نام پژوهشگر: مهدی فرهانی‌منفرد

نظام مالکیت ارضی در دوره ی ایلخانان
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده ادبیات، زبانهای خارجی و تاریخ 1392
  صفیه پورمهرابی   اسماعیل حسن زاده

پژوهش حاضر درباره ی مالکیت ارضی در ایران دوره ایلخانی است؛که تصویری از اوضاع اقتصادی و اجتماعی آن زمان را نشان خواهد داد مالکیت ارضی با ورود مغولان به ایران و شکل گیری حکومت ایلخانی دستخوش تغییرات و تحولات بسیاری شد بر این اساس بررسی این تحولات پس از حمله مغول تا فروپاشی دولت ایلخانی موضوع پژوهش حاضر است.قبایل مغول در ابتدا شکارچیان بیشه نشین و شبانان استب بودند که کار اصلی آنان شکار و ماهیگیری بود. با روی کار امدن چنگیز قبایل مغول با هم متحد شدند و به اقتضای زندگی بیابان گردی توانستند قدرت خوارزمشاهیان را تضعیف و بخش زیادی از ایران را در زمان حیات چنگیز تصرف کنند. چنگیز پس از فتوحات و کشورگشایی هایش املاکی را برای هر یک از فرزندانش،قبایل صحرانشین،همسران خود و بزرگان مغول مشخص کرد . پس از حمله ی دوم مغولان که با لشکرکشی هلاکو به ایران آغاز شد سلسله ایلخانی در ایران پی ریزی شد.در این دوره مالکیت ارضی ،تغییر مناسبات ارضی به ویژه تغییرات اساسی در قوانین ملکی،به وجود آمدن نوع جدیدی از حق مالکیت به نام اینجو و ازدیاد وقف و املاک دیوانی، یررسی خواهد شد.نتیجه تغییرات یاد شده کاهش شدید تولید و در نتیجه رکود در نیمه اول حکومت مغول و ایلخانان بود. با روی کار آمدن غازان خان و وزیر کاردان ایرا نی اش، خواجه رشیدالدین فضل الله،اقدامات و اصلاحاتی برای بهبود اوضاع جامعه اجرا شد.وی کوشش کرد معضلات مالی و اقتصادی مردم را که در ارتباط مستقیم به زمین بود،برطرف نماید.وی در آبادانی زمین های بایر بسیار کوشید و از املاک سلطنتی برای اقطاع ،وقف،بخشش، و اهدا بهره برد.وی هرچند تولید و کسب و کار را تا حدی از رکود خارج کرد اما هرگز نتوانست وضع مملکت را به دوره پیش از مغول برساند.

بینش و روش در تاریخ نگاری وصاف شیرازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده ادبیات، زبانهای خارجی و تاریخ 1388
  محبوبه شرفی   مهدی فرهانی منفرد

کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار، مشهور به تاریخ وصاف، تألیف عبدالله شیرازی، ملقب به وصاف الحضره، یکی از مهم ترین متون تاریخنگاری ایرانی است. این نوشتار می کوشد با شناخت بینش تاریخی مولف،از طریق بررسی شاخصه هایی چون 1) بینش معرفت شناسانه؛ 2) بینش شریعت مدارانه؛ 3) بینش هویت گرایانه؛ 4)بینش علی و نگرش انتقادی؛ 5) بینش اجتماعی، چگونگی بازتاب این بینش را در تاریخنگاری وی بازجسته و تأثیر آن در روش تاریخنگاری او تحلیل کند. برای تحقق این هدف، پرسشی چنین مطرح است: بینش تاریخی وصاف بر روش تاریخنگاری وی چه تأثیری داشته است؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه زیر ارائه شده است: بینش تاریخی وصاف بر روش تاریخنگاری او تأثیر داشته و سبب اتخاذ روش علّی، انتقادی بر پایه بی طرفی تاریخی از سوی وی شده و تاریخنگاری وی را از واقعه نگاری به سطحی نزدیک به آن چه که امروز تاریخنگاری علمی خوانده می شود، ارتقا داده است. وصاف به علم بودن تاریخ باور داشته، برای آن موضوع و روش قائل بوده و در روش تاریخنگاری خود به دو رویکرد انتقادی و علّی توجه داشته و کوشیده است با نزدیک شدن به بی طرفی تاریخی، بینش تاریخی را از مرزهای سنتی و رایج آن فراتر ببرد. او بر پایه منابع مکتوب وشفاهی و از همه مهمتر مشاهدات شخصی، اسناد و مدارک ونامه های معتبر به تألیف کتاب پرداخته است. افزون بر آنچه آمد، وصاف شیرازی تاریخ را به حکمت عملی نزدیک ساخته و آن را محملی برای انعکاس آن قرار داده است. چنانکه یکی از مهمترین فواید مطالعه علم تاریخ را بهره مندی حکومتگران از آن قرار داده است. از سوی دیگر بینش اجتماعی وصاف سبب روی کرد جدی او به مسائل اجتماعی، اقتصادی جامعه و محدود نکردن اثر خویش به یک اثر صرفاً سیاسی ونظامی شده است. چنانچه اثر او مجموعه ای از اطلاعات اجتماعی، اقتصادی، مالی و دیوانی است .