نام پژوهشگر: حسین حسینی ابری
پریسا خلیلی محمد مسعود
عدم کارایی کارکردهای اقتصادی جوامع - که اساساً نقشی مهم در مکان گزینی و پایداری سکونتگاه ها، تولید و معیشت، اشتغالزایی و درآمدزایی ساکنین دارند - یکی از بزرگترین موانع موجود بر سر راه توسعه پایدار نواحی روستایی، بخصوص درکشورهای درحال توسعه، می باشد. سند این مدعا روند تغییرات وضعیت بخش کشاورزی، بعنوان اصلی ترین رکن اقتصاد روستایی و چه بسا ملی، در چند دهة اخیر و وجود ضعف هایی نظیر عدم توانایی در تولید فرصت های شغلی و بطورکلی ایجاد بازار کاری مطمئن، پرسود و جذاب، کاهش سالانة حجم شاغلین و درنتیجه آن مهاجرت روز افزون کارگران مازاد این بخش به مناطق شهری و افزایش میزان فقر و شکاف میان جوامع شهری و روستایی، می باشد. راهبردها و برنامه ریزی های توسعة روستایی موفق در دهه های اخیر همگی مبتنی بر ایجاد تغییرات و متنوع سازی کارکرد اقتصادی در جوامع روستایی بخصوص از راه صنعتی سازی و ایجاد صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی، در این نواحی می باشند. در واقع نظریة صنعتی شدن مناطق روستایی، به عنوان یک کاتالیزور در جهت ایجاد اشتغال و افزایش درآمد و آخرین راه حل برای مشکل فقر مناطق روستایی بوده و درضمن بخشی بالقوه، در جهت رفع مشکل بیکاری برای مناطق محروم روستایی، محسوب می گردد. بررسی وضعیت نواحی روستایی شهرستان بویراحمد، به عنوان مورد مطالعاتی این پژوهش، نشان می دهدکه این شهرستان علیرغم توان بالای اکولوژیکی، هنوز نتوانسته که از تمام ظرفیت های طبیعی خود بهره وری لازم نماید. نتیجه این عدم بهره وری، بخصوص در نواحی روستایی، نتایج منفی زیادی نظیر عدم توانایی بخش کشاورزی در تامین نیازهای جاری و آتی بازار کار، درصد بالای بیکاری بخصوص بیکاری های فصلی و پنهان، مهاجرت های فراوان، سطح پائین درآمد و باتبع آن سطح نازل کیفیت زندگی و درصد بالای جمعیت روستایی فقیرکه تحت پوشش سازمان های حمایتی – مانند کمیته امداد - قرار دارند، به بار آورده است. با شناسایی محورهای توسعه شهرستان مبنی بر ظرفیت های طبیعی موجود، گسترش صنایع تبدیلی می تواند از پتانسیل های مناطق روستایی به نحو مطلوبی بهره گیری نموده و موجب متنوع سازی اقتصاد روستایی، جلوگیری از افزایش ضایعات تولیدات کشاورزی، بهره گیری مطلوب از نیروی کار مازاد در بخش کشاورزی، ایجاد تخصص و مهارت در بازارکار، کاهش فاصله اقتصادی شهر و روستا، توسعة درونزای مناطق روستایی، کاهش بیکاری های آشکار و پنهان و جریان های مهاجرتی، ارتقاء شاخص توسعة انسانی و عدالت اجتماعی به واسطه رشد اقتصادی متوازن ناحیه، رشد درآمدهای روستایی، دسترسی به زیرساخت ها و خدمات زیستی، امکان آموزش و کسب مهارت های شغلی، اشتغالزایی زنان و سایر شاخص های مرتبط دیگر،گردد. بنابراین باتوجه به اهمیت نقش این صنایع در ارتقای اقتصادی و زیستی ناحیه، فرآیند مکان گزینی باید حتی الامکان بر مبنای بررسی بیشترین تعداد ممکن از عوامل موثر در ارتقای سطح بهره وری و کارایی صنایع تبدیلی، صورت گیرد. بر همین اساس در این رساله سعی گردیده، ابتدا عوامل دخیل در بهره وری صنایع تبدیلی در زمینه های مختلف طبیعی، جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فضایی – کالبدی، پتانسیل ها و زیرساخت های موردنیاز صنایع تبدیلی، مدیریتی و حتی مشارکتی ساکنین )سرمایه اجتماعی(، شناسایی و با مدل های مختلف نظیر (swot ) ارزیابی گردند. نتیجه ارزیابی ها به صورت معیارهای موردنیاز، گروه بندی شده و با توجه به تعدد معیارها و بعضاً غیر همسویی آنها، با استفاده از یکی از مدل های ارزیابی چند منظوره، یعنی مدل تحلیل سلسله مراتبی (a.h.p )، الویت بندی گردیده و پهنه های مختلف امتیازدهی می شوند. سپس جهت تعیین مناسبت و الویت بندی پهنه ها، لایه های اطلاعاتی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (g.i.s )، با استفاده از انواع آنالیزهای فضایی و روش هم پوشانی وزندار شاخص ها و از طریق منطق فازی، از نظر فضایی امتیازدهی شده و درنهایت برترین پهنه ها باتوجه به میزان امتیازات و همچنین درنظرگرفتن عوامل محدودیت زای کالبدی نظیر انواع حرایم، گسل ها و ... مشخص می گردند. براساس نتایج استخراج شده، اغلب پهنه های انتخابی، در مجاورت نقاط جمعیتی مهم نظیر شهرها، مراکز بخش ها، مراکز دهستان ها و ... و همچنین در حوالی محورهای ارتباطی مهم مستقر شده اند. کلمات کلیدی: توسعة روستایی، صنعتی سازی روستا، صنایع روستایی، صنایع تبدیلی کشاورزی، مکانیابی صنعتی، تحلیل سلسل مراتبی (a.h.p )، سیستم اطلاعات جغرافیایی (g.i.s )، نواحی روستایی شهرستان بویراحمد، منطق فازی، مدل همپوشانی وزندار.