نام پژوهشگر: پریتا کوچنین
بنفشه احمدی جاسم غفله مرمضی
به منظورتعیین پروتئین و انرژی مورد نیاز ماهی هامور معمولی e. coioides در مرحله انگشت قدی, 9 جیره غذایی نیمه خالص حاوی سه سطح پروتئین خام (40, 50 و 60 درصد) و سه سطح انرژی قابل هضم (kjgr-1 16,14 و 18), در یک سیستم آب در گردش (litmin-1 2) با متوسط دمایی 1/11±24/32 درجه سانتی گراد برای 8 هفته آزمایش شد. 3 تکرار برای هر تیمار در نظر گرفته شد که هر تکرار 20 عدد ماهی (0/4±16/79 گرم) در مخازن پلی اتیلینی حدود 300 لیتری ذخیره سازی و روزانه دوبار تا حد سیری تغذیه می شدند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که بازماندگی, شاخص کبدی و شاخص وضعیت تحت تاثیر سطوح مختلف پروتئین و انرژی قرار نمی گیرد (p>0.05). اما پارامتر های کارایی رشد, بازده غذایی و پروتئینی, ضریب تبدیل غذایی و دریافت غذای روزانه به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف پروتئین و انرژی قابل هضم قرار می گیرند (p<0.05). جیره شماره 5 حاوی پروتئین 50 درصد و انرژی قابل هضم kjgr-116, مناسب ترین جیره بود و بهترین میزان کارایی رشد, بازده غذایی و پروتئین و استفاده از مواد مغذی را در بین جیره های آزمایش شده نشان داد. کمترین مقدار دریافت غذای روزانه برای جیره ی حاوی بالاترین سطح پروتئین (60%) و انرژی (kjgr-1 18) مشاهده شد. مقدار ظاهری استفاده از پروتئین خالص (anpu) در بین سطوح مختلف پروتئین و انرژی قابل هضم اختلاف معنی داری نداشت (p>0.05). شاخص احشایی به طور معنی داری با افزایش میزان انرژی قابل هضم, افزایش یافت. میزان چربی, رطوبت و خاکستر ترکیبات بدن تحت تاثیر سطوح مختلف پروتئین و انرژی قرار گرفت (p<0.05). چربی بدن ماهی با افزایش سطح انرژی افزایش و رطوبت و خاکستر لاشه کاهش یافتند. پروتئین لاشه تحت تاثیر سطوح مختلف انرژی جیره غذایی قرار نگرفت, اما با افزایش پروتئین جیره غذایی از 40 به 50 درصد در سطوح ثابت انرژی به طور معنی داری افزایش یافت. این مطالعه نشان می دهد که ماهی هامور معمولی e. coioides بهترین رشد را در جیره غذایی حاوی پروتئین 50 درصد, انرژی قابل هضم kjgr-116 و با نسبت پروتئین به انرژی قابل هضم، 1-mgkj 25/31 دارند.
زهره ابراهیمی محمدعلی یزدانی ساداتی
مطالعه حاضر جهت بررسی تأثیر مقادیر 250، 500، 750 میلی گرم l-کارنیتین در هر کیلوگرم غذا بر شاخص های رشد، تغذیه و ترکیب تقریبی لاشه تاس ماهی سیبری طراحی گردید. به این منظور تعداد 64 قطعه تاس ماهی با وزن متوسط 101±17/841 گرم انتخاب و در 16 مخزن 500 لیتری توزیع شدند. تاس ماهیان روزانه براساس 2 درصد وزن بدن، به مدت 80 روز غذادهی شدند. در طول دوره فاکتورهای فیزیکو شیمیایی آب شامل دما، اکسیژن و ph اندازه گیری و ثبت گردید. زیست سنجی ماهیان به صورت ماهانه و 3 بار در طول دوره انجام گردید. به منظور تعیین تأثیر مکمل l-کارنیتین بر ترکیب لاشه در انتهای دوره آزمایش 4 عدد ماهی از هر تیمار به صورت تصادفی انتخاب شدند. متوسط وزن ماهیان در پایان دوره آزمایش به 256±06/1466 گرم رسید. در پایان دوره آزمایش در هیچ یک از تیمارهای l-کارنیتین در مورد شاخص های رشد و تغذیه اختلاف معنی داری با گروه شاهد دیده نشد(p>0.05) ولی با افزایش مقادیر l-کارنیتین در جیره، ماهیان تیمار شده نسبت به گروه شاهد عملکرد بهتری نشان دادند و شاخص های فوق با افزایش میزان l-کارنیتین در جیره تا حدودی بهبود یافتند. همچنین در مورد میزان پروتئین، چربی، خاکستر و رطوبت اختلاف معنی داری بین تیمارهای مختلف مشاهده نشد (p>0.05). اگرچه با افزایش مقدار l-کارنیتین در جیره از میزان چربی بافت کاسته شد. طبق نتایج به دست آمده در مطالعه حاضر مکمل l-کارنیتین در این وزن بر رشد و ترکیب لاشه تاس ماهی سیبری بی تأثیر بوده و اضافه نمودن آن به جیره از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نمی باشد.
مهتاب کاظمی پریتا کوچنین
مطالعه حاضر جهت بررسی اثرات نسبت های مختلف کربوهیدرات به چربی جیره غذایی بر شاخص های رشد، تغذیه و ترکیبات بدن ماهی بنی (barbus sharpeyi) جوان طراحی شد. 9 جیره غذایی نیمه خالص با محتوای پروتئین یکسان (25% پروتئین خام) و انرژی قابل هضم یکسان (kcal/g 5/3) و نسبت های مختلف کربوهیدرات به چربی جیره (cho/l)، از 8/0 تا 8/8 گرم بر گرم (g/g)، با سه تکرار برای مدت 8 هفته آزمایش شدند. هر تکرار با 20 ماهی (میانگین وزن اولیه 25/0 ± 47/16 گرم) ذخیره سازی شد که به روش سیری و سه بار در روز تغذیه می شدند. 27 مخزن فایبرگلاس با گنجایش 300 لیتر و جریان آب 5/1 لیتر بر دقیقه، برای پرورش ماهی ها استفاده شد. حداکثر افزایش وزن، افزایش وزن نسبی، نرخ رشد ویژه، ضریب تبدیل غذا، ضریب کارایی غذا، ضریب کارایی پروتئین، مقدار ظاهری استفاده از پروتئین خالص و فاکتور وضعیت فولتون در جیره حاوی 44% کربوهیدرات و 9% چربی، که متناظر با نسبت کربوهیدرات به چربی 8/4 بود، مشاهده شد. محتوای رطوبت، پروتئین و خاکستر در ماهی های تغذیه شده با نسبت های مختلف کربوهیدرات به چربی جیره، اختلاف معنی داری را بین تیمارها نشان نداد (05/0p>)، ولی محتوای کل لیپید بدن ماهی با افزایش نسبت کربوهیدرات به چربی جیره، کاهش یافت (05/0p<). شاخص کبدی و شاخص احشایی با افزایش نسبت کربوهیدرات به چربی جیره، به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت و بیشترین میزان این شاخص ها در جیره حاوی بیشترین میزان چربی (32/22%) مشاهده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که نسبت مطلوب کربوهیدرات به چربی جیره جهت دستیابی به مطلوب ترین رشد و کارایی غذا در ماهی بنی جوان بین 8/3 تا 8/4 می باشد.
حمزه ولوی احمد سواری
این مطالعه در فاصله آبان 1385 تا شهریور 1386 انجام پذیرفته و مناطق مورد بررسی شامل خارک، خارکو، خلیج نایبند، هندورابی، کیش، فارور و فارورگان می باشند. روش های آماری مورد استفاده عبارتند از: آنالیز خوشه ای سلسله مراتبی (hierarchical cluster analysis)، آنالیز گونه های شاخص (indicator species analysis)، تحلیل همبستگی پیرسون، تحلیل تطابقی کاهشی(canonical correspondence analysis) و تحلیل افزونگی(redundancy analysis). در این بررسی 44 گونه مرجان سخت، شناسایی شده است. از نطر تشابه گونه ای، خلیج نایبند در یک گروه و سایر مناطق که همگی جزیره می باشند در گروه دیگر قرار گرفته اند و گروه دوم خود به دو گروه خارک-خارکو و هندورابی، کیش، فارور- فاروگان تقسیم می شود. تنوع گونه ای مرجان ها از بخش درونی خلیج فارس به سمت تنگه هرمز افزایش می یابد. حداقل، حداکثر و میانگین پوشش مرجان زنده در مناطق مورد بررسی به ترتیب 1/25، 74/38 و 39/74 درصد بوده است. کل پروانه ماهیان (پروانه ماهی تیره و پروانه ماهی عربی) دارای ارزش شاخصی بالا ( 79/7 با 0/05>p) برای مناطق دارای پوشش مرجانی زیاد و پوشش جلبکی بسیارکم و همبستگی مثبت زیاد و معنی دار ( p<0/05، r=0/873) یا پوشش مرجانی زنده بوده اند. پروانه ماهی عربی ارزش شاخصی بالا و معنی داری برای مناطق دارای پوشش مرجانی زنده زیاد و جلبک کم نشان نداده اما همبستگی مثبت و پایداری را با درصد پوشش مرجان زنده نشان داده است. پروانه ماهی تیره دارای ارزش شاخصی بالا ( 79/2 با 0/05>p) برای مناطق دارای درصد پوشش زیاد مرجان زنده و جلبک بسیار کم بوده، همبستگی مثبت (p<0/05، 0/854=r ) با درصد پوشش مرجان زنده و همبستگی منفی با درصد پوشش جلبکی نشان داده است. بنابراین پروانه ماهی تیره به تنهایی یا کل پروانه ماهیان می توانند به عنوان نشانگر سلامت آبسنگ های مرجانی در این منطقه مورد استفاده قرار گیرند و پروانه ماهی عربی در این زمینه به عنوان یک شاخص ضعیف تلقی می گردد. طوطی ماهیان نشانگرهای ضعیفی برای سلامت آبسنگ های مرجانی در این منطقه می باشند، زیرا دارای همبستگی منفی با پوشش جلبکی و همبستگی مثبت با پوشش مرجانی بوده اند. با اینحال ارزش شاخصی معنی داری را برای مناطق دارای پوشش مرجانی زنده زیاد نشان نداده اند. توتیای دریایی خارکوتاه با صید تجاری ماهی همبستگی مثبت نشان داده و میتواند به عنوان نشانگر صید بی رویه در آبسنگ های مرجانی منطقه معرفی گردد. پروانه ماهی عربی نیز دارای ارزش شاخصی بالا (p<05/0، 72/6=iv) برای مناطق فاقد بهره برداری و فاقد صید تجاری (p<0/05، 79/4=iv) و همبستگی منفی با صید تجاری بوده و می تواند به عنوان نشانگر مناطق آبسنگی فاقد صید ماهی و یا دارای میزان صید کم مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به موارد ذکر شده می توان چنین نتیجه گیری نمود که همبستگی مثبت بین پروانه ماهیان و پوشش مرجانی زنده به دلیل وابستگی این ماهیان به خصوص گونه های مرجان خوار اجباری با پوشش مرجانی زنده و تغذیه انحصاری از پولیپ های مرجانی می باشد. همچنین می توان گفت که صید بی رویه ماهیان تجاری که از توتیاها تغذیه می نمایند باعث افزایش جمعیت توتیاهای دریایی و افزایش جمعیت توتیاهای دریایی باعث تخریب بیولوژیک و کاهش پوشش آبسنگ های مرجانی زنده می گردد که این به نوبه خود کاهش جمعیت پروانه ماهیان را در پی خواهد داشت.
احمد شادی پریتا کوچنین
آبهای ساحلی خوزستان ( بخش غربی و شرقی کانال خورموسی) از دی ماه 1385 تا آذر ماه 1386 جهت بررسی ساختار جمعیتی و روند تغییرات زمانی و پراکنش مکانی ماهیان جوان بررسی شد . نمونه برداری این بررسی توسط تور ترال کفی با قطر چشمه 24 میلی متر به صورت ماهانه انجام شد . در طول دوره بررسی جمعآ 28700 قطعه ماهی مورد بررسی قرار گرفتند . در مجموع 64 گونه متعلق به 40 خانواده شناسایی شدند . thryssa vitriostris ، leiognathus bindus ، ilisha compressa ، penahia macrophthalmus، johnius belangerii گونه های غالب منطقه بودند که در مجموع 80 % از فراوانی کل ماهیان جوان را به خود اختصاص می دادند . ترتیب گونه های غالب دو منطقه متفاوت بود و در منطقه شرقی leiognathus bindus ، ilisha compressa و در بخش غربی penahia macrophthalmus ، thryssa vitriostris دارای بشترین در صد فراوانی بودند . بیشترین تعداد گونه ها در تیر ماه با 41 گونه به دست آمد . میانگین تعداد گونه های صید شده در ماه در منطقه شرقی بیشتر بود . 21 گونه از ماهیان در تمام فصول سال در منطقه حضور داشتند و حضور برخی گونه ها مانند leiognathus bindus در منطقه شرقی و برخی گونه ها مانند penahia macrophthalmus در منطقه غربی بیشتر بود . روابط طول و وزن برای برخی گونه های غالب منطقه به دست آمد و با سایر بررسیها مقایسه شد . آنالیز فراوانی های طولی نشان دهنده افزایش در صد افراد با طول بیشتر در فصل تابستان بود . به طور کلی 25% از وزن کل صید از ماهیان جوان تشکیل می شد . میزان صید در واحد مساحت (cpua) به طور میانگین 287 کیلوگرم در کیلومتر مربع به دست آمد . بررسی تغییرات cpua نشان دهنده بیشترین میزان آن در ماههای مهر و آبان بود . نتایج محاسبه توده زنده ماهیان جوان نشان داد که روند تغییرات آن در دو منطقه در بیشتر سال شبیه هم است ، ولی در زمستان میزان توده زنده نسبتاً بیشتری در منطقه شرقی مشاهده شد . شاخصهای تنوع و غالبیت نشان دهنده تنوع نسبتاً بالای جمعیت ماهیان جوان منطقه می باشد . و بیشترین میزان تنوع در تیر ماه مشاهده شد . نتایج آنالیز واریانس بین عوامل محیطی و شاخصهای زیستی نشان داد که عوامل محیطی در ترکیب گونه ای و ساختار جمعیتی ماهیان جوان موثرند و رابطه معنی داری بین تعداد گونه ها با شوری و میزان توده زنده با دما وجود دارد .
نسرین سخایی پریتا کوچنین
این تحقیق با هدف شناسایی ، بررسی تراکم و پراکنش مراحل لاروی گونه ها و جنسهای مختلف خرچنگهای گرد در ماههای مختلف در سواحل استان خوزستان در دوره یک ساله از اردیبهشت 86 تا فروردین 87 انجام گردید. نمونه برداری مورب بوسیله تورپلانکتون گیری بونگو با چشمه های 300 میکرومتر از 14 ایستگاه به صورت ماهانه انجام شد. در طی دوره مطالعاتی مجموعاً 13 خانواده مختلف از لارو خرچنگهای گرد تشخیص داده شد . بررسی این خانواده ها منجر به شناسایی مراحل لاروی 6 گونه از خانواده leucosiidae ، 14 گونه از خانواده ocypodidae ،4 گونه از خانواده portunidae ، 4 گونه از خانواده xanthidae، 2 گونه ازخانواده pilumnidae، 2 گونه از خانواده grapsidae، 3 گونه از خانواده majidae و 1 گونه از هر یک از خانواده های dromidae، dorippidae، calappidae، pinnotheridae و parthenopidae گردید. در این بررسی خصوصیات ریخت شناسی گونه ها برای اولین بار در خلیج فارس ارائه شده است. تحقیقات نشان می دهد، بیشترین درصد فراوانی نسبی مربوط به خانوادهocypodidae به میزان 9/79% می باشد. در ماههای گرم سال لارو گونه macrophthalmus depressus در فروردین ماه و لارو گونه ilyoplax frater در تیر ماه دارای بیشترین تراکم به ترتیب به میزان 1264 و 457 لارو در متر مکعب بوده است. اما در ماههای سرد لارو گونه sp1 camptandrium در آبان ماه و لارو گونه pilumnus vespertilio در دی ماه دارای بیشترین فراوانی به ترتیب به میزان 76 و 18 لارو در متر مکعب محاسبه شده است. در این تحقیق مشخص گردید که زوآی یک دارای بیشترین در صد فراوانی مراحل مختلف لاروهای خرچنگهای گرد به میزان 1/62% می باشد. با استفاده از تحلیل مولفه اصلی(pca) تفکیک ماههای نمونه برداری از نظر فراوانی کل مورد ارزیابی قرار گرفت. این نتایج نشان می دهد که ماه فروردین دارای جدا شدگی مشخصی نسبت به سایر ماهها بوده است که آن هم به دلیل اختلاف فاحش در فراوانی کل لارو خرچنگها بویژه خانواده ocypodidae و خانواده pilumnidae در فروردین ماه نسبت به سایر ماهها بوده است. همچنین در طی این بررسی مرحله لاروی گونه pinnotheres pholadis گزارش شده که تا کنون گزارشی از حضور بالغین آن در خلیج فارس یافت نشده است. خصوصیات ریخت شناسی مراحل لاروی گونه hexapus sexpes نیز احتمالاً برای اولین بار در منطقه معرفی گردید. تاثیر فاکتورهای مختلف محیطی بر ترکیب جمعیتی لاروهای خرچنگ گرد با استفاده از تحلیل مولفه اصلی(pca) و آزمون اسپیرمن مورد ارزیابی قرار گرفت . نتایج نشان داد که بین شوری و فراوانی کل خرچنگها ، فراوانی لارو خانواده ocypodidae همبستگی منفی معنی دار و همچنین بین دما و فراوانی لارو خانواده های portunidae، dorippidae، hexapodidae، majidae، dromidae همبستگی مثبت معنی دار وجود دارد. نتایج تنوع گونه ای لاروهای خرچنگ گرد نشان می دهد که بیشترین میزان شاخص تنوع شانون در خردادماه به میزان 35/2 می باشد. با استفاده از معیار در صد تشابه بری کورتیس نیز مشخص شد که 3 گروه اصلی در سطح 60% تشابه بین ایستگاهی در منطقه سواحل استان خوزستان تشکیل شده است. در نهایت کلید شناسایی لارو خرچنگ گرد که مختص آبهای خوزستان می باشد، برای اولین بار در خلیج فارس ارائه گردید.
غلامرضا اسکندری پریتا کوچنین
در این مطالعه ارزیابی ذخایر ماهی شوریده با استفاده از روش آنالیز جمعیت مجازی و اثر مصرف ماهی شوریده بر میگو در سواحل شمال غربی خلیج فارس مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 2117 نمونه ماهی شوریده با دامنه طول کل 6 تا 59 سانتی متر طی یک سال (از مهر 86 تا شهریور 87) بوسیله گشت های تحقیقاتی به منظور تعیین بلوغ جنسی و تعیین سن و بدست آوردن پارامترهای رشد و رابطه طول– وزن صید گردید. همچنین به منظور ارزیابی ذخیره، داده های صید در ده سال گذشته نیز (88-79) از برنامه آماری شیلات و داده های فراوانی طولی از برنامه بیومتری تحقیقات شیلات جهت تبدیل به فراوانی سنی جمع آوری گردید. حداکثر سن در ماهی شوریده 6 سال تخمین زده شد. سن و طول در اولین بلوغ جنسی به ترتیب 55/1 سال و 28 سانتی متر بدست آمد. پارامترهای رشد فون برتالانفی طول بینهایت، ضریب رشد و سن در طول صفر به ترتیب 57/67 سانتی متر، 27/0 بر سال و 43/0- محاسبه شد. میانگین طول صید در ده سال گذشته 27 سانتی متر تعیین شد. مرگ و میر کل، طبیعی و صیادی در سال 88 به ترتیب 1، 56/0 و 44/0 بر سال بدست آمد. روند ضریب بهره برداری در ده سال گذشته نشان دهنده عدم بهره برداری کامل در این گونه می باشد. فراوانی طولی صید نشان دهنده پراکنش یکنواخت گروه های طولی در صید می باشد. آنالیز جمعیت مجازی در ده سال گذشته نشان دهنده همخوانی نوسانات تعداد و بیوماس ذخیره با تعداد و وزن صید می باشد. بر اساس آنالیز جمعیت مجازی بالاترین مرگ و میر صیادی در گروه سنی 4، 5 و 6 سال مشاهده شد. مرگ و میر صیادی یک رابطه منفی و قوی با بیوماس ذخیره تخم ریزی و ضعیف با تعداد بازگشت پذیری و یک رابطه مثبت و قوی با نرخ بهره برداری دارد. آنالیز پتانسیل تخم ریزی و بیوماس ذخیره تخم ریزی کننده به ازای بازگشت پذیری نشان داد که هر دو در محدوده نقاط مرجع بیولوژیک 20 تا 40 درصد قرار دارند. مرگ و میر صیادی جاری در برخی از سال ها بیشتر از مرگ و میر پیشگیرانه و میانه می باشد که نشان دهنده بهره برداری در حد کامل در برخی از سال ها می باشد. پیش بینی شاخص های جمعیتی ماهی شوریده در 15 سال آینده نشان داد که اگر مرگ و میر صیادی در وضعیت کنونی باقی بماند این شاخص ها سیر نزولی در پیش می گیرند. آنالیز تولید به ازای بازگشت پذیری نشان داد که ذخیره این گونه تحت بهره برداری کامل نمی باشد و با افزایش طول در اولین صید می توان تولید بیشتری داشت. اما با توجه به نتایج بدست آمده از آنالیز جمعیت مجازی و نقاط مرجع می بایستی تدابیر لازم برای پایداری ذخیره توسط مدیریت شیلاتی گرفته شود. آنالیز محتویات غذایی در ماهی شوریده نشان داد که نسبت مصرف میگو به بیوماس ذخیره برابر 5/2 و نسبت مصرف کل محتویات غذایی به بیوماس ذخیره برابر 8/4 می باشد. بیشترین مصرف میگو توسط ماهیان 2 و 3ساله می باشد. همچنین ارتباط ضعیفی بین فراوانی شکار و شکارچی مشاهده می شود و نوسانات شکارچی و یا شکار اثر متقابل زیادی بر فراوانی هم ندارند.
پروانه شوکت احمد سواری
مطالعه حاضر به منظور شناسایی ماکروبنتوزها وکیفیت اکولوژیکی سواحل بحرکان درخلیج فارس با استفاده ازشاخص های h`، ambi، bi، m-ambi، medocc، bentix و bopa براساس جوامع بنتیک بسترهای نرم وگلی انجام شده است. نمونه برداری فصلی از رسوبات 21 ایستگاه در سواحل بحرکان به وسیله گرب van veen grab با سطح مقطع 027/0 متر مربع از پائیز 1387 تا تابستان 1388 انجام شد. با توجه به نقش و اهمیت دانه بندی رسوبات ومیزان کل مواد آلی در پخش و پراکنش موجودات بنتیک این 2 فاکتور نیز مورد سنجش قرار گرفت. طبق نتایج حاصل جنس بستر تمام ایستگاههای مورد مطالعه گلی توصیف شده است. به طور کلی در این تحقیق 17 گروه (62 خانواده و 111 جنس/گونه) از جوامع بنتیک شناسایی شده است. موجودات بنتیک به طور گسترده به عنوان موثرترین ابزار برای ارزیابی سطح کیفی رسوبات در محیط های دریایی مور د استفاده قرار می گیرند. ماکروبنتوزهای شناسایی شده بر اساس میزان حساسیتشان به افزایش استرس ها و آلودگی های محیطی در 5 گروه اکولوژیکی طبقه بندی شده اند. بیشترین و کمترین تراکم ماکروبنتوزها به ترتیب در فصول تابستان و پائیز مشاهده شده است. بیشترین میزان فراوانی به ترتیب مربوط به شکم پایان با 8/79 درصد، دوکفه ای ها با 5/5 درصد، پرتاران با 7/4 درصد نسبت به کل جمعیت ماکروبنتوزها بوده است. بیشترین جنس ها/گونه های موجود در گونه های غالب ماکروبنتوز در طی دوره بررسی به ترتیب مربوط به پرتاران، شکم پایان و ناجورپایان می باشد. در این مطالعه جنس pyrgohydrobia sp. درتمام فصول غالب بوده و هم چنین به دلیل حضور فراوان جنس های pyrgohydrobia sp. و tornatina sp.تنوع کاهش یافته است. طبق نتایج مطالعه حاضر شاخص ambi به همراهی شاخص medocc از کارآیی خوبی برای ارزیابی اکولوژیکی سواحل بحرکان برخوردار می باشد. البته نتایج شاخص های دیگر نیز بعنوان تکمیل کننده می توانند مفید واقع شوند. به طور کلی بر اساس میانگین سالانه مقادیر شاخص های مورد مطالعه سواحل بحرکان در وضعیت آلودگی اندک تا آلودگی متوسط ارزیابی شده است.
زهرا محمدی مکوندی پریتا کوچنین
هدف مطالعه حاضر ارزیابی کارایی رشد و استرس در واکنش به شوری در ماهی کپور نقره ای انگشت قد (hypophthalmichthys molitrix) بود. ماهیان کپور نقره ای از اداره تکثیر و پرورش ماهیان گرمابی اهواز تهیه و در مخازن 2 متر مکعبی به مدت 30 روز نگهداری شده و روزانه به میزان 3% وزن بدن تغذیه شدند. سپس ماهیان (726 /0 ± 55/13 گرم، 93 /0±04/11 سانتی متر) در مخازن 250 لیتری به تعداد 10 ماهی در هر مخزن در دمای (35/1±16/24 درجه سانتی گراد) قرار گرفتند. هوادهی مداوم به منظور نگهداری اکسیژن محلول نزدیک به سطح اشباع برقرار شده بود. پس از سازگاری، روزانه شوری آب به میزان ppt3 افزایش یافت تا به گروههای شوری 3،6،9 و ppt 12 برسد. ماهیان کپور نقره ای در معرض این شوری ها برای مدت 21 روز قرار گرفتند. همچنین ماهیان در آب شیرین به عنوان شاهد با شرایط مشابه پرورش یافتند. هر تیمار دارای سه تکرار بود. ماهی ها هفته ای یکبار برای ارزیابی رشد زیست سنجی می شدند. در انتهای دوره نیز خون گیری از قلب ماهی ها برای اندازه گیری کورتیزول، کلسترول، گلوکز، هماتوکریت و هموگلوبین صورت گرفت. کبد و احشا برای اندازه گیری شاخص کبدی و شاخص احشا به دقت جدا سازی شدند. ترکیب لاشه ماهی با روشهای استاندارد اندازه گیری شد. شوری تا ppt3 وزن بدن، نرخ رشد ویژه، بازماندگی، طول بدن و ضریب تبدیل غذایی را تحت تاثیر قرار نداد. اما شوری های بالاتر 6 و ppt9 استرس معنی داری با تاثیر بر آب زدایی بدن، افزایش کورتیزول، کلسترول و گلوکز و تاثیر منفی بر رشد، ضریب تبدیل غذایی، نرخ رشد ویژه، بازماندگی، هماتوکریت و هموگلوبین داشتند. در ppt12 همه ماهیان قبل از 7 روز تلف شدند. شاخص کبدی و شاخص احشا در شوری های بیش از ppt3 کاهش یافت. ماهی کپور نقره ای سازگاری خوبی در مورد منابع متابولیکی (چربی و پروتئین) بعد از 21 روز قرار گرفتن در معرض شوری نشان داد. ماهی کپور نقره ای یک ماهی استنوهالین است که رشدی خوب و بدون استرس را تا شوری ppt3 نشان داد. این نتایج حاکی از آن است که ماهی کپور نقره ای می تواند در آبهایی تا شوری ppt3 پرورش یابد و شوری بیشتر می تواند استرس و تاثیر منفی بر رشد و بازماندگی ایجاد نماید.
علی فخری پریتا کوچنین
کشور ما نیز بواسطه موقعیت جغرافیایی خاص و دارا بودن کیلومترها مرز آبی در جنوب و شمال، از این قاعده مستثنی نمی باشد و از آنجائیکه صید بی رویه و بهره برداری غیر علمی از ذخایر، از یک طرف باعث کاهش آن ذخایر شده و از طرف دیگر آسیبهای جبران ناپذیری به اکوسیستم دریا وارد می آورد، لذا شناخت این منابع از جنبه های مختلف زیست شناسی و بوم شناسی، ما را قادر خواهد ساخت که با مدیریت صحیح و برنامه ریزی علمی، ضمن برداشت معقول از این منابع، نسبت به حفظ این گونه ذخایر بکوشیم. همچنین با توجه به خصوصیات زیست محیطی و ترکیب گونه ای در آبهای جنوب کشور، هرگونه مطالعه و تحقیقی می بایست براساس شرایط حاکم بر خلیج فارس انجام گیرد. بدین معنی که آنچه برای حفاظت ، بقاء و در نهایت بهره برداری بهینه از گونه های آبزی مهم می باشد، با توجه به شرایط زیست محیطی موجود تدوین گردد.
نیما یزدی محمد ذاکری
مطالعه حاضر جهت بررسی اثرات گرسنگی کوتاه مدت و تغذیه مجدد بر فعالیت آنزیم های گوارشی (تریپسین، کیموتریپسین و لیپاز) بچه ماهیان صبیتی sparidentex hasta طراحی شده است. مراحل عملی پروژه از آبان ماه 1389 آغاز و پس از 80 روز در بهمن ماه 1389 خاتمه یافت. 300 عدد بچه ماهی صبیتی با میانگین وزنی 24/0± 47/28 گرم در 12 تانک پلی اتیلنی 300 لیتری به صورت تصادفی تقسیم گردیدند. تیمارها به ترتیب عبارت بودند از تیمار شاهد که به طور دائم در طول دوره ی آزمایش دوبار در روز تا حد سیری غذادهی می شد، تیمار 2 روزمحرومیت غذایی، تیمار 4 روز محرومیت غذایی و تیمار 8 روز محرومیت غذایی. طول دوره ی غذادهی مجدد در تیمارهای تحت محرومیت غذایی چهار برابر دوره ی محرومیت غذایی بود و تا انتهای دوره به طورمتناوب متحمل دوره های محرومیت غذایی و غذادهی مجدد می شدند. در موقع نمونه برداری زوائد پیلوریک و روده بچه ماهیان جدا گردیده و سریعا توسط تانک نیتروژن به فریزر 80- انتقال داده شد تا آنزیمها دناتوره نگردند. برای سنجش آنزیم تریپسین از bapna به عنوان سوبسترا در جذب نوری 410 نانومتر برای آنزیم کیموتریپسین از btee به عنوان سوبسترا در جذب نوری 256 نانومتر و برای آنزیم لیپاز از روش تیتراسیون به وسیله روغن زیتون و صمغ عربی استفاده گردید. درطول آزمایش آنزیم های تریپسین و کیموتریپسین تحت تاثیر دوره های گرسنگی قرار داشتند و در پایان زمان گرسنگی اختلاف معنی دای با گروه کنترل داشتند (05/0p<). اما پس از غذادهی مجدد فعالیت آنها افزایش یافت و اختلاف معنی داری با گروه کنترل نشان ندادند (05/0<p). در پایان روز 80 میزان فعالیت آنزیم تریپسین در تیمار 3 بیشتر از تیمارهای دیگر و گروه کنترل و آنزیم کیموتریپسین در گروه کنترل و تیمار3 بیش از تیمارهای دیگر بود. فعالیت آنزیم لیپاز در تیمار 1 و 2 در پایان دوره گرسنگی چرخه اول اختلاف معنی داری با گروه کنترل داشت (05/0<p) اما پس از غذادهی مجدد اختلاف معنی داری وجود نداشت (05/0<p). در چرخه دوم تیمار 2 نیز پس از گرسنگی اختلاف معنی داری بین تیمار و گروه کنترل مشاهده گردید (05/0<p). در چرخه دوم و سوم پس از گرسنگی در تیمار 1 و چرخه سوم تیمار2 اختلاف معنی دار با گروه کنترل مشاهده نشد (05/0<p). در تیمار 3 دوره های گرسنگی اثر معنی داری بر فعالیت آنزیم لیپاز نداشت و در پایان دوره گرسنگی و غذادهی مجدد تیمار 3 اختلاف معنی داری بین این تیمار و گروه کنترل مشاهده نشد (05/0<p). در پایان روز 80 مشاهده گردید که فعالیت آنزیم لیپاز در گروه کنترل بیش تر از بقیه تیمارها می باشد. به طور کلی نتایج نشان داد تیمارهای تحت محرومیت غذایی توانسته اند فعالیت های آنزیمی خود را بازیابی کنند و به میزان فعالیت گروه کنترل برسند.
فاطمه حاتمی نصاری امیر پرویز سلاطی
در این مطالعه پارامترهای متابولیکی شامل پروتئین کل، گلوکز، کلسترول و تری گلیسرید و الکترولیت ها (کلسیم، سدیم، کلراید، منیزیم و پتاسیم) و آنزیم های کبدی (آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز) در ماهیان ماده acanthopagrus latus صید شده از خورموسی در طول مراحل مختلف چرخه تولیدمثلی مورد بررسی قرار گرفت. 15ماهی ماده (تعداد کل 120عدد) به صورت ماهانه از مهر 89 تا 90 اردیبهشت صید گردید. پس از خونگیری پلاسمای آن ها جدا شده و در فریزر 80- تا زمان آنالیز نمونه ها نگهداری شد. متابولیک ها، کلسیم، منیزیم و کلراید به روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند. میزان سدیم و پتاسیم به وسیله فلیم فتومتری تعیین شد و آنزیم ها به روش کینتیک سنجیده شدند. پروتئین کل با توسعه تخمدانی افزایش و بعد از تخم ریزی کاهش یافت. کلسترول و تری گلیسرید در طول ویتلوژنز بالاترین مقدار را در خون نشان دادند و بعد از تخم ریزی کاهش یافتند. پیک گلوکز در زمان حداکثر تخم ریزی مشاهده گردید. برای الکترولیت ها در طول چرخه تولیدمثلی a. latus اختلاف معنی داری مشاهده نشد(05/0p?). حداکثر مقدار ast در طول رسیدگی نهایی ثبت گردید. اما مقادیر alt در طول رسیدگی جنسی اختلاف معنی داری نشان نداد. بین بیشتر شاخص ها از جمله تری گلیسرید با کلسترول، پروتئین کل، کلسیم وast و بین کلسترول با پروتئین و کلسیم و بین کلسیم با پروتئین و آنزیم های ast و alt ارتباط معنی دار و مثبتی مشاهده شد. بین سدیم و کلراید نیز با کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین، ast و alt ارتباط منفی و معنی داری مشاهده شد. این یافته ها نشان می هد که پارامترهای بیوشیمیایی می توانند به عنوان شاخص در طول روند رسیدگی جنسی استفاده شوند.
مهدی مرمضی محمد تقی رونق
این مطالعه با هدف شناسایی فون ماهیان و بررسی شاخص های غذایی گونه غالب رودخانه سزار، یکی از چهار رودخانه مهم استان لرستان انجام گرفت. نمونه برداری به صورت ماهیانه از تیر تا آذر 1390، و با استفاده از تورهای پرتابی (سالیک) با چشمه های مختلف و تور انتظاری با چشمه 50 میلیمتری در 3 ایستگاه انجام گرفت. در مجموع تعداد 366 عدد ماهی صید گردید که شامل 7 گونه از دو خانواده کپورماهیان (cyprinidae) و سیسوریده (sisoridae) بودند. گونه های شناسایی شده عبارتند از:capoeta damascina ،capoeta trutta ،cyprinion macrostomum ، chondrostoma regium ،barbus grypus ،luciubarbus barbulus ، glyptothorax silviae. بررسی ها نشان داد که گونه c.damascina دارای بیشترین فراوانی در این رودخانه می باشد و گونه های c. trutta و c. macrostomumدر رتبه بعدی قرار داشتند. جهت آنالیز رژیم غذایی، 128 نمونه از گونه c.damascina مورد بررسی قرار گرفتند که این نمونه ها در دامنه طولی بین 18 تا 33 سانتی متر و دامنه وزنی 76 تا 519 گرم قرار داشتند. بررسی شاخص های غذایی در گونه c.damascina مشخص کرد که میزان شاخص طول نسبی روده (rlg) در این گونه به طور متوسط 07/0±33/5 می باشد که گیاهخواربودن (پریفیتون خوار) آن را مشخص می کند. میزان شاخص گاستروسوماتیک (gi) 002/0±13/0، میزان شاخص فاکتور وضعیت (k)، 01/0±41/1، میزان شاخص شدت تغذیه (if) 77/20±96/340 و شاخص شاخص خالی بودن روده (cv) 47/5 می باشد. جنس های navicula cymbella, diatoma, و nitzschia به عنوان غذای اصلی، جنس های fragillaria ،microspora pinnularia, gomphonema oscillatoria, pediastrum, rhoicosphenia, acnanthidium, tribonema, melosira, surirella, achnanthes, lyngbya, scenedesmus, به عنوان غذای فرعی و جنس های ulothrix، gyrosigma،spirogyra و closterium به عنوان غذای اتفاقی مشخص شدند.
لیلا کوچکی سید محمد موسوی
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات دفعات غذادهی مختلف بر شاخص های رشد، تغذیه و ترکیبات بیوشیمیایی لاشه و خون ماهی استرلیاد جوان ruthenus acipenser طراحی شده است. در این راستا تعداد 150 قطعه ماهی استرلیاد جوان با وزن اولیه متوسط 1±50 گرم انتخاب و در 15 تانک تقسیم بندی شدند. ماهی ها 2بار در روز (تیمار1)، 3 بار در روز (تیمار 2)، 4 بار در روز (تیمار 3)، 5 بار در روز (تیمار 4) و 6 بار غذادهی در روز (تیمار 5) به میزان 3 درصد وزن تر بدن در روز به مدت 8 هفته غذادهی شدند. نتایج نشان می دهد که اختلاف معنی داری (p< 0.05) در شاخص های رشد با دفعات غذادهی مختلف به استثنای ضریب چاقی وجود دارد بر اساس نتایج حاصله بهترین میزان شاخص های رشد در تیمار پنج وعده غذادهی در روز مشاهده گردید. ضریب تبدیل غذایی، بازده غذایی، درصد مصرف خالص پروتئین و چربی بطور معنی داری تحت تأثیر دفعات مختلف غذادهی قرار دارند. افزایش تعداد دفعات غذادهی تا پنج نوبت باعث بهبود شاخص های تغذیه ای در این گونه گردید.مقایسات آماری ترکیبات بیوشیمیایی در دفعات غذادهی مختلف براساس آزمون آنالیز واریانس یک طرفه تنها اختلاف معنی داری (p< 0.05) رادر محتوای پروتئین و چربی خام بدن نشان داد. هرچند که میزان رطوبت و خاکستر تحت تاثیر دفعات غذادهی قرار نگرفتند (p>0.05). تمامی فاکتورهای خونی شامل گلوکز،کلسترول، پروتئین تام، آلبومین، آسپارتات آمینو ترانسفراز، آلانین آمینو ترانسفراز و آلکالین فسفاتاز خون تحت تأثیر دفعات غذادهی مختلف بطور معنی داری ((p< 0.05 قرار گرفتند که مناسب ترین میزان ترکیبات بیوشیمیایی خون در تیمار 4 مشاهده گردید. بنابر نتایج حاصل از این تحقیق می توان عنوان نمود که بهترین نتایج در عملکرد رشد و تغذیه در تیمار باپنج وعده غذادهی در روز (تیمار 4) مشاهده گردید، بنابراین جهت تغذیه ماهی استرلیاد جوان 5 وعده غذادهی در روز پیشنهاد می گردد.
وجیهه عزیزیان فارسانی پریتا کوچنین
بررسی تاثیر درصد های مختلف غذادهی بر روند رشد ، بازده تولید وترکیب لاشه تاسماهی سیبریacipenser baerii مطالعه حاضر جهت بررسی تاثیر درصدهای مختلف غذادهی غذادهی بر شاخص های رشد و تغذیه و ترکیب لاشه در تاس ماهی سیبری پرورشی طراحی گردید. تعداد 48 عدد تاس ماهی سیبری با میانگین وزن 9/80 ±4/1035 گرم و میانگین طول 8/1±6/67 سانتی متر انتخاب شدند و به مدت 8 هفته در 12 تانک فایبر گلاس 500 لیتری با تراکم 4 عدد ماهی در هر تانک با 3 درصد مختلف غذادهی 1، 2 و 3 درصد وزن بدن در روز نگهداری شدند. غذادهی هر تانک، 3 نوبت در شبانه روز و با دست انجام شد. فاکتورهای فیزیکو شیمیایی آب (دما و do) بصورت روزانه و ph به صورت هفتگی ثبت شد. به منظور بررسی شاخص های رشد و تغذیه در طول آزمایش، بیومتری ماهانه انجام گرفت. همچنین بمنظور تعیین تاثیر درصدهای غذادهی مختلف بر ترکیبات لاشه در انتهای آزمایش 4 عدد ماهی از هر تیمار به صورت تصادفی انتخاب شدند. در انتهای آزمایش، نتایج آنالیز واریانس یکطرفه شاخص های رشد (wg، sgr، bwg، cf، hsi) در تیمارهای مختلف غذادهی نشان داد که هرچند با افزایش درصد غذادهی از 1درصد وزن بدن در روز به 3 درصد وزن بدن در روز یک روند افزایشی مشاهده شد، این شاخص ها به طور معنی داری تحت تاثیر درصدهای مختلف غذادهی نبوده اند (p>0.05). همچنین، با افزایش درصد غذادهی از 1 درصد وزن بدن در روز به 3 درصد وزن بدن در روز، کارایی غذا کاهش یافت و شاخص های تغذیه، fcr، fer و per به صورت معنی داری تحت تاثیر درصدهای مختلف غذادهی قرار گرفتند (p<0.05). مقایسه میزان ضریب تبدیل غذایی در تیمارهای مختلف نشان داد که کمترین مقدار ضریب تبدیل غذا با مقدار (33/0±5/1) متعلق به تیمار با کمترین درصد غذادهی (تیمار 1) و بالاترین مقدار با رقم (89/0±8/3 ) متعلق به تیمار با بیشترین درصد غذادهی (تیمار 2) بود. همچنین، نتایج بررسی نهایی بازده غذایی (fer) نشان داد که تیمار 1 با میزان (4/14±8/66) دارای بیشترین مقدار بازده غذایی و تیمار 3 با میزان (04/6±03/27) دارای کمترین مقدار بازده غذایی بودند. همچنین تیمار 1 درصد وزن بدن غذادهی در روز دارای بالاترین بازده پروتئین با مقدار (06/0±3/0) و تیمار 3 درصد وزن بدن غذادهی در روز با مقدار (02/0±12/0) دارای پائین ترین بازده پروتئین بود. نتایج آنالیز لاشه نیز حاکی از معنی دار نبودن تاثیر درصدهای مختلف غذادهی بر ترکیبات لاشه بود (0/05<p). در نهایت با توجه به نتایج شاخص های رشد و تغذیه و نتایج آنالیز لاشه و یکسان بودن روند رشد و کاهش کارایی غذا با افزایش درصد غذادهی از 1 درصد وزن بدن غذادهی در روز به 3 درصد وزن بدن غذادهی در روز، نتیجه گیری شد که تیمار 1، یعنی 1 درصد وزن بدن غذادهی در روز، مقدار مناسب تغذیه ی تاس ماهی سیبری با میانگین وزن 9/80 ±4/1035 گرم و در این شرایط پرورش می باشد.
کوروش برخچ محمد ذاکری
هدف از این مطالعه، بررسی اثرات دورههای گرسنگی کوتاه مدت و تغذیه مجدد بر شاخصهای رشد، تغذیه و ترکیبات بیو شیمیایی بدن ماهی بنی انگشت قد (mesopotamichthys sharpeyi) بود. بدین منظور تعداد 540 قطعه ماهی با میانگین وزن اولیه 10/0±13/6 گرم، پس از 2 هفته سازگاری با غذای تجاری و شرایط آزمایشی، به صورت تصادفی در 15 مخزن پلی اتیلنی 300 لیتری ذخیره-سازی شدند. ماهیان تحت تأثیر 5 رژیم غذایی مختلف شامل: تیمار شاهد (بدون گرسنگی)، تیمار 1 با 2 روز گرسنگی، تیمار 2 با 4 روز گرسنگی، تیمار 3 با 8 روز گرسنگی و تیمار 4 با 16 روز گرسنگی و 30 روز تغذیه مجدد قرار گرفتند. غذادهی دو بار در روز (9:00 و 16:00) و تا حد سیری در طول دوره انجام گردید. زیست سنجی (وزن و طول کل) و نمونه برداری از ماهیان جهت آنالیز ترکیبات بیو شیمیایی لاشه در ابتدا و انتهای دوره گرسنگی و انتهای دوره غذادهی مجدد صورت گرفت. نتایج تحقیق نشان داد، بین تیمار شاهد و تیمار 1 اختلاف معنیداری از نظر وزن و نرخ رشد ویژه مشاهده نشد اما این اختلاف برای تیمارهای 2 و 4 معنی دار بود (05/0>p)، هر چند که تیمار 3 اختلاف معنی داری را با تیمار شاهد و تیمار 2 نشان نداد. ضریب چاقی و میزان بازماندگی در بین تیمارهای مختلف فاقد اختلاف معنی داری بود. بررسی فاکتورهای تغذیه ای نشان داد که تنها شاخص دریافت غذای روزانه به طور معنیداری در تیمار3 از تیمار شاهد بیشتر بود (05/0>p)، در حالی که میزان ضریب تبدیل غذایی، کارایی تبدیل غذایی و ضریب کارایی پروتئین بین تیمار شاهد و سایر تیمارها معنیدار نبود. در انتهای دوره تغذیه مجدد، بین تیمارهای 1، 2 و 3 با تیمار شاهد از نظر میزان پروتئین و چربی اختلاف معنیداری مشاهده نشد (05/0>p) (بجز تیمار 4). همچنین اثر دوره غذادهی مجدد روی برخی دیگر از ترکیبات بیو شیمیایی بدن مانند خاکستر و رطوبت در هیچ کدام از تیمارها نسبت به شاهد معنی دار نبود. براساس نتایج این تحقیق به نظر میرسد که ماهیان بنی انگشت قد توانایی جبران کامل تا دو روز گرسنگی و جبران جزئی برای سایر تیمارهای محرومیت غذایی را دارند.
اردوان فرهادی امیری فرزانه نوری
در مطالعه ی حاضر تاثیر دوره های نوری (6،12 و 18 ساعت روشنایی در روز) و تراکم ذخیره سازی (10،20 و 40 عدد خرچنگ در هر متر مربع) بر astacus leptodactylus در طی 8 هفته در شرایط آزمایشگاهی در 9 تیمار مورد بررسی قرار گرفت. دوره های نوری و تراکم بر شاخص های رشد، بازماندگی، ترکیبات بیوشیمیایی بدن و پاسخ های فیزیولوژیک این گونه دارای تاثیرات معنی دار بودند (p<0.5). میزان رشد و پوست اندازی در خرچنگ های نگهداری شده در دوره های نوری 6 و 12 ساعت روشنایی بالاتر از دوره ی نوری 18 ساعت روشنایی بود (p<0.5). اما دوره ی نوری 18 ساعت روشنایی بازماندگی بالاتر نسبت به دیگر دوره های نوری داشت (p<0.5). خرچنگ های نگهداری شده در تراکم پایین میزان رشد و بازماندگی بالاتری را نسبت به تراکم های دیگر نشان دادند (p<0.5). تراکم بالا با دوره ی نوری بالا باعث بروز پاسخ های استرسی در خرچنگ ها با افزایش سطوح لاکتات، گلوکز و پروتئین کل شدند (p<0.5). میزان ترکیبات بیوشیمایی بدن تحت تاثیر دوره های نوری قرار گرفت (p<0.5). در دوره ی نوری 18 ساعت روشنایی افزایش درصد چربی خام و کاهش خاکستر و رطوبت لاشه مشاهده گردید (p<0.5). نتایج نشان دادند که اگر چه دوره ی نوری طولانی باعث کاهش میزان رشد و پوست اندازی گردید اما افزایش دوره های نوری می تواند باعث افزایش بازماندگی در تراکم های بالا گردد. با توجه به نتایج مطالعه ی حاضر دوره ی نوری 18 ساعت روشنایی و تراکم 10 عدد خرچنگ در هر متر مربع مناسب ترین شرایط برای نگهداری پیش مولدین این گونه می باشد.
نگار بیرمی پریتا کوچنین
این تحقیق با هدف مطالعه اثرات مکمل غذایی لیزین و متیونین بر شاخص های رشد، تغذیه و ترکیبات بیوشیمیایی بدن ماهیان جوان صبیتی (sparidentex hasta) طراحی گردیده است. بدین منظور تعداد 180 قطعه ماهی جوان صبیتی با میانگین وزنی 4/1 ± 38/31 گرم به طور تصادفی در 18 تانک فایبر گلاس 300 لیتری توزیع و با 6 جیره غذایی آزمایشی با سطوح مختلف لیزین و متیونین که عبارت بودند از: تیمار اول (شاهد): فاقد مکمل آمینواسیدی، تیماردوم: 100% متیونین، تیمار سوم: 75% متیونین و25% لیزین، تیمارچهارم: 50 % متیونین و 50 % لیزین، تیمار پنجم: 25 % متیونین و 75 % لیزین، تیمار ششم: 100 % لیزین، به مدت 8 هفته و به میزان 3 وعده در روز (در ساعات 08:00، 13:00 و 18:00)، در حد سیری تغذیه شدند. در پایان دوره ی آزمایشی نتایج به دست آمده نشان داد که استفاده از مکمل های اسید آمینه ای لیزین و متیونین بر شاخص های رشد، مورفومتریک و شاخص تغذیه به طور معنادار تاثیر گذاشت (05/0p<) که برخی از این شاخص ها شامل درصد افزایش وزن بدن، شاخص کبدی، چربی درون صفاقی، ضریب چاقی، ضریب تبدیل غذایی، کارایی پروتئین، کل غذای دریافتی، میزان بقای پروتئین، میزان بقای لیزین و متیونین و مقدار لیزین و متیونین دریافتی بود. به طوری که مطلوب ترین راندمان این شاخص ها در تیمار 3 مشاهده شد. همچنین با توجه به آنالیز بیوشیمیایی ترکیبات بدن، بالاترین میزان پروتئین لاشه در تیمار 3 گزارش شد و مجموع اسیدهای آمینه ضروری و غیر ضروری لاشه و نسبت این دو نیز به طور معنادار تحت تاثیر مکمل های آمینو اسیدی قرار گرفت. با توجه به نتایج مربوط به شاخص های رشد، تغذیه و ترکیبات بیوشیمیایی لاشه در ماهیان مورد آزمایش در این تحقیق می توان اظهار داشت که تیمار 3 با 75% متیونین و 25% لیزین با نرخ بالای رشد و کمترین میزان ضریب تبدیل غذایی به عنوان مناسب ترین سطح برای ماهیان جوان صبیتی (s. hasta) پیشنهاد می گردد.
نجمه اژدری محمد ذاکری
این مطالعه با هدف بررسی اثرات سطوح مختلف پروتئین و چربی جیره غذایی بر شاخص های رشد، تغذیه و ترکیبات بیوشیمیایی لاشه در ماهیان جوان صبیتی (sparidentex hasta) طراحی گردید. شش جیره غذایی شامل سه سطح پروتئین (35، 40 و 45 درصد) و دو سطح چربی (7 و 14 درصد) با سه تکرار در نظر گرفته شد. پس از 21 روز دوره سازگاری، ماهیان با میانگین وزنی اولیه 28/0± 55/36 گرم به صورت تصادفی (10 ماهی در هر تانک) در 18 تانک 300 لیتری پلی اتیلن حاوی آب فیلتر شده دریا با شوری ppt 27 ذخیره سازی شدند. ماهیان آزمایشی به مدت 56 روز، سه بار در روز در ساعات 08:00، 13:00 و 18:00 به روش سیری غذادهی شدند. براساس نتایج این تحقیق، افزایش وزن و نرخ رشد ویژه به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف پروتئین جیره غذایی قرار داشت (05/0>p). هر چند که سطوح مختلف پروتئین و چربی جیره غذایی، تاثیر معنی داری روی ضریب چاقی، درصد چربی درون صفاقی و غذای دریافتی ماهیان نداشتند (05/0<p). در سطح 14 درصد چربی جیره غذایی، به طور معنی داری شاخص کبدی، شاخص احشایی، ضریب بازده پروتئینی و چربی لاشه افزایش یافت، اگر چه ضریب تبدیل غذایی به طور معنی داری کاهش یافت. با افزایش سطح چربی جیره غذایی، به طور معنی داری بقای پروتئین کاهش و بقای انرژی افزایش یافت. بالاترین بازده حفظ نیتروژن در سطح 40 درصد پروتئین مشاهده گردید. سطوح مختلف پروتئین و چربی جیره غذایی به طور معنی داری بر میزان پروتئین و چربی لاشه اثر گذاشتند (05/0>p)، در صورتیکه بر میزان رطوبت و خاکستر لاشه تاثیر معنی داری نداشتند (05/0<p). با توجه به نتایج مربوط به شاخص های رشد، تغذیه و ترکیبات بیوشیمیایی لاشه در ماهیان مورد آزمایش در این تحقیق می توان اظهار داشت که تیمار 40 درصد پروتئین و 14 درصد چربی با بالاترین رشد و ضریب بازده پروتئینی به عنوان مناسب ترین سطح برای ماهیان جوان صبیتی (s. hasta) پیشنهاد می گردد.
محمد خسروی زاده پریتا کوچنین
هدف از این مطالعه ، تعیین سطوح مناسب پروتئین و انرژی و نسبت مطلوب کربوهیدرات به چربی در جیره غذایی ماهی گطان barbus xanthopterus در مرحله انگشت قدی طی دو مرحله آزمایش بود. در مرحله اول آزمایش، 8 هفته غذادهی با 9 جیره نیمه خالص حاوی سه سطح پروتئین خام (25، 30 و 35% ) و سه سطح انرژی قابل هضم (5/2، 3 و 5/3 کیلوکالری در هرگرم ) ، در یک سیستم آب در گردش با دمای آب 26.2درجه سانتیگراد ، صورت گرفت تا سطوح مناسب پروتئین و انرژی در این ماهی بررسی شود . سه تکرار برای هر تیمار درنظر گرفته شد که در هرتکرار تعداد 15 ماهی ( 12/12گرم) در مخازن فایبر گلاس مدور ( 300 لیتری) ذخیره سازی و روزانه 5-1 % وزن بدن که به صورت دوهفتگی محاسبه می شد ، در سه نوبت در روز غذادهی شدند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد کارایی رشد و بازده غذایی و استفاده از مغذی ها به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح پروتئین و انرژی قابل هضم می باشد. جیره شماره 8 حاوی پروتئین 35 % و انرژی 3 کیلو کالری در هر گرم ، مناسب ترین جیره بود و بهترین میزان کارایی رشد، بازده غذایی و پروتئین و استفاده از مغذی ها و ضریب چاقی را در بین جیره های آزمایش شده نشان داد. بین سطوح مختلف پروتئین از نظر بازده پروتئین (per)و میزان استفاده از پروتئین خالص (anpu)، اختلاف غیر معنی داری مشاهده شد. بیشترین میزان نشست چربی و کمترین میزان رطوبت در ترکیبات بدن در جیره های حاوی بیشترین میزان انرژی 5/3کیلوکالری در هرگرم مشاهده شد. از طرف دیگر ، مشاهده شد که سطوح مختلف پروتئین و انرژی در جیره های مورد استفاده در این آزمایش تاثیر معنی داری را بر روی میزان پروتئین و خاکستر این ماهی بین تیمارهای مختلف ، نشان نداد. شاخص کبدی و شاخص احشا با افزایش میزان انرژی به طور معنی داری افزایش یافتند ، با این حال اثرمتقابل سطوح پروتئین و انرژی ، اثر معنی داری بر روی این شاخص ها نداشت.بهترین اثر صرفه جویی پروتئین توسط انرژی قابل هضم در سطح انرژی 3 کیلوکالری در هرگرم مشاهده شد. مقایسه بین سطوح مختلف پروتئین و انرژی و اثر متقابل آنها بر روی رشد، کاربرد غذا و ترکیبات بدن ماهی گطان نشان داد که 35% پروتئین ، 3کیلوکالری در هرگرم انرژی قابل هضم می تواند سطوح مناسب در جیره برای این گونه در مرحله انگشت قدی باشد.در مرحله دوم آزمایش 8 هفته غذادهی دریک سیستم مهیا شده مشابه با سیستم پرورشی مرحله اول آزمایش با استفاده از ماهیان انگشت قد با اندازه 29/0±7/10 گرم صورت گرفت تا نسبت مطلوب کربوهیدرات به چربی تعیین شود . پنج جیره نیمه خالص با پروتئین یکسان ( 35% پروتئین خام ) و انرژی قابل هضم یکسان 3کیلوکالری در هرگرم با نسبتهای مختلف کربوهیدرات به چربی (گرم بر گرم 8/8 ، 8/6 ، 8/4، 8/2 و8/0 ، آزمایش شدند. جیره ها، حاوی نسبت پروتئین به انرژی قابل هضم ، حدود 117 میلی گرم در هر کیلو کالری ، با سه تکرار برای هر تیمار ،که هرتیمار شامل 15 ماهی بود ( درون مخازن 300 لیتری ) غذادهی شدند . در این مرحله نیز ماهی ها روزانه 5-1% وزن بدن که به صورت دوهفتگی محاسبه می شد ، در سه نوبت ، در طول دوره آزمایش غذادهی شدند. جیره 5 حاوی 43/14% کربوهیدرات و 52/17% چربی با نسبت کربوهیدرات به چربی 82/0 گرم بر گرم کمترین کارایی رشد و بازده غذایی و پروتئین را داشت . افزایش میزان کربوهیدرات در جیره تا 2/42% به همراه کاهش در میزان چربی تا 64/8% متناسب با نسبت کربوهیدرات به چربی 8/4 در جیره 3 به طور معنی داری کارایی رشد و بازده غذایی و پروتئین و استفاده از مغذی ها و ضزیب چاقی را بهبود بخشید . اما، افزایش بیشتر میزان کربوهیدرات تا حدود 74/52% وکاهش در میزان چربی لاشه تا 97/5 % در جیره های 2 و به ترتیب با نسبت کربوهیدرات به چربی 8/6 و8/8 گرم بر گرم ، به طور معنی داری سبب کاهش این شاخص ها شد. میزان anpu و نگهداری انرژی (er) در ماهی های تغذیه شده با جیره 3 به طور معنی داری نسبت به دیگر جیره ها بالاتر بود . بیشترین میزان نشست چربی در ترکیبات بدن با کاهش نسبت کربوهیدرات به چربی، که با افزایش سطوح چربی همراه بود ، مشاهده شد. میزان پروتئین و خاکستر در ترکیبات بدن برای ماهی های تغذیه شده با جیره های حاوی سطوح مختلف کربوهیدرات به چربی در تیمارهای مختلف باهم اختلاف معنی داری نشان نداد. بیشترین میزان شاخص کبدی و شاخص احشا در جیره 5 حاوی بیشترین میزان چربی (52/17%) مشاهده شد. نتایج حاصل نشان داد که نسبت مطلوب کربوهیدرات به چربی در جیره ، برای بیشترین کارایی رشد در ماهی گطان در مرحله انگشت قدی 8/4 گرم بر گرم بود.
آرش شکوری پریتا کوچنین
شناسایی ترکیب و ساختار زیستی جوامع اکولوژیک از جمله اهداف اکولوژیستها در نواحی ساحلی است. بی مهرگان بستر از جوامع بسیار مهم در اکوسیستمهای دریایی بشمار می روند و با توجه به نقشی که در زنجیره غذایی، بازچرخش مواد و حتی بیوتوربیشن بستر دارند از اهمیت خاصی برخوردار می باشند. خیارهای دریایی جزو کفزیان مگافون می باشند و باوجود اهمیت اکولوژیک، اقتصادی و دارویی در زمره آبزیانی هستند که در آبهای ایرانی دریایی عمان بررسی نشده اند. جهت شناسایی گونه های موجود و بررسی مدلهای اکولوژیک در خصوص ساختار اجتماعات خیارهای دریایی این پروژه از تیرماه 1386 لغایت اردیبهشت ماه 1387 در نواحی زیر جزر و مدی قسمت شرقی خلیج چابهار در 4 ایستگاهِ بهشتی، هتل دریایی، کلانتری و سپاه صورت گرفت. در هر ایستگاه 4 کوادرات هر یک به مساحت 200 متر مربع (به ابعاد 20×10 متر) به روش غواصی اسکوبا بررسی شد. فاکتورهای محیطی اندازه گیری و خیارهای دریایی با روش استخراج اوسیکل های اپیدرمی و مشاهده و عکسبرداری توسط میکروسکپ شناسایی شدند. در این تحقیق 7 گونه خیار دریایی از راسته aspidochiritida مورد شناسایی قرار گرفتند. گونه های holothuria leucospilota،holothuria hilla، holothuria atra، holothuria arenicola، holothuria parva و holothuria pervicax متعلق به خانواده holothuriidae و گونه stichopus variegatus به خانواده stichopodidae تعلق داشته است. شوری، کدورت، دما و ph فاکتورهای محیطی هستند که بیشترین تاثیر را بر ساختار جامعه داشته اند. تغییرات تراکم بین فصول اختلاف معنی دار نشان نداده اما بین ایستگاهها در هر فصل، ایستگاه سپاه همواره دارای بیشترین تراکم بوده و با بقیه اختلاف معنی دار داشته است. بر اساس شاخص پایداری، گونه های h. leucospilota و s. variegatus جزو گونه های دائمی، گونه هایh. hilla و h. atra از گونه های رایج و گونه های h. arenicola، h. parva و h. pervicax جزو گونه های نادر می باشند. پراکندگی گونه های مشاهده شده بصورت تجمعی است. با توجه به محدودیت استفاده از تکنیک سریهای لگاریتمی و نیز توزیع لگ نرمال، غنای گونه ای بر اساس شمارش مستقیم گونه ها محاسبه شده است. بر این اساس ایستگاه بهشتی دارای بیشترین و ایستگاه هتل دریایی کمترین غنای گونه ای را داشته است. شاخصهای هتروژنیتی نشاندهنده تنوع پایین جامعه خیارهای دریایی در منطقه می باشد. هرچند که شاخص دوطرفه سیمپسون نسبت به سایر شاخصهای تنوع حساسیت بیشتری به گونه های نادر دارد اما بطور کلی بدلیل تنوع پایین و تعداد کم افراد در منطقه، هیچکدام از شاخصهای تنوع نسبت به دیگری برتری خاصی ندارند. ترازی محیطی در کل منطقه از نوسانات زیادی برخوردار نیست اما در بین ایستگاهها، ایستگاه سپاه در آبان 86 تغییر ناگهانی از خود نشان داده است. در این بررسی شاخص ترازی اسمیت و ویلسون(evar) نسبت به سایر شاخصها کارایی بهتری از خود نشان داده است. ایستگاههای بهشتی و سپاه بدلیل بیشترین غنا و تراکم، بیشترین شباهت را به یکدیگر و سایر ایستگاهها داشته اند. ایستگاههای کلانتری و هتل دریایی کمترین تشابه را به یکدیگر نشان داده اند. معیار شباهت بری-کورتیس یکی از مناسبترین شاخصهای شباهت در این بررسی بوده است.
سیمین دهقان مدیسه پریتا کوچنین
طی دو سال بررسی در سالهای 1374-1375 و 1376-1377 در منطقه ساحلی ایران، در شمال خلیج فارس . مطالعه ایکتیوپلانکتونها، با هدف شناسایی مراحل مختلف تکامل ماهیانی که این مناطق را برای تخم ریزی و پرورش لارو خود انتخاب نموده اند. انجام گردید. نمونه گیریها بطور ماهانه از 12 خور در منطقه ماهشهر-آبادان و 4 ایستگاه در منطقه ساحلی غرب خوزستان، با استفاده از توردوقلو (بونگو) با اندازه چشمه 500 میکرون و بطریق کشش مورب از نزدیک کف تا سطح انجام گردید. جمعا لارو 21 خانواده در ناحیه ساحلی مورد مطالعه شناسایی شده که از این مجموعه لارو 16 خانواده در منطقه خوربات نیز مشاهده شده اند. خانواده های goleidae, scleidae, scianidae, clupeidae, engraulidae, gobiidae پنج خانواده مشترک و غالب ایکتیوپلانکتونی در کل ایستاگاههای مورد مطالعه بوده اند. خانواده های gobiidae (86 درصد)، engraulidae (9/13 درصد)، clupeidae (2/45 درصد)، در خورهای خوزستان و خانواده های gobiidae (49 درصد)، engraulidae (14/5 درصد) و scianidae (7/8 درصد) در سواحل غرب خوزستان، بترتیب فراوانترین خانواده های لاروی منطقه مورد مطالعه بوده اند. سایر خانواده ها با فراوانی کمتر و در زمان و مکان محدودتری حضور داشته اند. اختلافات مشخص بین فراوانی انواع جمعیتهای لاروی این دو منطقه مشاهده شده، اما از حیث تنوع و ترازی زیستی اختلاف معنی داری وجود نداشته است . حداکثر فراوانی لارو در حداکثر خانواده های مورد شناسایی از اواخر اسفند تا مرداد بوده و در ناحیه ساحلی بیش از 50 درصد نمونه ها در ماه اردیبهشت حضور داشته اند و در منطقه خوریات در ماههای فروردین و خرداد بیشترین حضور لارو مشاهده شده است . با توجه به زمان حضور افراد خانواده های مختلف ، اختلاف معنی داری در فصول مختلف مشاهده شده و گروه بندی انجام شده از حیث تنوع و پراکندگی افراد، توسط آنالیز واریانس یکطرفه دو فصل فعال تخم ریزی را در بهار و پاییز و دو فصل نسبت غیرفعال در تخم ریزی ماهیان منطقه را تابستان و زمستان بیان می کند. اکثر نمونه های شناسایی شده در این مطالعه، خاص منطقه نریتیک و سواحل جزر و مدی است و زیستگاه اکثر آنان بسترهای نرم و گلی است .