نام پژوهشگر: عبدالله حسنزاده میرعلی
رزاق رضویان عبدالله حسن زاده میرعلی
پیدایش «رمان نو»، در فرانسه بسیاری از اصول داستان¬نویسی سنتی را تحت¬الشعاع قرار داد و نوعی شالوده¬شکنی در عرصۀ نوشتار و سنت¬های ادبی به وجود آورد. این جنبش ادبی که از جریان¬های تأثیرگذار ادبیات مدرن به شمار می¬رود در جامعۀ ادبی ایران نیز نویسندگان و علاقه¬مندانی را به خود جلب کرد. در فاصلۀ زمانی دهه¬های چهل و پنجاه شمسی در ایران، گروهی از نویسندگان به جای بازنمایی و انعکاس واقعیت¬های سیاسی و اجتماعی جامعه، به الگوهای نوینِ داستان¬پردازی به شیوۀ رمان نو، روی آوردند و از الگوهای رئالیستی و ناتورالیستی معمول پیشینیان و هم¬عصران خود، دوری گزیدند. این رویکرد در برخی نوشته¬ها به پیدایش آثار تقلیدی از جنبش¬های ادبی کشورهای غربی منجر شد و در مواقعی، در آثار برخی نویسندگان به نوشته¬هایی بدیع و هنری تبدیل گردید، به طوری¬که شائبۀ الگوبرداری و تقلید صرف را در آن آثار، محو کرد. برخی از آثار بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری را می¬توان واجد چنین خصوصیاتی دانست. در این رساله داستان-هایی از این دو نویسنده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته¬اند. نتایج تحلیل و بررسی داستان¬های این پژوهش نشان می¬دهد که این داستان¬ها به¬سبب برخورداری از ویژگی¬هایی چون ابهام و پیچیدگی، اهمیت زبان و نوشتار، سیال¬بودن واقعیت، عدم قطعیت، تحول در شخصیت¬پردازی، عدم تعهد به مسائل سیاسی و اجتماعی، پیرنگ گسسته و رؤیاگونه، حضور خواننده در متن و ... با لحاظ برخی تفاوت¬ها و تشابهات، قابل انطباق با رمان نو هستند. همچنین نتایج پژوهش مشخص کرد که رمان نو فارسی علیرغم وجوه اشتراک در ساختار و عناصر رمان از نظر محتوا و درون¬مایه با رمان نو فرانسه تفاوت¬هایی دارد.
نیره جندقی لو محمد رضایی
داستان سرایی از زمان آفرینش آدم تا به امروز درهمه ی جوامع حضورداشته وخواهدداشت چرا که در طول تاریخ حوادثی وجود داشته که ذهن بشر را به خود مشغول ساخته ؛ و از همان آغاز ، بشر با کلام خیالین خود این وقایع را برای دیگران شرح می داده است و به این ترتیب اسطوره ها وقصه ها شکل گرفتند وادامه یافتند؛به گونه ای که امروزه بررسی ادبیات داستانی به عنوان دانشی معتبرشناخته شده است. داستان،سرگذشت،فرهنگ،سنت ها وعقایدسرزمین ها را به هم می شناساند واقوام گوناگون را درطول تاریخ ماندگار می کند،امروزه این نوع ادبی درابعاد گسترده ای دچارتغییر و تحول شده است چرا که انسان و دنیایش هر روزدرحال تغییراست. یکی از مباحثی که پیرامون داستان، امروزه رایج است، بررسی عناصر و سازه های داستانی است که ساختمان داستان را می سازد و ساختمانی محکم و ماندگاراست که سازه ها به درستی و زیبایی کنار هم چیده شده باشند و با بررسی همین سازه هاست که ارزش هراثر وسازنده اش روشن می گردد ودرجه ی آثار هم معین می شود، بدین منظور هدف ما در این رساله بررسی و تحلیل این عناصر در دورمان«روی ماه خداوندراببوس»و«سه گزارش کوتاه درباره ی نویدونگار» آثارمصطفی مستوراست تا ببینیم ایشان تاچه اندازه دراین مسیرموفق بوده اند وآیابه سبک ویژه ای دست یافته اندیاخیر؟اما طبق بررسی های صورت گرفته دریافتیم دو اثرمورد بررسی، هردواز داستان های رئالیستی معاصر هستند که عناصر و سازه های داستانی یعنی پیرنگ، شخصیت ، صحنه،درون مایه،زاویه ی دید،گفتگو،سبک،لحن و... درآنهابه درستی به کاررفته است.