نام پژوهشگر: عباس صاحبقدم لطفی
الهام بیدرام عباس صاحبقدم لطفی
آلفا 1- آنتی تریپسین (aat) گلیکوپروتئینی با 394 آمینواسید و حدود 54 کیلودالتون وزن مولکولی می باشد. این پروتئین فاز حاد با مهار آنزیم الاستاز نوتروفیلی، ریه را در مقابل اثرات تخریبی این آنزیم در مواقع التهاب محافظت می کند. تولید این پروتئین به طریقه نوترکیب سالهاست که مورد توجه شرکت های دارویی است. در میان انواع سیستم های تولید کننده، مخمر پیکیا پاستوریس به لحاظ انجام فرایند گلیکولیزاسیون، کم هزینه بودن، حجم بالای تولید و بهره گیری از وکتورهای بیانی مناسب به همراه پروموترهای قوی چون الکل اکسیداز از مزیت ویژه ای برخوردار است. از سویی بسته بندی این پروتئین دارویی در نانوذرات بیوپلیمر زیست سازگاری چون plga، به پایداری آن در محیط کمک کرده و رهایش آن را در شرایط فیزیولوژیک آزمایشگاهی کاهش می دهد. به این ترتیب نیاز بیمار به تزریق هفتگی دارو مرتفع و هزینه تحمیلی بر او کاهش می یابد. در این تحقیق ژن haat به وسیله وکتور بیانی ppicz?b به همراه پروموتر قوی الکل اکسیداز در مخمر پیکیا پاستوریس بیان شد. تولید پروتئین بوسیله sds-page ردیابی و کمیت آن با تست elisa بررسی گردید. از طرفی فعالیت این پروتئین بوسیله تست eic اندازه گیری شد. در مرحله بعد aat نوترکیب تولید شده به روش oiling-oil در نانوذرات plga بسته بندی و رهایش آن در طول 33 روز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بیان پروتئین از ساعت 48 قابل ارزیابی است و بالاترین میزان آن در ساعت 72 می باشد. میزان بیان در حدود 50 میکروگرم در میلی لیتر بوده و پروتئین نوترکیب تولیدی فعال می باشد. بازده بارگذاری حدود % 71 و بررسی ftir نمونه هیچ واکنشی را میان پلیمر و پروتئین نشان نداد و الگوی رهایش روندی کاملا منطقی و قابل انتظار داشت. بنابراین سیستم پیکیا پاستوریس می تواند جهت بیان آلفا 1- آنتی تریپسین فعال استفاده شود و بسته بندی آن در بیوپلیمر plga راه حل مناسبی جهت کاهش روند آزادسازی آن در محیط شبه فیزیولوژیک می-باشد.
سعیده عبداله پور عباس صاحبقدم لطفی
چکیده: فنل یک ترکیب آلی سمی است که در پساب اغلب کارخانجات تصفیه روغن، تصفیه نفت، صنایع داروسازی و پتروشیمی یافت می شود. بدلیل وجود اثرات سمی فنل بر حیات موجودات زنده، تیمار پسابهای حاوی فنل از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. در میان روشهای مختلفی که برای حذف فنل پیشنهاد شده اند، تیمار زیستی بدلیل بازدهی بالا و تولید محصولات انتهایی بی ضرر در اولویت قرار دارد. با اینحال در غلظتهای بالای فنل میکرارگانیسمها دچار مهار ناشی از سوبسترا می شوند. در راستای حل این مشکل، روشهای مختلفی ایجاد شده اند که شامل سازگار کردن سلولها در برابر غلظتهای بالای فنل و فناوری تثبیت میکروارگانیسم است. در فرایند تثبیت، میزان بقای سلولها در برابر مقادیر بالای سموم در حالت تثبیت نسبت به حالت آزاد افزایش می یابد. در این تحقیق بمنظور افزایش میزان تجزیه فنل توسط سلولهای سودوموناس sa07 ، از تکنیکهای تثبیت منفرد و دوتایی بهره بردیم. در تکنیک تثبیت منفرد از ماتریکس آلژینات (3%) و پکتین (4%) و در تکنیک دوتایی از کپسولهای آلژینات-pva و گلیسرول-آلژینات (1:6) استفاده نمودیم. نتایج نشان داد که سلولهای آزاد غلظت mg/l1000 فنل را در طی 50 ساعت مصرف کردند. تجزیه کامل همین میزان فنل توسط سلولهای تثبیت شده در آلژینات و آلژینات-pva در مدت زمانی کمتر از 25 ساعت و در مورد ماتریکس آلژینات-گلیسرل و پکتین، بترتیب 26 و 27 ساعت بطول انجامید. با استفاده از این روش، میزان فعالیت آنزیم کاتکول 2و3 دی اکسیژناز، یک آنزیم کلیدی در مسیر شکست متای ترکیبات آروماتیک، در سلولهای تثبیت شده حدود 5/2 برابر نسبت به سلولهای آزاد افزایش یافت. نتایج حاصل از بررسی بیدها با میکروسکوپ الکترونی نشاندهنده بالاتر بودن میزان ظرفیت کپسولهای آلژینات- pvaدر بارگیری سلولهای باکتری و کاهش میزان نشت سلول از این بیدها بودند که این امر منجر به افزایش فعالیت تجزیه کنندگی سلولهای تثبیت شده در روش تثبیت دوتایی نسبت به روشهای تثبیت منفرد می باشد. لغات کلیدی: فنل، تثبیت سلول، آنزیم کاتکول 2و3-دی اکسیژناز
شهلا محمد گنجی عباس صاحبقدم لطفی
سرطان مری با رتبه زیر ده مرگ و میر در بین انواع سرطانها در دنیا و رتبه ششم مرگ و میر در ایران، شیوع بالایی دارد . از آنجا که یکی از دیدگاههای مورد توجه در تشخیص سرطان، مطالعه فرآیندهای مولکولی و بیوشیمیایی سرطان است، در این پروژه تحقیقاتی به بررسی مارکرهای چندگانه ژنتیکی و بیوشیمیایی در ایجاد سرطان بافت پوششی سنگفرشی مری در مبتلایان ایرانی پرداخته شد. با توجه به وجود ارتباط تنگاتنگ بین تولید مثل سلولها و سرطانها ، و درنظر گرفتن این واقعیت که غیرفعال شدن ژنهای مهار کننده سرطانزایی نقش مهمی در شناخت هر چه بهتر بیولوژی ،اتیولوژی و مکانیسم مولکولی سرطانها و دست یابی به مارکرهای مولکولی دارد ، بررسی هایپر به p و 27 p21 ،p18 ، p16 ،p15 ،p متیلاسیون ژن های مهارکننده کینازی وابسته به سیکلین مانند 14عنوان یکی از مهمترین فرآیندهای مولکولی متداول در تمام انواع سرطان ها از جمله سرطان مری انجام شد . بدین منظور 44 نمونه بافت توموری ، 19 نمونه بافت سالم (مجاور تومور ) ، 50 نمونه خون و 37 نمونه سرم از 72 بیمار مبتلا به سرطان بافت پوششی سنگفرشی مری به دست آمد . پس آزمایش کمی p برای ژن های فوق انجام شد . برای ژن 16 mspcr آزمایش ،dna از استخراج mspcr به کمک پروب و پرایمر اختصاصی انجام شد و نتیجه آزمایش taqman real time pcr انجام گردید. نتایج نشان داد که، rtpcr را تائید نمود. بیان ژن های فوق الذکر نیز توسط p ژن 16 6% بود در / 9% و 8 ،%41 ،% به ترتیب 30 p16, p15, p14, p میزان متیلاسیون برای ژن های 27 4% نمونه های بیماران نیز / اصلا" متیلاسیونی مشاهده نشد. در 5 p و 21 p حالیکه برای ژن های 18 مشاهده شد. نتایج بدست آمده تا حدودی با نتایج بررسی سایر p و 16 ،p15 ،p متیلاسیون همزمان 14 محققین بر روی جمعیت های چینی و ایتالیایی مشابهت د اشت . از طرفی مطالعه فعالیت ویژه، فنوتایپینگ و ژنوتایپینگ آلفا - 1 آنتی تریپسین بعنوان یک پروتئین فاز حاد در سرم بیماران مبتلا به سرطان مری بررسی شد و نتایج دال بر افزایش میزان و غلطت این پروتئین در سرم بیماران در 2% بیماران / نشا ن داد که 7 rflp و ief مقایسه با گروه کنترل بود . همچنین نتایج آزمایش های می باشند . بررسیها نشان داد که نتایج بدست آمده توسط سایر mm و بقیه دارای فنوتیپ ms فنوتیپ محققین نیز تائید کننده افزایش میزان این پروتئین در سرم بیماران مبتلا به سرطان مری می باشد اما نتایج حاصل از فنوتایپینگ و ژنوتایپینگ برای اولین با ر با این مطالعه بدست آمده است. آنالیز آماری نتایج حاصل از کارهای آزمایشگاهی و اطلاعات دموگرافی و پاتولوژی بیماران، ارتباط معناداری بین برخی ریسک فاکتورها با متیلاسیون ژنهای مورد بررسی نشان داد.
احمد قاسمی عباس صاحبقدم لطفی
آلفا-آنتی تریپسین (aat)گلیکو پروتئینی 52 کیلو دالتونی در خون انسان است که جز پروتئین های فاز حاد به شمار می آید. آمفیزم مهمترین اختلال ناشی از نقص aat می باشد، که در نتیجه فعالیت غیرطبیعی الاستاز نوتروفیلی و تخریب بافت الاستین ریوی صدمات شدیدی به بافت ریوی وارد می شود. روش های متعددی برای جبران نقص aat پیشنهاد شده است که درمان افزایشی یکی از مهمترین آنها می باشد. استفاده از یک حامل در این روش می تواند غلظت مناسب aat را در خون را کنترل نماید. یکی از مهمترین حامل ها در سیستم های انتقال کنترل شده دارو هیدروژل ها می باشند. در این پژوهش نانو هیدروژل هایی از پلیمرکیتوسان با اتصال دهنده عرضی جنیپین ساخته شد وسپس این نانوژل ها با روش های میکروسکوپی و طیف سنجی مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان بارگذاری aat و کارایی هیدروژل ها برای بارگیری aat نیز به وسیله آزمایش برادفورد تعیین شد. هیدروژل های بارگذاری شده با aat به محیط بافری با ph=7.4 منتقل شدند و میزان رهایش aat از آنها اندازه گیری شد . در نهایت ظرفیت مهاری تریپسین (tic) و فعالیت ویژه برای aat رهایش یافته از هیدروژل ها تعیین گردید.نتیجه آنکه نانو هیدروژل های تهیه شده همگی کروی شکل و یکنواخت و دارای اندازه 100-30 نانو متر بودند. میزان بارگذاری aat و کارایی بارگیری برابر با 76/77% تعیین شد و مقدار رهایش در محیط بافری برابر با 9/0 ± 9/40% بوده است اما میزان رهایش با تغییرات محیطی تغییر کرده است. میزان tic و فعالیت ویژه aat رهایش یافته در ساعت اولیه در مقایسه با aat آزاد با توجه به شرایط آزمایش به ترتیب01/0 ±380/0و03/0±255/1 بوده است اما این میزان با گذشت زمان کاهش یافته است. نتایج اولیه به دست آمده از این مطالعه نشان می دهد که استفاده از هیدروژل ها برای انتقال aat می تواند کاربرد داشته باشد البته برای دستیابی به نتایج قطی تر نیازمند مطالعات و کاربرد های بیشتری در زمینه کاربرد هیدروژل کیتوسان بعنوان حامل aat دارد.
سحر خواجه عباس صاحبقدم لطفی
سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان یاhuman bone marrow mesenchymal stem cells hbmscs)) سلول های چند توانی هستند که نقش مهمی در مهندسی بافت ایفا می کنند. از جمله استفاده های این سلول ها تمایز آنها به سمت هپاتوسیت ها است. زیرا این سلول ها به راحتی قابل جدا سازی از مغز استخوان بیمار بوده و پس از تکثیر و تمایز در محیط آزمایشگاهی می توان دوباره آن ها را به بیمار پیوند زد. اما موضوع مهم تحقیقات تمایز msc یافتن راه هایی برای تمایز بهتر این سلول هاست بطوری که سلول های تمایز یافته از نظر مورفولوژی و عملکرد به سلول های کبدی شبیه تر باشند. به منظور رسیدن به این هدف مطالعاتی جهت بررسی رفتار سلول روی مواد داربستی صورت گرفته است. اخیراً محققان سعی کرده اند با الگوبرداری از فضای خارج سلولی و عوامل موثر در القاء تمایز سلول ها به سمت بافت مورد نظر شرایط واقعی بدن موجود زنده را برای تمایز سلول های بنیادی تقلید کنند. در این مطالعه تمایز hbmscs بر روی ماتریکس کلاژنiv-هپاران سولفات مورد بررسی قرار گرفت و با نتایج تمایز این سلول ها بر روی ماتریکس کلاژن iv و سطح پلی استیرن مقایسه شد. پس از ساخت بستر ها چسبندگی سلولی به روش شمارش سلول و تکثیر سلولی به دو روش شمارش سلولی و mtt بررسی شد. سپس سلول های منتقل شده به بستر ها به مدت 21 روز در معرض محیط تمایز کبدی قرار گرفتند. بیان پروتئین های آلبومین و آلفا فیتوپروتئین به روش ایمونوسیتوشیمی در پایان دوره تمایزبررسی شد. وجود رسپتور hgf، به روش فلوسیتومتری درر روز های 0-10 و 21 تمایز ارزیابی گردید. ارزیابی فعالیت آنزیمی cyp3a4 در روزهای 0 و 21 انجام شد و بیان ژن های سیتوکراتین 18 و 19 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد سلول های تمایز یافته بر روی بستر کلاژن-هپاران سولفات از نظرعملکردی و نیز بیان مارکر های اختصاصی کبد نسبت به سلول های تمایز یافته بر روی کلاژنiv و نیز سطح پلی استیرن، به هپاتوسیت های بالغ شبیه تر می باشند.
فریبا فرجی عباس صاحبقدم لطفی
هدف: آفلاتوکسین ها و بخصوص آفلاتوکسین b1، اثرات مرگ بار و جبران ناپذیری روی سلامت انسان دارند. هدف از انجام این تحقیق، توسعه یک روش سریع، ساده، حساس و اختصاصی برای شناسایی و اندازه گیری آفلاتوکسین متصل به آلبومین در سرم خون بعنوان شاخص مهم وضعیت در معرض بودن افراد به این سم می باشد. مواد و روش ها: در این تحقیق سه گروه رات انتخاب و به عنوان گروه تست (تیمار شده با آفلاتوکسین (b1، گروه کنترل منفی )بدون تیمار خاص) و گروه استاندارد (تیمار شده با آفلاتوکسین b1 رادیواکتیو) مورد استفاده قرار گرفتند. پس از خونگیری از رات ها، سرم خون و سپس آلبومین سرم جداسازی و میزان آفلاتوکسین موجود در بخش آلبومین با دو روش direct spr immunoassay و hplc-fluorescence اندازه گیری شد. لازم به ذکر است در این تحقیق، اثر ترکیبات مزاحم بر اندازه گیری ها مورد بررسی قرار نگرفته است. نتایج: پس از جداسازی آلبومین از نمونه سرم رات ها، با روش الکتروفورز (sds-page) نشان داده شد آلبومین جدا شده کاملاً خالص می باشد. کمترین حد شناسایی برای اندازه گیری آفلاتوکسین متصل به آلبومین به روش hplc-fluorescence،pg/mg alb 20، اختصاصیت روش 100% و حساسیت 92% تعیین شد. کمترین حد شناسایی برای اندازه گیری این شاخص به روشdirect spr immunoassay، pg/mg alb 30، اختصاصیت روش 100% و حساسیت آن نیز 100% محاسبه شد. همچنین همبستگی خوبی بین نتایج حاصل از دو روش مشاهده گردید. (r2=0.923) نتیجه گیری: روش direct spr immunoassay بعنوان یک روش سریع، ساده، بدون نیاز به نشانگذاری، با حساسیت و اختصاصیت بسیار خوب، قابلیت تکرارپذیری و همچنین امکان استفاده مکرر از یک تراشه و حداقل حجم نمونه لازم برای آنالیز، می تواند برای اندازه گیری آفلاتوکسین متصل به آلبومین بعنوان شاخص مهم میزان قرار گرفتن در معرض آفلاتوکسین مورد استفاده قرار گیرد.
رضا خاکساری نژاد افشین محسنی فر
ترکیبات ارگانوفسفره از سموم پرمصرف دررفع آفات نباتی می باشند .این ترکیبات به عنوان آفت کش ها ، حشره کش ها و عوامل شیمیایی جنگی مورداستفاده قرار می گیرند . ارگانوفسفره ها سبب غیرفعال شدن آنزیم استیل کولین استراز شده و انتقال پیام عصبی رامختل می کنند ، در نتیجه موجب مسمومیت های عصبی ، فلج شدن ویا حتی سبب مرگ می شوند .ازآنجائیکه رها سازی این ترکیبات در محیط زیست برای سلامتی انسان خطرناک هستند لذا ردیابی دقیق آنها درمحیط زیست لازم است. به همین دلیل در این تحقیق حسگرزیستی طراحی شده است که می تواند با کمک آنزیم ارگانوفسفرهیدرولاز تثبیت شده روی نانوذرات مغناطیسی پوشیده با سیلیس ، سم پاراکسان ( سم ارگانوفسفره) را هیدرولیز کند. اساس عملکرداین حسگرزیستی تشدید و خاموش شدن نشرفلوئورسانس کومارین 1 در صورت وجود ویا عدم وجود سم پاراکسان است . برای طراحی این حسگرابتدا نانوذرات مغناطیسی پوشیده با سیلیس با اندازه کمتر از 100 نانومترساخته شد. همچنین آنزیم ارگانوفسفرهیدرولاز ازباکتری سودوموناس تخلیص شد و درادامه این آنزیم روی نانوذرات مغناطیسی– سیلیس تثبیت شد.مشاهده گردید که درغیاب پاراکسان نشرفلوئورسانس کومارین 1 توسط سیلیس افزایش ودر حضور پاراکسان، کاهش پیداکرد.فعالیت آنزیم تنها وآنزیم کنژوگه درph ، دما و حلال های مختلف باهم مقایسه شدند که آنزیم کنژوگه فعالیت وپایداری بیشتری را در ph=8 ، دمای 37 و حلال اتانول از خود نشان داد.
سعید نژاوند عباس صاحبقدم لطفی
ترکیبات ارگانوفسفره متعلق به دسته ای از نوروتوکسین های بسیار سمی هستند که معمولا به عنوان حشره کش، جونده کش و ترکیبات شیمیایی جنگی مورد استفاده قرار می گیرند. یکی از مهم ترین موارد کاهش خطرات ترکیبات ارگانوفسفره برای انسان و محیط، مانیتورینگ این ترکیبات در آب، خاک و مایعات بیولوژیک می باشد. تا کنون بیوسنسورهای مختلفی برای شناسایی ترکیبات ارگانوفسفره ایجاد شده اند، که در این میان حسگرهای زیستی بر پایه آنزیم ارگانوفسفرهیدرولاز (oph) از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد. آنزیم ارگانوفسفرهیدرولاز قادر به هیدرولیز طیف وسیعی از ترکیبات ارگانوفسفره می باشد. در این مطالعه آنزیم هم به صورت نوترکیب در مخمر پیکیا پاستوریس تولید شد و هم از باکتری هایی که از خاک های تیمار شده با ترکیبات ارگانوفسفره بدست آمده بودند، جداسازی گردید. آنزیم نوترکیب پایداری دمایی و ph بالایی از خود نشان می داد و به لحاظ km (96/45) پایین تر از موارد نوترکیب مشابه بود. گونه باکتریایی جدا شده به لحاظ مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی و در سطح مولکولی به دنبال تعیین توالی 16s rrna به عنوان سودوموناس آئروژینوزا nl01 شناسایی و تایید شده و در genbank تحت شماره سریال jf331665 قرار گرفت. در این تحقیق از تکنیک fret بر اساس میانکنش بین فلوروفور کومارین1 (آنالوگ ساختاری کومارین و مهارکننده رقابتی آنزیم oph) و مولکول های دابسیل (خاموشگر) برای تشخیص آنزیمی ترکیبات ارگانوفسفره استفاده گردید. خاموشگرها (quenchers) به طور کووالان به آنزیم نوترکیب متصل شدند و قادر به خاموش سازی نشر حاصل از مهارکننده فلورسانسی آنزیم، کومارین1 ، در طول موج مشخص بودند. در غیاب سوبسترای ارگانوفسفره مهارکننده فلورسانسی به آنزیم متصل شده و توسط خاموشگر های متصل به آنزیم خاموش گردید. افزایش شدت فلورسانسی نمونه، زمانیکه سوبسترای پارااکسون اضافه شد، نشان دهنده جابجایی کومارین1 به وسیله سوبسترای پارااکسون بود. با افزایش پارااکسون، شدت فلورسانسی نمونه افزایش یافت. منحنی کالیبراسیون (بر اساس شدت فلورسانس نسبی،rfi) برای پارااکسون نشان داد که حداقل غلظت پارااکسون تشخیص داده شده در حدود 12 میکرومولار می باشد که کمتر از km آنزیم برای این سوبسترا بود. حالت خطی مناسبی در منحنی کالیبراسیون تا غلظت 200 میکرومولار مشاهده گردید. در نمونه های سرم spike شده با غلظت های مشخص پارااکسون نیز نتایج مشابهی مشاهده گردید. به طوریکه حدود 80% پارااکسون موجود در سرم توسط کونژوگه آنزیم-دابسیل مورد شناسایی قرار گرفت. علت این امر شاید اتصال سم ارگانوفسفره به برخی پروتئین های خونی نظیر آلبومین و خارج شدن از دسترس آنزیم ارگانوفسفرهیدرولاز موجود در بیوکونژوگه باشد.
زهرا خلج عباس صاحبقدم لطفی
در سال های اخیر، سلول درمانی و مهندسی بافت اهمیت زیادی در درمان بیماری های کبدی داشته است. سلول های بنیادی با توجه به پتانسیل منحصر به فرد در تمایز و تزاید، به عنوان منبع سلولی مناسب، جایگاه ویژه ای در سلول درمانی یافته اند. به دلیل مشکلات مختلف استفاده از سلول های بنیادی جنینی، امروزه توجه زیادی به سلول های بنیادی بالغ معطوف شده است. در این تحقیق، از سلول های بنیادی با منشا مغز استخوان جهت تمایز به سلول های شبه کبدی با هدف بررسی تاثیر لامینین بر این فرآیند به عنوان یکی از مهم ترین اجزای ریزمحیطی کنام این سلول ها در شرایط فیزیولوژیک استفاده شده است. با این رویکرد، پس از تهیه سلول های بنیادی مزانشیمی از بانک سلولی پژوهشکده رویان، تایید بنیادی بودن این سلول ها از طریق آنالیز مارکرهای اختصاصی نظیر cd105, cd90, cd44 به روش فلوسیتومتری انجام پذیرفت. بیان بالای این مارکرها و عدم بیان مارکرهای cd45 و cd34 به ترتیب، مزانشیمی بودن و عدم آلودگی به سلول های هماتوپویتیک و لکوسیت ها را نشان داد. تمایزپذیری این سلول ها به سلول های چربی و سلول های استخوانی نیز پتانسیل تمایزی این سلول ها را اثبات کرد. پس از کشت این سلول ها، ابتدا مقایسه چسبندگی به روش رنگ سنجی و مقایسه تکثیر با استفاده از روش mtt و شمارش سلولی انجام پذیرفت. سپس، جهت مطالعه تاثیر لامینین بر روند تمایز کبدی، سلول های فوق بر روی سطح پلی استیرن و سطح پوشانده شده از لامینین در طی دو مرحله و به مدت 21 روز، جهت تمایز به سلول های شبه کبدی کشت داده شدند. طی روند تمایز، بررسی های مورفولوژیکی، بیان سیتوکراتین 18 (ck18) و 19 (ck19) به روشrt-pcr ، بیان آلبومین و آلفافیتوپروتئین به روش ایمونوسیتوشیمی، بررسی مارکرc-met به روش فلوسیتومتری، تولید اوره، ذخیره گلیکوژن و فعالیت آنزیم سیتوکروم اکسیداز در گروه کشت داده شده بر روی بستر لامینین در مقایسه با سطح پلی استیرن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق بیانگر تاثیر لامینین در افزایش چسبندگی و کاهش تکثیر سلول ها بود. همچنین بیان ck18 و عدم بیان ck19، بیان آلبومین و آلفافیتوپروتئین و حضور گلیکوژن در سلول های تمایز یافته در هر دو بستر و افزایش معنی دار تولید اوره و فعالیت آنزیم cyp3a4 در سلول های تمایز یافته روی بستر لامینین نسبت به پلی استیرن نشان داده شد (p 0.05). به طور کلی، نتایج حاصل از این تحقیق موید تأثیر لامینین در بهبود تمایز سلول های بنیادی انسانی با منشأ مغز استخوان به سلول های شبه کبدی بود. استناد بر این نتایج می تواند در بهبود طراحی داربست های مناسب در مهندسی بافت کبد راهگشا باشد.
علیرضا خوشدل عباس صاحبقدم لطفی
آلفا-1 آنتی تریپسینaat ) ) یک پروتئین فاز حاد است که در سلول های کبدی ساخته میشود و به درون پلاسما ترشح می گردد. aat همچنین بوسیله ماکروفاژهای ریوی، مونوسیت های جریان خون و سلول های اپیتلیال ریوی تولید می شود. کمبود aat(aatd) با بسیاری از بیماریها از جمله آمفیزم، برونشیت مزمن،بیماری ریوی انسدادی مزمن، یرقان نوزادی، بیماریهای کبدی، وسکولیت و طیف وسیعی از بیماریهای اتوایمیون مرتبط است و امروزه کمبود aat یکی از عوامل مهم مرگ ومیر در کشور های صنعتی و کشورهای درحال توسعه می باشد، علیرغم پیشرفت های بسیار در روشهای مرسوم مورد استفاده در درمان کمبود aat از جمله استفاده از aat نوترکیب وaat پلاسمایی(پرولاستین و...) پیوند کبدی، این بیماری هنوز همراه با پیش آگهی ضعیف بوده و نتایج این تلاشها چندان رضایت بخش نمی باشد. چرا که علاوه بر قیمت بالا، هنوز روش قطعی برای حذف ویروسهای عفونت زا(همانند hiv-1، bvdv، prv، reo، hav، ppv) از محصول پلاسمایی (پرولاستین) ابداع نشده است. همچنین در مورد پیوند کبد، محدودیت دهنده و پدیده رد پیوند وجود دارد. امروزه روی سلول های بنیادی تحقیقات گسترده ای صورت گرفته است. یکی از روشهای نوین و کارآمد جهت درمان بیماری کمبود aat، استفاده از این نوع سلول هاست. سلول های بنیادی قادرند به بسیاری از سلول ها از جمله سلول های شبه کبدی تمایز یابند، همچنین با استفاده از وکتورهای لنتی ویروس میتوان ژن aat به درون این سلول های شبه کبدی تمایز یافته منتقل نمود. استفاده از سلول کبدی حاصل برای درمان بیماران کمبود aat یک روش کارآمد جهت درمان این بیماران است. تحقیقات مختلف نشان می دهددر میان سلول های بنیادی، سلول های مزانشیمی بافت چربی اهمیت ویژه ای دارند (از جمله: فراوانی و در دسترس بودن، روش ساده استخراج و ریسک پائین رد پیوند ). در این تحقیق، پس از استخراج سلول های مزانشیمی مستقر در بافت چربی رت، آنها را به سلول های شبه کبدی تمایز دادیم. سپس ژن aat را به کمک وکتور لنتی ویروس به سلول های تمایز یافته انتقال داده و بیان این پروتئین را در سلول های تمایز نیافته(گروه کنترل )، تمایز یافته و همچنین تمایز یافته حاوی ژن aat بررسی کردیم. ما در این بررسی انتقال ژن aat به درون سلول شبه کبدی و بیان آنرا در این نوع سلول تائید نمودیم. با تحقیقات بیشتر می توان از این سلول ها جهت درمان افراد با نقص aat استفاده نمود.
وحید رزبان مسعود سلیمانی
سلول های بنیادی به عنوان راهکاری جدید و امید بخش برای درمان نارسایی قلبی مطرح است. اثر بخشی تزریق سلول های بنیادی به تنهایی به دلیل زنده مانی و تمایز ضعیف آنها کاهش می یابد. این مطالعه با هدف افزایش کارآیی سلول های بنیادی در درمان با استفاده از اصلاح ژنتیکی آنها طراحی شده تا در برابر هیپوکسی مقاومت نموده و آنژیوژنز را از طریق پاراکرین افزایش دهد. در این تحقیق بیان hif-1? در سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان با ترانسداکشن پایدار وسیله ی وکتورهای لنتی ویروسی افزایش داده شد. در شرایط هیپوکسی و نورموکسی غلظت vegf در سوپرناتانت سلول ها به وسیله ی الایزا اندازه گیری شد. مهاجرت با آزمون بهبود زخم و بیان c-met به وسیله ی فلوسایتومتری ارزیابی گردید. تشکیل تیوب نیز با کشت سلول ها روی ماتری ژل بررسی شد. غلظت vegf در سوپرناتانت سلول های بنیادی مزانشیمی که بیان hif-1? در آنها افزایش داده شده به طور معنی داری بالاتر بود و این محلول در القای سلول های اندوتلیال برای مهاجرت، در مقایسه با سوپرناتانت سلول های بنیادی مزانشیمی بدون تغییر ژنتیکی بسیار موثرتر عمل نمود. همچنین سلول های ترنسداکت شده سطح بالاتری از بیان c-met و نیز تشکیل تیوب نشان دادند. با اینحال سلول های بنیادی مزانشیمی مارکرهای اندوتلیال را بیان نکردند. این مطالعه نشان داد که تغییر ژنتیکی در سلول های بنیادی مزانشیمی از طریق افزایش بیان hif-1? توانایی بهبود اجزای فرآیند آنژیوژنز را در شرایط هیپوکسی با مکانیزم های پاراکرین و اتوکرین دارد. افزایش تحرک سلول های بنیادی مزانشیمی ترانسداکت با میزان بیان c-met همبستگی مثبت دارد.
علی مطاع کلوانق عباس صاحبقدم لطفی
پیوند هپاتوسیتها به عنوان جایگزینی برای پیوند کامل کبد برای درمان بیماریهای کبدی مطرح شده است. علاوه بر این مدل های برون تن سلول های پارانشیمی کبدی در مطالعات توکسیکولوژی و کبد مصنوعی زیستی اهمیت ویژه ای دارد. دسترسی سریع و پتانسیل نامحدود سلولهای بنیادی با منشا خارج کبدی برای تکثیر و تمایز، این سلولها را گزینه عملی مناسبی برای ایجاد هپاتوسیتها کرده است. سلولهای بنیادی مزانشیمی (msc) توانایی تمایز به انواع سلولها همانند استئوبلاستها، آدیپوسیتها و همچنین هپاتوسیتها را دارند. اخیرا از ماتریکس های نانوفیبری برای ساخت ماتریکس صناعی برای تمایز سلولهای msc به هپاتوسیتها استفاده شده است. در این مطالعه علاوه بر داربست هیبرید نانوفیبری پلی کاپرولاکتون/ژلاتین، از پپتید rgd که بر روی داربست تثبیت شده است، برای تمایز سلولهای msc مغز استخوان به سلولهای شبه هپاتوسیتی استفاده شده است. سلولهای msc به وسیله شاخص های اختصاصی شناسایی شده و توسط فاکتورهای رشد بر روی داربست های فعال شده و فعال نشده به سلولهای شبه کبدی تمایز داده شدند. رفتار سلول ها بر روی داربست های مختلف ارزیابی شده و تمایز سلول ها به وسیله شاخص های ترشحی و سلولی مانند alb، afp، cyp3a4، ck-18، ck-19 و hnf4a و بیان ژن آنها بررسی شده است. یافته های آزمون mtt، رنگ آمیزی dapi و تصاویر sem نشان داد که تثبیت پپتید بر روی داربست خاصیت اتصالی سلول ها و تکثیر آنها را در مقایسه با پلیت کشت سلول به طور چشمگیری افزایش می دهد. همچنین نشان داده شد که بسیاری از شاخص های هپاتوسیتی بالغ همانند ترشح آلبومین و اوره، فعالیت cyp3a4 و همچنین بیان ژن های آلبومین، آلفافیتوپروتئین، سیتوکراتین 18 و hnf4a در سلول های شبه هپاتوسیت تمایز داده شده بر روی داربست فعال شده با پپتید در مقایسه با داربست فعال نشده و پلیت کشت سلولی افزایش دارد. این یافته ها نشان می دهند که داربست نانوفیبری فعال شده با پپتید rgd که ماتریکس خارج سلولی را تقلید می کند، موجب تمایز بهتر سلول های بنیادی مزانشیمی به سلول های شبه کبدی می شود و استفاده از این سلول ها را برای اهداف درمانی و همچنین به عنوان سلول های مدل کبدی مساعدتر می سازد.
ناهید داودیان مسعود سلیمانی
سلول های بنیادی مشتق شده از بافت چربی انسانی (hadsc) کاندیدای مورد توجه ای در سلول درمانی بیماری های کبدی اند که تمایل ویژه ای در بدست آوردن خصوصیات کبدی به همراه پتانسیل تکثیر بالاتر و دوره کشت طولانی تر نسبت به دیگر سلول های مزانشیمی حاصل از منابع دیگر دارند. میکروrna ها (mirna ها) دسته ای از rna های غیر کد کننده هستند که به عنوان تنظیم کننده های کلیدی در فعالیت های بیولوژیکی مختلف مانند تکثیر سلولی، تنظیم چرخه سلولی و تمایز سلولی عمل می نمایند. در این ارتباط، mirna اختصاصی کبد،mir-122، به عنوان تنظیم کننده اصلی در تمایز هپاتوسیتی و تکوین کبد شناسایی شده است. به علاوه، نقش احتمالی منفی خانواده let-7 نیز در تمایز هپاتوسیتی عنوان شده است. هدف این تحقیق بررسی تمایز هپاتوسیتی غیر وابسته به فاکتورهای رشد در سلول های hadsc با افزایش بیان mir-122 و کاهش بیان let-7 در این سلول ها بود. به منظور افزایش بیان mir-122 و خاموشی بیان let-7، ترانسداکشن لنتی ویروسی صورت گرفت. سپس عملکرد کبدی توسط آنالیز ژن های خاص کبدی و مارکرهای بیوشیمیایی در زمان-های متفاوت از القای تمایز بررسی شد. نتایج qrt-pcr حاکی از افزایش بیان mir-122 و کاهش بیان let-7 در طی تمایز کبدی hadsc بود. به علاوه بیان بالای mir-122 و مهار بیان let-7 به صورت پایدار در hadsc منجر به افزایش بیان مارکرهای خاص کبدی مانند alb، afp، ck18، ck19 و hnf4? منفی شد. همچنین تولید اوره و آلبومین و ذخیره گلیکوژن نیز در سلول های تیمار شده نشان داده شد. نتیجه کلی این مطالعه نشان داد که فرایند تمایز کبدی می تواند توسط افزایش بیان mir-122 و مهار بیان let-7 و بدون حضور فاکتورهای رشد صورت گرفته و می تواند پتانسیل سلول درمان بیماری های کبدی را داشته باشد.
ساره ارجمند عباس صاحبقدم لطفی
آلفا 1-آنتی تریپسین یکی از فراوان ترین اعضای ابر خانواده مهارکننده های سرین پروتئازها که به طور عمده توسط سلولهای کبدی و در مقادیر کمتر توسط سلولهای دیگر سنتز و به خون وسایر مایعات بدن ترشح می شود و از اثرات مخرب پروتئازها علیه بافتهای مختلف محافظت می کند. از مهمترین بیماریهای مرتبط به نقص در آلفا 1-آنتی تریپسین می توان به بیماریهای ریوی مانند آمفیزم اشاره کرد. راه کنترل علایم بیماریهای ناشی از نقص در این پروتئین افزودن این پروتئین به گردش خون (درمان جایگزین) می باشد. داروهای موجود در بازار همگی منبع پلاسمائی دارند و علیرغم مفید بودن احتمال انتقال آلودگیهای ویروسی در آنها رد نشده است علاوه بر اینکه دارای منابع محدود می باشند. بهترین روش برای غلبه بر دو مشکل مذکور تولید دارو به صورت نوترکیب است، به همین دلیل فاز مطالعاتی و آزمایشگاهی جهت تولید این دارو به صورت نوترکیب در میزبان واسطه شروع شده است. هدف از انجام این پایان نامه بیان بالای این پروتئین به صورت نوترکیب به منظور استفاده تحقیقاتی- و در ادامه استفاده داروئی- می باشد. به این منظور چندین استراتژی از جمله دست ورزی های ژنتیکی، بهینه کردن محیط بالابردن مقیاس تولید با فرمانتور و پوشش دار کردن با ذرات نانو و رهایش آهسته پروتئین درمحیط (به منظور افزایش بهره وری) بررسی شدند. میزبان مورد استفاده برای این منظور مخمر پیکیا پاستوریس بود. دست ورزی این میزبان از نظر سادگی و هزینه شبیه پروکاریوت هاست ولی چون یک سلول یوکاریوتی است قادر به انجام تغییرات پس از ترجمه و در نتیجه تولید یک پروتئین فعال می باشد. در مورد آلفا 1-آنتی-تریپسین به علت داشتن سه زنجیره پلی ساکاریدی n-linked این مطلب از اهمیت زیادی برخوردار است و نیز جایگزین خوبی برای روش پر هزینه و پیچیده کشت سلولهای پستانداران است. در نتیجه تغییرات و بررسی های انجام شده در این تحقیق میزان بیان این پروتئین، مقیاس تولید و بهره وری از آن به مقدار قابل توجهی افزایش یافت.
سوده خنامانی فلاحتی پور عباس صاحبقدم لطفی
ترکیبات ارگانوفسفره به وفور در آفت کش ها و عوامل عصبی شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته و خطرات زیادی را برای انسان و محیط زیست ایجاد نموده اند. گزارشات زیادی از سم زدایی این ترکیبات با روش های مختلف وجود دارد که از میان این روش ها، هیدرولیز آنزیمی این ترکیبات با آنزیم ارگانوفسفر هیدرولاز، بیشتر مورد توجه محققین واقع شده است. آنزیم ارگانوفسفر هیدرولاز یک پروتئین همو دایمر است که اولین بار از باکتری سودوموناس دیمینوتا و فلاوباکتریوم جدا شده که قادر به تجزیه گستره وسیعی از ترکیبات ارگانوفسفره سمی می باشد. استفاده از فرم تثبیت شده این آنزیم در مقابل فرم آزاد آن باعث افزایش پایداری آنزیم شده و هزینه ها را به واسطه امکان بازیافت و استفاده مجدد از آن کاهش می دهد. همچنین، با تثبیت آنزیم امکان جداسازی آسان و سریع آن از محیط واکنش نیز فراهم می گردد. در این مطالعه ژن کد کننده آنزیم نوترکیب ارگانوفسفر هیدرولاز در ناقل بیانی pet-26b (+) کلون شد و در میزبان e. coli bl21 (de3) plyss بیان و به محیط کشت باکتری ترشح گردید. سپس آنزیم بعد از خالص سازی، بر روی سطح اسپورهای باکتری باسیلوس سوبتیلیس به عنوان یک حامل جدید، به روش جذب سطحی و پیوند کووالان، برای اولین بار تثبیت گردید. تثبیت آنزیم بر روی سطح اسپور با روش های مختلفی مانند سنجش فعالیت آنزیمی اسپورها، وسترن بلات، فلوسایتومتری و میکروسکوپ فلورسنت تأیید گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که در فرم تثبیت شده آنزیم ارگانوفسفر هیدرولاز به روش جذب سطحی، تقریباً حدود 42 تا 45 درصد از فعالیت آنزیم ارگانوفسفر هیدرولاز در ارتباط با اسپور ها حفظ شد و در ph و دمای بهینه فعالیت آنزیم با جذب بر روی اسپور، تغییری حاصل نشد، اما پایداری آنزیم متصل به اسپور در دما و ph های بالا بیشتر از فرم آزاد آنزیم بود. در تثبیت آنزیم به صورت کووالان، درصد تثبیت آنزیم بر روی سطح اسپورها، حدود 55 تا 60 درصد بود. تثبیت کووالان آنزیم بر روی سطح اسپور با روش های طیف سنجی ft-ir و میکروسکوپ الکترونی نگاره، بررسی و تأیید گردید. آنزیم تثبیت شده به صورت کووالان، بعد از 6 بار استفاده در واکنش های آنزیمی متعدد توانست، سوبسترای ارگانوفسفره پارااُکسون را بدون کاهش قابل توجه در فعالیت، تجزیه نماید. پایداری آنزیم ارگانوفسفر هیدرولاز تثبیت شده بر روی اسپور به صورت کووالان، در دما و ph های مختلف نسبت به فرم آزاد آنزیم بهبود یافت. با توجه به امنیت اسپور باکتری باسیلوس سوبتیلیس برای انسان و محیط زیست و همچنین هزینه پایین تولید و تخلیص اسپور، آنزیم تثبیت شده بر روی سطح اسپور، پتانسیل استفاده به عنوان یک بیوکاتالیست، برای تجزیه آلودگی های ارگانوفسفره در محیط و بیوراکتور ها را با کارایی بالا دارا می باشد.
مهدی اردانی عباس صاحبقدم لطفی
سرطان پروستات یکی از شایعترین انواع سرطان در مردان 50 سال به بالا می باشد که در صورت تشخیص به هنگام این نوع سرطان احتمال درمان این بیماری بسیار افزایش می یابد و شانی بقای بیمار به صورت چشمگیری افزایش خواهد داشت.امروزه جهت شناسایی این موع سرطان از روش قدیمی روتین الایزا برای اندازه گیری آنتی ژن اختصاصی پروستات (psa) استفاده می شود.به علت دقت و حساسیت پایین تر این روش نسبت به روش های حساس تر مبتنی بر بیوسنسور ها میزان psa را در غلظت های بالاتری از تشکیل و گسترش تومور تشخیص می دهد.روش spr یا روش تشخیص رزونانس مغناطیسی سطحی یک روش مبتنی بر روش های فیزیکی و پراش پرتوی لیزر بر روی سنسور طلا می باشد که به دلیل دقت و حساسیت بسیار بالاتر نسبت به روش های قدیمی از جمله الایزا میزان psa را در غلظت های پایین تر تشخیص می دهد و به این دلیل در این پایان نامه جهت تشخیص زود هنگام سرطان پروستات مورد استفاده قرار گرفته است.
مرتضی آبکار غلامرضا نیکبخت بروجنی
یکی از موثرترین راه های کنترل بیماری بروسلوز در انسان، واکسیناسیون دام می باشد. در این مطالعه سه پروتئین omp19، omp31 و اوره آز از طریق لینکرهای هیدروفیلی به همدیگر متصل شدند و کارائی پروتئین کایمر علیه این بیماری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج بخش بیوانفورماتیک نشان داد که پروتئین کایمر، پایداری و شکل فضائی مناسبی داشته و به طور بالقوه توانائی تحریک پاسخ ایمنی همورال و سلولی را دارد. نتایج بخش آزمایشگاهی نشان داد که مصرف درون صفاقی این پروتئین باعث تحریک پاسخ th1-th2 می شود در حالی که مصرف خوراکی آن پاسخ th1-th17 را برمی انگیزد. ضمن اینکه پروتئین مذکور حفاظت بسیار مناسبی علیه سویه های ویرولانس بروسلا ابورتوس و ملیتنسیس از خود به نمایش گذاشت.
محمدرضا شریفی عباس صاحبقدم لطفی
یکی از روشهای بررسی بدخیمی ها، استفاده از تغییرات سیتوشیمیایی می باشد. غلظت بسیاری از شاخصهای مولکولی یا بیومارکرها در خلال روند بدخیمی ها دچار تغییر می شود. از میان این شاخصهای مولکولی، آنزیمها بسیار مورد توجه بوده اند. آنزیم لاکتات دهیدروژناز (ldh) رایج ترین آنزیم در بررسی بدخیمی ها است . لوسمی های مزمن که به دو دسته cml و cllتقسیم می شوند، قسمت عمده ای از اختلالات خونی را تشکیل می دهند و cll جزء بیماریهای لنفوپرولیفراتیو می باشد. در این تحقیق میزان و ارزش تشخیصی ldh و ایزوآنزیمهای آن به عنوان یک شاخص در گروهی از مبتلایان به لوسمی مزمن (cll, cml) بررسی شده است . همچنین الگوی افزایش و نسبت افزایش ایزوآنزیمهای ldh در لوسمی مزمن تعیین گردیده است . ldh تام با استفاده از کیتهای تجارتی موجود و بروش دستگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت . برای جداسازی ایزوآنزیمهای ldh روش ایزوالکتریک فوکوزینگ (ief) بکار رفته است و ارزش و اهمیت آن به عنوان یک روش برتر در جداسازی ایزوآنزیمهای ldh شرح داده شده است . نتایج حاصل، نشاندهنده ارزش تشخیصی ایزوآنزیمهای ldh در لوسمی مزمن می باشد. نتایج حاصل نشان می دهد که در ldh3, cml یک شاخص مولکولی با ارزش به عنوان یک عامل تشخیصی است و شاید بتوان از آن در تعیین پیش آگهی و ارزیابی روند درمان در مبتلایان به این نوع لوسمی استفاده نمود. در cll نتایج حاصل نشان دهنده اهمیت نسبت ایزوآنزیمهای ldh به یکدیگر می باشد، بطوریکه از تغییر نسبت ldh4/ldh2 می توان به عنوان یک شاخص استفاده نمود و ممکن است از تغییر نسبتهای ldh4/ldh1, ldh3/ldh1, ldh2/ldh1, ldh1/t.ldh, ldh5/ldh1, ldh4/ldh3 بتوان برای پیش آگهی، ارزیابی بالینی و سیر درمان مبتلایان به cll استفاده نمود.
افشار جعفری عباس صاحبقدم لطفی
یافته های تحقیق نشان می دهد که فعالیت آنزیم های سرمی دراثر فعالیت جسمانی شدید و طولانی مدت افزایش پیدا می کند. اما باید توجه داشت که دامنه اختلافات در افراد آماده کمتر از افراد تمرین نکرده است. این موضوع احتمالا به علت تطابق ها و سازگاریهای ایجاد شده در افراد آماده می باشد. ( افزایش 68درصد فعالیت ldh در حالت استراحت ، در افرادی که در برنامه آمادگی جسمانی شرکت داشتند). مصرف محلول 5/2درصد سوکروز یک ساعت قبل از فعالیت در این مطالعه به دلیل بالا بردن فعالیت ldh و کاستن فعالیت ald مفید واقع نشد.
افشین محسنی فر عباس صاحبقدم لطفی
کمبود آنزیم اسیل کوآ دهیدروژناز زنجیره متوسط (ec 1.3.99.3) شایع ترین اختلال مادرزادی مسیر بتا اکسیداسیون اسیدهای چرب است. mcadd بصورت اتوزومال مغلوب به ارث می رسد و اولین بار توسط kolvrra و همکارانش توصیف شده است (1982) mcadd یک بیماری بالقوه مرگ آور در اثر اختلال مسیر اکسیداسیون اسیدهای چرب است که دارای علائم مشخص شامل: تشنج، هیپوگلیسمی هیپوکتوتیک، کوما، انسفالوپاتی و هپاتومگالی حاد. مرگ ناگهانی و غیرمنتظره که گاهی اوقات علائمی مشابه سندرم ری را نشان می دهد. الگوهای ترشح ادراری متابولیت های اسیدهای چرب در این بیماران شامل: ترشح دی کربوکسیلیک اسیدهای اشباع و غیراشباع، استرهای کارنیتنین، اومگا - 1 هیدروکسی کربوکسیلیک اسیدها و کونژوگه های گلایسین اسیدهای چرب با زنجیر متوسط (c6-c12) در ادارر این بیماران است. در این مطالعه 12 متابولیت مهم ادراری (اسیدهای چرب آلیفاتیک و دی کربوکسیلیک و کونژوگه گلایسین اسیدهای چرب با زنجیره متوسط) در نمونه های ادرار 16 بیمار مشکوک به mcadd و از جنبه های کمی و کیفی و با استفاده از تکنیک گاز کروماتوگرافی مورد ارزیابی قرار گرفت. 12 متابولیت عبارت بودند از:هگزانوئیک (c6)، اوکتانوئیک ، دکانوئیک ، آندکانوئیک (c11) ، آدیپیک (dc6) ، سوبریک (dc8) سباسیک اسید هگزنوئیل، اوکتانوئیل، دکانوئیل، سوبریل، سباسیل گلایسین و (هپتانوئیک اسید بعنوان استاندارد داخلی) هگزانوئیل گلایسین در آزمایشگاه و براساس روش bondi, essler سنتز شد (1910) و سایر کونژوگه های گلایسین پس از هیدرولیز که توسط دکتر gregersen و همکارانش شرح داده شده است اندازه گیری شدند. متابولیت ها براساس روشی که دکتر gregersen و همکارانش شرح دادند از ادرار بیماران استخراج گردید (1976). متابولیت های استخراج شده بوسیله متانول، اسید کلرئیدریک و بنزن بصورت مشتق متیله تهیه و سپس به دستگاه گاز کروماتوگراف تزریق گردید (دستور العمل شیمادزو) برای بررسی اختلاف میانگین متابولیت ها از آزمون آماری t استفاده شد. این آزمون با 02/0 > p اختلاف معنی داری را هم از جنبه کمی و کیفی در مورد هگزانوئیک، اوکتانوئیک، آندکانوئیک، آدیپیک، سوبریک، سباسیک اسید، هگزانوئیل، سوبریل، سباسیل گلایسین بین دو گروه بیمار و کنترل نشان می دهد در صورتیکه اختلاف معنی داری در مورد دکانوئیک اسید، اوکتانوئیل گلایسین و دکانوئیل گلایسین بین دو گروه بیمار و کنترل مشاهده نمی شود. در ضمن این نتایج با استفاده از آزمون mann-whitney مورد تایید قرار گرفت.
فریبا فرجی عباس صاحبقدم لطفی
آلفا-1-آنتی تریپسین یکی از آنتی سرین پروتئازهای مهم پلاسماست که دارای 394 اسید آمینه و وزن مولکولی 52 کیلو دالتون می با شد. این پروتئین ، مهار کننده اصلی الاستاز نوتروفیلی است و در حفاظت بافت ریوی در برابر تخریب الاستولیتیک ، نقش حیاتی دارد.apob100، آپوپروتئین موجود در ldl، دارای 4536 اسید آمینه و جرم مولکولی 510کیلودالتون می باشد. این آپوپروتئین هم در استحکام ساختمانی لیپوپروتئین اهمیت دارد و هم بعنوان یک واسطه در اتصال و برداشت ldl توسط بافتها عمل می کند. مولکولهای آلفا-1-آنتی تریپسین و apob100 که توسط کبد سنتز می شوند، می توانند در سرم به هم متصل شوند. این اتصال می تواند در برداشت ldl توسط بافتها تاثیرگذار باشد. کمپلکس aat-ldl علاوه بر سرم ، در پلاکهای تصلب شرائین نیز دیده شده است که این پدیده، نشان دهنده نقش این کمپلکس در آتروژنز می باشد. در مطالعه حاضر برای اثبات تشکیل این کمپلکس ، 21 نمونه سرم انسانی تهیه و همه نمونه ها به روش الکتروفورز کانونی و با استفاده از سرم استاندارد(تهیه شده از آزمایشگاههای رفرانس aat در نروژ و کانادا) تعیین فنوتیپ شدند که 18نمونه دارای فنوتیپ mm و سه تای دیگر فنوتیپهای ms، mz، sz داشتند.سپس در این نمونه ها میزان ldl و سایر چربیها با روش آنزیماتیک و با استفاده از دستگاه اتوآنالایزر ra-1000 و فعالیت aat سرم به روش اسپکتروفتومتری و با استفاده از آنزیم تریپسین و سوبسترای bapna اندازه گیری شد.