نام پژوهشگر: سمیه نیکو نظری
سمیه نیکو نظری احد مهروند
مساله "وجود بشر"همواره موضوع بحث فلسفه، روانشناسی و ادبیات بوده است. با ادغام ایده های متفکران اگزیستانسیالیست در قالب یک نظام عملگرایانه و واقع گرا ، روان درمانی اگزیستانسیال بر آن است که نظامی برپا سازد که ما را قادر می سازد از سطح نگرانی های روزمره انسانی به کشف ریشه اضطراب در رابطه با نگرانی های اساسی- مرگ، انزوا و آزادی- که ریشه در ناخودآگاه انسان دارند،بپردازیم. این پایان نامه دارای رویکردی بینا رشته ایی ست و با استفاده از نظریه های روان درمانی اروین یالوم و رلو می به بررسی چگونگی رویارویی با مرگ، تنهایی و آزادی در رمان بوف کوراثر صادق هدایت و پیرمرد ودریانوشته ارنست همینگوی می پردازد. پژوهش پیش رو بر آن است تا به این سوال ها پاسخ دهد: چگونه هدایت و همینگوی قهرمان های بوف کور و پیرمرد و دریا را با مرگ ،تنهایی اگزیستانسیال و آزادی به عنوان "وضعیت های مرزی" مواجه کرده اند واین شخصیت ها ازچه مکانیزم های دفاعی در برابر اضطراب مرگ استفاده می کنند؟ در تقابل با این نگرانی های غایی،آیا شخصیتها قادر به خلق خود معتبر هستنذ؟ یافته های این تحقیق نشان می دهد که هدایت و همینگوی ابتدا برای محافظت ازشخصیت های خود در مقابل اضطراب ناشی از مرگ، تنهایی وجودی و آزادی ازمکانیزم های دفاعی خاصی چون نجات دهنده غایی، قهرمانی گری و ادغام استفاده کرده اند.از آنجا که این مکانیزم های دفاعی موجب محو مرزهای "خود" شده و اضطراب را دفن می کنند، حالتی از آسودگی عادت وفراموشی شخص را فرا می گیرد. دو نویسنده با رویا رو کردن دوباره شخصیت ها با هر یک از این نگرانی های اساسی، توانسته اند حس ایمنی و بی حسی را که این مکانیزم های دفاعی ایجاد می کنند را از بین برده تا انسان را به تفکر در باره" دازاین" یا "هستی در جهان "خود وادارند. درنتیجه، اضطراب می تواند راهنمایی به سوی ساختن خود معتبر در ارتباط با دیگران به عنوان یک دازاین باشد