نام پژوهشگر: کلب حیدر

رابطه انسان با خدا از جهت آزادی و بندگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1387
  کلب حیدر   حمیدرضا رضانیا

در این مجموعه نحوه ارتباط انسان با خداوند از جهت آزادی و بندگی مورد بحث واقع شده است که دارای پنج فصل می باشد. فصل اول: کلیات و واژه های کلیدی، ارتباط، انسان، خدا، آزادی و بندگی مورد بحث واقع شده. ارتباط:در اصطلاح بمعنای یوستن چیزی به چیزی دیگر است خواه این یوستن ذاتی باشد یا غیر ذاتی وبطور تکوینی باشد یا به نحو تشریعی انسان:زندهّ خدا جوینده ای که می میرد الله:یعنی ذاتی که از کنه اندیشهّ بشری مستور وهمهّ عقول در آن متحیرماندند.در عین حالیکه آن مقام قدسی سزاوارعبادت است وانسان درمقام اضطرار با فطرت خویش به او بناهنده شده واز او امید نجات دارد آزادی: رفع هر نوع وابستگی ومحدودیت های که مانع رسیدن انسان به کمال باشد بندگی: یعنی عبد در مقابل مولی تسلیم محض باشد و از اوامرونواهی او بیروی کند درفصل دوم: بندگی و آزادی وآثار آن از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار گرفته است که خداوند متعال انسان را بعنوان بندهّ خویش معرفی کرده وکمال انسان را در بندگی خویش منحصر ساخته وبه کسانی که از بندگی خدا سربیچی کردند مورد لعن قرار داده البته بخاطر دار امتحان بودن دنیا کمک خودرا به هر دو گروه ارزانی داشته وراه خطا وصواب را به همه نشان داده وعاقبت خیررا برای بندگان خوش بشارت داده یعنی کسانی که ازخدا بیروی کنند سربلند وسعید اند . درفصل سوم: بندگی و آزادی از دیدگاه روایات مورد بررسی واقع شده که در روایات انسان آزاده کسی است که ازبنددنیا و خواهشات نفسانی آزاد باشد وبندهّ واقعی کسی است که به ذات حق تسلیم باشد و در مقابل حق.متواضع باشد ودر مقابل او برای خود حیثیتی قائل نشود ومهمترین مانع در راه عبودیت هوی است وبهترین یاور در راه عبودیت تقوی است و زهد درفصل چهارم: بندگی و آزادی از دیدگاه فلسفه مورد بررسی واقع شده وبیان شده که باقرار گرفتن سه اصل در کنار هم الف:اصل علیت ب:اصل سنخیت بین علت ومعلول ج:اصل عدم صدفه و اتفاق در بدید آمدن موحودات وابستگی انسان باخدا روشن می شود وخاضع بودن انسان در مقابل خدا اثبات می گردد مه عین بندگی است وآزادی نیز برای انسان اثبات می گردد چون انسان موجودی است مختار و صاحب اراده ودارای جوهری که در حال حرکت است بس انسان مجبور است که آزاد باشد اما باید راهی را انتخاب کند که با طبیعتش ملائم باشد که آن تقوی است و از راهی که برای طبیعتش نا ملائم است بگریزد که آن فجور است و بی تقوائی بس با این بیان نظری? افرادی مثل سارتر که آزادی را به معنای بی بندوباری تعبیر می کنند رد می شود. درفصل پنجم: بحث سعادت از دیدگاه عقل و نقل مورد بررسی واقع شده وبیان شده که انسان رستگار کسی است که بند? خداوند باشد و از خدا بیروی کند که در قبال بندگی بروردگار در دنیا حیات طیبه ودر آخرت حیات جاودانی بر از نعمتهای فراوان نصیبش می شود و در آخر نتیجه گیری نهایی صورت گرفته که انسان طبق نحوه نگرش خود از جهان و انسان و خدا , آزادی و بندگی و سعادت را معنی می کند اما سعادت واقعی در همان است که اسلام برای انسان بیان نموده ... و آن اطاعت از خداوند متعال است.