نام پژوهشگر: افروز خوش خواهد
افروز خوش خواهد احمد زندوانیان نائینی
چکیده پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطه ی باورهای معرفت شناختی و باورهای ضدروشن فکری با گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد در سال تحصیلی 93-1392 انجام گرفت. جامعه ی آماری پژوهش شامل 2180 دانشجوی دوره کارشناسی ارشد دانشگاه یزد بود که از این جامعه بر اساس جدول مورگان-کرجسی تعداد 360 نفر از سه دانشکده ی علوم انسانی، علوم پایه و فنی- مهندسی به عنوان نمونه به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیّرهای پژوهش از پرسشنامه ی معرفت شناختی شومر (1992) با پنج بعد ساده دانستن دانش، قطعی دانستن دانش، منبع دانش، ذاتی دانستن توانایی یادگیری و سریع دانستن فرایند یادگیری؛ پرسشنامه ی باورهای ضدروشن فکری دانشجو ایگنبرگر و سیلندر (2001) و پرسشنامه ی گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) با سه بعد نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ذهنی استفاده شد. تحلیل داده ها نیز با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t تک نمونه ای، تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام و تحلیل واریانس دو راهه صورت گرفت. نتایج نشان داد که نمره ی کل باورهای معرفت شناختی و باورهای ضدروشن فکری با گرایش به تفکر انتقادی رابطه ی منفی معنادار دارند. هم چنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از میان ابعاد باورهای معرفت شناختی، منبع دانش با بتای (106/0) به طور مثبت، قطعی دانستن دانش با بتای (11/0-) و ذاتی دانستن توانایی یادگیری با بتای (23/0-) به طور منفی گرایش به تفکر انتقادی را پیش بینی می کند. باورهای ضدروشن فکری نیز با بتای (37/0-) به طور منفی در پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی نقش دارد. نتایج تحلیل واریانس دو راهه نیز حاکی از وجود تفاوت در ابعادی از متغیّرهای باورهای معرفت شناختی (ساده دانستن دانش، منبع دانش، ذاتی دانستن توانایی یادگیری، سریع دانستن فرایند یادگیری) و گرایش به تفکر انتقادی (بلوغ فکری) به لحاظ جنسیت و دانشکده ی محل تحصیل بود. در مجموع یافته های پژوهش حاضر ضرورت شناسایی نقش باورهای معرفت شناختی و بازشناسی نقش باورهای ضدروشن فکری را در کیفیت گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نشان می دهد.