نام پژوهشگر: زرین تاج فرجی
زرین تاج فرجی محمد رضا شاد منامن
دو ادبیات متمدّن فارسی و عربی به دلیل ارتباط نزدیک و قرابت فرهنگی همواره ارتباط متقابلی به صورت پنهان و آشکار با یکدیگر داشته اند و همین موضوع موجب ایجاد تشابهات زیادی در آثار ادبی در شکل و محتوا و درون مایه گردیده است. بررسی و مقایسه ی تشابهات و اختلافات در حیطه ی موضوعات مختلف را امروزه به نام ادبیات تطبیقی عنوان می کنند. ادبیات تطبیقی یکی از شاخه های ارزشمند و مهمّ علوم ادبی معاصر است که ما را از تأثیر و تأثر ادبیات ملل مختلف جهان آگاه می کند و این نکته را اثبات می کند که شکوفایی و کمال ادبیات هر ملّت به دوراز اندیشه های ادبی و ملّی دیگر ملت ها ناممکن است. در این پایان نامه نیز ضمن مطالعه و بررسی خمریّه ی ابن فارض و تطبیق آن با اشعار مولانا و غزلیّات سعدی و حافظ به عقاید مشترک عرفانی برمی خوریم که همگی به مشرب عشق و مستی و نیز اندیشه های وحدت گرایانه متمایل بودند. ابن فارض و مولانا و سعدی و حافظ، جهان بینی، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خود را بر شالوده ی عشق بنانهاده و از شُرب مدام سخن گفته اند؛ به گونه ای که در باور آن ها عشق مهم ترین موضوع هستی، مبدأ و معاد شناسی، انسان شناسی و بزرگ ترین انگیزه برای تعالی آدمی است. آنچه در این تحقیق مسلم است، این است که ابن فارض در خمریّه ی خود بیشتر به توصیف باده و حالات عرفانی آن پرداخته است اما سعدی و مولانا و حافظ در کنار مصطلحات عرفانی عشق و مستی به دیگر مضامین شراب جهت بیان اندیشه های عرفانی پرداخته اند. کلام سعدی صرف عشق و مستی است و در این رهگذر گاهی به عشق زمینی و گاهی نیز به عشق آسمانی نظر داشته است. کلام مولانا بیشتر بر وجد و غلبه ی هیجانات روحی و عرفانی است و همچون ابن فارض از بزرگان تصوّف و عرفان به شمار می آید؛ اما حافظ که بیشترین بسامد درباره ی باده و شراب و عشق و مستی را در غزلیّات خود به کاربرده، حکایت از آن دارد که تحت تأثیر مضامین ابن فارض بوده و با زبان رمزی و نمادین به بیان اندیشه های خاصّ عرفانی می پردازد. واژگان کلیدی: ابن فارض، مولوی، سعدی، حافظ، باده، عشق.