-ترین دما جهت رنگزدایی می باشد.
اکرم چل گلی ابراهیم اصغری کلجاهی
چکیده ندارد.