نام پژوهشگر: حمیدرضا عظیم‌زاده

بررسی وضعیت بیابان زایی محدوده شهر اصفهان براساس شاخص های بیابان زایی تکنوژنیکی (توسعه شهری و صنعتی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1388
  سپیده صادقی   حمیدرضا عظیم زاده

بیابانزایی به کاهش توان اکولوژیکی اراضی اطلاق میشود که در مناطق خشک و نیمه خشک به علت محدودیتهای طبیعی و فشار انسانی از پتانسیل بیشتری برخوردار است. در حال حاضر بیابانزایی ناشی از توسعه شهری یا تکنوژنیکی که با دخالتهای بشری و تغییرات کاربری اراضی و بدون رعایت برنامه های آمایش سرزمین صورت میگیرد، به عنوان یک معضل جدی گریبانگیر بسیاری از کشورهای در حال توسعه میباشد. در این تحقیق با استفاده از عکسهای هوایی سال 1346 و 1370 و به روش تفسیر بصری و استفاده از تصویر ماهواره ای irs-p6 سال 1386 از طریق مدل v-i-s، روند تغییرات کاربری اراضی محدوده فعلی شهر اصفهان در سالهای 1346، 1370 و 1386 و در مجموع طی دوره زمانی چهل ساله مورد بررسی قرار گرفت. در تحقیق حاضر محدوده مطالعاتی به هشت واحد کاری تقسیم گردید. سپس بر اساس مدل ایرانی ارزیابی بیابانزایی imdpa معیار و شاخصهای تکنوژنیکی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت و در نهایت نقشه فعلی بیابانزایی تکنوژنیکی منطقه از تلفیق لایه ها و به کمک میانگین هندسی تهیه گردید. شاخصهای معیار توسعه صنعتی و شهری در این مدل شامل نسبت پذیرش جمعیت بالقوه به جمعیت بالفعل، نسبت اراضی مسکونی و صنعتی به اراضی باغی و زراعی، تراکم جاده و معدن و سرانه فضای سبز در محدوده های مطالعاتی میباشد. بررسیها نشان داد طی چهار دهه گذشته سطح عوارض انسان ساخت حدود 4/28 برابر و سطح فضای سبز شهری حدود 3/14 برابر افزایش یافته است. در حالیکه سطح اراضی زراعی و باغی محدوده شهر اصفهان حدود 2/06برابر کم شده است. وضعیت بالفعل بیابانزایی تکنوژنیکی در محدوده شهر اصفهان مورد بررسی قرار گرفت و ارزش عددی شاخصهای مربوط به آن تعیین شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در منطقه مورد نظر شاخص سرانه فضای سبز در محدوده های اراضی با ارزش عددی 3/2 بیشترین تاثیر و شاخص تراکم جاده و معدن در محدوده های مطالعاتی با ارزش عددی 1/3 کمترین تاثیر را در بیابانزایی منطقه دارد. بر اساس چهار شاخص مورد بررسی، ارزش کمی شدت بیابانزایی کل منطقه 2/1 به دست آمد که در کلاس متوسط بیابانزایی قرار میگیرد.

بررسی عملکرد اقدامات بیولوژیکی آبخیزداری بر ترسیب کربن خاک (مطالعه موردی: حوزه آبخیز کلستان فارس)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  طاهره محمدی   حمیدرضا عظیم زاده

افزایش غلظت د ی اکسیدکربن در جو زمین به عنوان اصلی ترین عامل تغییرهای اقلیمی است که تغییر در اکوسیستم ها و در نتیجه کاهش تنوع زیستی از عواقب و خسارت های ناشی از آن هستند. حوزه های آبخیز در هر منطقه به عنوان بزرگترین واحدهای فیزیکی و توپوگرافیک همراه با تنوع اکوسیستمی از اهمیت خاصی برخوردار هستند. خاک، از مهم ترین اجزای این اکوسیستم ها در مقیاس جهانی سومین منبع ذخیره کربن است و در توازن جهانی کربن و ترسیب آن نقش بسزایی دارد. هدف از انجام این تحقیق بررسی نقش پروژه های آبخیزداری روی ترسیب کربن است که می تواند باعث غنی شدن خاک و بهبود شرایط حوزه های آبخیز شود و روی توجیه پذیری این پروژه ها نیز تاثیر خواهد داشت. به منظور برآورد ترسیب کربن خاک، در حوزه آبخیز کلستان فارس شش کاربری مختلف (شامل: بادام دست کاشت، انگورکاری، بوته کاری (پیچک صحرایی)، گون، بادام طبیعی و بذرپاشی) انتخاب شد. نمونه برداری خاک در دو عمق (cm 20-0) و (cm50-20) انجام شد. و از هر عمق تعداد 35 نمونه به روش تصادفی – سیستماتیک برداشته شد. نتایج نشان داد که میزان ترسیب کربن در کاربری های مختلف متفاوت است و در عمق (cm20-0) بیشترین مقدار ترسیب کربن مربوط به بوته کاری، معادل 64/628 (تن بر هکتار) اندازه گیری شد. در عمق (cm50-20) بیشترین مقدار ترسیب کربن مربوط به بادام دست کاشت، معادل 57/652 (تن بر هکتار) اندازه گیری شد. ترسیب کربن کل در مجموع دو عمق مربوط به بادام دست کاشت، معادل 119/150 (تن بر هکتار) بود. کمترین میزان ترسیب کربن در عمق (cm 20-0)، (cm 50-20) و مجموع دو عمق مربوط به شاهد به ترتیب معادل، (23/598)، (14/314)، (37/913) تن بر هکتار اندازه گیری شد. باهدف ترسیب کربن، پیشنهاد می شود اولویت عملیات بیولوژیک به ترتیب با بادام دست کاشت، بوته-کاری، گون، انگورکاری، بذرپاشی و بادام طبیعی باشد.

بررسی چالش های فراروی بیمارستان های شهرستان یزد در دستیابی به استانداردهای بیمارستان های سبز (iso 14000- green hospital) و ارائه راهبردهای مدیریتی مناسب با استفاده از روش swot با تأکید بر مدیریت آب و مواد زائد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  محمدصالح علی طالشی   حمیدرضا عظیم زاده

بحران های زیست محیطی، حرکت به سوی توسعه پایدار، جلوگیری از هدر رفتن منابع از جمله علل مطرح شدن نظام های مدیریت زیست محیطی می باشند. با در نظر گرفتن این نکته که مجموعه استانداردهای iso 14000 منجر به افزایش رقابت پذیری، افزایش بهره وری، کاهش هزینه ها و اعتبار بیشتر بیمارستان ها می گردند و فرایندهای مدیریت استراتژیک سبز جهت توسعه ساختار سازمانی در سطح محلی منجر به طراحی و توسعه سیستم های بهینه مدیریت زیست محیطی می گردند، لذا شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای بیمارستان ها با هدف ارائه استراتژی های بهینه مدیریت سبز با استفاده از روش swot امری ضروری است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی- توسعه ای است و روش تحقیق آن ترکیبی است که به صورت مقطعی در سال 1392 با هدف شناسایی نقاط چهارگانه جهت ارائه راهبردهای مناسب مدیریتی انجام شد. روند پژوهش با تکمیل پرسشنامه های مدیریت زیست محیطی و ارزیابی فرایند مدیریت پسماند بیمارستان های آموزشی، تکمیل چک لیست ، بازدید و مصاحبه با کارشناسان و مدیران دانشگاه و بیمارستان های آموزشی شهر یزد طی دوره زمانی مهر تا اسفند ماه صورت گرفت. در بخش مدیریت آب و فاضلاب، بخش دیالیز دو بیمارستان آموزشی انتخاب شد و از هر کدام از فازهای آب ورودی به سیستم تصفیه، آب ورودی به دستگاه دیالیز و پساب خروجی از سیستم تصفیه 12 نمونه از هر بیمارستان در ماه های آبان تا دی ماه برداشت شد و پارامترهای شیمیایی و فیزیکی اندازه گیری شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بین بیمارستان های آموزشی شهر یزد از لحاظ میانگین کسب شده متغیرهای استانداردهای بیمارستان های سبز با اطمینان 95% اختلاف معنی دار وجود دارد (035/0p-value=). نتایج سنجش پارامترهای شیمیایی و فیزیکی آب ورودی به دستگاه دیالیز بیمارستان های آموزشی نشان داد که این آب فاقد آلایندگی قابل توجهی بوده، در عین حال پساب سیستم های تصفیه دیالیز تنها دارای هدایت الکتریکی بالاتری نسبت به استانداردهای بین المللی است. همچنین فرضیات این پژوهش مبنی بر عدم وجود برنامه مدون بیمارستانی در زمینه دستیابی به استانداردهای بیمارستان های سبز به عنوان نقطه ضعف و انگیزه قوی مدیران در دستیابی به استانداردهای بیمارستان های سبز به عنوان نقطه قوت، همچنین تمایل مدیران کلان در سطح وزارت خانه در دستیابی به استانداردهای بیمارستان های سبز به عنوان فرصت و عدم تخصیص بودجه کافی و سیستم پایش منظم را به عنوان تهدید نیز ثابت شد. نتایج تحلیل ماتریس swot جهت مدیریت سبز و مبتنی بر مجموعه استانداردهای iso 14000 در دو بخش مدیریت سیستم های انرژی، آب، فاضلاب و انتشار آلاینده ها به هوا و مدیریت مواد زائد جامد و خطرناک نشان داد که بایستی راهبرد های so یا رقابتی- تهاجمی و در بخش بازنگری نظام مدیریت زیست محیطی بایستی راهبردهای st یا اقتضایی- تنوع در اولویت راهبردهای مدیران بیمارستان های آموزشی شهر یزد و همچنین دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی و خدمات بهداشتی درمانی یزد قرار گیرد.

قمری خانگی به عنوان شاخص زیستی برای پهنه بندی آلودگی محیط زیستی سرب و کادمیوم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  حسان اخوان قالی باف   محمدحسین ایران نژادپاریزی

فلزات سنگین با توجه به منابع تولید متعدد و پایداری در محیط به عنوان بحران مهم محیط زیستی تلقی می شوند. مقدار زیادی از آلاینده های معرفی شده به محیط زیست در نتیجه شهرنشینی و فرایندهای صنعتی می باشد. استفاده از شاخص های زیستی مانند پر پرندگان می تواند تصویر بهتری از فراهمی زیستی و همچنین انتقال زیستی آلاینده ها و تاثیر نهایی آن ها بر اجزای محیط زیست را نشان دهد. در این تحقیق از پر قمری خانگی (streptopelia senegalensis) به عنوان شاخص آلودگی محیط زیست شهری استفاده شد. با این هدف که قمری خانگی به عنوان شاخص زیستی آلودگی شهری در مقیاس محدود معرفی گردد. غلظت فلزات کادمیوم، سرب، مس و روی در 58 نمونه ی پرقمری خانگی از 19 منطقه مختلف در محدوده شهرستان یزد مورد ارزیابی قرار گرفت. میانگین سطح سرب در پر µg g-1 1/27 ± 20/13، کادمیوم µg g-0/04± 0/85، مس µg g-1 0/28± 15/56 و برای روی در مناطق مختلف نمونه برداری دارای میانگین µg g-1 8/77 ± 209/72 بود. غلظت فلزات سنگین (سرب، کادمیوم و روی) در مناطق مختلف در مقیاس محلی دارای اختلاف معنی دار بود. این نتایج نشان داد که قمری خانگی در محیط زیست شهری در زیستگاه های محلی با مقیاس محدود باقی می ماند. ارتباط معنی داری بین فاصله از جاده و غلظت فلزات کادمیوم، سرب، مس و روی مشاهده نشد. در این مطالعه از روش زمین آماری کریجینگ در محیط gis برای پهنه بندی عناصر استفاده شد. با توجه به کمترین میزان rmse که به ترتیب برای کادمیوم، سرب، مس و روی برابر با 0/1575 ، 3/699، 1/399 و 25/79 بود، روش کریجینگ معمولی به عنوان بهترین روش برای درون یابی انتخاب گردید. در این پژوهش همبستگی بین عنصر روی و کادمیوم مشاهده شد. این الگو به سادگی نشان دهنده ی ارتباط غلظت این عناصر در محیط زیست است و می تواند نوعی بازخورد حفاظتی در برابر آلودگی محیطی در بدن پرنده باشد. همچنین مطالعات مورفولوژی قمری خانگی در شهرستان یزد، نشان داد که بین غلظت فلزات سنگین و عدم تقارن در سطح بال ارتباط معنی داری وجود نداشته است. نتایج این پژوهش نشان داد که پرقمری خانگی می تواند به عنوان روش خوبی برای پایش آلودگی فلزات سنگین در محیط زیست شهری مورد استفاده قرار گیرد.

بررسی کمی ذرات معلق هوازاد و فلزات سنگین در غبار کف صنایع باطری سازی و مکانیکی در سطح شهر یزد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  مرتضی صبوحی   حمیدرضا عظیم زاده

مناطق شهری به عنوان کانون های جمعیتی و فعالیت های اقتصادی، با تمرکز زیاد واحدهای آلاینده محیط زیست مواجه شده اند، به طوری که موقعیت مکانی نامناسب و انواع آلودگی های ناشی از کارگاه های صنعتی مختلف در شهرها ازجمله شهر یزد، سلامت و آرامش و محیط زیست را مورد تهدید جدی قرار داده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی آلاینده های فلزات سنگین و ذرات معلق در صنایع مکانیکی و باطری سازی شهر یزد صورت گرفته است. این مطالعه به صورت تحلیلی-مقطعی در دوره یک ماهه در شهر یزد انجام شد. بدین منظور ابتدا موقعیت صنایع مورد مطالعه در مناطق سه گانه شهر یزد مشخص شد و با توجه به تراکم کارگاه ها در هر منطقه درمجموع 30 کارگاه مکانیکی و 30 کارگاه باطری سازی به صورت تصادفی انتخاب شد. ذرات معلق موجود در هوای این کارگاه ها با استفاده از دستگاه غبارسنج محیطی قابل حمل و فلزات سنگین (سرب، کادمیوم، کروم، روی، آهن، مس و منگنز) موجود در غبار کف پس از هضم به روش epa با استفاده از دستگاه جذب اتمی (aas) اندازه گیری شد. آزمون t مستقل برای بررسی وجود اختلاف معنی دار بین ذرات معلق موجود در هوای داخلی دو صنف و فلزات سنگین موجود در غبار کف استفاده گردید. نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری بین ذرات معلق در هوای داخلی دو صنف وجود دارد و صنایع مکانیکی آلودگی بیشتری نسبت به صنایع باطری سازی از نظر ذرات معلق دارند. مقایسه فلزات سنگین نیز نشان داد، اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد بین غلظت عناصر سرب، روی، کروم، کادمیوم، مس و منگنز بین دو صنعت وجود دارد و صنایع باطری سازی آلودگی بیشتری نسبت به صنایع مکانیکی از نظر فلزات سنگین (سرب، کادمیوم، کروم، روی و مس) دارند. با استفاده از شاخص های آلودگی تجمعی (ipi)، درجه آلودگی اصلاح شده (mcd) و خطر بالقوه اکولوژیکی (ri) فلزات سنگین غبار کف و ذرات معلق صنایع موردنظر بررسی شد. محاسبه ی شاخص ipi و mcd نشان داد که ذرات معلق هر دو صنف در سطح آلودگی کم و غبار کف صنایع مورد مطالعه در کلاس آلودگی زیاد تا بسیار شدید قرار دارند. از نظر شاخص خطر بالقوه اکولوژیکی صنایع مکانیکی درجه خطر قابل ملاحظه (97/457) و صنایع باطری سازی درجه خطر خیلی زیاد (29/2816) دارند. با توجه به سطح بالای آلودگی فلزات سنگین پیشنهاد می شود از قرار گرفتن این صنایع در مناطق مسکونی جلوگیری شود تا از اثرات سوء آن بر جوامع شهری کم شود.

بررسی پالایش آلایندگی کادمیوم توسط سه گونه گیاهی علفی تحت تأثیر عوامل کلات کننده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  زهرا رئیسی   حمیدرضا عظیم زاده

آلودگی محیط زیست توسط فلزات سنگین، از جمله فلز سمی کادمیوم مشکل قابل توجهی در بسیاری از کشورها است. گیاه¬پالایی و به طور ویژه گیاه استخراجی یک روش مقرون به صرفه و سازگار با محیط زیست، به منظور احیای خاک¬های آلوده به فلزات سنگین است. فراهمی زیستی عناصر سنگین یکی از مهمترین عوامل محدودکننده گیاه پالایی است. افزایش راندمان این روش می¬تواند با استفاده از عوامل کلات کننده توسط گونه¬های گیاهی مقاوم افزایش یابد. عوامل کلات کننده می¬توانند با افزایش حلالیت فلزات، به بهبود روش گیاه¬پالایی کمک کنند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر کلاتور قابل تجزیه زیستی اسیدسیتریک بر روی جذب کادمیوم توسط سه گونه گیاهی علفی شامل ترتیکاله، تاتوره و یولاف وحشی، در محیط کشت هیدروپونیک است. نتایج نشان داد اضافه کردن اسیدسیتریک، جذب کادمیوم را در گونه-های مورد مطالعه افزایش داد. همچنین استفاده از اسیدسیتریک با افزایش زیست توده گیاهی و پارامترهای رشد گیاه، سمیت کادمیوم را کاهش داد. بنابراین کاربرد اسیدسیتریک می¬تواند در افزایش راندمان گیاه¬پالایی خاک¬های آلوده به کادمیوم مؤثر باشد. بر اساس نتایج این پژوهش، تریتیکاله و تاتوره به طور طبیعی توانایی بالایی برای جذب کادمیوم در تیمار 500 میکرومولار نشان دادند. یولاف دارای بالاترین فاکتور انتقال کادمیوم بود و در حضور اسیدسیتریک جذب بالایی از کادمیوم را نشان داد. به طور کلی گونه¬های مورد مطالعه می¬توانند به عنوان گزینه¬ای مناسب برای پالایش آلایندگی کادمیوم، مورد استفاده قرار گیرند.