نام پژوهشگر: عاصم اسدی
عاصم اسدی محمود درگاهی
در گذشته، منتقدان، صورت و معنا را دو عنصر اساسی و متمایز متن ادبی به حساب می آوردند و در تحلیل های نظری و نقّادانه ی خود، هر یک از آن ها را مجزّا از هم بررسی می کردند . برخی از مکاتب ادبی ضمن توجّه به جنبه های جامعه شناختی، روان شناختی و انسان شناختی متن، به معنا بیش از صورت ارزش می دادند . در مقابل، فرمالیست ها ارزش ادبی را در فرم آن می دانستند و در بررسی یک اثر توجّه چندانی به معنا نداشتند . با انقلاب نیما، تلقّیِ جدیدی از نسبت صورت و معنا پدید آمد و کل ساختار شعر از حالت استقلال اجزا و ابیات به وحدت و یکپارچگی تمامی اجزا و عناصر شعر تغییر یافت. توجّه عمیق و آگاهانه به یکدستی فضای درونی وشکل ذهنی منسجم در غزل نو، از رهگذر این دگرگونی پدید آمد . منشأ این ساختار یکپارچه که به تشخّص، تشکّل و تمایز غزل منزوی انجامیده به دو رویکرد عمده تقسیم شد: تمهیدات صوری و زمینه های درونی و معنایی . بر پایه ی همین تلقیّ تازه از نسبت صورت و معنا، اشعار نیمایی و سپید منزوی آسیب شناسی شد