رمان «بوف کور» نوشته ی صادق هدایت به شیوه ی اوّل شخص از دیدگاه راوی- قهرمان شکل گرفته است. ازآن جایی که این رمان اثری ذهنی و انعکاس دهنده ی دنیای درون است، می توان برخی ویژگی های داستان های جریان سیال ذهن را در آن یافت. امّا برمبنای شاخصه های بارزی که برای داستان های جریان سیال ذهن وجود دارد و بررسی «بوف کور» براساس این معیارها، روشن می شود که نمی توان این اثر را یک رمان جریان سیال ذهن قلمداد کرد. «مدیر مدرسه » اثر جلال آل احمد رمانی است که با زاویه ی دید اوّل شخص از دیدگاه شخصیّت اصلی نگارش یافته است . این داستان به شیوه ی خطی و براساس ترتیب زمانی شکل گرفته . دراین اثر، رویکرد روایت سیر مشخصی دارد؛ بدین معنی که نویسنده در سراسر رمان به طور آگاهانه نسبت به دیدگاه اوّل شخص پای بند بوده و آن را تغییر نداده است. «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری در مقوله ی رمان هایی قرار دارد که به شیوه ی جریان سیال ذهن نوشته شده اند. خواننده دراین رمان غیرخطی با تنوع زاویه ی دید روبه رو می شود. داستان با زاویه ی دید بیرونی به شیوه ی دانای کل محدود به ذهن شخصیّت اصلی(شازده ) شروع می شود. نویسنده دراین رمان از تکنیک های دیگری مانند حدیث نفس، تک گویی درونی مستقیم و تک گویی درونی غیرمستقیم نیز استفاده می کند. رمان سرانجام با دیدگاه دانای کل محدود، به پایان می رسد. این اثر از نظر روایت، رمانی منسجم و سازمان یافته است. «کولی کنار آتش» نوشته ی منیرو روانی پور از داستان های پسامدرن فارسی است که خواننده در آن با روایات متحرّک و گسیخته ی فراوانی روبه رو است و جریان آشفته و پیچیده ی اسکیزوفرنیک پیش رویش گشوده می شود. در رمان «رود راوی» نوشته ی ابوتراب خسروی که براساس مولفه های پسامدرنیستی شکل گرفته ، زاویه ی دید متحرک، تغییریابنده و به اصطلاح اسکیزوفرنیکی است. نویسنده به جای پرداختن به یک روایت مرکزی منسجم به چندگانگی در رویکرد روایت روی می آورد.

امروزه تجارت الکترونیکی و کسب وکار الکترونیکی بطور فزاینده یک جزءلازم از استراتژی کسب وکار برای توسعه اقتصادی تبدیل شده است. تجارت الکترونیکی مبتنی بر ایجاد شبکه ای از روابط و تلاش همکاری های بین سازمان هاست. در مفهوم تجارت الکترونیکی از وب استفاده می شود وتوسعه روابط طولانی مدت بین شرکت ها و مشتریان به عملکرد و اعتماد آنان بستگی دارد.همکاری های بین سازمانی به صورت آنلاین یک ابزار مهم در تجارت الکترونیک است، و برای ایجاد یک ارزش خاص به تلاش می پردازند. همکاری های بین سازمانی در تجارت الکترویک به صورت یکی از مهمترین ابزار مدیریت کسب و کار برای بهبود رقابت پذیری سازمان ها به ویژه در محیط های پیچیده و آشفته درآمده است.در همکاری های بین سازمانی تجارت الکترونیک بهترین پدیده برای همکاری و هماهنگی می باشد.در مفهوم گسترده ، فضای همکاری بین سازمانی در تجارت الکترونیک هرنوع معامله تجاری یا تبادل اطلاعات یا تعامل با یکدیگر برای ارائه محصول و خدمات پس از فروش به مشتریان می باشد. در b2b ، همکاری های بین سازمانی به صورت رقابت در بازارهای جهانی الکترونیکی ظاهر می شوند.همکاری های بین-سازمانی یکی از قدرتمندترین عوامل ایجاد ارزش و جزو مهمترین ابزار در تجارت الکترونیک محسوب می-شوند.فضای همکاری بین سازمانی در تجارت الکترونیک نه تنها به معنای همکاری کسب وکار است،بلکه به اشتراک گذاشتن دانش و منابع آنان نیز می باشدوبا ارائه دسترسی سازمان ها به منابع بیرونی و نیز ترویج یادگیری و تغییر سریع ، رقابت جویی سازمانها را افزایش می دهد. و این باعث شده است که کسب و کارها در بازار رقابت به برتری برسند. به دلیل ترکیب منابع شرکاء، هزینه نوآوری کاهش می یابد. همکاری های بین سازمانی در تجارت الکترونیک می تواند در جهت تحقق اهداف رشد یا بازگشهای مالی ،جهانی شدن ،بهبود محصول،فرایند،خدمت،نوآوری و ارتباطات در کل شبکه باشد. با توجه به ویژگی هایی که هریک از روش های همکاری الکترونیکی بین سازمانی دارند و همچنین شرایط محیطی و همکاری (اهداف و محتوای همکاری و خود شرکاء) می توان متدولوژی همکاری مناسب را انتخاب کرد.همانند سایر مهندسی هابرای پیاده سازی فضای همکاری الکترونیکی نیاز به مدل سازی داریم.برای ایجادمدل سازی باید فضا ی همکاری در تجارت الکترونیک را کاملا درک کرده و اطلاعات صحیح و جامعی را جمع آوری کنیم.از آنجائیکه مدل سازی کسب و کار،تصویر کلی فضای همکاری در تجارت الکترونیک را نشان می دهد،این باعث می شود، فرایندها ، منابع ، اسنادی که داخل فضای همکاری الکترونیک ردوبدل می-شوند،افرادی که در این فضا همکاری می کنندرا به خوبی شناسایی کنیم. ودر نهایت سازمانها به ایجاد ارزش و سود دست یابند.مدل سازی دقیق فضای همکاری الکترونیکی باعث خواهد شد،ما درک صحیحی از این فضا داشته باشیم.بدلیل اهمیتی که فضاهای همکاری بین سازمانی در تجارت الکترونیکی دارند کسب وکارهابهترین متدولوژی را برای این فضا انتخاب می کنند. متدولوژی های متعددی برای مدل سازی فضای همکاری الکترونیکی وجود دارد که این متدولوژی ها بیشتر بر روی مفاهیم داخل سازمان متمرکز هستندو به مفاهیم بیرون سازمان توجه چندانی ندارند.متدولوژی به نام umm وجود دارد که توسط سازمان تجارت الکترونیک در اروپا(un/cefact ) حمایت می شود. هدف اصلی این متدولوژی برای توصیف فرایندهای کسب وکارفضای همکاری الکترونیکی بین سازمانی از دید کلی می باشد.همچنین این متدولوژی یک کاریوگرافی کلی همکاری کسب و کاررا بعنوان یک قرارداد بین شرکاء تجاری تعیین می کند. در دولت الکترونیک، شریک سوم قابل اعتماد از اهمیت زیادی برخوردار است.شریک سوم قابل اعتماد یک فضای امن برای سازمانها تولید می کند. در بسیاری از فضاهای همکاری در تجارت الکترونیک یک واسط شریک سوم قابل اعتماد وجود دارد که از کانال آن می توان این اطمینان را داد که شرکاء آنچه را که از تبادل اطلاعات انتظار دارند، بدست آورند.همچنین باعث امنیت تبادل اطلاعات بین دو شریک تجاری می شود و هیچ تمایزی بین دو شریک تجاری قائل نمی شود.با شریک سوم قابل اعتماد درفضای همکاری تجارت الکترونیکی می توان orchestration را به جای choreography مطرح نمود.همچنین شریک سوم قابل اعتماد پیچیدگی های نگاشت را برطرف می سازد. umm از شریک سوم قابل اعتماد حمایت نمی کندو کاریوگرافی بین transactions برای آن مهم است و به مسئله orchestration نمی-پردازد. این امر باعث شده است تا هنگامی که بخواهیم یک فضای همکاری در تجارت الکترونیک را با در نظر گرفتن شریک سوم قابل اعتماد مدل کنیم در umm چه تعییراتی باید انجام گیرد. در متدولوژیumm کلا دو دیدگاه یکی کسب و کارو دیگری فناوری مطرح است و تمرکز ما روی business requirement view است.هدف ما در این طرح درک مفاهیم فضای همکاری بین سازمانی در تجارت الکترونیکی وارائه یک تکنیک ساده که فضاهای همکاری در تجارت الکترونیکی مبتنی بر شریک سوم قابل اعتماد را پشتیبانی می کند، می-باشد.مزیت مدل پیشنهادی مانسبت به دیگر مدل ها این است که پیچیده گی های نگاشت را برطرف می سازد و همچنین می توانیم در فضاهای همکاری تجارت الکترونیک orchestration را مطرح کنیم. این مدل از متدولوژی umm ایده گرفته شده است.

یکی از پرکاربردترین آشکارسازها، آشکارساز سوسوزن یدورسدیم است. عیب عمده این آشکارساز قدرت تفکیک پایین آن است. برای بهبود قدرت تفکیک باید عدم قطعیت های آماری در فرایند آشکارسازی گاما را کاهش داد. فرایند آشکارسازی گاما در یک سوسوزن به شرح زیراست: ) جذب اشعه گاما و تولید نور در بلور 2) جمع آوری نور در فوتوکاتد 3) تکثیر فوتوالکترونها به وسیله لامپ تکثیر کننده اگر چه مرحله 2 یعنی مرحله جمع آوری نور سوسوزنی در فوتوکاتد هم به ساختار بلور سوسوزن، اندازه آن و هندسه فوتوکاتد که از خواص داخلی یک آشکارساز معین هستند، مربوط میباشد، اما به میزان زیادی به مکان تولید نور سوسوزنی نیز وابسته است. در این پایان نامه سعی شده با کنترل تولید نور سوسوزنی در اطراف محور آشکارساز، بازدهی جمع آوری نور در فوتوکاتد افزایش یابد و عدم قطعیت آماری آن تا حد ممکن کم شود. به این ترتیب، انتظار میرود در یک آشکارساز ثابت، با انجام این روش قدرت تفکیک بهبود یابد.