نام پژوهشگر: حبیبه رحیمی
حبیبه رحیمی محمد علی کامیابی
چکیده دراین پژوهش، مطالعه بر روی شناسائی و اندازه گیری گلوکز از طریق الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانوذرات فلزی ارائه شد. تثبیت نانوذرات فلزی بر روی الکترود از طریق ترسیب الکتروشیمائی نانوذرات با اعمال پتانسیل الکتریکی منفی انجام گردید. الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده ، به عنوان حسگر زیستی دردنبال کردن غلظت گلوکزبه روش ولتامتری چرخه ای استفاده شد. این پژوهش دردو بخش صورت گرفت. پس ازبه دست آوردن شرایط بهینه، بررسی های کمی برای به دست آوردن ارقام شایستگی انجام شد. در بخش اول، الکترود کربن شیشه ای را به حالت های مختلف (تنها، هر دو به صورت متوالی) با نانو ذرات فلزی اصلاح شد. بدین صورت که ابتدا لکترود کربن شیشه ای را داخل محلول 05/0 مولار از نیترات روی در دمایc? 62 و 40 میلی مولار از نیترات نقره قرار داده تا کاتیون های فلزی روی سطح الکترود در پتانسیل های7/0- و 85/0- ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl، کاهش یابند. الکترود اصلاح شده با فیلم روی اکسید و نانوذرات نقره در گستره خطی6-10 × 5 تا 3- 10× 08/1مولار با ضریب همبستگی 98/0 و حساسیت µa/mm 04/63 و گستره خطی 3- 10× 08/1 تا 2-10×1 مولار با ضریب همبستگی 98/0 و حساسیت µa/mm24/49 به گلوکز در محلول سود 1/0 مولار پاسخ مناسبی می دهد. سپس از این الکترود اصلاح شده برای اندازه گیری غلظت گلوکز در محلول های مختلف از جمله سرم خون انسان در محلول سود استفاده گردید. در بخش دوم ، الکترود گرافیت مغز مداد را در پتانسیل 2- ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl، با مواد میان حفره سیلیکاتی اصلاح کرده و در محلول بافر فسفات با 7ph= برای اندازه گیری هیدروژن پراکسید استفاده شد. در این سیستم سه الکترودی از الکترود پلاتین به عنوان الکترود مقابل استفاده شده و این روش اصلاح دارای حد تشخیص پائین برای پراکسید هیدروژن می باشد.
حبیبه رحیمی نصرالله بصیرانی
تخصیص و مدیریت منابع آب سطحی که سهم عمده ای در تامین نیاز بخش های شرب، کشاورزی، صنعت و زیست محیطی دارند، از مسائل چالش برانگیز در حیطه ی منابع آب کشور است. خشکسالی های اخیر و مدیریت نامناسب منابع آب سبب خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها شده است. بنابراین اهمیت برنامه¬ریزی و مدیریت منابع آب و نیز توجه به نیاز زیست محیطی پهنه های آبی بیش از پیش احساس می¬شود. استفاده از مدل های حل اختلاف راهکاری مناسب برای تخصیص آب در راستای کاهش تنش و درگیری بین ذینفعان واقع در محدوده ی یک حوزه ی آبریز می باشد. در تحقیق حاضر به منظور تخصیص بهینه ی منابع آب سطحی حوزه ی آبریز مهاباد بین بخش های مختلف از مدل شبیه ساز weap و الگوریتم های بهینه سازی ژنتیک و جامعه مورچگان پیوسته استفاده شد. مسئله حل اختلاف در تخصیص آب بین بخش های ذینفع در قالب یک مدل مبتنی بر نظریه بازی ارائه شده و تابع نش نامتقارن به عنوان تابع هدف در نظر گرفته شده است. نیاز زیست محیطی رودخانه براساس روش تنانت و در نظرگرفتن حالت عادلانه با توجه به آمار 30 ساله ی آبدهی رودخانه محاسبه گردید. بهره برداری از مخزن سد مهاباد در یک دوره ی هشت ساله از سال 1384 الی 1391 تحت سه سناریوی حالت موجود، الگوی کشت بهینه محصولات زراعی و تغییر شیوه ی آبیاری برای بخش کشاورزی انجام شد. نتایج حاصل از اجرای مدل حل اختلاف نش توسط الگوریتم های بهینه ساز، بیشترین مطلوبیت همزمان برای تمامی بخش های ذینفع در هر سه سناریو را در بر داشت. به طوری که مقدار آن در الگوریتم ژنتیک به عنوان مدل برتر در این تحقیق در سناریوهای اول و دوم برای همه ی ذینفعان در حدود 0/99 و برای سناریوی سوم تقریباً برابر با 0/999 بود. بررسی معیارهای کارایی سیستم نشان داد معیار آسیب پذیری برای تمامی بخش ها در مدل weap در هر سه سناریو برابر با حداکثر مقدار خود بوده و شکست های سنگینی به سیستم منابع آبی وارد شده است. همچنین با وجود اینکه معیار اطمینان پذیری سیستم در الگوریتم های بهینه ساز برای سناریوی اول کمتر از مدل weap بود، ولی در سناریوی دوم و سوم در وضعیتی برابر یا برتر از مدل weap قرار داشت.