نام پژوهشگر: علی عیسیزادگان
آمینه هاشمی علی عیسی زادگان
چکیده: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین سیستم های مغزی/ رفتاری و دشواری های تنظیم هیجان با اضطراب صفت/حالت بود. این پژوهش یک پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه ای می باشد.جامعه مورد مطالعه آن دانشجویان دانشگاه پیام نور شهرستان نقده بود که از آن نمونه ای 350 نفری به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و مورد آزمون قرار گرفتند.نتایج حاصل از رگرسیون چند گانه به روش گام به گام و ضریب همبستگی پیرسون نشان دادند رابطه مثبت و معنی داری بین سیستم فعال سازی رفتاری با اضطراب صفت وجود دارد. بین سیستم فعال ساز رفتاری و اضطراب حالت رابطه منفی و معنی دار وجود دارد.در فرضیه سوم بین سیستم بازداری رفتاری با اضطراب حالت رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. در فرضیه چهارم بین سیستم بازداری رفتاری و اضطراب صفت رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. در فرضیه پنجم بین سیستم فعال ساز رفتاری با مولفه های عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری دست زدن به رفتار هدفمند، دشواری های کنترل تکانه و فقدان آگاهی هیجانی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. اما رابطه سیستم فعال ساز رفتاری با مولفه های دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی و فقدان شفافیت هیجانی معنی دار نیست. بین سیستم بازداری رفتاری با مولفه های عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری های دست زدن به رفتار هدفمند، دشواری های کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی و فقدان شفافیت هیجانی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. اما رابطه سیستم بازداری رفتاری با مولفه دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی معنی دار نیست. بین اضطراب صفت با مولفه های عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری های دست زدن به رفتار هدفمند، دشواری های کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی و فقدان شفافیت هیجانی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. اما رابطه اضطراب صفت با مولفه دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی منفی و معنی دار می باشد. بین اضطراب حالت با مولفه های دشواری های دست زدن به رفتار هدفمند و دشواری های کنترل تکانه رابطه منفی و با مولفه فقدان شفافیت هیجانی رابطه مثبت وجود دارد. اما رابطه اضطراب حالت با مولفه های عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، فقدان آگاهی هیجانی و دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی معنی دار نیست. واژگان کلیدی: سیستم های مغزی/ رفتاری، دشواری تنظیم هیجان، اضطراب صفت، اضطراب حالت
سمیه آقایی علی عیسی زادگان
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی خودپنداره ریاضی، خودکارآمدی ریاضی و اضطراب ریاضی با عملکرد ریاضی در دانش آموزان دختر سوم راهنمایی انجام شد. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان دختر سوم راهنمایی مدارس دولتی شهر رشت و نمونه پژوهش شامل 351 دانش آموز بود که از طریق نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه های خودپنداره ریاضی و خودکارآمدی ریاضی، اضطراب ریاضی و کارنامه تحصیلی دانش آموزان برای سنجش متغیرها به کار رفتند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش از از روش های آماری همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین خودپنداره ریاضی با عملکرد ریاضی، خودکارآمدی ریاضی با عملکرد ریاضی و خودپنداره ریاضی با خودکارآمدی ریاضی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین اضطراب ریاضی با عملکرد ریاضی، خودپنداره ریاضی با اضطراب ریاضی و خودکارآمدی ریاضی با اضطراب ریاضی رابطه منفی و معنادار می باشد. و هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خودپنداره ریاضی به صورت مثبت قوی ترین و اضطراب ریاضی به صورت منفی ضعیف ترین متغیر هایی هستند که عملکرد ریاضی را پیش¬بینی می کنند. و متغیر خودکارآمدی ریاضی نیز می تواند عملکرد درس ریاضی را پیش بینی کند. متغیرهای پیش بین معنادار در مدل توانستند حدود 42 درصد از واریانس نمره عملکرد درس ریاضی را پیش¬بینی کنند. و با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که خودپنداره ریاضی، خودکارآمدی ریاضی و اضطراب ریاضی نقش مهمی در عملکرد ریاضی ایفا می کنند، بنابراین معلمان و والدین دانش آموزان می توانند با افزایش خودپنداره ریاضی، خودکارآمدی ریاضی و با کاهش اضطراب ریاضی دانش آموزان، عملکرد آن ها را در درس ریاضی بهبود بخشند.
لیلا احمدیان احمد برجعلی
این پژوهش با هدف بررسی رابطۀ افسردگی و رضامندی زناشویی در بین زنان در آستانۀ طلاق شهرستان ارومیه، انجام شد. روش پژوهش همبستگی و علی-مقا یسه ای بود و تعداد 111 نفر از زنان در آستانۀ طلاق از مرکزمشاورۀ دادگاه خانوادۀ شهرستان ارومیه به شیوۀ نمونه گیری در دسترس و 111 نفر از زنان عادی که به لحاظ متغیرهای جمعیت شناختی (جنس ، سن و تحصیلات) با گروه زنان در آستانۀ طلاق،همتا شده بودند به شیوۀ نمونه گیری در دسترس انتخاب و آزمون های افسردگی "بک" نسخۀ دوم ومقیاس رضامندی زناشویی"انریچ"که دارای اعتبار و روایی مطلوب می باشند به طور همزمان بر روی آنها اجرا شد.به منظور بررسی داده ها نیز از شاخص های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون معنا دار بودن تفاوت ضریب همبستگی دو گروه مستقل ، رگرسیون لوجستیک و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که افسردگی و رضامندی زناشویی به طور معنا داری در زنانی که قصد طلاق دارند با هم در ارتباط می باشند و رابطۀ افسردگی و رضامندی زناشویی در زنانی که قصد طلاق دارند متفاوت از زنانی است که چنین قصدی ندارند.از جمله یافته های دیگر پژوهش این بود که دو متغیر افسردگی و رضامندی زناشویی بعنوان پیش بینی کننده های قوی طلاق می باشند و 70 درصد از واریانس افسردگی توسط رضامندی زناشویی پیش بینی می شود که از میان متغیرهای مربوط به رضامندی زناشویی،متغیرهای شخصیت و نظارت مالی به طورمعنی داری افسردگی را پیش بینی می کنند. در واقع پژوهش حاضر نشان می دهد که افسردگی زنان بر روابط آنان با همسرانشان تاثیر گذاشته و رضامندی زناشویی شان را کاهش می دهد و به عنوان یک پیامد،آنها را در معرض طلاق قرار می دهد و در نتیجه با پیشگیری از وقوع افسردگی و شیوع آن می توان تا حد قابل توجهی از گرایش زوجین به سوی طلاق و آسیب های اجتماعی ناشی از آن جلوگیری نمود.