نام پژوهشگر: محمد فضیلتی

بررسی کیفیت صمغ کتیرای زرد با توجه به شرایط رویشگاه در منطقه شرق و شمال شرق استان اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1388
  بهجت خادمی   محمد فضیلتی

کشور ایران خاستگاه اصلی و یکی از مراکز مهم تنوع گونه های گون در دنیای قدیم است. صمغ کتیرای زرد از مهم ترین صمغ های گیاهی است که از ساقه گون زرد astragalus verus olivier))گرفته می شود. کتیرا دارای مصارف متعدد تغذیه ای، آرایشی، بهداشتی، پزشکی و صنعتی است و ارزش اقتصادی زیادی نیز دارد. ایران مهم ترین تولید کننده صمغ کتیرا در منطقه بین اقیانوس آرام تا قاره آسیا است و حدود 70 درصد کتیرای جهان را تامین می کند . استان اصفهان از مراکز مهم تولید کتیرا به شمار می رود بطوریکه 31/4 درصداز سطح آن را رویشگاههای گون تشکیل می دهدکه سهم گون زرد حدود 74 درصد است. در این بررسی صمغ کتیرا در پنج رویشگاه عمده (سه و کله رود برخوار و میمه، ورکمر و طار نطنز و ورپا نایین ) در مناطق شمال شرق و شرق استان اصفهان استحصال و مهم ترین ترکیبات کربوهیدرات ها، اسیدهای آمینه، ویسکوزیته و عناصر معدنی آنها تعیین و مقایسه شد. به این منظور برای تعیین عناصر معدنی از دستگاه فلیم فتومتریک و جذب اتمی، برای تعیین قندها از دستگاه hplc و برای اسیدهای آمینه از دستگاه آمینو اسید آنالیزور استفاده شد. نتایج نشان داد که در بین عناصر، کلسیم بیشترین و فسفر کمترین مقدار (به ترتیب 91 % در برابر002/0 % ) را در صمغ کتیرا دارا هستند. در مجموع 9 نوع اسید آمینه (در سه بخش محلول، نامحلو ل و مجموع محلول و نامحلول) شناسایی و اندازه گیری شد که در بین آنها اسید آمینه هیدروکسی پرولین با 152/9 نانو مول بر گرم بیشترین و متیونین با 1/22 نانو مول بر گرم کمترین مقدار را شامل شد. نتایج بررسی نشان داد که قند ساکارز (13/ 54 درصد ) بیشترین مقدار قند موجود در صمغ کتیرا را دارا است. به منظور بررسی ارتباط شاخص های کیفی کتیرا با برخی از عوامل اکولوژیک، مهم ترین ویژگی های اکولوژیک، مکان های مورد مطالعه در سه بخش اقلیم (12 عامل)، خاک (21) و فیزیو گرافی (10 عامل) تعیین شد. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آنها آمار کمی 43 ویژگی محیطی منتخب و25 شاخص کیفی کتیرا بر اساس شاخص اقلیدوسی نسبی، به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به تجزیه خوشه ای عوامل محیطی، در سطح تشابه 75 درصد، دو رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول (i) شامل مکان های مطالعاتی شماره 1و3 و رویشگاه دوم (ii) شامل مکان های شماره 2، 4 و 5 بود. از مجموع 43 عامل محیطی، دوازده عامل در سطح اعتماد 95% (متوسط دمای سالیانه، متوسط حداکثر دمای سالیانه، متوسط حداقل دمای سالیانه، متوسط دمای ماهیانه تیر و خرداد، تبخیر سالیانه، تبخیر و تعرق سالیانه، متوسط روزهای یخبندان سالیانه، طول دوره خشکی، ضریب رطوبتی آمبرژه، فسفر قابل جذب و ارتفاع از سطح دریا) معنی دار شدند. که ده عامل مربوط به اقلیم، یک عامل مربوط به خاک (فسفر قابل جذب) و یک عامل هم (ارتفاع از سطح دریا) مربوط به فیزیوگرافی است. همچنین نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای شاخص های کیفی کتیرا نشان داد که حد تشابه در سطح تشابه 75 درصد مکان های مرتعی پنج گانه را به دو رویشگاه متمایز تفکیک می کند. رویشگاه اول (i) شامل مکان های مطالعاتی شماره 1، 2و 3 و رویشگاه دوم (ii) شامل مکان های شماره 4 و 5 بود. با توجه به نتایج تنها سه عامل در سطح اعتماد 95% (بخش نامحلول پرولین، بخش محلول سرین و ویسکوزیته) معنی دارشدند. جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین شاخص های کیفی کتیرای زرد با شرایط اکولوژیک منطقه، آمار 25 شاخص کیفی کتیرا در ارتباط با 37 عامل محیطی منتخب با استفاده از تجزیه و تحلیل چند متغیره dca( تجزیه و تحلیل تطابقی نااریب) و روش مستقیم خطی آنالیز تجزیه های افزونگی (rda) رج بندی و مورد پردازش قرار گرفت. با توجه به تاثیر عناصر معدنی برتفکیک رویشگاهها، مکانهای شماره 2 و4 در یک گروه جای گرفتند . صمغ این دو رویشگاه سدیم و پتاسیم بالاتری نسبت به مکان های دیگر دارند؛ بنابر این از نظر مواد بهداشتی کاربرد بیشتری دارند . با توجه به تاثیر قندها و ویسکوزیته برتفکیک رویشگاهها، مکانهای شماره 1، 2 و3 در یک گروه و مکان های شماره 4 و 5 در گروه دیگر جای گرفتند.

مدلسازی انتقال جرم وحرارت و بهینه سازی فرایند پنیر سفید تهیه شده به روش فراپالایش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1388
  مولود نورانی   علی نصیرپور

پنیر به لحاظ ارزش اقتصادی و نقش آن در تغذیه ی انسان یکی از مهمترین فراورده های لبنی به شمار می آید. در این بین پنیر سفید uf عمده ترین پنیر صنعتی تولیدی در داخل کشور می باشد. مرحله ی رسیدگی پنیر یکی از مراحل مهم از نظر کیفی در تولید پنیر است، زیرا توسعه ی خواص ارگانولپتیکی ویژه از نظر بافت، طعم و آروما در محصول در طی این دوره به وقوع میپیوندد. بررسی منابع نشان می دهد که مطالعه ی جامع منتشر شده ای بر روی تغییرات ایجاد شده در طی رسیدگی پنیر سفید تولید شده به روش فراپالایش در کشور انجام نشده است. در این تحقیق به بررسی نحوه ی تغییرات رخ داده در طی رسیدگی پنیر تولید شده به روش فراپالایش (uf) تولیدی در ایران و انتقال جرم و حرارت در حین رسیدگی می پردازیم تا با پیش بینی متغیر های دما، رطوبت، نمک و شاخص های لیپولیز و پروتئولیز در هر نقطه از پنیر بتوان زمان بهینه ی مصرف را برای آن تعیین نمود. شناخت جامع از سینتیک جذب نمک و افت رطوبت و پیش بینی پروفیل های غلظت نمک، رطوبت و دما در داخل پنیر در طی مرحله ی آب نمک گذاری دارای اهمیت فراوانی است، زیرا دما و غلظتهای محلی رطوبت و نمک تعیین کننده ی فعالیت میکروبی و آنزیمی در نقاط متفاوت در داخل پنیر و به تبع آن کیفیت محصول نهایی خواهند بود. امروزه مدل سازی به عنوان یک روش موثر برای شناخت و توصیف فرایند ها و پدیده های مشاهده شده و پیش بینی آن ها تحت شرایط متفاوت فرضی به کار برده می شود و به این طریق اثرات نا مطلوب فرایند با داشتن دانش مناسب از چگونگی و کنترل آن می تواند بهتر مهار گردد. در این تحقیق از مدل سازی به منظور درک، پیش بینی و بهینه سازی فرآیند به عنوان تابعی از متغیر های مختلف استفاده شده است. به این منظور در مقاطع زمانی مختلف (0، 1، 3، 6 و10 هفته) آزمایشاتی چون اندازه گیری مقدار رطوبت، نمک، عدد اسیدی، سفتی بافت، ازت محلول در ph برابر 6/4 ، ازت غیر پروتئینی، ph و نیز ارزیابی حسی بر روی نمونه های پنیری که در دو دمای 4 و 20 درجه ی سانتیگراد قرار داده شده بودند، انجام شد. سپس سینتیک عدد اسیدی به عنوان شاخص لیپولیز و ازت غیر پروتئینی و ازت محلول به عنوان شاخص پروتئولیز و نیز وابستگی دمایی آنها با استفاده از رابطه ی آرنیوس برای لایه های مختلف پنیر تعیین گردید. نتایج نشان داد که تغییرات عدد اسیدی از واکنش ممانعتی و تغییرات ازت غیرپروتئینی و ازت محلول پنیر از واکنش سینتیکی درجه صفر طی نگهداری تبعیت می کنند. در مرحله ی بعد، مدلی ریاضی برای توصیف انتقال حرارت و جرم (آب و نمک) و سینتیک تغییرات کیفی پنیر پس از نمک پاشی خشک به عنوان تابعی از عوامل درونی (دما و ترکیب شیمیایی پنیر در هر نقطه در داخل پنیر) و عوامل بیرونی (دما، رطوبت نسبی و ...) با استفاده از نرم افزار matlab توسعه یافت. مقایسه ی داده های آزمایشگاهی با نتایج پیش بینی شده توسط مدل، نشان داد همبستگی مناسبی بین آنها وجود دارد. با کاربرد مدل مذکور می توان به خوبی فرایند پنیر سفید ایرانی تهیه شده به روش فراپالایش را کنترل نمود و پنیری با کیفیت بالا و یکنواخت تولید کرد.

بررسی وضعیت فیلوژنتیک و حفاظتی تیره موشهای جهنده (جنس allactaga) در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1389
  فرشته قادری   محمود رضا همامی

جنس allactaga از تیره dipodidae در ایران شامل شش گونه a euphratica، a firouzi،a hotsoni، a williamsi، a elater و a toussi است که در مورد وضعیت تاکسونومی و فیلوژنی این گونه ها به ویژه دوپای فیروز هنوز ابهام وجود دارد. در مطالعات پیشین صورت گرفته بر روی این گونه ها غالبا از مقایسه صفات ریختی و جمجمه استفاده شده و گونه دوپای فیروز را با گونه دوپای بلوچی به عنوان یک گونه معرفی نموده اند. در این پژوهش به منظور بررسی ارتباط فیلوژنتیک بین این گونه ها در ایران، تعداد6 نمونه از گونه های مذکور جمع آوری شد. جهت انجام مطالعه فیلوژنی گونه های این جنس قطعه977 bp از ژن میتوکندریایی سیتوکرومb با آغازگرهای اختصاصی طراحی شده و با استفاده از تکنیک pcr تکثیر شد. پس از توالی یابی قطعه مذکور درخت فیلوژنی با استفاده از روش های نزدیکترین همسایه، حداقل تکامل، حداکثر پارسیمونی و روش بیزین ترسیم شد. به منظور بررسی روابط تکاملی درون خانواده و افزایش اطمینان، توالی ژن سیتوکرومb دوپای کوچک و گونه های موجود از سایر جنس های خانواده دوپا شامل eozapus، napaeozapus، jaculus و dipus از مرکز ملی اطلاعات و فن آوری زیستی (ncbi) استخراج و در تحلیل های فیلوژنتیک استفاده شد. توالی ژن سیتوکروم b موش خانگی و صحرایی ( rattus norvegicus وmus musculus ) از ncbi استخراج و به عنوان برون گروه استفاده شد. نتایج فیلوژنتیک این تحقیق جدایی گونه دوپای فیروز از دوپای بلوچی را نشان داد. بررسی صفات جمجمه ای گونه های فوق در این پژوهش نشان داد که گونه های فیروزی و بلوچی را نمی توان بر اساس اختلاف در اندازه های جمجمه از یکدیگرتفکیک نمود که همین امر نشان دهنده ی ضرورت انجام مطالعات ژنتیکی برای مشخص نمودن وضعیت تاکسونومی در این گونه ها است. کلمات کلیدی: تیره موش های جهنده، دوپا، ژن سیتوکرومb، فیلوژنی، تاکسونومی

شناسایی وتعیین برخی از مواد موثره گیاه لاله واژگون(fritillaria imperialis l. ) و بررسی ارتباط آن باشرایط رویشگاه در منطقه غرب استان اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1389
  معصومه عفیفیان   محمد فضیلتی

زاگرس مرکزی، غنی ترین ذخایر ژنتیکی ایران را دارا است و خاستگاه اصلی گونه لاله واژگون (fritillaria imperialis l) می باشد. لاله واژگون از جنبه های دارویی، زیبا شناختی، جذب اکوتوریسم و کاربرد در فضای سبز حائز اهمیت است. آلکالوئیدها مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در این گیاه بوده که جنبه دارویی دارد در این بررسی لاله واژگون از پنج رویشگاه عمده (گل هونی، خرسانک، چاله قو، گوهردره و دره بید) در منطقه غرب استان اصفهان جمع آوری و مهم ترین ترکیبات عناصر معدنی و آلکالوئید ها آنها تعیین و مقایسه شد. به این منظور برای تعیین عناصر معدنی از دستگاه فلیم فتومتریک و جذب اتمی، برای تعیین آلکالوئیدها از روش کروماتوگرافی لایه نازک با کارایی بالا استفاده شد. نتایج نشان داد در اندام های مختلف لاله واژگون (گل، شاخه و برگ، پیاز) 5 مکان مرتعی کلسیم بیشترین میزان ماده خشک(به ترتیب 15، 6/20و 6/18میلی گرم برگرم) وفسفر کمترین میزان ماده خشک(به ترتیب 0003/.،0003/. و 0005/. میلی گرم بر گرم) را دارا بود. نوع آلکالوئید و میزان جذب برای آلکالوئید در اندام پیاز نسبت به اندام های شاخه وبرگ وگل بیشتر بود. همچنین میزان آلکالوئید در اندام های مختلف لاله واژگون در مکان مرتعی 2 نسبت به مکا ن های 1،3 ،4 و 5 بیشتر است. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آنها، آمار کمی 28 ویژگی محیطی منتخب و17 شاخص کیفی لاله واژگون بر اساس شاخص اقلیدوسی نسبی، به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به تجزیه خوشه ای عوامل محیطی، در سطح تشابه 95 درصد، دو رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول (i) شامل مکان های مطالعاتی شماره 1، 2، 3 و 4 و رویشگاه دوم (ii) شامل مکان 5 بود. از میان28 عامل محیطی9 عامل اقلیمی، یک عامل خاک و یک عامل فیزیوگرافیک تاثیر معنی داری بر روی این طبقه بندی در تفکیک رویشگاه ها داشتند. همچنین نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای شاخص های کیفی لاله واژگون نشان داد که معیار آستانه در سطح تشابه 5/62 درصد مکان های مرتعی پنج گانه را به دو رویشگاه متمایز تفکیک می-کند. رویشگاه اول (i) شامل مکان های مطالعاتی شماره 1، 2و 3 و رویشگاه دوم (ii) شامل مکان های شماره 4 و 5 بود. با توجه به نتایج حاصل، فقط سه شاخص کیفی لاله واژگون در تفکیک مکان های مرتعی موثر بودنده اند. جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین شاخص های کیفی لاله واژگون با شرایط اکولوژیک منطقه، آمار 17شاخص کیفی لاله واژگون در ارتباط با 23 عامل محیطی منتخب با استفاده از روش آنالیز مولفه های اصلی (pca) رج بندی و مورد پردازش قرار گرفت. نتایج حاصل از رج بندی عوامل محیطی و شاخص های کیفی نشان داد که مکان های مرتعی در دو رویشگاه عمده قرار می گیرند.رویشگاه اول (مکان های مرتعی 1، 2، 3 و4) که این رویشگاه به طور عمده تحت تاثیر عوامل جهت جغرافیایی شرق، درصدآهک، ضریب خشکی دمارتن، ارتفاع از سطح دریا، ضریب رطوبتی آمبرژه، متوسط بارندگی سالانه وپتاسیم قابل جذب خاک بود. رویشگاه دوم (مکان5) که این رویشگاه به طور عمده تحت تاثیر عوامل محیطی تبخیر وتعرق پتانسیل سالانه، تبخیر سالانه، متوسط درجه حرارت سالانه، حداقل درجه حرارت سالانه، حداکثر درجه حرارت سالانه، طول دوره خشکی وکلسیم قابل تبادل خاک بودند. با توجه به شرایط اقلیمی، خاک و فیزیوگرافیک به نظر می رسد تولید آلکالوئیدها درگیاه لاله واژگون در شرایط رویشگاهی با اقلیم سرد و مرطوب و خاک های آهکی(کمی قلیایی) با بافت متوسط و از نظر مواد غذایی نسبتا حاصلخیز می باشد، افزایش می یابد، در حالی که در شرایط گرم وخشک تنوع آلکالوئید در اندام های هوایی گیاه (شاخه وبرگ) افزایش داشته و تولیدات کمی آن کاهش می یابد. نتایج حاصل از رج بندی در مورد بررسی خصوصیات ریخت شناسی لاله واژگون با عوامل اکولوژیک نشان داد که در رویشگاه دوم (مکان5) نسبت به رویشگاه اول (مکان های 1، 2، 3و4) تعداد برگ گیاه لاله واژگون افزایش یافته است می توان چنین نتیجه گرفت که رویشگاه اول گرمتر بوده و با توجه به اینکه لاله واژگون، گونه ای سرمادوست است نتوانسته سرمای کافی دریافت کند و وارد مرحله گلدهی شود در نتیجه تعداد برگ نسبت به رویشگاه اول که شرایط از لحاظ سرما مناسب بوده وسریع به مرحله گلدهی رفته افزایش یافته است.

تولید منبع غنی از پپتیدهای عاری از فنیل آلانین با استفاده از هیدرولیز آنزیمی آب پنیر برای بیماران فنیل کتونوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1389
  فروغ حسیبی   جواد کرامت

آب پنیر محصول جانبی تولید پنیر و کازئین در صنایع لبنی است که یکی از مهمترین آلوده کننده های محیط زیست به شمار می آید. از طرفی این محصول منبع غنی از پروتئینها و پپتیدهای کاربردی است که در بیوتکنولوژی، پزشکی و محصولات غذایی گوناگون استفاده های فراوانی دارد. فنیل کتونوری از شایعترین بیماریهای متابولیک ارثی است. بیماران مبتلا به این عارضه به دلیل نقص در سیستم آنزیمی بدن خود قادر به متابولیزه کردن اسید آمینه فنیل آلانین نیستند. میزان زیاد فنیل آلانین و کمبود تیروزین در خون سبب عقب افتادگی ذهنی می شود. پپتیدهای حاصل از هیدرولیز آنزیمی منابع غنی پروتئینی که میزان فنیل آلانین در آنها پایین است، به طور گسترده برای درمان این بیماران استفاده می شوند. با توجه به ترکیب اسیدهای آمینه آب پنیر، پروتئینهای آب پنیر مهمترین منبع پروتئینی برای تولید مکملهای رژیمی بیماران مبتلا به فنیل کتونوری شناخته شده اند. با هدف تولید منبع غنی از پروتئین و عاری از اسید آمینه فنیل آلانین طی هیدرولیز آنزیمی آب پنیر، تحقیق ذیل پی ریزی گردید. در این تحقیق از سه غلظت (5/0، 2 و 5/3%وزنی/حجمی) کنسانتره پروتئین آب پنیر به عنوان سوبسترای آنزیم های فلاورزایم، نئوتراز و پروتامکس به نسبت 1/0% حجم کل سوبسترا، با زمانهای هیدرولیز 10، 30 و 50 ساعت استفاده شد و تأثیر دو پارامتر غلظت سوبسترا و زمان هیدرولیز بر راندمان جداسازی فنیل آلانین با استفاده از طرح سطح پاسخ مورد بررسی قرار گرفت. در هیدرولیز نمونه ها در دمای c°55 و ph 7 از آنزیم فلاورزایم به تنهایی و از آنزیم های نئوتراز و پروتامکس به طور هم زمان استفاده شد. به منظور جداسازی فنیل آلانین آزاد شده از روش اولترافیلتراسیون در دمای c°35-30، فشار 8 بار و به مدت 3 ساعت، استفاده گردید. میزان فنیل آلانین با استفاده از روش hplc در نمونه های ریتنتیت اولیه و ثانویه و پرمیئیت اندازه گیری شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در هیدرولیز با آنزیم فلاورزایم ریتنتیت ثانویه به دست آمده طی 10 ساعت هیدرولیز و با غلظت سوبسترای 5/0% (وزنی/حجمی) حاوی کمترین میزان فنیل آلانین با مقدار میانگین mgphe/gproduct 7/7 می باشد. در هیدرولیز با دو آنزیم نئوتراز و پروتامکس کمترین میزان فنیل آلانین در ریتنتیت ثانویه به دست آمده طی هیدرولیزهای 10 و 50 ساعته با غلظت سوبسترای 5/0% (وزنی/حجمی) به ترتیب با مقدار میانگین mgphe/gproduct 4/8 و mgphe/gproduct9/6 حاصل شد. همچنین راندمان جداسازی فنیل آلانین آزاد شده با استفاده از روش اولترافیلتراسیون، در هیدرولیز با آنزیم فلاورزایم به ترتیب در هیدرولیزهای 10 و 30 ساعته با غلظت سوبسترای 5/0% (وزنی/حجمی) و در هیدرولیز با آنزیم های نئوتراز و پروتامکس به ترتیب در زمان های هیدرولیز 10 و 50 ساعت و با غلظت سوبسترای 5/0% (وزنی/حجمی) بیشترین راندمان حاصل شد. برای هر یک از پاسخ های مربوط به نمونه های هیدرولیز شده با هر سه آنزیم مدل سازی انجام گرفت. در این میان بیشترین تطابق میان داده های واقعی به دست آمده از نتایج آزمایشات با داده های پیش بینی شده با مدل، در نمونه های هیدرولیز شده با آنزیم فلاورزایم حاصل شد. به گونه ای که بیشتر مدل های در نظر گرفته شده برای هر پاسخ در هیدرولیز با آنزیم فلاورزایم، تحت تأثیر زمان هیدرولیز، غلظت سوبسترا و اثر متقابل این دو فاکتور بودند. در پایان به منظور پیش بینی بهترین شرایط هیدرولیز با هر سه آنزیم، با استفاده از طرح سطح پاسخ اپتیمم سازی انجام گرفت. نتایج نشان می دهد که در هیدرولیز با هر سه آنزیم بهترین شرایط با زمان هیدرولیز 10 ساعت و غلظت سوبسترای 5/0% (وزنی/حجمی) حاصل می-شود. مشخص شد که استفاده از آنزیم فلاورزایم منجر به آزاد سازی بیشتر فنیل آلانین شده و می توان محصولی با فنیل آلانین کمتر تولید نمود.

شناسایی و تعیین برخی از مواد موثره گیاه کما ( ferula ovina boiss. ) و ارتباط آن با شرایط رویشگاه در منطقه غرب استان اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1389
  سکینه سپهوند   محمد فضیلتی

گیاهان دارویی در اکوسیستم های مرتعی از اهمیت خاصی برخوردار هستند. استان اصفهان نیز دارای گیاهان دارویی متنوع از جمله گونه( ferula ovina boiss ) می باشد.ترپن ها مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در این گیاه بودند. در این بررسی گیاه کما از پنج رویشگاه عمده ( تنگ دوزان، چاله قو، گوهردره، اسلام آباد و خرسانک) در منطقه غرب استان اصفهان جمع آوری و مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در روغن فرار اندام های گل، برگ و ساقه این گیاه تعیین و مقایسه شدند. بدین منظور برای استخراج روغن های فرار از دستگاه اسانس گیری، به روش تقطیر بخار آب و برای تعیین ترکیبات شیمیایی از دستگاه گروماتوگرافی گازی طیف سنج جرمی استفاده شد. نتایج نشان داد در اندام های مختلف ( گل، برگ و ساقه) در 5 مکان مرتعی، با توجه به ترکیبات شیمیایی گروه بندی شده، دراسانس اندام گل بیشترین مقدار ترکیبات شامل ترپن، مجموع سایر ترکیبات و استر ( به ترتیب 54/25، 89/6 و 93/5 درصد در مکان های 4،1و2) بودند و هیدروکربن و استر کمترین مقدار ترکیبات ( به ترتیب 0و73/0 درصد در مکان 4) را دارا بود. دراسانس اندام ساقه، بیشترین مقدار ترکیبات شامل ترپن، مجموع سایر ترکیبات و استر (به ترتیب 64/24،89/11و52/9 درصد در مکان های 1،1و2) بودند و استرکمترین مقدار ترکیب با 73/1 درصد را در مکان شماره 2 را دارا بود. دراسانس اندام برگ نیز، بیشترین مقدار ترکیبات، شامل مجموع سایر ترکیبات و هیدروکربن ( به ترتیب 81/25،17/15 و 74/12 درصد در مکان های 1،1و2) بودند و استر کمترین مقدار با 33/1 درصد را در مکان شماره 2 دارا بود. بیشترین میزان اسانس برای اندام های گل، برگ و ساقه ( به ترتیب 98/44، 58/54 و 63/48 درصد) در مکان 1 (تنگ دوزان) یافت شد و کمترین میزان نیز ( به ترتیب 42/20، 27/26 و 68/17 درصد در مکان 5 (خرسانک) وجود داشت. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آنها، آمارکمی 26 عامل محیطی منتخب و 36 شاخص کیفی کما بر اساس شاخص اقلیدوسی نسبی، به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به تجزیه خوشه ای در بررسی دقیق درسطح تشابه 5/91 درصد 3 رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان مطالعاتی 1، رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی شماره 2و4 و رویشگاه سوم شامل مکان های مطالعاتی 3و5 بود. از میان 26 عامل محیطی 1 عامل اقلیمی و 4 عامل خاک تاثیر معنی داری بر روی این طبقه بندی در تفکیک رویشگاهها داشتند. همچنین نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای شاخص های کیفی کما در بررسی دقیق در سطح تشابه 80 درصد 3 رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان های مطالعاتی1و2، رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی شماره 3و4 و رویشگاه سوم شامل مکان مطالعاتی 5 بود. با توجه به نتایج حاصل، فقط 4 شاخص کیفی کما در تفکیک مکان های مرتعی موثر بوده اند. جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین شاخص های کیفی کما با شرایط اکولوژیک منطقه، آمار 36 شاخص کیفی کما در ارتباط با 21 عامل محیطی منتخب با استفاده از روش آنالیز مولفه- های اصلی (pca) رج بندی و مورد پردازش قرار گرفت. نتایج حاصل از رج بندی عوامل محیطی و شاخص های کیفی نشان داد که مکان های مرتعی در3 رویشگاه عمده قرار می گیرند. رویشگاه اول (مکان های 4،3 و 5) که این رویشگاه به طور عمده تحت تاثیر عوامل ارتفاع از سطح دریا، متوسط بارندگی سالانه و تعداد روز های یخبندان بود. رویشگاه دوم (مکان مرتعی 1) تحت تاثیر عوامل آهک خاک، تبخیر و تعرق پتانسیل، متوسط حداکثر درجه حرارت سالانه، اسیدیته و پتاسیم خاک قرار داشت. رویشگاه سوم (مکان مرتعی 2) نیز تحت تا?ثیر حداقل درجه حرارت سالانه، سدیم، میزان رس و ماده آلی خاک قرار داشت. با توجه به شرایط اقلیمی، خاک و فیزیوگرافیک به نظر می رسد تولید اسانس در گیاه کما در شرایط رویشگاهی با اقلیم نیمه خشک وسرد، خاکهای لومی سیلتی و آهکی (کمی قلیایی تا قلیایی) با بافت متوسط و نیمه عمیق و از نظر حاصلخیزی با مواد غذائی نسبتاً ضعیف می باشد، افزایش می یابد. نتایج حاصل از رج بندی در مورد بررسی خصوصیات ریخت شناسی کما با عوامل اکولوژیک نشان داد که در رویشگاه دوم (مکان های1و 2) نسبت به رویشگاه اول ( مکان های 3،4و5) تعداد برگهای قاعده ای، طول گل آذین و ارتفاع گیاه افزایش یافته است پس می توان نتیجه گرفت که رویشگاه اول دارای اقلیم گرمتر بوده و با توجه به اینکه کما یک گیاه مقاوم به سرما ست نتوانسته سرمای کافی دریافت کند، بنابراین تعداد برگ و پوشش تاجی آن افزایش یافته است.

بهینه سازی واکنش تولید روغن دی آسیل گلیسرول از روغن گلرنگ توسط گلیسرولیز آنزیمی با استفاده از طرح rsm
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1389
  سید محمد صحافی   سید امیر حسین گلی

روغن ها و چربی ها از زمان های بسیار قدیم از جمله اجزای مهم تشکیل دهنده غذای انسان بوده اند که به عنوان منابع تأمین انرژی، اسید های چرب ضروری و ویتامین های محلول در چربی محسوب شده و نقش اساسی در متابولیسم دارند. امروزه به اثبات رسیده است که برخی از چربی ها و روغن ها در بدن انسان دارای خواص زیست فعال نیز بوده و می توانند اثرات مثبتی بر روی سلامتی انسان داشته باشند که به این ترکیبات لیپیدهای فراسودمند، مغذی، درمانی و یا دارویی گفته می شود. با توجه به متفاوت بودن هضم، جذب و متابولیسم روغن دی آسیل گلیسرول در بدن و تأثیرات مطلوب آن در جلوگیری از ابتلا به بسیاری از بیماری ها، به نظر می رسد این روغن گزینه مناسبی برای تولید به عنوان یک روغن فراسودمند باشد. دی آسیل گلیسرول استر الکل گلیسرول با دو اسید چرب است که دارای دو ساختار ایزومری sn-1,2(2,3) و sn-1,3 دی آسیل گلیسرول می باشد. طبق تعریف روغن دی آسیل گلیسرول به روغن خوراکی گفته می شود که حاوی حداقل 10 در صد dag باشد اما روغنی که امروزه در سطح بازار جهانی تولید می شود حاوی 80 در صد dag و حداکثر 20 در صد tag و 5 در صد منوآسیل گلیسرول است. این روغن برای اولین بار با استفاده از روغن های سویا و کانولا در سال 1999 در ژاپن با نام econa oil تولید شد و در سال های 2000 و 2003 توسط fda به عنوان یک ترکیب gras در آمریکا به ثبت رسید. همچنین در هر دو کشور مذکور از روغن dag به عنوان روغن پخت و پز زیست فعال( فراسودمند) یاد می شود. روغن دی آسیل گلیسرول را می توان به روش های مختلفی نظیر هیدرولیز، گلیسرولیز و استریفیکاسیون و یا ترکیب این روش ها تولید کرد که هر کدام از این روش های تولید می توانند با کاتالیزورهای شیمیایی قلیایی غیر آلی یا کاتالیزورهای آنزیمی انجام شوند. در این تحقیق از روغن گلرنگ و روش گلیسرولیز آنزیمی در محیط بدون حلال برای تولید روغن دی آسیل گلیسرول استفاده شد. آنزیم مورد استفاده آنزیم lipozyme tl im بود که یک لیپاز تخصصی بر روی موقعیت های 1 و 3 تری گلیسرید است و منشأ آن قارچ ترمومایسس لانوجینوزا می باشد. در تولید این روغن متغیرهای متفاوتی شامل دما، زمان، نسبت مولی گلیسرول به روغن گلرنگ و میزان آنزیم در نظر گرفته شد که در نهایت با استفاده از روش آماری سطح پاسخ (rsm) بهینه سازی واکنش و تعیین سطوح مطلوب هر متغیر انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که مقدار دی آسیل گلیسرول پیش بینی شده توسط نرم افزار در مقایسه با مقدار واقعی آن، اختلاف معنی داری نداشته و مدل تعیین شده به خوبی می تواند برای تولید دی آسیل گلیسرول با میزان مطلوب مورد استفاده قرار گیرد. شرایط بهینه واکنش شامل آنزیم به مقدار 75/0 در صد روغن، مقدار گلیسرول 32/5 گرم، دما 9/46 درجه سانتیگراد و زمان 4 ساعت تعیین شد. در نهایت خصوصیات فیزیکوشیمیایی روغن دی آسیل گلیسرول تولیدی و روغن گلرنگ( ماده اولیه) مورد مقایسه قرار گرفت و نتایج حاکی بر این بود که علی رغم اختلاف ناچیز در بعضی از این خصوصیات می توان از روغن دی آسیل گلیسرول به عنوان جایگزینی مناسب برای روغن گلرنگ و حتی روغن های معمولی استفاده کرد.

اندازه گیری و بررسی خواص پپتیدهای زیست فعال حاصل از تیمار آنزیمی گوشت شتر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1389
  ندا خطیب   مهدی کدیور

نقش پروتئین ها به عنوان ترکیبات فعال فیزیولوژیکی در رژیم غذایی به طور روز افزونی مورد توجه بوده است. بسیاری از پروتئین هایی که به طور طبیعی در مواد غذایی خام وجود دارند، نقش فیزیولوژیکی خود را به طور مستقیم یا پس از هیدرولیز آنزیمی، اعمال می کنند. در سال های اخیر متوجه شده اند که پروتئین های رژیمی منبعی غنی از پپتیدهای زیست فعال هستند.پپتیدهای زیست فعال به عنوان بخش هایی از یک پروتئین خاص که توانایی اثرگذاری مثبت بر عملکرد بدن را دارند، تعریف می شوند. پپتیدهای زیست فعال پپتیدهایی هستند که از مواد غذایی گرفته شده اند و علاوه بر ارزش تغذیه ای خود، اثر فیزیولوژیکی هورمون مانند بر انسان دارند. پس از هضم، پپتیدهای زیست فعال هم از طریق روده جذب و بدون هیچ گونه تغییر ساختاری وارد جریان خون شده و اثرات سیستماتیک اعمال می کنند و هم در سیستم گوارشی اثرات موضعی دارند. این ترکیبات در شیر، تخم مرغ، انواع گوشت و ماهی وبسیاری از گیاهان وجود دارند. اگرچه پروتئین های شیر به عنوان منبع شناخته شده ویژگی های زیست فعالی، مورد توجه هستند، اما سایر منابع پروتئینی مانند گوشت نیز مورد مطالعه قرار گرفته اند. هدف از این تحقیق، امکان تولید پپتیدهای بازدارنده آنزیم مبدل آنژیوتنسین و پپتیدهای آنتی اکسیدانی( توانایی به دام انداختن رادیکال آزادoh.) از پروتئین های گوشت شتر با روش هیدرولیز آنزیمی است.اولین گام این تحقیق استخراج آنزیم مورد نیاز برای عمل هیدرولیز آنزیمی است. آنزیم مورد استفاده در این تحقیق، فیسین بود که ابتدا آن را از شیرابه، ساقه و برگ انجیر خالص سازی کرده و از طریق سنجش میزان فعالیت آنزیمی، عصاره آنزیمی فیسین با بیشترین فعالیت(unit/mg27/2) برای مراحل بعدی انتخاب گردید. در مرحله دوم از گوشت شتر، عصاره پروتئینی سارکوپلاسمیک تهیه گردید تا بتوان فرایند هیدرولیز و تولید پپتیدهای زیست فعال به طور مطلوب در آن انجام شود. پس از هیدرولیز درجه هیدرولیز به منظور تعیین شدت فرایند انجام شد و نتایج در دامنه 6/15 تا 4/62 درصد قرار گرفت. همچنین متوسط طول زنجیره پپتیدی نیز در این محدوده 60/1-41/6 به دست آمد. بررسی ویژگی بازدارندگی آنزیم ace، با استفاده از دو روش اسپکتروفتومتری و کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا(hplc) به منظور ارزیابی این ویژگی و همچنین مقایسه دو روش با هم،انجام پذیرفت. هر دو روش به کار گرفته شده، نتایج تقریبا مشابهی را نشان دادند. در اثر هیدرولیز با فیسین ابتدا روند افزایشی فعالیت بازدارندگی آنزیم ace مشاهده شده ولی با گذشت زمان و رسیدن به حداکثر توانایی بازدارندگی یعنی بیش از 60 درصد، از این توانایی کاسته می شود که علت امکان شکست در ساختار پپتیدهای دارای خاصیت بازدارندگی ace در زمان های طولانی هیدرولیز است که در نتیجه توانایی بازدارندگی کاهش می یابد. ارزیابی ویژگی آنتی اکسیدانی هیدرولیزات های پروتئینی حاصل از اثر آنزیم فیسین نیز نشان داد که در 4 ساعت اول درهمه نمونه های آزمایشی افزایش خاصیت آنتی اکسیدانی دیده شد، در حالیکه با افزایش میزان هیدرولیز تا 16 ساعت از میزان این خاصیت کاسته می شود. دلیل این کاهش را نیز به دلیل هیدرولیز بیشتر و شکست در مناطقی از پپتیدهای زیست فعال دارای خاصیت آنتی اکسیدانی می توان دانست. بررسی هیدرولیزات های عصاره گوشت بر ژل الکتروفورز نیز نشان داد که در طی هیدرولیز، واحدهای پروتئینی بزرگتر با گذشت زمان کمرنگ شده و پپتیدهای کوچکتر با وزن مولکولی کمتر ایجاد می شوند. ترکیب مولکولی مقاوم به فعالیت آنزیم فیسین در طی هیدرولیز میوگلوبین(17 کیلو دالتون) بود که تا 12 ساعت هیدرولیز همچنان بدون تغییر بوده و پس از آن نیز کمرنگی اندکی در باند آن مشاهده شد. کلمات کلیدی: پپتیدهای زیست فعال، پروتئین های گوشت شتر ، فیسین، درجه هیدرولیز.

مقایسه ژنتیکی جمعیت های گونه گون سفید (fischer astragalus gossypinus) در رویشگاه های غرب استان اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1390
  زهرا دهدشتیان   محمد فضیلتی

کشور ایران با دارا بودن تنوع آب و هوایی گسترده و ذخایر ژنتیکی گیاهی فراوان به عنوان یکی از غنی ترین کشورها از نظر امکانات و استعدادهای طبیعی بشمار می رود. هم چنین ایران خاستگاه اصلی و یکی از مراکز مهم تنوع گونه های گون می باشد. گونه گون سفید (fischer astragalus gossypinus) مولد کتیرا، به خانواده پروانه آسا (papilionaceae) تعلق دارد و به طور عمده در قاره آسیا انتشار دارد. این گونه در کشورهای ایران، عراق، ترکیه، لبنان و سوریه انتشار دارد. مهمترین رویشگاه های گونه های گون مولد کتیرا در مناطق کوهستانی منطقه ایران و توران (به ویژه ارتفاعات البرز و زاگرس) واقع است. رویشگاه های گون در استان اصفهان حدود 3/31 درصد از سطح این استان را تشکیل می دهند. گون سفید بیشتر از نظر ریخت شناسی و اکولوژیکی بررسی شده است. در این تحقیق خصوصیات ژنتیکی جمعیت های گون سفید در گون زار های غرب استان اصفهان بررسی و مقایسه گردید؛ نتایج حاصل از چنین مطالعاتی می تواند در اصلاح نژاد، تولید و افزایش پایه های گون با کیفیت کتیرای بالا، احیای رویشگاه های تخریب شده یا توسعه رویشگاه های گون مورد استفاده قرار گیرد. به این منظور نمونه های گون سفید از شش مکان مرتعی در گون زار های استان اصفهان شامل: مراتع رحمت آباد خوانسار، قلعه جمال گلپایگان، مراتع بتلیجه و هندوکش از توابع فریدن، موسی آباد تیران و کرون و تنگ بیدکان لنجان جمع آوری شد. ژنوم نمونه ها با استفاده از روش ctab استخراج و کیفیت dna استخراج شده بر روی ژل الکتروفورز بررسی گردید. غلظت dna نیز به روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. پس از اطمینان از کیفیت dna بدست آمده، ژنوم تکثیر شد. برای انجام واکنش تکثیر دو پرایمر رفت و برگشت از طریق نرم افزار (oligo6) طراحی گردید. واکنش pcr روی قسمتی از ژن cngc4 انجام شد. پس از انجام تکثیر، محصولات pcr بدست آمده روی زل الکتروفورز بررسی شد. تصاویر الکتروفورز نشان داد که قطعات تکثیر یافته ژنی به دلیل یکنواختی از نظر توالی و تناوب، بر روی ژل به صورت یکنواخت و با وزن مولکولی برابر قرار گرفتند. سپس محصولات تکثیر سکانس شد. نتایج حاصل از ترادف یابی ژن cngc4 نشان دهنده تشابه ژنتیکی بین جمعیت های گون سفید بود. با توجه به تشابه ژنتیکی، جمعیت های گون سفید مورد مطالعه به عنوان یک ژنوتیپ معرفی می شوند. هم چنین ژنوم گون سفید با گون-های دیگر از نظر ژنتیکی مقایسه شدند. نتایج با استفاده از آنالیز خوشه ای و به روش upgma وجود سه گروه عمده a، b و c را در بین گون ها نشان داد. بنابراین با توجه به یافته های این تحقیق و هم چنین نتایج بدست آمده از بررسی های قبلی در خصوص کمیت و کیفیت محصول کتیرای این گونه در مکان های مورد مطالعه، می توان نتیجه گرفت از آنجا که گون سفید دارای میدان اکولوژیک و دامنه بردباری محدودی است، وجود تفاوت در صفات کمی و کیفی صمغ کتیرای گون سفید ناشی از تاثیر عوامل زیست محیطی بر فیزیولوژی و عملکرد گیاه گون است و به نظر می رسد ارتباطی به صفات زنتیکی و نقش مدیریت ژن گون سفید ندارد.

بررسی فیتوشیمیایی چای کوهیstachys lavandulifolia vahl و ارتباط آن با شرایط اکولوژیک در منطقه غرب استان اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1390
  فاطمه سلیمانی میمند   محمد فضیلتی

خانواده نعناعیان یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین خانواده های گیاهان گلدار با حدود 220 جنس و بیش از 4000 گونه در کل جهان می باشد. جنس استاخیس یکی از بزرگترین جنس های خانواده نعناع و دارای 300 گونه است که در مناطق استوایی و نیمه استوایی هر دو نیمکره پراکنده شده است. برای فلور ایران 34 گونه از جنس استاخیس گزارش شده است. استان اصفهان نیز دارای گیاهان دارویی متنوع از جمله چای کوهی (stachys lavandulifolia vahl.) می باشد. این مطالعه با هدف بررسی فیتوشیمیایی چای کوهی (s. lavandulifolia vahl.) و ارتباط آن با شرایط اکولوژیک در منطقه غرب استان اصفهان انجام شد. گیاه چای کوهی از پنج رویشگاه اصلی (افوس و سیاه دره فریدن،گلستان کوه خوانسار، هورستانه گلپایگان و فریدونشهر) در منطقه غرب استان اصفهان جمع آوری و مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در روغن فرار این گیاه تعیین شد. بدین منظور برای استخراج روغن فرار از دستگاه اسانس گیری کلونجر، به روش تقطیر بخار آب و برای تعیین ترکیبات شیمیایی از دستگاه gc/ms استفاده شد. 90 ترکیب در اسانس این گیاه شناسایی گردید که بیشترین ترکیبات شامل germacrene-d، thymol، _cadinene?، isospathulenol، trans-caryophyllene و phytol می باشد. به منظور بررسی ارتباط شاخص های کیفی چای کوهی با برخی از عوامل اکولوژیک، مهمترین ویژگیهای اکولوژیک مکان های مورد مطالعه در سه بخش اقلیم (10 عامل)، خاک (10 عامل) و فیزیوگرافی (5 عامل) تعیین شد. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آنها، آمارکمی 18 عامل محیطی منتخب و 15 شاخص کیفی چای کوهی بر اساس شاخص اقلیدوسی نسبی، به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به تجزیه خوشه ای عوامل محیطی، در بررسی دقیق درسطح تشابه 75 درصد دو رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان مطالعاتی 1 و رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی 2، 3، 4 و 5 بود. از میان 18 عامل محیطی 8 عامل اقلیمی و یک عامل فیزیوگرافی تا?ثیر معنی داری بر روی این طبقه بندی در تفکیک رویشگاهها داشتند. همچنین نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای شاخص های کیفی چای کوهی نشان داد که معیار آستانه در سطح تشابه 50 درصد مکان های مرتعی پنج گانه را به دو رویشگاه متمایز تفکیک می کند. رویشگاه اول شامل مکان های مطالعاتی 1، 2 و 4 و رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی 3 و 5 می باشد. با توجه به نتایج حاصل 4 شاخص کیفی در تفکیک مکانهای مطالعاتی موثر بوده اند. جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین شاخص های کیفی چای کوهی با شرایط اکولوژیک منطقه، آمار 15 شاخص کیفی چای کوهی در ارتباط با 18 عامل محیطی منتخب با استفاده از روش آنالیز مو?لفه های اصلی ( pca ) رج بندی و مورد پردازش قرار گرفت. نتایج حاصل از رج بندی عوامل محیطی و شاخص های کیفی نشان داد که مکان های مرتعی در دو رویشگاه عمده قرار می گیرند. رویشگاه اول (مکان های مرتعی 3 و 5) که این رویشگاه به طور عمده تحت تا?ثیر عوامل محیطی ضریب خشکی دمارتن، ضریب رطوبتی آمبرژه، ارتفاع از سطح دریا، درصد آهک، متوسط بارندگی سالانه، متوسط روزهای یخبندان، طول دوره خشکی، درصد آهک، شیب و جهت جنوب و عوامل کیفی استر، هیدرات، اسید، آروماتیک هیدروکربن، مونوترپن، سزکوئی ترپن، ترکیبات الکلی، سیکلوآلکن و آمین بود. رویشگاه دوم تحت تاثیر عوامل محیطی ماده آلی، اسیدیته، متوسط حداکثر درجه حرارت سالانه، متوسط حداقل درجه حرارت سالانه، تبخیر و تعرق پتانسیل سالانه، تبخیر سالانه، متوسط دمای سالانه و جهت های شمال و جنوب شرقی و عوامل کیفی آلکان، آلدهید، فنول، سیکلوآلکان، آلکن و کتون قرار داشت. نتایج همچنین نشان داد که اجزای تشکیل دهنده اسانس در رویشگاه دوم در مقایسه با رویشگاه اول از تنوع بیشتری برخوردار است.

بررسی میزان بقاء لاکتوباسیلوس پلانتاروم a7ریزپوشینه دارشده در ماست و در شرایط شبیه سازی شده گوارشی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1390
  زهرا قاسمی   محمد فضیلتی

در تحقیق حاضر، سلول های میکروبی سویه بومی لاکتوباسیلوس پلانتاروم a7، در ذرات آلژینات کلسیم، ذرات آلژینات کلسیم پوشیده شده با پروتئین های آب پنیر و ذرات آلژینات کلسیم پوشیده شده با آلژینات سدیم ریزپوشینه دار شدند. میزان بقاء سلول های پروبیوتیک معمولی، ریزپوشینه دار شده بدون پوشش و ریزپوشینه دار شده پوشش دار، در بسترهای سرم فیزیولوژی و ماست طی 50 روز نگهداری در دمای 4 درجه سانتیگراد و در محیط شبیه سازی شده گوارشی(قبل از تلقیح به ماست و پس از پایان انبارمانی ماست)، ارزیابی شد. علاوه بر این میزان تغییرات ph ماست طی انبارمانی اندازه گیری و خصوصیات حسی ماست ها توسط آزمایش گر ها ارزیابی شد. میانگین اندازه ریزپوشینه های آلژینات کلسیم، ریزپوشینه های آلژیناتی پوشیده شده با آلژینات سدیم و ریزپوشینه های آلژیناتی پوشیده شده با پروتئین های آب پنیر به ترتیب برابر 88/14 ± 24/77 ،50/19 ± 20/79 و 97/16 ± 70/80 میکرومتر بود. نتایج نشان داد که کلیه ریزپوشینه ها به شکل کروی بوده و سطحی صاف داشتند. تصاویر برش عرضی ریزپوشینه های آلژیناتی پوشیده شده با پروتئین های آب پنیر مشخص کرد که باکتری ها به صورت تصادفی در شبکه آلژینات توزیع شده اند. کاهش ph در نمونه های ماست حاوی ریزپوشینه-های پوشش دار و بدون پوشش در مرحله تخمیر کند تر از ماست های حاوی سلول های آزاد صورت گرفت. علاوه بر این نتایج حاصل از اندازه گیری ph نمونه های ماست طی انبارمانی نشان داد که تولید اسید در ماست حاوی باکتری های پروبیوتیک ریزپوشینه دار شده کندتر از نمونه ماست کنترل و ماست حاوی سلول های معمولی بود. نتایج ارزیابی حسی نمونه های ماست نشان داد که استفاده از سلول-های معمولی و ریزپوشینه دار شده باکتری پروبیوتیک تأثیر معنی داری بر خصوصیات حسی نمونه های ماست طی دوره نگهداری نداشت(05/0>p). میزان بقاء سلول های ریزپوشینه دار شده در سرم فیزیولوژی و ماست به طور چشمگیری در مقایسه با سلول های معمولی افزایش یافت. بر اساس نتایج این تحقیق، جمعیت سلول های ریزپوشینه دار شده در آلژینات کلسیم، ریزپوشینه های آلژیناتی پوشیده شده با آلژینات سدیم و ریزپوشینه های آلژیناتی پوشیده شده با پروتئین های آب پنیر در ماست، پس از پایان دوره نگهداری 50 روزه با حداقل میزان جمعیت سلولی قابل قبول در فراوده های لبنی(حداقل cfu 109- 107 سلول پروبیوتیک در گرم یا میلی لیتر فراورده) مطابقت داشت. میزان بقاء سلول های لاکتوباسیلوس پلانتاروم a7 در بسترهای سرم فیزیولوژی و ماست، نشان داد کاهش پایداری سلول های معمولی و ریزپوشینه دار شده در بستر ماست نسبت به سرم فیزیولوژی، کمتر بود. میزان بقاء سلول های ریزپوشینه دار شده در محیط شبیه سازی شده گوارشی به طور چشمگیری در مقایسه با سلول های آزاد افزایش یافت . نتایج همچنین نشان داد در صورتی که سلول های معمولی، ریزپوشینه دار شده پوشش دار و ریزپوشینه دار شده بدون پوشش، پیش از تلقیح به محیط شبیه سازی شده گوارشی، در بستر ماست قرار گیرند، میزان بقاء آنها نسبت به حالتی که به طور مستقیم از سرم فیزیولوژی به محیط گوارشی منتقل شوند، بهبود می یابد. از مجموعه اطلاعات به دست آمده در تحقیق حاضر استنباط می شود که پوشش دهی روش بهینه ای جهت بهبود میزان بقاء باکتری های پروبیوتیک طی نگهداری در دمای 4 درجه سانتیگراد در ماست و در محیط شبیه سازی شده گوارشی است. بنابراین، پروتئین های آب پنیر یک ماده مناسب، ارزان، کارا، زیست تجزیه پذیر و مقاوم به محیط اسیدی معده بوده و مواد مناسبی برای پوشش-دارکردن ریزپوشینه های آلژینات حاوی باکتری پروبیوتیک هستند.

بررسی خصوصیات فیتوشیمیایی و رویشگاهی گیاه گل ماهور (verbascum songaricum schrenk) در دامنه های شمالی زاگرس مرکزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1391
  وحید کریمیان   محمد فضیلتی

کشور ایران به لحاظ اقلیمی،از تنوع بسیار بالایی برخوردار می باشد، به دلیل همین شرایط اقلیمی و سایر فاکتورهای جغرافیایی خاص، گیاهان متنوع و فراوانی در بسیاری از نقاط کشور می رویند که بیشتر آنها خواص درمانی مهمی دارند. در این میان زاگرس مرکزی غنی ذخایر ژنتیکی ایران را داراست. استان های کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان نیز دارای گیاهان دارویی و صنعتی متنوعی ازجمله گونه های جنس گل ماهور(verbascum) مثل گونه گل ماهور یا خرگوشک(verbascum songaricum schrenk) است. در این بررسی گیاه گل ماهور در پنج رویشگاه عمده( دره حوض، قهیز و رودی سمیرم و قلعه قدم) در استان اصفهان و رویشگاه(دنا) در استان کهگیلویه و بویراحمد جمع آوری و مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در عصاره اندام های گل ، برگ و ساقه این گیاه تعیین و مقایسه شدند. همچنین در مکان مرتعی دنا از گونه دیگر گل ماهور(verbascum cheirantifolium boiss ) بعنوان گونه شاهد نمونه برداری صورت گرفت تا مقایسات لازم صورت گیرد. بدین منظور عصاره گیری گیاه به روش دای جسشن و برای تعیین ترکیبات شیمیایی از دستگاهgc/ms استفاده شد.نتایج نشان داد در اندام های مختلف( گل، برگ و ساقه) در پنج مکان مرتعی، باتوجه به ترکیبات شیمیایی گروه بندی شده، در عصاره اندام گل بیشترین مقدار ترکیب در مکان مرتعی3 متعلق به هیدروکربن با 39/51 درصد بود و کمترین مقدار، ترکیب کتون واقع در مکان3 با 8/2 درصد بود ضمن اینکه در مکان های3 و 5 ترکیب آمین و مکان 4 کتون وجود نداشت. در عصاره اندام برگ بیشترین مقدار ترکیب در مکان مرتعی 4 متعلق به هیدروکربن با 43/50 درصد وکمترین مقدار ترکیب در مکان شماره 4 متعلق به آمین ( 2 درصد) بود. ضمن اینکه در مکان های 3 و 5 آمین وجود نداشت. در عصاره اندام ساقه بیشترین مقدار ترکیب در مکان مرتعی 5 متعلق به هیدروکربن با 6/34 درصد و کمترین مقدار ترکیب آمین با 3درصد در مکان مرتعی 4 بود ضمن اینکه در مکان شماره 5 ترکیب کتون وجود نداشت. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آنها، آمار کمی 30 عامل محیطی منتخب و18 شاخص کیفی گل ماهور بر اساس شاخص اقلیدوسی نسبی، به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به تجزیه خوشه ای در بررسی دقیق در سطح تشابه 91درصد سه رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان های مطالعاتی 1 و 2، رویشگاه دوم شامل مکان های 3و4 و رویشگاه سوم شامل مکان های 5 و 6c بود. از میان 30 عامل محیطی 2 عامل خاک تاثیر معنی داری برروی این طبقه بندی در تفکیک رویشگاهها داشتند. همچنین نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای شاخص های کیفی گل ماهور در بررسی دقیق در سطح تشابه 85درصد 4 رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان مطالعاتی1، رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی 5و6c، در رویشگاه سوم مکان مطالعاتی3 قرار گرفت و بالاخره رویشگاه 4 شامل مکان های مطالعاتی2و4بود. با توجه به نتایج حاصل، فقط4 شاخص کیفی گل ماهور در تفکیک مکان های مرتعی موثر بوده اند. جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین شاخص های کیفی گل ماهور با شرایط اکولوژیک منطقه، از 18 شاخص کیفی گل ماهور در ارتباط با 22 عامل محیطی منتخب با استفاده از روش آنالیزافزونگی(rda) رج بندی مورد پردازش قرار گرفت. نتایج حاصل از رج بندی عوامل محیطی و شاخص های کیفی نشان داد که مکان های مرتعی در 2 رویشگاه عمده قرار می گیرند. رویشگاه اول (مکان های3،1 و5) که این رویشگاه به طور عمده تحت تاثیر عوامل ارتفاع از سطح دریا، متوسط بارندگی سالانه، تعداد روزهای یخبندان، ظرفیت تبادل کاتیونی، میزان ازت و ماده آلی خاک قرار داشت. رویشگاه دوم( مکان های مرتعی2و4) تحت تاثیر عوامل تبخیر و تعرق پتانسیل، حداقل و حداکثر درجه حرارت سالانه، رس، اسیدیته وآهک خاک قرار داشت. باتوجه به شرایط اقلیمی، خاک و فیزیوگرافیک به نظر می رسد تولید عصاره در گیاه گل ماهور در شرایط رویشگاهی با اقلیم نیمه خشک وسرد، مناطق مرتفع، متوسط بارندگی سالانه بالا،خاک های شنی لومی، بافت نسبتا سبک و از نظر حاصلخیزی با مواد غذایی نسبتا بالا می باشد، افزایش می یابد. نتایج حاصل از رج بندی در مورد بررسی خصوصیات ریخت شناسی گل ماهور با عوامل اکولوژیک نشان داد که در رویشگاه اول( مکان های 3،1و5) نسبت به رویشگاه دوم(مکان های2و4) طول برگ قاعده ای، طول گل آذین اصلی، طول برگ میانی، طول گل آذین فوقانی، طول گل آذین پایینی، طول گل آذین میانی و ارتفاع گیاه افزایش یافته است پس می توان نتیجه گرفت که خاک رویشگاه اول از نظر مواد غذایی غنی بوده و شرایط مناسب را برای رشد و نمو گیاه فراهم کرده است. همچنین نتایج نشان داد که بین دو گونه برداشت شده در مکان مرتعی دنا از لحاظ ترکیبات الکلی، آمین، استر و کتون بین اندام های مختلف گل، برگ و ساقه اختلاف معنی داری وجود ندارد. اما از ترکیبات اسید و هیدروکربن در بین اندام های مختلف گل، برگ و ساقه گونه verbascum songaricum با شاهد در سطح 5% اختلاف معنی داری وجود دارد که نشان دهنده این مطلب می باشد که در تولید ترکیبات ثانویه گیاهان دارویی علاوه بر شرایط محیطی فرایند های ژنتیکی خود گیاه نیز تاثیرگذار می باشد.

استفاده از شیرین کننده های پر قدرت به جای ساکارز در فرمولاسیون شربت آلبالو و بررسی خواص حسی و زمان ماندگاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1386
  هومان مولوی   جواد کرامت

جیره های غذایی به همراه عدم فعالیت فیزیکی کافی میتواند منجر به افزایش وزن یا چاقی و در نهایت بیماریهای بسیاری شود. در سالیان اخیر نوشیدنی های بدون الکل کم انرژی که با استفاده از شیرین کننده های پرقدرت کم انرژی تهیه میشوند بسیاری مورد توجه بوده اند. آسپارتام و آسه سولفام پتاسیم از موفقتربن شیرین کننده های پرقدرت تایید شده در محصولات کم انرژی میباشند. خواص دیگر شکر، مانند احساس دهانی معمولا به تنهایی با استفاده از یک شیرین کننده پرقدرت بدست می آید. پکتین از جمله مواد حجم دهنده کم انرژی بوده که به علت دارا بودن خواصی از قبیل ایجاد بافت و قوام در فاز مایع مواد غذایی در فرمولاسیون شربتهای رژیمی مورد توجه میباشد. در این تحقیق شربت آلبالوی رژیمی با استفاده از آسپارتام و آسه سولفام پتانسیم فرموله شد. در بخش اول تحقیق با بررسی ارزیابی حسی حاصل از 36 فرمول شربت رژیمی، بهترین فرمولاسیون انتخاب شد. نتایج نشان داد که میتوان از آسپارتام به خوبی در تولید شربت رژیمی مشابه با شربت شاهد استفاده کرد ولی هیچ یک از غلظتهای اسه سولفام پتاسیم مورد استفاده شربتی مشابه با شربت شاهد ایجاد نکرد.

ارائه یک روش مسیریابی نوین به منظور بهبود پارامترهای کارآیی در شبکه های بر تراشه.
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد - دانشکده فنی 1392
  محمد فضیلتی   مجید پوراحمدی

مجمتع سازی سه بعدی به عنوان یک راه حل جدید برای افزایش کارایی و گسترش قابلیت مدارات مجتمع مدرن ارائه شد. از طرف دیگر شبکه بر تراشه به عنوان راه حلی کارآمد برای حذف گلوگاه ها و ایجاد یک زمینه مناسب برای ارتباط بین واحد های پردازشی معرفی شده است. با ترکیب این دو نوع تکنولوژی، شبکه بر تراشه های سه بعدی به عنوان یکی از زمینه های تحقیقاتی جدید معرفی شد. تحقیقات نشان داده است که شبکه بر تراشه ی سه بعدی قابلیت رسیدن به توان مصرفی کمتر، تاخیر کمتر و کارایی بالاتر نسبت به شبکه بر تراشه های دو بعدی را دارد که این به دلیل کاهش طول اتصالات سراسری در شبکه بر تراشه های سه بعدی است. از مزایای دیگر این تکنولوژی می توان به قابلیت مجتمع سازی بالا، افزایش تراکم اجزا بر روی تراشه و گسترش ابعاد تراشه اشاره کرد. افزایش تراکم اجزا بر روی تراشه، باعث افزایش چگالی توان مصرفی و افزایش دمای تراشه می شود. یکی از پارامترهای مهم در شبکه بر تراشه ها توان مصرفی می باشد که باید کاهش داده شود. زیرا افزایش آن منجر به گرم شدن تراشه و کاهش قابلیت اطمینان آن می شود. یک جز اصلی مصرف کننده توان در شبکه بر تراشه ها، مسیریاب ها هستند که در شبکه بر تراشه های سه بعدی دارای دو پورت اضافه برای حرکت در جهت های بالا و پایین می باشند. این باعث مصرف بیشتر توان مسیریاب های سه بعدی نسبت به مسیریاب های دو بعدی می شود. در این پایان نامه به ارائه دو ساختار برای مسیریاب شبکه بر تراشه های سه بعدی پرداخته می شود که منجر به بهبود توان مصرفی در این جزء می شود. در ساختار اول که از گذرگاه برای ارتباط بین لایه ها استفاده می-شود، توان مصرفی بهبود می یابد که در مقابل مقدار کمی افزایش تاخیر داریم که قابل چشم-پوشی است.. از آنجا که بافرهای ورودی مسیریاب ها انرژی زیادی مصرف می کنند، در ساختار دوم نیز به ارائه یک مکانیزم برای کنترل تعداد کانال های مجازی یک مسیریاب تحت ترافیک بالا و پایین پرداخته می شود.این ساختار نیز به صورت کاملا هوشمند به بهبود توان مصرفی کمک می کند.

تهیه جیره غنی از مواد مغذی جهت موارد اضطراری (بحرانی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1387
  ساناز شمال نصب   محمد فضیلتی

از دیر باز تاکنون جوامع بشری در معرض بحران ها و تهدیدهای غذایی و دارویی در شرایطی از قبیل حوادث طبیعی، جنگ، فقر اقتصادی و... بوده اند و بندرت می توان کشوری را در این زمینه مستثنی نمود. از آنجا که در شرایط بحرانی دسترسی به منابع غذایی کامل، متنوع و مغذی مقدور نمی باشد، لذا استفاده از جیره اضطراری می تواند به عنوان جایگزین مناسبی در نظر گرفته شود. هدف از تهیه این نوع جیره ها ایجاد کنسانتره غنی از مواد مغذی و پر انرژی در کمترین حجم است که ضمن سالم بودن، دارای طعم خوب، قابلیت حمل و نقل آسان بوده و استفاده از آن براحتی امکان پذیر باشد. این کنسانتره غذایی باید مقدار انرژی موردنیاز، پروتیین، ویتامین ها، املاح و سایر مواد مغذی ضروری را در شرایط سخت برای افراد تأمین نماید. سالم بودن، ارزش تغذیه ای زیاد و پایداری اکسیداتیو از عوامل مهم در تهیه چنین محصولی با زمان ماندگاری طولانی در شرایط نامناسب است. هدف از این تحقیق تهیه جیره غنی از مواد مغذی برای مواقع ضروری با ویژگیهای زیر است: اندازه کوچک و سبکی وزن ، دارا بودن ترکیبات طبیعی، عدم نیاز به حرارت دادن و یا پختن، عمرماندگاری زیاد به دلیل داشتن آنتی اکسیدانها و بسته بندی مناسب، داشتن بافت و طعم مناسب. در این تحقیق از روغن کنجد بعنوان منبع چربی استفاده شد. منبع پروتیین، ایزوله سویا است که طی یک فرایند از کنجاله بدون روغن سویا تهیه گشت. منبع کربوهیدرات مورد نیاز، شیره خرما و عصاره مالت به منظور ایجاد طعم شیرین است. آرد برنج برای ایجاد بافت مناسب، نگهدارنده های طبیعی مانند پودر دارچین و برخی از اسانسها مانند نارگیل و وانیل به منظور ایجاد طعم، قرص مولتی ویتامین حاوی انواع ویتامین ها و عناصر معدنی و مونوودی گلیسیرید بعنوان امولسیفایر نیز استفاده شد. نقش آنتی اکسیدان طبیعی را رب انار بر عهده دارد و رنگ محصول تابعی از همه ترکیبات خصوصاً منابع تأمین کننده کربوهیدرات است. از شکلات به منظور پوشش جیره استفاده شد که شامل ترکیبات شکر، پودر کاکایو، شبه کره کاکایو و لسیتین است. در نهایت در این بررسی نمونه در ابعاد 5/1*4*11 سانتیمتر و وزن 50 گرم با طعمهای وانیل، نارگیل و دارچین تهیه شد و انرژی هر قطعه 265 کیلوکالری می باشد. میزان رطوبت و فعالیت آبی جیره به ترتیب 5/4 درصد و5/0 است که در این فعالیت آبی احتمال فساد میکروبی کم و انجام واکنشهای آنزیمی، قهوه ای شدن و اکسیداسیون حداقل است. از کاغذهای سه لایه برای بسته بندی استفاده شد. نمونه های بسته بندی شده به مدت 6 ماه انبارداری شدند، سپس میزان پراکسید، اسید تیوباربیتوریک و بافت نمونه از طریق تست پانچر در نمونه های انبارداری شده مورد آزمایش قرار گرفتند. میزان پراکسید و عدد اسید تیوباربیتوریک در نمونه های انبارداری شده نشان داد که رنسیدیتی (تندی) در آنها ایجاد نشده است. همچنین مقدار گرم نیرو به منظور برش نمونه های طبیعی و انبارداری شده اختلاف معنی دار با هم نداشتند. شکلاتی با نام انرژی بار، نمونه موجود در بازار است که تا حدودی شبیه به جیره پر انرژی تهیه شده در این تحقیق است. هر قطعه این شکلات 78 گرم و دارای 357 کیلوکالری انرژی است. اغلب، ورزشکاران استفاده می کنند. از این نوع شکلات به عنوان شاهد برای ارزیابی حسی نمونه ها استفاده شد. در ارزیابی حسی به روش مقایسه چندگانه ( multiple comparison) نمونه وانیلی از نظر طعم و بافت شاهد از لحاظ بافت بیشترین امتیاز را کسب کردند.

تعیین خصوصیات فیزیکوشیمیایی چربی کوهان شتر و بهینه سازی اینتراستریفیکاسیون آنزیمی آن تحت شرایط دی اکسید کربن فوق بحرانی به منظور تهیه شبه کره کاکائو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1387
  هاجر شکرچی زاده   جواد کرامت

چربی کوهان شتر یکی از منابع چربی حیوانی است و از دسته محصولات جانبی کشتارگاه های شتر بوده که می توان از آن در صنعت غذا استفاده کرد. طبق نظرسازمان جهانی غذا و دارو (fda)، 30 درصد انرژی بدن را می توان ازچربی ها و روغن ها تأمین کرد که از این مقدار 10 درصد آن می تواند از اسیدهای چرب اشباع و ترانس، 10 درصد از اسیدهای چرب تک غیر اشباعی و 10 درصد باقیمانده از اسیدهای چرب چند غیر اشباعی باشد. بر این اساس جایگزین کردن هریک از چربی ها و روغن های پیشنهادی با نوع دیگر سبب بروز مشکلاتی در سلامتی انسان می شود. متأسفانه امروزه منابع حیوانی از رژیم غذایی حذف شده است و این درحالی است که برای تأمین اسیدهای چرب اشباع از روغن های گیاهی هیدروژنه شده استفاده می شود که دارای 60-50 درصد اسیدچرب ترانس بوده و می تواند باعث افزایش کلسترول بد (ldl) شود. در حالیکه چربی های حیوانی از جمله چربی کوهان شتر به دلیل غنی بودن از اسیدهای چرب اشباع و تک غیر اشباع قابل استفاده در سیستم های مختلف غذایی می باشند. در این تحقیق برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی چربی کوهان شتر مورد بررسی قرار گرفت. عدد یدی این چربی 28/38 گرم ید در صد گرم چربی است که عدد پایینی است و نشانه اشباع بودن اسیدهای چرب تشکیل دهنده آن است. عدد صابونی 32/190 میلی گرم پتاس در گرم چربی کوهان شتر بلند زنجیر بودن اسیدهای چرب آن را نشان می دهد. پایین بودن عدد پراکسید چربی کوهان شتر (33/0 میلی اکی والان در کیلوگرم)، بالا بودن مقاومت آن به اکسید شدن را نشان می دهد. عدد اسیدی 49/0 درصد بر حسب اولییک اسید در چربی کوهان شتر، کم بودن اسیدهای چرب آزاد موجود در آن را نشان می دهد. نقطه ذوب بالای چربی کوهان شتر که سبب جامد بودن آن در دمای محیط می شود، به دلیل طویل بودن زنجیرهای اسید چرب و بالا بودن اشباعیت آن ها بوده که این شاخص تأییدکننده دیگر شاخص های اندازه گیری شده است. چگالی نسبی و ضریب شکست چربی کوهان شتر که در c ?60 اندازه گیری شده اند به ترتیب 901/0 و 451/1 می باشد. سه اسید چرب پالمتیک، اولییک و استیاریک، در حدود 82 درصد اسیدهای چرب چربی کوهان شتر را تشکیل می دهند و تری گلیسریدهای اصلی آن poo (% 24/15)، soo(%2 /13)، ooo (% 67/8)، moo (% 88/7)، pop (% 43/7) و pos (% 56/6) می باشد. شباهت اسیدهای چرب چربی کوهان شتر و کره کاکایو و همچنین وجود 78 درصد اولییک اسید در موقعیت دوم چربی کوهان شتر آن را گزینه مناسبی برای تهیه شبه کره کاکایو می کند. به همین منظور استریفیکاسیون آنزیمی چربی کوهان شتر و تری استیارین در حضور آنزیم لیپوزیم tl im در محیط دی اکسید کربن فوق بحرانی انجام شد. پنج متغیر فشار، دما، مدت زمان، درصد آب و نسبت چربی کوهان شتر به تری استیارین مورد استفاده در سه سطح مختلف مورد بررسی قرار گرفتند تا بهترین شرایط برای تهیه شبه کره کاکایو مشخص شود. نتایج به دست آمده از واکنش هایی که در شرایط مختلف متغیرها انجام شده و سپس با برنامه rsm بهینه سازی شد نشان می دهد که چربی کوهان شتر ترکیب مناسبی برای تهیه شبه کره کاکایو است و هر یک از متغیرهای مورد بررسی بر میزان تری گلیسریدهای اصلی تشکیل دهنده شبه کره کاکایو یعنی pop، pos وsos و در نتیجه راندمان آن موثر می باشند. فشار 10 مگاپاسکال، دمای 42 درجه سانتی گراد، مدت زمان واکنش 5/2 ساعت، میزان آب 10 درصد وزن سوبسترا و نسبت 1 به 16/1 چربی کوهان شتر به تری استیارین، بهترین سطوح متغیرهای مورد بررسی برای تهیه بهینه شبه کره کاکایو می باشند

مقایسه خصوصیات فیزیکوشیمیایی و الکتروفورتیک گوشت شتر با گوشت گاو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1386
  نفیسه سلطانی زاده   مهدی کدیور

شتر حیوانی است که به شرایط خشک مقاوم بوده و با شرایط سخت نواحی بیابانی و نیمه بیابانی سازگار شده و می تواند در این شرایط زنده بماند. با وجود چنین پتانسیل هایی برای گوشت شتر و کمبودهای تغذیه ای از جمله کمبود آهن و بیماری های ناشی از آن به نظر می رسد جایگزینی گوشت گوساله با گوشت شتر بتواند منبع ارزان قیمت تری برای تامین پروتئین ، املاح و انرژی تامین کند. از سوی دیگر استفاده بی رویه از گوشت و به خصوص فرآورده های گوشتی سبب افزایش بیماری های ناشی از مصرف بیش از حد چربی و کلسترول به خصوص بیماری های قلبی-عروقی شده است. کیفیت تغذیه ای بالای گوشت شترسبب شده است تا بتوان آن را جایگزین مناسب گوشت گوساله به شمار آورد . در این تحقیق عضله سمی تندینوسوس از بیست لاشه شتر و بیست لاشه گوساله با سن کمتر از پنج سال پس از ذبح جداسازی شده و پس از انجام آنالیزهای شیمیایی، خصوصیات کیفی- بافتی گوشت شتر و گوساله (ph، ضریب تجزیه میوفیبریلی، آمونیاک و مت میوگلوبین) مورد مقایسه قرار گرفت و تاثیر فرایندهای رسیدن (در زمان هفت روز) بر این خصوصیات بررسی شد. طی این مدت پروتئین های میوفیبریلی و سارکوپلاسمیک از گوشت دو دام جداسازی شده و پس از انجام الکتروفورز تاثیر فرایند رسیدن بر این پروتئین ها مورد بررسی قرار گرفت. بخشی از گوشت به صورت تازه یا پس از خشک کردن انجمادی برای اندازه گیری میزان ترکیبات رنگی (هم، میوگلوبین و هموگلوبین)، اجزاء پروتئینی مختلف گوشت (پروتئین های میوفیبریلار، سارکوپلاسمیک و کلاژن)، ترکیبات چرب گوشت (اسیدهای چرب، اسیدلینولئیک مزدوج ، کلسترول و ویتامین e) و اشکال مختلف آهن استفاده شد. از بین صفات مورد بررسی، عضله سمی تندینوسوس شتر و گوساله تنها دارای میزان چربی، خاکستر، پروتئین های میوفیبریلار و آهن غیرهِم یکسانی بود اما مقدار رطوبت (01/0>p)، پروتئین (001/0>p)، انرژی (001/0>p)، پروتئین های سارکوپلاسمیک (05/0>p)، کلاژن (01/0>p)، کلسترول (01/0>p)، ویتامین e (001/0>p)، ترکیبات رنگی (001/0>p) و آهن (001/0>p) آن ها اختلاف معنی داری داشت. بررسی پروفیل اسیدهای چرب حضور مقداربالای اولئیک، لینولئیک و پالمتیک را نشان داد. بررسی خصوصیات کیفی گوشت شتر و گوساله بیان کننده اثر معنی دار زمان (001/0>p) و نوع دام (001/0>p) بر شکل گیری مت میوگلوبین و ضریب تجزیه میوفیبریلی بود. تجزیه سریع تر تروپونین t و ظهور ترکیب 30 کیلودالتونی در گوشت شتر گواهی بر نتایج حاصل بود. اما پروتئین های سارکوپلاسمیک طی دوران رسیدن شاهد هیچ گونه تغییری نبودند. افت ph گوشت شتر به میزان قابل توجهی آهسته تر از گوشت گوساله بود که به نظر می رسد بر روی فعالیت پروتئازها موثر باشد. هم چنین شکل گیری آمونیاک طی دوران رسیدن تنها تحت تاثیر زمان (001/0>p) قرار گرفت و نوع دام بر آن اثر نداشت. بنابراین می توان گوشت شتر را به عنوان جانشین مناسبی برای گوشت گوساله معرفی کرد.

تاثیر غنی سازی برگ توت ‏‎morus alba‎‏ بوسیله تعدادی از ویتامین ها و ترکیبات نیتروژن دار بر برخی از صفات اقتصادی و خصوصیات فیزیولوژیک کرم ابریشم‏‎bombyx mori(lep.,bombycidae)‎‏
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان 1381
  کیوان اعتباری   رحیم عبادی

در این پایان نامه در قالب چند طرح مجزا به مطالعه تاثیر غنی سازی برگ توت با مکملهای غذایی مختلف نظیر اسیدآسکوربیک ، نیکوتین آمید، اوره، اسیدگلوتامیک و اسید آمینه گلیسین در شاخصهای بیولوژیک ، اقتصادی و فیزیولوژیک کرم ابریشم پرداخته شد.جهت پرورش کرم ابریشم ، تخمهای هیبرید ایرانی از شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم تهیه شد. برای تغذیه لاروها از برگهای واریته های توت بومی اصفهان ، اصلاح شده کوکوسو و شین ایچه نویسه در موارد معین استفاده گردید.