نام پژوهشگر: علی اصغر جوانی

بازشناسی ویژگی های نگارگری مکتب اصفهان در آثار نقاش محمد حسین مصور الملکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده هنر و معماری 1393
  علی ذباح   حمید رضا محبی

دوره صفویه از سال های 905تا 1135 ق 1499-1722م را شامل می شود که شاه اسماعیل موسس حقیقی سلسله صفویه بود و مذهب تشیع را مذهب رسمی اعلام کرد .این دوره تاریخی خود در برگیرنده پنج مکتب نقاشی است که شامل تبریز، قزوین ،مشهد ،شیراز و اصفهان است که بعضا خود این مکتب ها نیز قابل تقسیم اند و بنابر تغیر پایتخت سیاسی کشور در هر مرحله یکی از مکاتب رونقی افزونتر یافته و پر رنگ تر جلوه گر شده است .به موازات تغیرساختار سیاسی و فکری در این دوران ساختار و روش نقاشی نیز متحول می شده است . زمینه اولیه این تحولات در حوزه نقاشی از قزوین ومشهد در اواخر قرن دهم هجری آغاز و سپس در دهه اول قرن یازدهم هجری توسط آقا رضا ،با حمایت شاه عباس اول ،و با دستیابی به سبک و اسلوبی مشخص به بیانی تازه و جدید نایل میگردد که پس از چند دهه در اثر تلاش شاگردان و پیروانش برای ادامه سبک او ،مکتبی تحت عنوان مکتب اصفهان شکل می گیرد.بازشناسی ویژگی های نگارگری مکتب اصفهان در آثار محمد حسین مصور الملکی(1269-1348 )از آن نظر حائز اهمیت است که بین دوره زندگی نقاش و دوره تاریخی مذکور ، مکاتب نقاشی دیگر قرار گرفته و نقاشی دچار تحولات زیادی می شود . نمودار شدن ویژگی هاو شاخصه های هنری دوره ای گذشته در آثار یک نقاش بیانگر بازنگری وی به معیار ها و ویژگی های زیبای شناختی گذشته است که خود میزان اهمیت و تاثیر گذار بودن یک دوره هنری راآشکار می کند دراین نوشتار با استفاده از شیوه تطبیقی آثار حاج مصور الملکی با سایر آثار هنرمندان مورد تطبیق قرار می گیرد و ویژگی های تاثیر یذیرفته این نقاش از سرآمدان مکتب اصفهان مورد بررسی قرار می گیرد.

تحلیل بن مایه های جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی بر مبنای آرای کلمنت گرینبرگ با تکیه بر نقاشی های مارک روتکو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - اصفهان - دانشکده هنر 1393
  صمد صادقپور   نادر شایگان فر

هنر محصول تفکر، روحیات، دیدگاه و همچنین نتیجه قهری شرایط اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی هنرمند است. بنا به شرایط متفاوت علل یادشده در هر دوره تاریخی، آثار هنری نیز ویژگی های متفاوتی را به عرصه هنر ارائه کرده اند. هر اثر هنری سازنده دنیای خویش است، دنیای متن، جهانی که از طریق نشانه های موجود در آن قابلیت خوانش میابد. دوره مدر نیسم، دوره ای سرشار از مکاتب و نظریات گوناگون در عرصه هنر است که پیچیدگی و تنوع آن از کل دوره تاریخی پیش از آن بیشتر است. اکسپرسیونیسم انتزاعی به عنوان آخرین جنبش هنری این دوره در حوزه بصری، جنبشی بسیار گسترده و قدرتمند بود. در این نوشتار سعی بر آن شده تا مبانی نظری این جنبش مهم، مورد بررسی و رابطه میان مبانی نظری مربوط به آن، بویژه آرای گرینبرگ بعنوان مهمترین حامی جنبش و یکی از اصلی ترین منتقدان و نظریه پردازان هنر مدرنیسم با آثار هنری این مکتب بزرگ، مورد تحلیل قرار گیرد. بر مبنای روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر مقالات و کتابهای اصلی، رابطه میان مفاهیم نظری، یعنی آرای گرینبرگ با مصداق هنری، آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی، مورد تحلیل قرار گرفت و همخوانی این دو حوزه نظری و بصری با تکیه بر آثار و تحلیل آنها به انجام رسید. تحلیل و درک رابطه مفاهیم نظری (آرای گرینبرگ) با مصداقی هنری (اکسپرسیونیسم انتزاعی) هدف نوشتار حاضر می باشد. شناخت و درک بنیان نظریات گرینبرگ در باب هنر مدرن بویژه ساختار بصری آثار هنری، میزان تاثیرگذاری فرمگرایی نوین بر این نظریات، شناخت ماهیت رسانه ای و تاثیرات حاصل از آن و در نهایت درک و شناخت تقابل هنر آوانگارد و کیچ از جمله مهمترین پرسشهایی هستند که در این نوشتار سعی بر یافتن پاسخ بدانها شده است. در این راستا از روش توصیفی تحلیلی و آثار هنرمندان نامدار اکسپرسیونیسم انتزاعی بعنوان نمونه های مورد خوانش استفاده گردیده است. شیوه کتابخانه ای و استفاده مستقیم از نوشتارهای اصلی مربوط به مبحث، روش جمع آوری اطلاعات در نگارش این رساله می باشد. عملی شدن گرایشات فرمالیستی نظرات گرینبرگ در آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی بویژه نقاشیهای مارک روتکو و نیز تجلی مفاهیم آوانگارد در این آثار در تقابل با هنر کیچ از خلال تحلیل آثار با نظریات مطرح شده در این رساله نتیجه مباحث این نگارش می باشد.