نام پژوهشگر: مهدی باباقربانی
مهدی باباقربانی مجید ملایوسفی
چگونگی تأثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت از مباحث مهم معرفت شناسی به شمار می رود. این پرسش از مسایل ریشه دار در تفکر بشری است که بسیاری از متفکران با دیدگاه های مختلف را به خود مشغول داشته است، چه آنانی که واجد اندیشه دینی بوده و چه آنانی که نبوده اند؛ اما کسی که برای نخستین بار و به گونه ای نظام مند به این موضوع پرداخته ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریکایی بوده است، وی در مقاله مشهور "اراده معطوف به باور" این چنین نیست که باورهای ما صرفاً پشتوانه استدلالی داشته باشند بلکه عوامل غیر معرفتی و دیگر ساحت های وجودی ما در شکل گیری باورهای و ساحت عقلانی ما تأثیرات بسیار دارند. عواملی مانند علایق، احساسات، بیم ها، امیدها، عشق و نفرت و... از مهم ترین عوامل غیر معرفتی تأثیرگذار بر انسانکه آثار وضعی آن فصل مشترک ادیان گوناگون می باشد مسأله گناه است. این تأثیرات گاه به شکل وجودی مانند دوری از خداوند، از دست دادن حیات اخروی، زوال اراده و ... و گاه به صورت تأثیرات عاطفی مانند ایجاد حسد و غرور رخ می نمایند. مهم ترین تأثیر گناه بر انسان تأثیر معرفتی آن است مانند مخدوش شدن معرفت انسان نسبت به وجود خداوند، از دست دادن باور خاص مانند باور به خیر و شر از این قبیل می باشد. در اسلام نیز متفکران بسیاری با دیدگاه های مختلف به این مسأله پرداخته اند که از آن میان می توان به ابن عربی اشاره کرد. وی ضمن پذیرش قوای حسی و عقلانی، قلب انسان را بالاترین ابزار معرفت دانسته و معتقد است محل معرفت حقیقی قلب بوده و معارف الهی که توسط دیگر قوای ادراکی قابل شناسایی به واسطه قلب قابل کسب است مشروط بر اینکه شخص با اجتناب از گناه که اصلی ترین عامل ایجاد تیرگی و زنگار در قلب است خود را در مسیر کسب معارف ربانی قرار دهد.